۳۵۱
۵۰۰۸
۵۰۰۸
پ

دلايل افت محبوبيت قهوه تلخ از نگاه كارشناسان

مواظب باشيد قهوه‌تان يخ نكند!

پيمان و محراب‌ قاسم‌خاني، نويسنده‌هاي نام آشناي حوزه كمدي،سعيد توكل، تهيه‌كننده برنامه‌هاي طنز بسيار موفقي مثل «صبح جمعه با شما» و «جمعه ايراني» و آزيتا حاجيان، استاد بازيگري از دلايل افت محبوبيت «قهوه تلخ» مي‌گويند

خنداندن ايراني‌ها اصلا ساده نيست

سعيد توكل سال‌هاي سال است كه با برنامه راديويي شاد و مفرح «صبح جمعه با شما» و «جمعه ايراني» مردم را مي‌خنداند، طوري‌كه همه ما و شما با اين برنامه آشنا هستيم و حتما با اين برنامه‌ها ساعت‌ها خنديده‌ايم


نكاتي اندر باب خنداندن



نكته اول: اصل بزرگ و اوليه براي موفقيت يك برنامه طنز، بحث مخاطب‌شناسي است. كسي كه برنامه طنز مي‌سازد چه در تلويزيون چه در راديو يا سينما و حتي طنز نوشتاري، بايد مخاطبش را بشناسد. مخاطب‌شناسي به اين معناست كه از فرهنگ مخاطب، شناخت داشته باشد، نيازها و ‌خواسته‌هاي مخاطب را بداند و حساسيت‌هاي طيف مخاطب را در نظر بگيرد، به سطح دانش و آگاهي آن‌ها در رابطه با اين‌كه هر مطلبي را تا چه حدي مي‌تواند پرورش و رشد بدهد و مطلب را بيان كند، آگاهي و از ريشه‌هاي تاريخي طنز ايران اطلاع داشته باشد.ما در ايران در زمينه طنز، ادبيات غني داريم حتي در بخش‌هاي مختلف و نقاط جغرافيايي گوناگون، ريشه‌ها متفاوت است. كسي كه كار طنز مي‌كند بايد تمام اين نكات را در نظر بگيرد و بايد بداند مردم در چه سطحي از قبول طنز هستند، مثلا انگليسي‌ها خيلي زود مي‌خندند و كافي است به يك انگليسي بگويي:« مادرزنت چاق
است؛» او كلي به همين مسئله ساده مي‌خندد، ولي در كشور ما با توجه به ريشه‌هاي عميق تاريخي، فرهنگي و ادبي كه وجود دارد، خنداندن آن‌قدر ساده نيست و بايد پيچيدگي، استفاده از استعارات، كنايه‌ها و اشارات وجود داشته باشد درغير اين‌صورت در نظر عوام، آبكي‌ جلوه مي‌كند.
نكته دوم: استفاده از موسيقي، ريتم و‌ آميختن مضامين مورد نظر با اين روش‌هاي مخاطب‌پسند است كه خيلي جواب داده و مي‌دهد. اگر كسي اين موارد را به كار ببرد يك اثر براي خودش دارد كه با يك داستان كوتاه يا يك لطيفه تفاوت دارد و ميزان گرايش مخاطب بيشتر است.
و اما نكته سوم: بهره‌گيري از هنرمندان و نويسندگان خوش‌قريحه و خوش‌بيان، نكته ديگري است كه در موفقيت يك برنامه طنز بسيار مهم است يعني كسي كه برنامه مي‌سازد و مي‌خواهد يك طنز موفق داشته باشد، يكي از وظايفش اين است كه هنرمنداني پيدا كند تا قريحه و بيان خوش داشته باشند. شيرين بياني آن شخص يك لطيفه درجه 3 را تبديل به درجه يك مي‌كند.


قهوه تلخ تلويزيوني است

قهوه‌تلخ يك كار عالي و كم‌نظير است، اگر كمي افت كرده دليل مشخصي دارد و آن اين‌كه اين سريال به‌نظر من براي يك پخش تلويزيوني هر شبه برنامه‌ريزي و ساخته شده و براي كاري به‌صورت حرفه‌اي و خارج از رده معمولي طراحي نشده، به همين علت ضرب‌آهنگ داستان حفظ نشده است. قهوه تلخ براي ذهن بيننده‌اي است كه هر شب سريال را ‌دنبال مي‌كند. در اين صورت وقتي ريتم كار كند مي‌شود چون هر شب ادامه دارد، قابل اغماض است اما وقتي مصرف‌كننده يا همان بيننده خودش بايديك سريال را تهيه كند و مبلغي بپردازد، توقع دارد هر دفعه از دفعه قبل داستان هيجان‌انگيزتر و ريتمش تندتر شود و هر قسمت نكته‌اي داشته باشد كه ترغيبش كند قسمت بعدي را بخرد. به‌عنوان مثال مي‌توان سريال‌هاي خارجي را نام برد كه چند سال است به بازار جهاني راه پيدا كرده‌‌اند و با فروش خوبي روبه‌رو شده‌اند مثل سريال «گمشده» يا «فرار از زندان» اما «قهوه تلخ» آن جذابيت‌ها را ندارد و ريتمش مناسب رسانه عمومي است.


