گفت و گو با یارِ غار فریدون فروغی
خیلی ها می دانند صدای فریدون فروغی برای اولین بار با قطعه ای که او ساخته در ایران شنیده شد. اولین همکاری آهنگساز و خواننده جوان آن قدر مورد توجه قرار گرفت که هر دو خیلی زود به شهرت رسیدند و طرفداران خودشان را به دست آوردند.
از نقاط مشترکی که می توان میان زندگی هنری فریدون فروغی و تورج شعبان خانی پیدا کرد سکوت هنری این دو است که پس از انقلاب حادث شد و خودخواسته هم نبود. هر دو ماندن در ایران را با وجود تمان سختی هایی که بعدا بیشتر پیرشان کرد به جان خریدند تا ترک وطن را. حالا پس از 14 سال از رقتن فریدون با تورج شعبان خانی درباره فروغی گفت و گویی انجام داده ایم. شعبان خانی در این گفت و گو از چگونگی آشنایی اش با فریدون، خواندن آدمک توسط فروغی و بلاهایی که موسیقی پاپ بعدا دچار آنها شد، صحبت می کند:
کار فریدون به عنوان یک خواننده نامدار از کی شروع شد؟
فریدون درست مثل خیلی از جوان ها در آن زمان به اجرای برنامه همراه گروهش، علاقه داشت. در ابتدای اکار عین خود من اول درام می زد و می خواند. اجرای ترانه با گیتار بعدها توسط فریدون شروع شد. من هم دقیقا همین مسیر را در موسیقی رفتم. ابتدا دارم می زدم و می خواندم و بعدها به نواختن گیتار به عنوان ساز تخصصی روی آوردم.
از دیدگاه شما به عنوان دوست و آهنگساز چه عاملی باعث یگانگی و شهرت فریدون در عرصه پاپ قبل از انقلاب و از سوی دیگر باعث شد بعد از انقلاب هم با وجود آنکه نتوانست کار کند در ذهن ها بماند؟
من تفاوت و تمایز فریدون با دیگران را در شعر ترانه هایش می دانم. اصولا شعری که یک هنرمند به دست آهنگسازی می دهد باری ساخت آهنگ مبنا قرار می گیرد. در نتیجه علاوه بر تاثیر مستقیمی که به واسطه کلام روی کار می گذارد، تاثیر مهم و البته غیرمستقیمی در شکل گیری اجزای دیگر ترانه خواهدداشت.
نمی دانم دقیقا بادی نامش را چه بگذارم اما فریدون سبکی مشخص و متفاوت از دیگران داشت که جوانان آن دوره را به سمت خودش جذب می کرد. در کار آدمک من دو آهنگ به فریدون دادم که مخاطبان به زودی آن دو را به ذهن سپردند و در مدت کوتاهی مردم کوچه و بازار آن را زمزمه می کردند.
به نظر بسیاری، آدمک جزء مهم ترین و موفق ترین کارهای فریدون به عنوان یک خواننده برای نسل جوان آن دوره بود...
من هم با این نظر موافقم. فریدون مشخصا در این کار بود که صدایش بعد از فیلم روی صفحه رفت و وارد جامعه شد. به همین دلیل فکر می کنیم اساسا فریدون با این کار در اصطلاح رو شد.
با توجه به اینکه بسیاری معتقدند یکی از عوامل اصلی که باعث شد فریدون فروغی به خوبی وارد موسیقی شود همکاری شما با او در قطعه آدمک بود. با این توضیح از شیوه کارکردنتان با هم بگویید.
به طور کلی کارکردن با خوانندگانی که سابقه آهنگسازی و نوازندگی را دارند، نسبت به کسانی که در زمینه نوازندگی کار نکرده اند راحت تر است. فریدون موزیسین بود و این مسئله همکاری با او را راحت تر از دیگران می کرد. او ملودی را به سرعت یاد می گرفت و بدون دردسر، اجرا می کرد. به عقیده من، اجرای خوب و شنیدنی فریدون در کار آدمک، علت اصلی شنیده شدن آن توسط مردم بود.
آدمک و پروانه در زمان خودشان تا حد زیادی مورد توجه قرار گرفت اما گذر زمان به آثار مختلف فریدون و این دو قطعه حال و هوای دیگری دارد. به نظر شما مرگ فریدون تا چه اندازه در بازخورد آثار او به خصوص میان نسل جوان ما اثرگذار بود؟
متاسفانه ما در ایران یک ایراد بزرگ فرهنگی داریم. آنچه تجربه شخصی به من نشان داده این است که مرده و زنده آدم ها در مملکت ما با هم فرق دارد. من مجبورم بگویم که فریدون در زمان حیاتش مورد بی اعتنایی واقع شده بود. بی اعتنایی که در همه جا او را آزار می داد. خانواده، دوستان و مخاطبان موسیقی برای مدت زیادی البته تاق بل از مرگش کم کم او را زا یاد برده بودند و مرگش باعث توجه دوباره همه به نام فریدون فروغی شد.
