۳۳۵۵۷
۸ نظر
۵۰۷۱
۸ نظر
۵۰۷۱
پ

خارج از محدوده «نشان دادن»

چهار قسمت اول سريال كلاه پهلوي چگونه بود؟

«سريال‌هاي تاريخي» در سال‌هاي اخير مهم‌ترين محصول فرهنگي- هنري صدا و سيما بوده‌اند؛ محصولي كه به واسطه آن، مسوولان تلويزيون سال‌هاي سال مخاطبان را در انتظار نگه داشته و هنگام آماده پخش شدن اين سريال‌ها نيز مانور تبليغاتي گسترده‌يي را درباره اين سريال‌ها ارائه كرده‌اند.

روزنامه اعتماد: «سريال‌هاي تاريخي» در سال‌هاي اخير مهم‌ترين محصول فرهنگي- هنري صدا و سيما بوده‌اند؛ محصولي كه به واسطه آن، مسوولان تلويزيون سال‌هاي سال مخاطبان را در انتظار نگه داشته و هنگام آماده پخش شدن اين سريال‌ها نيز مانور تبليغاتي گسترده‌يي را درباره اين سريال‌ها ارائه كرده‌اند.

چندي پيش در گزارشي با عنوان «قديمي‌ترين سريال تاريخ تلويزيون بازنشسته شد» را درباره اين سريال خوانديد. كلاه پهلوي اين روزها در حال پخش از شبكه يك سيماست و اين روزها در حال پخش از شبكه يك سيماست.

اين سريال روزهاي پنجشنبه نيز از شبكه چهار سيما بازپخش مي‌شود تا مخاطباني كه جمعه‌شب‌ها، شنبه‌ها و روزهاي دوشنبه امكان تماشاي آن را ندارند، پنجشنبه‌شب‌ها و يك روز پيش از پخش قسمت جديد اين سريال، مخاطب قبلي آن باشند.

چهار قسمت اول سريال كلاه پهلوي چگونه بود؟

در گزارشي كه مي‌خوانيد، چهار قسمت اول اين سريال كه تا تاريخ چهاردهم مهر پخش شده، از جنبه‌هاي مختلف بررسي و تحليل شده است.

مشكل تمام مسوولان سيما و كارگردان‌هايي كه در زمان پخش خود را به آثارشان سنجاق مي‌كنند و از اين رسانه به آن رسانه براي دفاع از كار خود سير و سلوك مي‌كنند، دقيقا همين است كه تصور مي‌كنند مخاطبان هم در مقام و موضع «مديران تلويزيون» هستند و بايد با متني اينچنيني ارتباط برقرار كرده و در تخيل خود براي آن «تصويرسازي» كنند.

روشنگري اقدامات انگليسي‌ها

چندي پيش و در حاشيه برگزاري مراسم تقدير از بهترين برنامه‌هاي سيما در ماه مبارك رمضان، معاون سيما در گفت‌وگو با خبرنگاران به دفاعي قاطع و صريح از سريال «كلاه پهلوي» ساخته سيدضياءالدين دري پرداخت و اين سريال را «اثري قابل تامل در نمايش روشنگري تلاش سازمان‌يافته بيگانگان با محوريت انگليس در زمينه ترويج فرهنگ برهنگي» عنوان كرده و از همين منظر كلاه پهلوي را اثري «قابل تقدير» دانست.

علي دارابي معاون سيما در اين نشست گفت: «كلاه پهلوي كه به تازگي پخش آن از شبكه اول آغاز شده، به عنوان يكي از بهترين سريال‌ها در راستاي روشنگري تلاش سازمان‌يافته بيگانگان با محوريت انگليس است. آنها مي‌خواستند فرهنگ برهنگي را در جامعه ايران نهادينه كرده و با اسلام مبارزه كنند.»

دارابي همچنين به اين نكته اشاره كرد كه تبيين و روشنگري نسبت به دوران پهلوي اول و دوم كه بخش زيادي از عقب‌ماندگي جامعه مربوط به اين دوران است، در تلويزيون بسيار مورد توجه قرار گرفته و تاكنون بيش از ۴۵ سريال و ۵۰ فيلم در اين باره توليد شده است.

