ممنوعالفعالیتی، ترفندی برای شهرت!
علی لهراسبی میگوید عدهای وقتی ممنوعالفعالیت میشوند از این فضا برای شهرت بیشتر استفاده میکنند و به همین دلیل این مکانیزم به جای کارکردی که برای آن درنظر گرفته شده بود، معکوس عمل میکند.
علی لهراسبی از جمله خوانندگان موسیقی پاپ بود که تا دورهای سعی می کرد آثاری پرمخاطب و منطبق بر استانداردهای موسیقی و وزارت ارشاد و صدا و سیما تولید کند ولی او درست در اوج شهرت در زمان خواندن تیتراژ «دلنوازان» و «فاصلهها» ناگهان تغییر مسیر داد و در هنگام انتشار آلبوم «تصمیم» با شادمهر عقیلی همکاری کرد که همین امر محرومیت چند ماههای را برای او به دنبال داشت. اسم او از لیست خوبها خط خورد و دیگر خبری از لهراسبی در جشنواره موسیقی و... نبود در حالی که پیش از این، وی از گزینههای اصلی اجرا در این جشنواره به شمار میرفت.
به بهانه فعالیتهای اخیرش گفتگویی با وی داشتهایم که میخوانید.
علی لهراسبی مدتهاست در رسانهها کمرنگ شده و کمتر تن به مصاحبه میدهد. ریشه این کمرنگ شدن چیست؟
- کمرنگ نشدهام بلکه تقریبا دیگر حضور ندارم. البته همانطور که خودتان هم اشاره کردید این موضوع در مورد موسیقی من رخ نداده و این بخش همچنان به قوت قبل در میان مخاطبان شنیده میشود ولی خودم بنا بر شرایطی که وجود دارد ترجیح میدهم حضور پررنگی در رسانهها نداشته باشم.
چه شرایطی؟
- حس میکنم هیچ چیز به درستی سر جای خودش قرار ندارد. البته این موضوعی نیست که من صرفا درگیرش باشم، احتمالا بسیاری دیگری از همکارانم هم درگیر این قضیه هستند. به هرحال فکر میکنم وقت آن رسیده است که ما یک اصلاح کامل و رتوش کلی نسبت به طرز نگرشمان پیرامون هنر در ایران داشته باشیم. ما در کشورمان مدتهاست با کلماتی نظیر ممنوع و غیرممنوع و به دنبال آن مجاز و غیرمجاز مواجه هستیم و به نظر میرسد که این کلمات تبدیل به تیتر شدهاند و این تیتر دستاویز خوبی برای ایجاد هنجارها و ناهنجارها و بهرهگیری از آن در فضاهای تبلیغاتی شده است. ظاهرا ممنوع شدن در ایران برای بسیاری برخلاف تصور کسانی که برای هنرمندان این جریمه را در نظر میگیرند نه تنها ناراحت کننده نیست بلکه جذاب است؛ چراکه به نوعی به دیده شدن بیشتر آنها کمک میکند.
من بر این باورم موسیقی در ایران باید به سمتی حرکت کند که هنرمندان بتوانند بدون قرار گرفتن در دسته بندیهایی مانند مجاز و غیرمجاز به شکل قانونی فعالیت کنند و همه تنها زیر یک پرچم حرکت کنند و انقدر درگیر عنوان های مختلف نشویم. متاسفانه الان شرایطی شده که وقتی شما هنرمندی را در ایران ممنوع میکنید بلافاصله به تعداد هواداران آن به طرز چشمگیری اضافه میشود. این موضوع نشان می دهد که ما راهی را که به ظاهر برای کنترلِ هنر و هنرمند اتخاذ کرده ایم اشتباه بوده است.
با این اوصاف میتوان گفت که ممنوعیت در ایران مصادف با محرومیت نیست؟
- بله، البته تصور من بر این است که بخشی از استقبال مردم ما نسبت به این ممنوعیتها در فضای مجازی و به دلیل اعتراضشان است.