اما به تكرار رسيده



قهوه تلخ با يك سري كاراكتر و شخصيت مشخص ادامه دارد، به همين علت به مرور زمان به تكرار مي‌‌‌رسد و براي بيننده‌اي كه مي‌خواهد هزينه كند، جذابيتش را از دست مي‌دهد. من «قهوه تلخ» را تا قسمت ۱۲ پشت‌سر هم ديده‌ام ولي باقي را نديده‌ام، اگر آن كشش لازم به‌وجود مي‌آمد اين اتفاق نمي‌افتاد. اگر بيننده نگران سرنوشت افراد باشد و فكرش درگير اين مسئله شود كه چه اتفاقي خواهد افتاد؟ براي خريدن سري بعد سريال لحظه‌شماري كند، اين مي‌شود همان تعليق كه در كارهاي نمايشي جزو اصول كار است. سازنده هر برنامه‌‌ بايد يك نقطه عطف بگذارد كه بيننده به‌دنبال ديدن قسمت بعد باشد، ولي متاسفانه اين نقطه عطف در سريال «قهوه تلخ» خوب به‌وجود نيامده به مرور كمرنگ‌ و كمرنگ‌تر شد. اين سريال براي يك كار ۹۰ شبي تلويزيوني مناسب است.


پيمان قاسم‌خاني:

راهم را از مديري جدا كردم چون ...



پيمان و محراب قاسم‌خاني، برادراني هستند كه مدت‌ها با مهران مديري كار كردند و گام‌به‌گام در كنار هم مردم را خنداندند، اما اين روزها آن‌ها در سينما مي‌درخشند و فيلمنامه‌هايي مي‌نويسند كه فروش آن‌ها تضمين شده است. اين دو برادر از جداي‌شان از قهوه تلخ مي‌گويند

من فكر مي‌كنم براي ساختن يك برنامه خوب طنز داشتن يك ايده بكر و جذاب مهم‌ترين نكته است. داشتن يك فيلم‌نامه درست و پرشوخي و انتخاب درست بازيگران در كنار كارگرداني كه كمدي را بشناسد مي‌‌تواند از عوامل موفقيت كار باشد اما بين ۲ كار خوب كمدي آن موفق‌تر است كه ايده جذاب‌تري داشته باشد. در كنار همه اين‌ها درصد معقولي از عوام‌پسندي در كار احتياج است، چون كمدي ژانري است كه بيشتر مردم بايد آن را ببينند. نمي‌شود حرف‌هاي فلسفي قلمبه و سلمبه در كار كمدي زد. كمدي‌هاي سطح بالا مثل كمدي‌هاي وودي‌آلن به هرحال جزو كمدي‌هاي جريان اصلي نيستند و هيچ‌وقت خيلي پرفروش نمي‌شوند. كمدي در هر حال يك ژانر عوام‌پسند است و طبيعتا بايد ميزاني شوخي‌هاي عوام فهم و ساده‌تر در آن گذاشت، اين‌ها همه هر كدام سهم بسزايي در موفق شدن يك برنامه طنز دارند اما داشتن شانس هم لازم است به‌خصوص در ايران، مثلا اگر فيلم همزمان با چند فيلم ديگر اكران شود، درصد شانس ديده‌شدنش كمتر مي‌شود.


دوره دلقك‌بازي تمام شده



هميشه تلاش مي‌كنم در كارهايم حرفي براي گفتن داشته باشم و به خنداندن صرف اكتفا نكنم. منتها گاهي لايه رويي كار زيادي خنده‌دار مي‌شود طوري‌كه در ميان خنده‌ها به لايه‌هاي زيرين داستان كم‌تر توجه مي‌شود.
به نظرم ضعف ما در كمدي برمي‌گردد به ذهنيت غلط بعضي از تهيه‌كننده‌ها كه تصورشان از كمدي همچنان در دوران كريم‌شيره‌اي و دلقك‌هاي درباري باقي مانده كه از هيچ كاري براي خنداندن مردم ابا نداشتند.
مردم به هرحال به لودگي و هجو مي‌خندند ولي الان مي‌بينيم كه فروش كمدي‌هاي ژانر كريم شيره‌اي به طرز محسوسي كم شده است.
و اين امر به نظرم نويدبخش آينده بهتري براي كمدي در ايران است.