چهار قسمت اول سريال كلاه پهلوي چگونه بود؟

سريالي با واكنش‌هاي منفي

پخش سريال كلاه پهلوي از همان آغاز با واكنش‌هاي فراواني همراه شد. وقتي براي ساخت سريالي اينچنيني مدت زماني نسبتا طولاني صرف مي‌شود، خواه ناخواه توقع بالايي از آن به وجود مي‌آيد. براي مخاطب امروز تلويزيون كه همزمان با شبكه‌هاي داخلي، به شبكه‌هاي فارسي‌زبان فراواني دسترسي دارد، يك سريال نمايشي بايد آنقدر شاخص و برجسته باشد كه در همان قسمت اول او را جذب خود كند.

به نظر مي‌رسد در شرايط امروز تلقي كارگردان‌ها از آثار نمايشي و طرح اين ديدگاه كه «سريال از قسمت چهارم به بعد موتورش روشن مي‌شود» ديگر عملا محلي از اعراب ندارد و آثار نمايشي اگر در همان قسمت اول خود مخاطب را درگير نكند، احتمال كمي وجود دارد كه در ادامه بتواند تاثير زيادي بر مخاطب بگذارد.

ظاهرا واكنش‌هاي منفي به همان قسمت اول آنقدر زياد بوده كه سيدضياءالدين دري در مصاحبه‌يي به آن پاسخ دهد. دري در فاصله كوتاهي پس از پخش سريال كلاه پهلوي در گفت‌وگو با روزنامه باني‌فيلم گفت: «قضاوت نابهنگام دوستان با پخش اولين قسمت اين مجموعه، گاه مي‌تواند از سر تنگ‌نظري باشد- كه البته اميدوارم دوستان از من نرنجند- و مي‌تواند خداي ناخواسته قصد و غرض‌هاي شخصي با سازمان باشد كه من پاسخي به اين نوع حرف‌ها نمي‌توانم داشته باشم جز اينكه به آنهايي كه دغدغه دين انقلاب و مملكت را دارند و آنها كه واقعا از صميم قلب مومن هستند و ايمان دارند، بگويم خودم از سادات هستم.

كاري نكنند كه سريال وقتي جلوتر رفت، مجبور باشند بيايند و از ما حلاليت بطلبند. هميشه مي‌شود دري و كارش را تخريب كرد. اين خيلي كار پيچيده‌يي نيست. تخريب خيلي ساده است و اصلا دير نمي‌شود. كاري نكنند كه خودشان بعدها پشيمان شوند.» البته در كنار انتقادهاي مخاطبان عام به اين سريال، «مخاطبان خاص» نيز نسبت به اين سريال ديدگاه‌هايي داشته‌اند كه ظاهرا به مذاق كارگردان سريال چندان خوش نيامده است.

چهار قسمت اول سريال كلاه پهلوي چگونه بود؟

مثلا امام جمعه مشهد كه آثار فرهنگي- هنري را همواره با دقت خاصي دنبال مي‌كند و درباره اين آثار ديدگاه‌هاي تحليلي فراواني دارد، با انتقاد شديد از پخش سريال كلاه پهلوي گفته است: «آيا براي تبيين مسائل دوره رضاخان بايد بي‌عفتي و بي‌حجابي را ترويج دهيد؟»كارگردان سريال كلاه پهلوي به تازگي هم نسبت به منتقدان و مخالفانش واكنش تازه‌يي نشان داده و در برنامه «هفت‌اقليم» راديو فرهنگ گفته است: «متاسفانه اشكال در ايران اين است كه وقتي مي‌آييم و فيلم مي‌سازيم يا هله هوله مي‌سازيم يا پرت و پلا مي‌گوييم يا فيلمي مي‌سازيم كه نمي‌دانيم كه يك كار سرگرمي است يا يك كار انتقال پيام رسمي و جدي.