اعتراضشان به چه چیزی؟
- به هر چیزی. آنها دوست دارند از این طریق نسبت به اتفاقات پیرامونشان عکس العمل نشان دهند. در این شرایط به نظر میرسد ورود به عرصه هنر از طریق غیرمجاز، راه آسان و در عین حال پر مخاطبتری است.
بگذارید سوال را طور دیگری مطرح کنم. شما به عنوان کسی که سالها در عرصه رسانه فعالیت میکنید اگر هنرمندی به شما مراجعه کند و برای ورود به عرصه خوانندگی مشاوره بخواهد و بگوید میخواهم معروف شوم به او چه پیشنهادی میدهید؟
- به او میگویم دو راه پیش رو دارد؛ راه اول و سخت راه مجاز است و باید صبر ایوب داشته باشد و تمام تلاشش را به کار ببندد و پس از تولید تعداد زیادی قطعه و ارائه آن در بازار مجاز، چشم به راه رخ دادن اتفاقی باشد تا بتواند صدایش را به گوش مخاطب برساند و البته به او از تاثیر عنصر شانس هم خواهم گفت.
راه دوم هم که همه آن را بلدند ارائه اثر از طریق رسانههای غیرمجاز، مجازی و ماهواره است.
بگذارید این دو روشی را که شما به درستی توضیح دادید با جزییات بیشتری با هم مرور کنیم. در راه اول هنرمند باید یک شعر را انتخاب کند و با رعایت همه موازین به وزارت فرهنگ و ارشاد ارائه دهد و پس از گذران زمانی اگر کار مشکلی نداشت مجوز میگیرد، بعد هم که مرحله ساخت تولید موسیقی و کارهایی از این دست را باید پشت سر بگذراند. پس از این مرحله او باید لیبل مناسبی را برای قطعهاش انتخاب کند و سپس آن را به سایتهای مجاز موسیقی ارائه دهد. اتفاقی که بعد از این مرحله رخ میدهد این است که اگر همه چیز بدون هیچ اتفاق خاصی رخ دهد و حاشیهای کار را در برنگیرد این اثر در میان هجوم قطعات انبوه گم میشود و به گوش نمیرسد. شاید باورتان نشود اما در موبایلم بسیاری از این جنس قطعات وجود دارند که به لحاظ کیفی به جرات میگویم به مراتب بهتر از حتی خوانندهای درجه یک ما هستند، اما چون این افراد نام و نشانی ندارند اثرشان حتی یک پانصدم خوانندههای مطرح دانلود و به دنبال آن شنیده نمیشود. با این اوصاف شانس ورود به عرصه خوانندگی از راه مجاز از شکستن شاخ غول هم سختتر است. احتمالا برای بسیاری این سوال پیش میآید که پس آن دسته از خوانندگان گمنامی که ناگهان اسمشان بر سر زبانها میافتد و راه مجاز را هم انتخاب کرده اند در این میان چه روشی اتخاذ کردند؟
پس بیدلیل نیست که بسیاری از خوانندهها ترجیح میدهند از راه دوم به راه اول برسند، یعنی اول غیر مجاز کار کنند و بعد وارد بازار مجاز شوند.
- بله، با شرایط موجود راحت و مطمئنترین راه همین به نظر میرسد. فرد با ساخت چند ویدیو در شبکههای ماهوارهای خودش را به مخاطبان معرفی میکند و از طریق سایتهای پربازدید موسیقیاش را به گوش طیف وسیعتری میرساند و بعد از آنکه حس کرد جایگاه خودش را در میان مخاطبان پیدا کرده، بر طبق یک سناریو که دیگر همه آن را از حفظ هستند به وزارت ارشاد مراجعه میکند و میگوید که میخواهد به شکل مجاز فعالیت کند، آنها هم به او بنا بر شرایطی که دارد اعلام میکنند که تا فلان تاریخ نباید فعالیتی داشته باشد، او هم در مدت ممنوعیت یک سروصدایی راه میاندازد که مثلا میخواهم به موسیقی مجاز وارد شوم و بعد از گذران این مدت به جمع موسیقی مجاز اضافه میشود.
جالب است در این مراحلی که از دو منظر مرور کردیم، تهیهکننده هیچ جایگاهی نداشت.
- برای اینکه ما به شکل واقعی مسائل را بررسی کردیم. در بازار موسیقی ایران بر خلاف نمونه جهانی هیچ تهیهکنندهای خودش به دنبال کشف استعداد و هدایت آن و در نهایت معرفی و بهرهبرداری نیست. شما کدام تهیهکننده را سراغ دارید که خودش یک خواننده را کشف کرده باشد و بعد مسیر را به او نشان دهد و سپس با ایجاد یک کمپین تبلیغاتی حساب شده او را به مخاطبان معرفی کند؟ همه به دنبال لقمههای آماده هستند. وقتی یک هنرمند خودش را با هر سختی که شده به مخاطب معرفی میکند تازه، تهیهکننده با او وارد همکاری میشود. به هر حال ما در کشوری زندگی میکنیم که حتی ابراز علاقه به موسیقی هم ساختار درستی ندارد و بسیاری از افراد در مهمانی و مجالس مختلف جرات ابراز عقیده خودشان در مورد موسیقی مورد علاقهشان را ندارند و ترجیح میدهند که ببینند دیگران چه موزیکی را می شنوند چون میترسند که اگر سلیقه شخصیشان را ارائه دهند با سلیقه شنیداری کنونی سایر افراد همخوانی نداشته باشد. چنین موضوعی را شما در کمتر کشوری مشاهده میکنید.
بهتر است کمی از این بحث جدا شویم و در مورد خودتان بیشتر صحبت کنیم. شما سالها به عنوان کسی فعالیت میکردید که بدون حاشیه کارش را انجام میداد و هیچ وقت از خط قرمزها عبور نمیکرد، چه شد که این شاگرد اول ناگهان دست به یاغیگری زد؟
- حق با شماست، من جز آن دسته از شاگرد اولهای درسخوانی بودم که ردیف جلو مینشستم و عینک میزدم اما ناگهان بعد از مدتی تصمیم گرفتم لیزیک کنم. (باخنده)
در کنار آن لیزیک، شیطنتتان هم گل کرد و کاری انجام دادید که کمتر کسی انتظار داشت. همکاری با شادمهر عقیلی در آلبوم «تصمیم» هرچند که موفقیت بزرگی به لحاظ موسیقی برای شما محسوب میشد اما رفتاری نبود که وزارت ارشاد حتی در مقابل شاگرد خوب کلاسش از آن چشم پوشی کند.
-به هر حال وقتی شما از مرحلهای عبور میکنید نوع کار و مخاطبانتان هم تغییر میکند. آشنایی و دوستی من با شادمهر عقیلی به پیش از سفر او به خارج از کشور باز میگردد و من همواره به جنس موزیک و تخصص وی ایمان داشتم. به هرحال لطفی که او نسبت به صدای من داشت باعث این همکاری شد، طبیعی است که در شرایطی که من و او قرار داریم و با توجه به شکل گرفتن شخصیت و تفکراتمان هیچکدام از ما روی دیگری تاثیر نمیگذارد. ما در عرصه موسیقی به عنوان خواننده و آهنگساز با هم کار کردیم و این قطعه را به شکل مشترک اجرا نکردیم. نباید از یاد برد که این آلبوم در فضای مجازی موسیقی ایران منتشر شد اما بعد از آن به من گفتند که این کار را نباید انجام میدادی و یک ممنوعیت چند ماهه را برای من در نظر گرفتند.
- در مورد من، این قضیه معکوس عمل کرد. چون بعد از اعلام این موضوع تصمیم گرفتم همانطور که اعتقاد قلبی همیشگیام است به قانون احترام بگذارم و در مورد این مساله کوچکترین توضیحی ندهم و این سکوت تا به امروز ادامه داشته است. دوست داشتم این مدت محرومیت سپری شود و من به شرایط سابق بازگردم.
اما شما به شرایط سابق بازنگشتید. زمان انتشار آلبوم «تصمیم» شما در اوج شهرتتان قرار داشتید و از اجرای موفق دو تیتراژ «دلنوازان» و «فاصلهها» مدت کوتاهی گذشته بود، بعد از همکاری با شادمهر عقیلی به مراتب باید در شرایط بالاتری قرار میگرفتید اما وزارت ارشاد از این رفتار شما به دیده اغماض عبور نکرد و پس از آن دوره محرومیت، شما دیگر از حلقه اصلی خوانندگانی که در جشنواره فجر و مراسمهای اینچینی اجرا داشتند کنار گذاشته شدید.
- به هر حال همکاری من با شادمهر عقیلی با ضوابط ایران همخوانی نداشت و من هم این موضوع را پذیرفتم، اما جنس ممنوعیتی که برای من منطبق بر کاری که انجام دادم در نظر گرفته شد کمی زیاد به نظر میرسید. اگر همه مصاحبههای من را با دقت در نظر بگیرید متوجه خواهید شد من هیچ وقت در هیچ مصاحبه هیچ ادعایی نکردم. بعد از این اتفاقات با وجود اینکه ناراحت شده بودم اما با هیچ رسانهای پیرامون این حوزه مصاحبه نکردم. من یک صدای خاص هستم و به خوبی بلدم با کمک تجربیاتم از صدایم به درستی استفاده کنم و روی مخاطب تاثیر بگذارم و از همه مهمتر اینکه من به واسطه موسیقی امرار معاش نمیکنم، این موضوع به من این امکان را می دهد که چیزی را که دوست ندارم، نخوانم. به همین خاطر هیچ وقت خودم و عقایدم را خط نمیزنم اما به هر حال در این شرایط انتظار داشتم آن شاگرد خوب و اول که همیشه منطبق بر قوانین عمل میکرد به خاطر این کارهای ارزشی که انجام داده است از کنار اولین خطایش راحتتر عبور کنند. هر چند که این نکته را هم باید بگویم که من تا به امروز هیچ کار ارزشی را با دو دو تا چهار تا کردن و حفظ منافعم نخواندم، هرکاری که تاکنون از من اجرا شده با تمام قلبم بوده است.
اما به هر حال حرف و حدیث همواره در مورد خوانندگانی که کارهایی با تم مذهبی میخوانند وجود دارد که مثلا برای گارانتی کردن خودشان سراغ این کارها می روند.
-البته این گارانتی در مورد من وجود نداشت (با خنده). خوب شد که بحث به اینجا کشیده شد. در مورد قطعه «حس غریب» که اتفاقا یکی از ماندگارترین قطعات من است هم این حرف و حدیثها وجود داشت در حالی که هیچ کس نه برای خواندن آن به سفارشی کرد و نه من میخواستم با خواندن آن به جایگاهی برسم. این قطعه یک کار کاملا دلی بود و اتفاقا ۹ ماه بعد از انتشار آلبوم و در حالی که کسی این قطعه را نشنیده بود تلویزیون اقدام به پخش آن کرد و کار با اقبال مواجه شد. ولی بعد از آن بعضیها فکر کردند من آن را به سفارش سازمان خواندم در حالی که اصلا این طور نبود. اتفاقا بعضی جاها که میخواستند این کار را بخوانم عدهای میآمدند و میگفتند اینجا دیگر این کار را اجرا نکن.
چرا؟
- نمیدانم، شاید فکر میکردند فضایی که آهنگ دارد با جو سالن هماهنگی ندارد. یادم است در اجرایی که در شهر میلان ایتالیا داشتم بعضیها میگفتند این قطعه را دیگر اینجا اجرا نکن، استدلالشان هم این بود که کمتر کسی اینجا با «حس غریب» ارتباط برقرار میکند، اما من کار را خواندم و به جرات میگویم به اندازه قطعه «اونی که مدعی بود عاشقته» مردم برای آن دست زدند.
شما سالها جزو انتخابهای جشنواره موسیقی فجر به شمار میرفتید، اما چند سالی است که از این لیست کنار گذاشته شده اید. به نظر میرسد به این راحتیها قصد بخشیدن شما را ندارند؟
- ظاهرا همینطور است. من پیش از این اتفاقات میتوانم به جرات بگویم که همواره جزو دو خواننده اولی بودم که وزارت ارشاد با من تماس میگرفت، اما بعد از آلبوم «تصمیم» به نوعی طرد شدم.
سال گذشته موردی برای سالار عقیلی پیش آمد که با درایت حل و فصل شد. البته این سوال مطرح میشود که در مواردی مانند شما هم میتوانند این الگو را اجرا کنند.
- به هر حال همه ما خوشحال شدیم که مشکل سالار حل شد و او توانست دوباره در جشنواره موسیقی فجر کارش را به قوت قبل ادامه دهد. البته این سوال و چراییها گوشه ذهن هر کسی جای میگیرد که آیا مشکل دیگران هم حل می شود.
بعضیها میگویند دلیل بخشش سالار عقیلی به سبک موسیقی او باز میگردد.
- سبک موسیقی! بعید میدانم. اگر به خاطر سبک موسیقی بود که پیشتر این اتفاق باید برای استاد شجریان میافتاد. به هر حال من فکر میکنم مساله چیز دیگری است.
- موسیقی جشنواره فجر برای فردی مانند من جذابیتی ندارد چراکه من به دلیل سبک آهنگهایم مخاطب خودم را در این سالها پیدا کرده ام. در طول این مدت حتی سلیقه مخاطبانم را هم به چالش کشیدم چون بسیاری از آنها دوست دارند که من همچنان تکرار قطعات گذشته را بخوانم در حالی که معتقدم من آن سبک آهنگها را خواندم و حالا باید فضای جدید را تجربه کنم و معمولا این جنس تصمیمگیریهای من هم با یک سری موافقت و مخالفت همراه است. به نظرم این جشنواره که به همت وزارت ارشاد برگزار میشود باید محلی برای ارائه صداهای خوب و اثرگذار باشد نه اینکه این نهاد هم سلیقهاش را به جو جامعه بسپارد. در جشنوارهای با ویژگی جشنواره موسیقی فجر، جای خوانندگانی مانند نیما مسیحا با آن صدای ناب و بینظیر خالی است، امثال نظیر مسیحا در این جشنواره کجا هستند؟ چرا در فستیوالی که متعلق به جامعه موسیقی است رد پایی از این خوانندگان کاربلد نیست.
یعنی واقعا شان جشنوارهای نظیر موسیقی فجر که وزارت ارشاد متولی آن است در حد بلیت فروشی یک کنسرت است؟ بعید میدانم! به هر حال وقت آن رسیده که ارشاد به وظیفه مهمش که حمایت از خوانندههای خوب است عمل کند. این وزارتخانه که نباید روی موج سلیقه مخاطب حرکت کند، موجی که گاهی اوقات وامگرفته از شرایطی است که هیچ ارتباطی به خود موسیقی ندارد. از همین بحثهای مجاز و غیرمجاز گرفته تا دیگر مسائل حاشیهای، باور کنید اگر این کلمات را از موسیقی ما میگرفتند برخی از این خوانندهها باید به سراغ کار دیگری به غیر از خوانندگی میرفتند. نباید فراموش کرد که الگو فرهنگی و هنری ساخته میشود و یک شبه متولد نمیشود. اگر ما میخواهیم موسیقی خوب تولید کنیم باید بسترش را هم فراهم سازیم.
برای من جالب است که با وجود نگاه تحلیلی که به موسیقی مجاز و غیرمجاز دارید اما خودتان همواره ارتباط خوبی با خوانندگان غیر مجاز از دیرباز تا به امروز داشته اید.
- این موضوع به این خاطر است که من فکر میکنم وقتی بستر مناسبی فراهم نشود استعدادهای هنری که مدام در حال جوشیدن هستند خودشان راهی برای فوران ذوقشان پیدا میکنند. این افراد وقتی در بستر مناسبی در موسیقی مجاز هدایت نمیشوند طبیعی است که سر از موسیقی غیرمجاز درمیآورند. به هر حال همانطور که خودتان هم اشاره کردید من همیشه ارتباط خوبی با خوانندگان غیرمجاز از گذشته داشتم، به طور مثال عمر دوستی من با محسن یگانه به پیش از ورود او به عرصه موسیقی مجاز برمیگردد یا همین الان خیلی از بچههای غیرمجاز از دوستان خیلی خوب من هستند. به هر حال با وجود اینکه خودم خواننده هستم اما سلیقه موسیقی مختص به خودم را هم دارم و کارهای برخی از خوانندگان مجاز و غیرمجاز را میپسندم. شاید برایتان جالب باشد دوستی من و مرتضی پاشایی عزیز هم بر سر قطعه «یکی هست» شکل گرفت. من این قطعه را جایی شنیدم و به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفتم و با خودم گفتم من باید با این فرد ارتباط برقرار کنم و ظرف مدت کمی هم این اتفاق افتاد.
بسیاری معتقدند همکاری با شادمهر عقیلی شاید به لحاظ فضای تبلیغات در داخل کشور برای شما خوب عمل کرد اما در واقع او بهترین کارهایش را به شما نداد.
- دو قطعهای که شادمهر عقیلی به من داد کارهای تاثیرگذاری بود. کاری با بهترین و بدترین بودنش ندارم، مگر در داخل کشور آهنگسازانی که کارشان را به من داده بودند لزوما بهترین کارهایشان بود؟ به هر حال قطعه «تصمیم» و «چشمامو میبندم» برای من بسیار کار کرد و در میان مردم هم به محبوبیت رسید.
اما محرومیتی که برای شما به وجود آمد، آن هم در اوج فعالیت هنریتان شما را چند سال عقب انداخت و نگذاشت که از این موفقیت بهرهای بگیرید.
- بله، این موضوع تاثیر منفی زیادی در آن دوران روی فعالیت موسیقی من گذاشت.
- همانطور که پیشتر هم اشاره کردم شخصیت من به گونهای نیست که بخواهم بر خلاف ضوابط عمل کنم. فکر کردم یک اتفاقی افتاده و به هر دلیلی من باید مدتی از موسیقی دور باشم.
فکر نمیکنید ممکن است شدت گرفتن ممنوعیتتان به جامعه موسیقی و برخی از رقبا هم برگردد؟
- نمیدانم، یعنی هیچ وقت به این موضوع فکر نکردم و اصلا دلم هم نمیخواست و نمیخواهد که این قضیه را از این منظر کالبدشکافی کنم.
به عنوان سوال پایانی با گذشت سالها از حضورتان در عرصه موسیقی و انتشار چند آلبوم اما همچنان بسیاری موفقیتتان را مدیون تیتراژ سریالهای تلویزیونی میدانند.
- بله، این حرفها به گوش من هم رسیده است. من هیچ وقت نمیگویم که تلویزیون در موفقیت من تاثیر نگذاشته است. اتفاقا تاثیرگذار بوده اما موضوعی که برخی نادیده میگیرند این است که من هم در دیده شدن برنامههای تلویزیونی موثر بودم و این ارتباط کاملا به شکل دوطرفه برقرار بود. شما نگاهی به آمار تیتراژهایی که روی سریال و برنامههای تلویزیونی خوانده میشود بیندازید، چند نمونه از این کارها شنیده شد و توانست موفقیت چشمگیری را به دست بیاورد؟ به هرحال ارتباط بین من و تلویزیون کاملا دو طرفه بوده است.
ممنون که در این مصاحبه حضور داشتید.
- من هم متشکرم و در پایان امیدوارم که موسیقی ما سر و سامانی بگیرد و از کمند جملاتی نظیر مجاز و غیرمجاز رهایی پیدا کند. فراموش نکنیم که هر چقدر ما راه ورود به موسیقی مجاز را سختتر کنیم برند موسیقی غیرمجاز پررنگتر میشود. امیدوارم با کمک گرفتن از کارشناسان موسیقی و جامعهشناس، موسیقی ما در مسیر درستی هدایت شود.
ارسال نظر