فریدون در اواخر عمرش به خصوص از نظر مالی فشار زیادی را تحمل کرد و با حقوق بازنشستگی مادرش روزگار سخت فراموشی را پشت سر می گذاشت. خدا او را رحمت کند اما او زندگی خوشی را تجربه نکرد. او با توجه به علاقه ای که به ایران داشت از کشور نرفت و پس از انقلاب در ایران ماند. تا سال های ابتدایی که اصلا حرفی از موسیقی پاپ نبود و مسئولین فرهنگی کشور فقط به موسیقی سنتی روی خوش نشان می دادند.
بعد از گذر از یک دوره زمانی نسبتا طولانی که هنرمندان پاپ هم اجازه ورود به صحنه موسیقی مجاز در کشور را پیداکردند نیز صدای فریدون بنا به دلیلی که هیچ گاه نفهمیدم، آزاد نشد و او مجبور شد تا اواخر زندگی به سکوت ادامه دهد.
امروز جمله ای ورد زبان خیلی ها شده که فریدون دو بار مرد. قطعا شما می دانید منظور از دو مرتبه مرگ فریدون چیست. صرف نظر از اتفاقاتی که ارائه کار هنری در موسیقی را برای فریدون غیرممکن ساخت اساسا ممنوعیت اجرای موسیقی در ژانر پاپ (کلیه سبک هایی که در موسیقی به عنوان عامه پسند از آن ها یاد می شود) و فاصله ای که میان هنرمندانی چون خود شما، فریدون، فرهاد و... با کسانی که بعد از انقلاب جا پای شما گذاشتند، وجود دارد تا چه حدی به موسیقی پاپ ایران ضربه زد؟
مسلما این اتفاق برای هنرمندان جوان این دوره و خود هنرمندان ضربه محکمی بود. قطعا کسی که تمام هنر و تخصصش موسیقی است اگر در شرایط ممنوع الکاری قرار بگیرد، روزهای سختی را خواهد گذراند و اگر در کارش پسرفت نکند قطعا پیشرفتی هم نخواهد داشت و محکوم به توقف است. زمانی که رکود کاری برای فریدون پیش آمد، او لطمه زیادی خورد. بقیه هنرمندانی که اجازه کارکردن را پیدا نکردند هم یا فوت شدند یا هنوز زنده اند اما آن کاری را که دلشان می خواست، نتوانستند انجام دهند و دیگر روحیه گذشته را ندارند.
عده ای می گویند فریدون دستکم در آغاز کارش، در شیوه خوانندگی تا حد زیادی از فرهاد تقلید می کرد. آیا شما با این نظر موافقید؟
او وقتی می خواست فرنگی بخواند و کارهای سیاهان امریکایی را اجرا کند، حالت هایی را در خواندن داشت که بعد از شروع خوانندگی به زبان فارسی هنوز از همان ها استفاده می کرد. این لحن در زبان فارسی تا اندازه زیادی شبیه فرهاد بود. چیزی که او در ابتدای خوانندگی به زبان فارسی، بر آن اصرار داشت این بود که به شیوه جیمز براون، ری چارلز و ویلسون پیکت بخواند در حالی که فرهاد در خوانندگی شیوه مخصوص به خودش را داشت. بنا به همین دلیل فریدون و فرهاد اصلا با هم قابل مقایسه نبودند.
با این توضیح تفاوت صدایی فریدون و فرهاد از نظر شما در چیست؟
جنس صدا و تحریرهای خوانندگی در فرهاد و فریدون اصلا با هم قابل مقایسه نیست. اگر به کارهایی که فرهاد خوانده به دقت گوش دهید متوجه خواهید شد که اکثر کارهای او مبتنی بر نت های کشیده است. این ویژگی را می توان در اجرای او در تیتراژ فیلم رضا موتوری به وضوح دید. فریدون اما با اینکه ممکن بود در کارش خواندن نت ها طولانی باشد اما بیشتر سعی می کرد فریاد بزند. این فریاد هم تحت تاثر خوانندگان سیاه پوستی بود که فریدون در شیوه خوانندگی از آن ها الگوبرداری می کرد. البته این نکته که صدای هردوشان در مقایسه با سبک پاپ مرسوم در آن دوره ویژگی ها و تفاوت های بنیادین دارد، بین فرهاد و فریدون مشترک است. به هر صورت فرهاد و فریدون سبک خاص خودشان را در خوانندگی داشتند که با هنرمندان هم دوره آن ها تفاوت های اساسی داشت.