تكليف در جامعه ما هنوز روشن نيست.»نكته جالب توجه دفاع «محمدرضا ورزي» از كارگردان كلاه پهلوي در هفته‌هاي اخير است. ورزي كه خود به ساخت سريال‌هاي تاريخي شهره است- كه البته همواره با انتقادهاي فراواني هم مواجه مي‌شود- در يادداشتي درباره كلاه پهلوي عنوان كرده است: «در شرايطي كه سمپاشي‌هاي پليد رسانه‌هاي بيگانه، نسل جوان ما را هدف گرفته و مزدوران خارجي به قصد تحريك جامعه ما دائم از انقلابي كه متعلق به مردم است، انتقاد مي‌كنند و از سلاطين پهلوي بت مي‌سازند، بايد از توليد آثار مستند و افشاگرانه چون «كلاه پهلوي» حمايت كرد و آنها را ارج نهاد.»

ورزي در ادامه يادداشت خود تصريح مي‌كند: «چنين سريال‌هايي با تكيه بر انبوهي از مستندات تاريخي و مشاوره‌هاي چهره‌هاي آگاه و خبره ساخته شده‌اند و كمترين خللي در مضمون آنها وارد نمي‌شود. فيلمنامه ايشان با پشتوانه تحقيقي فراوان نگاشته مي‌شوند و نياز به صبر و حوصله و تمركز دارد. بر همين اساس از منتقدان و مخاطبان گرامي درخواست مي‌كنم در نقد اين آثار در كنار معيار وجدان، شاخصه‌هاي توليدي را نيز در نظر بگيرند.»

كارگرداني كه به سريال سنجاق شده است

مخاطبان تلويزيوني معمولا وقتي به تماشاي سريال يا فيلمي مي‌نشينند، آخرين مصاحبه كارگردان سريال را دم دست ندارند كه حين تماشاي اثر ابهام‌هاي خود را با مطالعه آن مصاحبه برطرف كنند. سريال و فيلم ديدن يك چيز است و مجله خواندن هم چيزي ديگر كه متاسفانه مرز ميان اين دو هميشه به هم مي‌ريزد و كارگردان‌هايي كه احساس مي‌كنند قادر به بيان برخي حرف‌ها در آثار نمايشي خود نيستند، اين حرف‌ها را براي مصاحبه‌هاي رسانه‌يي خود نگه مي‌دارند و توقع دارند تك‌تك مخاطبان آنها با دقت خاصي مصاحبه‌هايشان را دنبال كرده و بر اساس استدلال‌هاي مطرح‌شده در آن مصاحبه‌ها كمبودهاي اثر را بر آنها ببخشند.

چهار قسمت اول سريال كلاه پهلوي چگونه بود؟

متاسفانه چنين فضايي درباره سريال كلاه پهلوي هم رخ داده و اين بار هم مانند سريال «يوسف پيامبر»، كارگردان به ميدان آمده تا تمام‌قد از اين سريال دفاع كند؛ شيوه‌يي كاملا خلاف جهت سريال «مختارنامه» كه در زمان پخش سريال كارگردان شايد به تعداد انگشتان يك دست هم مصاحبه نكرد و اجازه داد سريال مسير عادي خود را طي كند.

بخشي از فضاي شكل‌گرفته حول و حوش سريال كلاه پهلوي ناشي از عدم مديريت درست اطلاعات و اخبار آن است و در چنين فضايي است كه كارگردان مجبور است خودش را به اثرش سنجاق كند و در دفاع از سريال مصاحبه كند و مخاطبان را به تماشاي سريال دعوت كند.

ضعف‌هاي محتوايي كلاه پهلوي

سريال كلاه پهلوي نه بهترين اثر نمايشي تلويزيون است و نه يكي از بهترين آثار نمايشي تلويزيون. اين سريال اثري معمولي است كه صرفا با آب و تاب فراوان و هيجان‌هاي كاذب رسانه‌يي ساخته شده و تماشاي چهار قسمت اول آن نشان مي‌دهد قرار نيست در ادامه سريال هم مخاطبان شاهد اثري عجيب و خاص باشند.