اين‌ها خوبند

به نظرم عطاران و مديري بهترين بازيگران طنز ايران هستند. از آن طرف پرويز پرستويي را داريم كه در كارهاي طنزي كه بازي مي‌كند، عالي است اما صرفا طنز بازي نمي‌كند. در خانم‌ها هم كساني هستند كه در كار كمدي خيلي موفق‌‌ هستند، مثلا بهاره رهنما، خانم من، اگر متن خوبي به دستش برسد خيلي خوب مي‌تواند شخصيت كمدي اجرا كند. يك دوره‌اي هم ماهايا پطروسيان خيلي خوب بازي مي‌كرد. بعضي از بازيگران هم هستند كه بازيگر تيپ هستند و حيطه و تخصص‌شان آن تيپ است و در همان حيطه بازيگران بامزه‌اي هستند و اگر زياد تكراري نشوند حضورشان براي تماشاگر جذاب است.


حرفه‌اي‌هاي حيطه طنز



الان مدتي است اين‌كار را نمي‌كنم البته علت خاصي ندارد، بالاخره عقد نكرده‌ايم كه قرار باشد تا ابد با هم كار كنيم. مديري قصد نداشت وارد كارهاي سينمايي شود و نشانه‌گيري‌اش براي سريال بود و هميشه از همان دوران «باغ مظفر» مديري و برادران گليان اين ايده را داشتند كه وارد بازار CD شوند؛ اين چيزها ديگر براي من كه تجربه سريال داشتم جذاب نبود و دلم مي‌خواست به طرف سينما بيايم؛ بعد از آن هم مسائلي پيش آمد كه ترجيح دادم راهم را از آن‌ها جدا كنم با هم دوران خوبي داشتيم و كارهاي خوبي كرديم ولي هرچه بود تمام شد.


قهوه تلخي‌ها حيف هستند



سريال قهوه تلخ را مستمر نگاه نكردم و به همين دليل در مورد افت اين كار نمي‌توانم نظر بدهم در هرحال به نظرم اين گروه پتانسيل بالايي دارند، شخصا اميدوارم اين بچه‌ها به سمت سينما بيايند كه شنيده‌ام قرار است بعد از «قهوه تلخ» اين اتفاق بيفتد و از اين بابت خوشحالم. مديري و گروهش مي‌توانند در اين برهوت كمدي‌هاي درست و حسابي كارهاي ماندگاري بكنند، من كه حيفم مي‌آيد اين همه استعداد براي بازار خانگي صرف شود ولي خب اين سليقه من است.
در كنار مديري، عطاران هم دارد اولين فيلم سينمايي‌اش را مي‌سازد، خود من هم 2 فيلم‌نامه كمدي به درد بخور دارم با اين وضعيت به يكي، دو سال آينده سينماي كمدي در ايران اميدوارم و بعدش هم خدا بزرگ است.
هر چند سينما با اين شرايط، سرمايه‌گذاري مناسبي نيست و خوب است CD‌هايي مثل «قهوه تلخ» فروش بالايي داشته باشند و بچه‌ها از اين طريق زندگي‌شان را تامين كنند اما اين انتخاب من نيست و ترجيح مي‌دهم با درآمد كمتر يك كار ماندگارتر كنم، مثلا من از دوراني كه از بچه‌ها جدا شدم «سن‌پطرزبورگ» و «ورود آقايان ممنوع» را نوشتم و احساس خوبي دارم.


محراب قاسم‌خاني: قهوه تلخ تكراري شده



اينكه فقط بگوييم طنز در كشور ما وضعيت خوبي ندارد درست نيست، ملودرام اوضاعش از طنز خراب‌تر است، اين مسئله مربوط به سطح سواد و نوع تربيت است و كل فضاي كاري كه وجود دارد، به اين دليل سواد كمتر افرادي نيست كه طنز كار مي‌كنند. در طنز چون خنداندن مسئله است و يك مقدار برخوردها سبك‌تر است، اين طور به‌نظر مي‌آيد كه طنز ضعيف‌ است ولي من اين طور ضعف را در همه چيز مي‌دانم. غير از آدم‌هاي شاخصي كه در كار هستند و خودشان با زحمت خودشان توانسته‌اند به يك جايي در اين كار برسند، چه در طنز و چه در زمينه‌ كارهاي جدي، بقيه همه ضعيف هستند، همان‌قدر كه شما سريال‌هاي ملودرام ضعيف تلويزيوني را مي‌بينيد، فيلم‌هاي سينمايي عاشقانه خيلي بد هم مي‌بينيد و طنز هم به همان مقدار مشكل دارد. پس فقط طنز ضعيف نيست، اين ضعف به نسبت در كار طنز و جدي، تقسيم شده و دركل، سطح فرهنگي حوزه توليد سينما و تلويزيون ما پايين است.


اين مخاطب را نمي‌شود شناخت

من بعد از اين همه سال واقعا نفهميدم چه فاكتورهايي مي‌تواند باعث شود يك كار طنز موفق شود، اگر كارهايي كه ما مي‌نويسيم گاهي موفق هستند شايد به اين دليل است كه كارمان را جدي مي‌گيريم و وقت مي‌گذاريم اما خيلي از كارهاي كمدي يعني همان‌هايي كه در مورد ضعف‌شان صحبت مي‌كنيم گاهي فرو‌ش‌شان بيشتر است به همين دليل است كه شناخت مخاطب خيلي سخت است. يك زمان‌هايي هست كه فكر مي‌كنم مي‌توانم كاري كنم تا مخاطب را جذب كنم اما نمي‌شود و نمي‌توانم مخاطب را درك كنم، وقتي مي‌بينم آن‌ها فيلم‌هايي مي‌بينند كه پر از ضعف‌ است و آن فيلم‌ها ركورد فروش را مي‌شكنند، شايد جاي ديگري از دنيا كه مخاطبان از نظر تشخيص خوب و بد تربيت شده‌اند بتوان روي قصه شناخت مخاطب تكيه كرد ولي اينجا اينطور نيست. يك موقع مي‌بينيم كارهاي خيلي خوب، مي‌فروشد و در كنارش كارهاي بدهم خوب مي‌فروشد. سال‌هاي قبل كارهاي رضا شفيعي‌جم، رضا عطاران و جواد رضويان خيلي مي‌فروخت ولي در سال گذشته اين اتفاق نيفتاد. پس حتما نمي‌توان گفت مردم به خاطر بازيگران طنزي كه مي‌شناسند به سينما مي‌روند.


فضاي فعلي رقابتي نيست

شخصا هيچ‌وقت به مخاطب براي نوشتن نگاه نكردم و سعي مي‌كنم كارهايي را كه بلدم به درست‌ترين شكل انجام دهم، كارهايي را نوشته‌ام كه با استقبال روبه‌رو نشد و در مقابل كارهايي نوشته‌ام كه خيلي خوب مورد توجه قرار گرفته. متاسفانه كارگردانان خيلي خوب ما، علاقه‌‌اي به اين ماجرا و طنز كاركردن ندارند، همه جاي دنيا همين ماجراست. مثلا در اسكار هم نمي‌بينيد كه يك فيلم كمدي كانديد شود هر چند آنجا كمدي‌هاي خوب زياد ساخته‌ مي‌شود، وودي آلن از وقتي فيلمنامه‌هايش كانديد اسكار شد، فضايش جدي‌تر شد. در تلويزيون، رقابتي وجود ندارد كه آدم انگيزه پيدا كند و فكر كند ممكن است از جريان عقب بيفتد. سال‌هاي سال، مهران مديري بدون داشتن هيچ رقيبي كار مي‌كرد و الان ديگر براي تلويزيون كار نمي‌كند. اينجا مسئله تربيت نداريم، نياز به بورسيه داريم، احتياج داريم به آموزش درست، مثل فوتبال كه احتياج داريم به مربي خارجي، در حال حاضر از هم ياد مي‌گيريم كه اين اتفاق خوبي نيست.