جامعه شناسان توسعه معتقدند وقتی قرار است مدرنیته وارد جامعه ای شود باید در تمان سطوح و جوارح اجتماعی و فردی ظهور پیدا کند. اگر این اتفاق نیفتد درست مثل شکل گیری انسانی است که در بخش هایی از فیزیکش کاملا رشد کرده و در بخش های دیگری دچار ناهمگونی است. با این توضیح ما شاهد تقلید و الگوبرداری از صدای بسیاری از خوانندگان قبل از انقلاب در میان خوانندگانی هستیم که در موسیقی پاپ پس از انقلاب ظهور پیدا می کنند. اما این الگوبرداری از صدای فرهاد و فریدون اتفاق نمی افتد. نظر شما در مورد گزاره هایی که مطرح شد چیست؟ اگر با این عقاید موافقید چرا فرهاد و فریدون مورد الگوبرداری قرار نگرفتند؟
به عقیده من سبک فریدون و فرهاد طوری نبود که هر کسی بتواند آن را اجرا کند چون علاوه بر نیاز به توانمندی خواننده از نظر صدایی به تکنیکی محتاج بود که تنها از عهده یک موزیسین توانمند بر می آمد. هم فرهاد و هم فریدون در آهنگسازی توانمند بودند و تقلید الگوبرداری از آن ها البته توسط موزیسین ها کار چندان مشکلی نیست.
با توجه به آنچه گفته شد ما باید بپذیریم که در یک دوره چهار دهه ای از میان این همه جوان علاقه مند لااقل به لحاظ استعداد کسی پیدا نشد که بتواند از شیوه فرهاد و فریدون الگوبرداری کند؟
به نظر من در طول این مدت بچه های ما چندان درگیر آموزش نبودند و بیشتر در پی تقلید رفتند. به هر شکل این کار نیاز به جنس صدای متفاوتی دارد و باید صاحب صدا تحت تعلیم قرار گیرد. به نظر من تنها رضا یزدانی آن هم در ساحت تقلید، نمونه ای بین فرهاد و فریدون است (البته با تفاوت هایی که گذر زمان آن ها را ایجاد می کند.)
در مورد روزهای با فریدون بودن هم سخن بگویید...
من و فریدون با هم همکار بودیم، روزهای زیادی را قبل از انقلاب با هم گذراندیم و رفاقت عمیقی با هم داشتیم. اما پس از انقلاب که امکان کار در عرصه هنری برایمان از بین رفت هیچ یک از ما دل و دماغ رفت و آمد را نداشت. البته احترامی که ما به هم می گذاشتیم تا روزهای آخر زندگی فریدون بین ما جاری بود و همیشه سعی کردیم حرمت همدیگر را حفظ کنیم. فریدون برای ختم پدر من آمد و من برای مراسم پدرش رفتم.
آغاز کار هنری فریدون درست زمانی بود که مدت کوتاهی از حضور من در جامعه حرفه ای موسیقی در ایران می گذشت. برخی می گویند من باعث و بانی دیده شدن فریدون بودم در حالی که این جمله اصلا درست نیست. ماجرای رو شدن در مورد من و فریدون به صورت دوطرفه جاری شد و من هم با خواننده ای به نام فریدون فروغی رو آمدم.
ماجرای ساخت کار آدمک و خوانده شدن آن با صدای فریدون چه بود؟
در ابتدا قرار بود که من خودم این کار را بخوانم. درست در همین زمان بود که ماجرای سربازی رفتن برایم پیش آمد و من تصمیم گرفتم خواندن آدمک را به فریدون بسپارم. به خودم گفتم چه فایده ای دارد که من این کار را بخوانم و بعد از آن برای دو سال به سربازی بروم. کار را به فریدون دادم و گفتم بعد از گذشتن این دو سال دوباره بر می گردم و کارم را در موسیقی با قدرت بهتری پی می گیرم.
من در هنرستان نارمک درس می خواندم. مدرسه ما آمفی تئاتر داشت. دانش آموزان هنرستان های دیگر به همین دلیل به مدرسه ما می آمدند و در جشن ها شرکت می کردند. فریدون نیز جزء همین دانش آموزان موزیسین بود. در هر صورت صدای فریدون برای خواندن آن آهنگ به خصوص به مراتب از صدای من بهتر بود. به همین خاطر انتخاب ما صدای فریدون بود. با این انتخاب، هم صدای متفاوتی کار را می خواند و باب سلیقه مخاطبان روز بود. این اتفاق افتاد و استقبال زیادی از کار آدمک صورت گرفت. موفقیت کار آدمک را از آنجا می توان دریافت که مردم کار را به عنوان یک اثر هنری پذیرفتند و فریدون از آن زمان گرد کرد.
نظر کاربران
تورج جان دوستت دارم و با آلبوم دهه 70 ت خیلی خاطره دارم