مهم‌ترين نقطه قوت سريال، حضور پرتعداد بازيگراني است كه شايد در هشت سال قبل مي‌توانست امتيازي براي سريالي تلويزيوني محسوب شود اما اين روزها اين حجم از بازيگران ديگر مساله غيرقابل دسترسي نيست و مخاطب مي‌تواند حتي در يك جُنگ تلويزيوني، بخشي از آنها را در كنار هم تماشا كند. به نظر مي‌رسد سريال كلاه پهلوي تلاش فراواني كرده تا بر مسائل مضموني خود تاكيد كند و همين تاكيد ناشيانه، غيرهنرمندانه و گل‌درشت بر محتواي سريال باعث بروز ضعف‌هايي جدي در اثر شده كه در همين قسمت‌هاي اول نيز قابل رويت است.

سريال قصد دارد به «استعمار و تاثيرات آن بر جامعه ايران» بپردازد؛ موضوعي كه از دوره صفويه و با حضور استعمارگران پرتغالي در ايران به يكي از مسائل اساسي جامعه ايران تبديل شد. استعمار در طول تاريخ معاصر ايران با دستكشي مخملي، مشت‌هاي آهني فراواني بر پيكره سياسي، اجتماعي و اقتصادي جامعه ايران زده است. حتي در مطلبي با عنوان «توجه صدا سيما به حكومت پدر و پسر» كه در روزنامه اعتماد منتشر شد، به اين مساله اشاره شد كه بهتر است صدا و سيما به جاي ساخت سريال درباره دوره پهلوي، به سراغ ساختن سريالي با مضامين ضداستعماري برود و در اين خصوص براي نسل جوان روشنگري كند.

استعمار نوين با يك برنامه‌ريزي دقيق و پيچيده پس از جنگ جهاني اول و فروپاشي امپراتوري عثماني در خاورميانه، با استفاده از عناصري همچون رضا‌خان كم‌كم جاي پاي خود را در كشورهاي خاورميانه محكم كرد، در ميان آنها بذر نفاق كاشت، در تقسيم‌‌بندي‌هاي مرزي زمينه‌هايي براي را مناقشه‌هاي بعدي ايجاد كرد و اينچنين است كه حتي زمينه‌هاي جنگ ايران و عراق نيز از همين دوره ايجاد مي‌شود و به گفته بسياري از مورخان، قابل اثبات است.

چهار قسمت اول سريال كلاه پهلوي چگونه بود؟

تاثير استعمار تنها محدود به ايران نبوده و درباره كشور عراق نيز اين موضوع به‌شدت قابل لمس است. مي‌توان اين مطلب را با چنين اطلاعات تاريخي‌اي ادامه داد و شما به عنوان مخاطب مي‌توانيد با مطالعه اين مطلب اطلاعات فراواني كسب كنيد اما وقتي پاي تلويزيون و رسانه تصويري به ميان مي‌آيد، براي نمايش اين نكات بايد وارد «حوزه نمايش» شد و از حوزه «مقاله» عبور كرد.

مشكل تمام مسوولان سيما و كارگردان‌هايي كه در زمان پخش خود را به آثارشان سنجاق مي‌كنند و از اين رسانه به آن رسانه براي دفاع از كار خود سير و سلوك مي‌كنند، دقيقا همين است كه تصور مي‌كنند مخاطبان هم در مقام و موضع «مديران تلويزيون» هستند و بايد با متني اينچنيني ارتباط برقرار كرده و در تخيل خود براي آن، «تصويرسازي» كنند.

بر اساس همين تفكر است كه در سريالي مانند «كلاه پهلوي» براي نمايش نقشه‌هاي پيچيده و شوم استعمار براي كشور ايران، به جاي ورود به حوزه «نشان دادن»، كارگردان در ميزانسن‌‌هايي تكراري و كليشه‌يي بازيگرانش را دور ميز مي‌نشاند و از آنها مي‌خواهد به نمايندگي از دولت‌هاي استعماري نقشه‌هاي خود را تشريح كنند! چنين ساده‌انگاري مهم‌ترين علت عدم ارتباط مخاطب با سريالي اينچنين مي‌تواند باشد و عملا باعث مي‌شود مخاطب فهم و دركي مشخص از قصه و محتواي آن نداشته باشد.