تكرار و باز هم تكرار

فقط 3-2 قسمت از «قهوه تلخ» را ديده‌ام و نمي‌توانم در موردش نظري بدهم، آن‌ها دوستان من هستند و مدتي با هم كار مي‌كرديم و با هم تعارف نداريم، همه آن‌ها را دوست دارم، 3-2 قسمت اول را ديدم يعني آن قسمت‌هايي كه وارد تاريخ شد چيزي كه به‌عنوان خطر براي آن‌ها احساس كردم اين بود كه شخصيت‌ها به‌شدت تك بعدي هستند. اين بخش را اشتباه كردند كه يك كم بيشتر وارد شخصيت‌ها نشدند، چيزي كه من از دوروبر شنيدم اين است كه همه چيز تكراري شده، ما اگر در سريال «برره» كاراكتر‌هاي‌مان بيشتر بودند مي‌گشتيم و لايه‌هاي ديگري هم براي‌شان پيدا مي‌كرديم، براي شيرفرهاد وجدان مي‌گذاشتيم يا علاوه بر كم‌شعوري، ويژگي عاشقانه‌اش را هم مي‌ديديم، يك كم با كاراكتر‌ها بازي مي‌كرديم، چيزي كه من در مورد «قهوه تلخ» شنيدم اين است كه اين آدم‌ها همان كارهايي را مي‌كنند كه همان قسمت‌هاي اول و دوم مي‌كردند، چيزي هم كه فكر مي‌كنم دست آن‌ها را بسته اين است كه مي‌خواهند ماجرا را خيلي دنباله‌دار كنند تا شايد باعث شود مردم مجبور شوند CDها را بخرند، اين دنباله‌دار بودن، دست نويسنده‌ها را مي‌‌بندد. دركارهاي روتين ما معمولا قصه‌هاي مستقلي مي‌نويسيم كه در يكي دو قسمت تمام مي‌شود و در قسمت آينده يا همان قسمت شروع، تمام مي‌شود، اين اتفاق هيجان‌انگيزتري براي نوشتن است. در اين سريال اين خطر وجود داشت اگر سريال داستان، داستان باشد، خريدار بگويد خب حالا اين قسمت را نمي‌خرم و قسمت بعد را مي‌خرم، چيزي را از دست نمي‌دهم.
به هر حال CD شيوه جديدي است و بايد امتحانش را پس بدهد. من خوشحال مي‌شوم و دوست دارم موفقيت‌هاي‌شان هر روز بيشتر شود چون بايد يك رقيب براي تلويزيون پيدا شود.


آيا همزمان، كارگردان و بازيگر يك سريال يا فيلم بودن، كار درستي است؟ آزيتا حاجيان پاسخ مي‌دهد:

كار عاقلانه‌اي نيست!



وقتي قرار باشد در رابطه با يك موضوع به‌صورت تخصصي صحبت و بحث كني، مطمئنا فردي صاحب‌نظرتر از خاك خورده آن كار نيست. به‌همين دليل براي رسيدن به جواب اين سوال كه آيا مي‌توان كارگرداني و بازيگري را همزمان با هم انجام داد، سراغ آزيتا حاجيان رفتيم كه علاوه بر اين‌كه يكي از قديمي‌هاي عرصه سينماست، چند سالي است كه با برگزاري كلاس‌هاي بازيگري، دانش خود در اين زمينه را در اختيار ديگران نيز قرار مي‌دهد.
«خود من تا‌ به حال چنين كاري را تجربه نكرده‌‌‌ام اما خاطرم هست كارگردان 3 تئاتر پربيننده بودم كه دو دل بودم خودم در آن‌ها بازي كنم يا نه، وقتي يك مقدار منطقي‌تر فكر كردم، ديدم اگر بخواهم همزمان هم بازي كنم هم كارگرداني همان كار را انجام دهم، انرژي و تمركزم تقسيم مي‌شود و در هيچ كدام از اين 2، نمي‌توانم آن نتيجه مطلوب و صددرصدي كه مدنظرم است را به دست بياورم. به‌نظرم فقط درصورتي يك كارگردان مي‌تواند به‌طور همزمان هم بازيگري كند و هم كارگرداني كه يك تيم رفيق، همدل و كاملا آشنا به روحياتش را دور و بر خود داشته باشد تا تمركزش را روي كار از دست ندهد. معتقدم اگر يك نفر بخواهد اين 2 كار را همزمان با يكديگر انجام دهد، بايد از قبل تداركات وسيعي بچيند و با فكر حركت كند تا هنگام اجراي كار با مشكل روبه‌رو نشود. كارگردان بايد دكوپاژ و فضاهاي ذهني‌اش كامل باشد و هنگام بازي، درصورت امكان، مانيتور وجود داشته باشد و بتواند همزمان، بازي و كارگرداني كند، همچنين بهتر است اين كارگردان فيلمش را با نگاتيو نگيرد تا دقت و سرعت كارش بهتر باشد.
در كل، خيلي‌ها هستند كه همزمان بازي و كارگرداني مي‌كنند اما در كل با اين موضوع موافق نيستم و انجام صرفا يك كار با نتيجه مطلوب را ترجيح مي‌دهم. اين كار چه در تئاتر باشد و چه در سينما‌، كار عاقلانه‌‌اي نيست.»

منبع : مجله زندگی ایده آل
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج