نگاهي به بازي بهداد در فيلم "جرم"
بازيگري که بازي نمي کند...
فيلم هاي مسعود کيميايي در سال هاي اخير اگرچه از حيث فيلمنامه لنگ مي زنند و از قصه هايي نيم بند برخوردار هستند، اما همچنان از جنبه بازيگري، در ميان برترين هاي سينماي ايران جاي گرفته و براي بازيگران خود،اعتبار ويژه اي فراهم آورده اند.
حامد بهداد شايد از اين حيث مستثنا باشد. بازيگري که با همان نقش آفريني نخستش در آخر بازي (همايون اسعديان) حضور در بين نامزدهاي سيمرغ بلورين جشنواره فجر را تجربه کرده و بارها بابت بازي اش در فيلم هاي مختلف (از بوتيک و روز سوم گرفته تا دلخون و هفت دقيقه تا پائيز) مورد تحسين و ستايش داوران و منتقدان سينماي ايران قرار گرفته است.
با وجود آن که بهداد پيشترها خواسته يا ناخواسته، يکي، دو پيشنهاد کيميايي را رد کرده بود با اين حال کيميايي باز هم در محاکمه در خيابان، گوشه چشمي به بازيگري انداخت که گويي با قيصر و گوزن ها، شيفته سينما شده و تا هنوز تحت تاثير جو آن فيلم هاي به يادماندني قرار دارد.
شيوه بازيگري بهداد به گونه اي است که انگار ذاتا به دنياي کيميايي تعلق داشته و شخصيت حقيقي اش، به نوعي شخصيت هاي ذهني اين فيلمساز نوستالژي باز سينماي ايران را در ذهن متبادر مي کند. جالب اينجاست که در جرم نيز نقشي به وي سپرده شده است که انگار چکيده شخصيت هاي خاطره انگيز سينماي کيميايي است. شخصيت ناصر نشانه هايي چند از محبوب ترين شخصيت هاي سينماي پيش از انقلاب کيميايي را به همراه دارد.
از رضا موتوري تا سيد گوزن ها، مي توان ردپايي ظريف در بازي بهداد مشاهده کرد،بدون آنکه شائبه اي از تقليد را به همراه داشته باشد. همچنين سياه و سفيد بودن فيلم و البته صداي منحصربفرد چنگيز جليلوند، آنچنان بر جذابيت اين شخصيت افزوده است که بي درنگ مي توان آن را در زمره بازي هاي خاطره انگيز اين سال ها جاي داد.
اما با وجود اين بازي درخشان، بهداد نمي تواند خود را از اتهام تکرار در قالب نقش هاي مختلف مبرا کند. اگر نقش کوتاه بهداد در بوتيک واجد جذابيت هاي ويژه بود و ظهور بازيگري خلاق را نويد مي داد، اگر روز سوم، بهداد را به عنوان يکي از استعدادهاي شاخص آينده اين سينما معرفي مي کرد، فيلم هاي بعدي غالبا تکرار همان المان هاي عصبي و حالات روان پريشانه است و هر بار که تماشاگر انتظار بازي متفاوتي از حامد بهداد را داشته، بيشتر به شباهت کاراکترهاي مختلف او با يکديگر پي برده است. انگار او مصرانه هر بار خود را تکرار مي کند و فقط غلظت اين حالات و اداهاي خاص است که در فيلم هاي مختلف بالا پائين مي شود. در دلخون غليظ تر و در لطفا مزاحم نشويد اندکي رقيق تر!
فراموش نکنيم چيزي که مارلون را براندو کرد و بهروز را وثوقي، تکرار دوباره و چندباره يک شاه نقش نبود،بلکه انتخاب و تجربه کاراکترهاي کاملا متفاوت بود که نام آنها را همچنان در رديف بزرگان سينماي ايران و جهان قرار داده است. بهداد نيز براي ماندگاري در اين سينما به چيزي فراتر از آن چه تا به حال بروز داده است نياز دارد،به اندکي خلاقيت.
منبع: فیلم نیوز
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
ارسال نظر