دوبله و مشكلات آن

«دوبله» هميشه بهترين راه‌حل براي كاستن از هزينه‌هاي توليد يك اثر است. صدابرداري سر صحنه معمولا انرژي و توان زيادي از گروه مي‌گيرد و اگر سازندگان يك اثر بتوانند از اين موضوع صرف نظر كنند، با سرعت بيشتري امكان تصويربرداري خواهند داشت.

بخش مهمي از بازيگران سريال كلاه پهلوي در قسمت‌هاي اوليه آن، فرانسوي هستند؛ بازيگراني كه گهگاه براي اينكه لهجه فرانسوي خود را به رخ بكشند، جملاتي بيان مي‌كنند اما در بخش عمده كار با دوبله «لهجه فرانسوي» بازيگران تخريب شده و با قرار گرفتن صداي دوبلورهاي حرفه‌يي روي چهره اين بازيگران، به فضاي صوتي كار لطمه فراواني وارد شده است.

چهار قسمت اول سريال كلاه پهلوي چگونه بود؟

قطعا بخشي از مشكلات اين سريال به دليل انتخاب دوبله براي اين سريال است. شايد اگر اين بخش‌ها با زيرنويس نمايش داده مي‌شد، سريال باورپذيري بيشتري داشت.

بازيگران و نقش‌هايشان

سريال كلاه پهلوي تعداد زيادي از بازيگران سينما و تلويزيون را به خدمت گرفته است. در اغلب سريال‌هاي اينچنيني بازيگران مشهور در نقش‌هايي كوتاه حضور مي‌يابند و نقش اصلي معمولا بر عهده بازيگران كمترشناخته‌شده است. در اين سريال نيز «اميرعلي دانايي» نقش اصلي را ايفا مي‌كند.

به نظر مي‌رسد دانايي توانايي چنداني در برقراري ارتباط با مخاطب ندارد و شايد به دليل اينكه نمي‌تواند با مخاطب خود همذات‌پنداري كند، مخاطب نيز به دنبال كردن سريال اشتياقي جدي نشان نمي‌دهد. در سريال كلاه پهلوي هميشه نام «امين حيايي» به عنوان بازيگر اصلي مرد ذكر شده و حالا مخاطبان فراواني منتظر آغاز بازي او هستند تا شايد از اين رهگذر به دنبال كردن سريال علاقه‌مند شوند.

فضاسازي‌هاي ضعيف

مشكل عمده سريال‌ها و فيلم‌هايي كه مخاطب با آنها ارتباط برقرار نمي‌كند، «فضا سازي» است. اين مساله سبب مي‌شود مخاطب باور نكند قصه در فضايي واقعي روايت مي‌شود.

چهار قسمت اول سريال كلاه پهلوي چگونه بود؟

«ضعف فضاسازي مكان‌هاي خارجي» يكي از گرفتاري‌هاي مهم اغلب فيلم‌ها و سريال‌هاي ايراني است. كارگردان‌هاي ايراني معمولا با حضور در فضاهاي خارجي از خود بيخود شده و فراموش مي‌كنند چنين فضاهايي براي مخاطب در درجه چندم اهميت است و مخاطب چنين فضاهايي را در سريال‌هاي خارجي مختلف ديده است و مهم، روايت داستان است.

در سريال «كلاه پهلوي» تاكيد فراواني بر اين مساله شده كه آنچه به تصوير كشيده مي‌شود، اروپاي بعد از جنگ جهاني اول است. مخاطبان تلويزيون در سريال‌هاي مختلفي همچون «ارتش سري» فضاي جنگ و پس از جنگ اروپا را ديده‌اند اما سريال كلاه پهلوي تفاوت فراواني با آن فضا دارد.

كارگردان در بازسازي اين فضا صرفا خياباني را نشان مي‌دهد كه فرخ در آن زندگي مي‌كند؛ خياباني كه هميشه مردي در آن در حال پختن چيزي روي گاز است كه معلوم است غذايي بي‌كيفيت و بد است. در همين خيابان هميشه يك مرد ديلاق لنگ‌لنگان راه مي‌رود و كتش هم روي دوشش است و چند بي‌خانمان كه كنار خيابان زندگي مي‌كنند كه ظاهرا قرار است بيانگر فقر و بدبختي در پاريس باشد. زن صاحبخانه هم اغلب اوقات سيگار مي‌كشد و اميدوار است فرخ موفق به پرداخت كرايه خانه‌اش نشود تا در مقابل اغواگري‌هاي او كوتاه بيايد و تسليم او شود!

در اين فضاي تصويري، لباس‌هاي تمام شخصيت‌هاي داستان از شدت نو بودن برق مي‌زند. از لباس زن صاحبخانه گرفته تا فرخ و حتي پستچي كه نامه مي‌آورد! اتومبيل‌هاي به كار گرفته‌شده در اين فيلم نيز به‌شدت نو است و از شدت تازگي برق مي‌زند و در مجموع تصويري كه از پاريس ارائه‌شده، به گونه‌يي است كه انگار نه انگار اين شهر درگير جنگ بوده است.

در تمام اين قسمت‌ها ترسيم شرايط اروپاي پس از جنگ- كه مي‌تواند نقشي تعيين‌كننده در تبيين انگيزه استعمارگران از چپاول كشورهايي همچون ايران داشته باشد- در كلام اتفاق مي‌افتد. پاريس در قسمت‌هاي اوليه اين سريال بيشتر جايي براي عرض ارادت كارگردان محترم به دغدغه‌هاي شخصي‌اش بوده است.

چهار قسمت اول سريال كلاه پهلوي چگونه بود؟

مثلا فيلم «سگ آندلسي» در سينما نمايش داده مي‌شود و بخش مهمي از يك قسمت را به خود اختصاص مي‌دهد؛ اتفاقي كه به نظر مي‌رسد صرفا به اين دليل است كه كارگردان مي‌خواهد به مخاطب خود شيرفهم كند برخلاف تبليغات غربي‌ها درباره وجود آزادي بيان در جهان غرب، سال‌ها قبل برخي فيلم‌هاي سينمايي در پاريس به عنوان مهد تمدن هم با سانسور مواجه مي‌شد.

البته در سريال «در چشم باد» هم چنين اتفاقي رخ داد و مسعود جعفري‌جوزاني بخش عمده‌يي از يكي از قسمت‌هاي سريال را به نمايش فيلم «بربادرفته» اختصاص داد تا علاقه خود به اين فيلم را نشان دهد اما به نظر نمي‌رسد چنين شيوه‌يي درست و منطقي باشد. ضعف فضاسازي سريال كلاه پهلوي در نمايش ورود فرخ به ايران نيز وجود دارد و تصويري حقيقي و قابل لمس از ايران در آن مقطع ارائه نمي‌شود.

مخاطبان علاقه‌مند به تاريخ مي‌توانند در آثار مكتوب همچون «سفرنامه‌ها» تصاوير بهتر و جذاب‌تري از اين دوره را ببينند. نكته قابل تامل ديگر درباره اين سريال اين است كه با وجود اطلاع كارگردان از محدوديت‌هاي تلويزيون، باز هم براي نمايش برخي مسائل تاكيدي خاص وجود دارد! در تلويزيون ايران حتي براي به تصوير كشيدن يك ميهماني ايراني هم محدوديت وجود دارد و حالا وقتي قرار است يك ميهماني در پاريس و با معيارهاي اروپايي رخ دهد، قاعدتا اين محدوديت چند برابر مي‌شود.

به همين دليل مخاطب در قسمت سوم اين سريال با ميهماني‌اي مواجه مي‌شود كه در آن، همه لباس‌هاي پوشيده بر تن دارند كه طي چند نماي بسته آدم‌ها در كنار پنجره يا دور ميز نشسته‌اند. پس از آن، كار فضاسازي را يكي از شخصيت‌هاي سريال تكميل مي‌كند و مي‌گويد: «چه ميهماني خوبي!» اما مخاطب چيزي از اين ميهماني نديده است. در همين قسمت وقتي بلانش قرار است فرخ را كه دچار بيماري شده نجات دهد، روي پله مي‌ايستد و مي‌گويد: فرخ! فرخ!

او حتي در كشوري مانند فرانسه نيز نمي‌تواند به فرخ نزديك شود و حالا نكته اصلي اين است كه وقتي نمي‌توان نشان داد كه زني به سراغ مردي مي‌رود تا او را نجات دهد، چه اصراري به نمايش چنين صحنه‌هايي است؟در موردي ديگر «شادي» يكي از شخصيت‌هاي داستان در قسمت سوم، نامزدش را در پارك با دختري ديگر در حال گفت‌وگو مي‌بيند و همين مساله باعث به هم زدن رابطه‌اش با نامزدش مي‌شود و در ادامه سكانس در رفتاري سانتي‌مانتالي همان جا رابطه‌اش را با نامزدش تمام مي‌كند و قاب عكس خود و نامزدش را هم خرد مي‌كند.

چهار قسمت اول سريال كلاه پهلوي چگونه بود؟

در اوج غافلگيري مخاطب از شدت سردستي بودن اين صحنه، در ادامه داستان «بلانش» كه به عنوان راوي قصه را روايت مي‌كند، در حال تايپ مطلب به اين مساله اشاره مي‌كند كه اين يك توطئه زنانه بوده است تا آن زن با علاء نامزد شادي، در مسير هر روزه شادي قرار بگذارد و به اين طريق شادي را از ميدان به در كند. حالا اين سوال براي مخاطب پيش مي‌آيد كه چطور علاء پس از نامزدي با شادي نمي‌دانسته مسير هر روزه نامزدش كجاست و چطور در اين مسير با دختري ديگر قرار گذاشته است؟

ضعف عمده ديگر سريال در اين قسمت‌ها نمايش پاريس به عنوان شهري بسيار خلوت است. بيننده با آدم‌ها در اين شهر مواجه نمي‌شود، گويي در اين شهر طاعون آمده كه اينچنين خلوت به نظر مي‌رسد. دري با وجود سفرهاي مكرر به پاريس تصوري از اين شهر ندارد و گويي صرفا توجهش به اين مساله معطوف بوده كه حتما «برج ايفل» در گوشه‌يي از كادر دوربينش باشد تا مخاطب باور كند اينجا پاريس است. چنين استفاده‌يي از برج ايفل به‌شدت يادآور علاقه برخي توليدكنندگان كيف، چمدان و ساك به درج تصوير «برج آزادي» روي محصولات‌شان در سال‌هاي قبل است؛ محصولاتي كه با مزين شدن به بنايي كه «نماد تهران» بود، حس خوشي را در صاحب آن وسيله ايجاد مي‌كرد.

اين نماد شهري براي سال‌هايي طولاني مورد علاقه مسافران تهران هم بود و افراد زيادي به محض پياده شدن از اتوبوس در ميدان آزادي، عكسي هم با اين ميدان به عنوان نماد تهران مي‌انداختند! در قسمت سوم سريال، آپارتماني نشان داده شد كه در پس‌زمينه‌اش برج ايفل بود و معلوم بود هزينه زيادي براي آن صرف شده است اما وجود اين ساختمان كمكي به انتقال مفاهيم داستان نمي‌كرد.

از نمونه اين فضاسازي‌ها مي‌توان به نمايش صبحانه خوردن مرد فرانسوي در تختخواب اشاره كرد كه ظاهرا قرار است نوعي اشرافيت را القا كند اما به نمايش «سانتي‌مانتاليسم تاريخ گذشته و ضعيف» منجر مي‌شود كه در سريال‌هاي خارجي و ايراني متعدد تكرار شده است. «كلاه پهلوي» هرچند محصولي است كه براي ساخت آن زمان و هزينه زيادي براي آن صرف شده اما به نظر مي‌رسد به دليل تاخير بسيار زياد در آماده نمايش شدن اين اثر، مخاطب امروز با اثري مواجه است كه بخش‌هاي زيادي از آن، «كهنه» است.

در سال‌هايي كه دست‌اندركاران اين سريال با فراغ بال مشغول ساخت سريال بودند، فضاي فرهنگي- هنري تفاوت فراواني كرده است. مخاطبان پس از تجربه «امكان تماشاي سريال‌هاي خارجي روي دي‌وي‌دي» حالا چند سالي است مي‌توانند روزانه ده‌ها ساعت سريال خارجي با دوبله فارسي تماشا كنند. حتي تكنولوژي هم در اين سال‌ها تغيير فراواني كرده و اين روزها تلويزيون‌هايي به بازار ايران عرضه شده‌اند كه قابليت تشخيص صداي مخاطب را دارند و با صداي مخاطب دستورهاي او را اجرا مي‌كنند.

سريالي مانند كلاه پهلوي چه تناسبي با اين فضا دارد و تا چه اندازه به نيازهاي چنين مخاطبي مي‌تواند پاسخ دهد؟ پاسخ اين سوال را به مخاطبان واگذار مي‌كنيم اما بايد نگران سريال‌هايي بود كه قرار است دوباره با چنين شكلي توليد شوند و امروز ساخته شوند تا در فرداي بسيار دور و مبهمي نمايش داده شوند كه مخاطب با امكانات پيچيده‌تري مواجه مي‌شود. آيا تلويزيون به فكر و ذهنيت چنين مخاطباني احترام خواهد گذاشت و آيا خواهد توانست اثري در شأن آنها عرضه كند؟
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    درست

  • محبوب

    سریال خوبیه..فارغ از سوتی هاییی داره..ساخت این نوع سریال ها سخته..و باید به کارگردانش تبریک گفت

  • ngn

    خدایی حیف این فیلما و سریالای تاریخی خودمون نیست که مردم میرن میشینن فیلمایی مثل حریم سلطان میبینن؟؟ آخه واقعا حریم سلطانو میشه اسمشو گذاشت فیلم تاریخی؟؟؟ یک ذره فیلم به مملکت داری شاها و سلطانا یا مثلا سطح زندگی مردم یا آداب و رسومشون نپرداخته... خدا وکیلی حیف فیلمایی مثل در چشم باد یا همین کلاه پهلوی نیست؟؟ حداقلش اینه که تو فیلم مسائلی غیر از عشق و عاشقی هم مطرح میشه. بگذریم از سطح بازی بازیگرای خودمون که واقعا در سطح جهانیه

    پاسخ ها

    • بدون نام

      خب شما عمر گل لاله ببین.

  • مجيد

    فيلم خوبي است و بسيار ديدني-فكر نمي كنيد بيانتان كم لطفي و جهت دار است؟؟؟

  • یوسف

    سه قسمت اول که افتضاح بود اگه بازیگر های زن اون کلاه مسخره رو نمی گذاشتن و با مو بازی میکردن بهتر بود نمی دونم چطور می گه ترویج بد حجابی نیست؟ قسمت پنجم که امشب نشان داد نسبتا قابل دیدن بود اما با ساده‌انگاري ميزانسن‌‌هايي تكراري و كليشه‌يي بازيگرانش را دور ميز مي‌نشاند و از آنها مي‌خواهد به نمايندگي از دولت‌هاي استعماري نقشه‌هاي خود را تشريح كنند! اقای دری کارگردان
    هیچ عطاری تمیگه ماست من ترشه دیگران باید ذر باره کار شما نظر بدهند نه اینکه خودت هر روز بیای تو میدان و دفاع کنی!

  • یاس

    کسی که سه قسمت اول را نبینه به نظر من خیلی چیزها را توی فیلم نمی تواند متوجه شود

  • زهرا

    فیلم خیلی شعاری کشدار و بی محتواییه تو هیچ قسمت اتفاق خاصی رخ نمیده واقعا حیف پول و وقت

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج