چرا باید تئاتر ببینیم؟
هنرمندان، کارشناسان و علاقمندان بسیاری هستند که در سراسر جهان در حوزه تئاتر به فعالیت میپردازند. با وجود گسترش صنعت سینما و رسانههای دیجیتالی هنر تئاتر هنوز از جایگاه بسیار بالایی در نزد مردم برخوردار است و هر روز هزاران نفر را به سمت خود میکشد.
"برندن هیلی" کارگردان اهل مونترال، کانادا، فعالیت حرفهای خود در تئاتر را با بازیگری آغاز کرد. او از سال ۲۰۰۱ در پی آشنایی با "ریچارد مکسول" صاحب یکی از بانفوذترین کمپانیهای تئاتر آلترناتیو که در منهتن نیویورک به کارآموزی تحت نظرش پرداخت و فعالیت حرفهای خود را وقف کارگردانی تئاتر کرد. او در دوره کارگردانی مدرسه تئاتر ملی شرکت کرد و در آنجا شاگرد یکی از پیشگامان آوانگارد آمریکا "آن بوگارت" و نیز کمپانی "اسآیتیآی" بود. از آن پس "برندن هیلی" تبدیل به یکی از چهرههای اصلی صحنههای تئاتر شهر شد و کار او در سرتاسر کانادا شناخته شد. شهرت او در تئاتر به خلق آثار تفکربرانگیز، خیرهکننده و احساسی بر اساس متون معاصر است که تاکنون جوایز متعددی نیز برای کارگردانی به خود اختصاص داده است.
او از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ کارگردان هنری تئاتر "بادیز این بدتایم" بود. این کمپانی تئاتری در دوران کارگردانی او دورهای از شکوفایی هنری را تجربه کرد و تبدیل به یکی از مهمترین کمپانیهای تئاتری شد.
"برندن هیلی" در حال حاضر علاوه بر کارگردانی تئاتر، در مدرسه ملی تئاتر کانادا نیز تدریس میکند. او همچنین کارگاهها و سمینارهای متعددی را در دانشگاههای سرتاسر کانادا و آمریکا برگزار کرده است.
چرا تئاتر؟
هر تئاتری را که خلق میکنم، هر کارگاه نمایشی را که برگزار میکنم، و هر نمایشنامهای را که میخوانم، آن را با این سوال آغاز میکنم: چرا تئاتر؟ واضحتر بگویم: ما در دوران مصرفگرایی زندگی میکنیم که هنر همواره زیر سوال است تا وجود خود را توجیه کند. با این حال سوال من چرا تئاتر؟ هیچ ارتباطی به توجیه و مشروعیت بخشی به ارزش هنر و واکنش هنری در قبال مقاصد سیاسی ضد انسانی ندارد. من نمیپذیرم که درگیر مباحث درباره موضوعاتی چون "ارزشهای اقتصادی و اجتماعی" هنر، "اقتصاد خلاق" و موضوعاتی از این قبیل شوم. چرا که تلاش برای پاسخ به این پرسشها همیشه مرا به انگیزه درونی انسان در پس آنچه انجام میدهیم پیوند میدهد.
در طول سالها پرسش از خودم که چرا تئاتر؟، به شناسایی هفت نیاز اولیه انسانی رسیدهام که معتقدم تئاتر آن را برآورده میسازد. در زبان عبری، ریشه کلمه هفت واژهای است به معنای کامل یا پر بودن. من معتقدم که تئاتر با برآورده ساختن این هفت نیاز انسانیت ما را کامل میکند.
۱. همبستگی: از روند تمرین تا تجربه اجرای زنده، تئاتر الگوی کارآمدی از همکاری، اجتماع و تعامل را به جهان عرضه میکند. این تئاتر را در دنیایی که تشویق به رفاه فردی و مصرفگرایی، ما را به سوی فروپاشی اقتصادی، زیستمحیطی و فرهنگی پیش میبرد، تبدیل به امری حیاتی مینماید. تئاتر برای شهروندان فضایی ایجاد میکند که بتوانند لذت با هم بودن را تجربه کنند.
۲. همدلی: یکی از قویترین کارهای تئاتری که دیدهام، نمایشی بود به اسم "رواندا ۹۴" که توسط گروهی از بازماندگان نسلکشی "رواندا" ساخته شده بود. در طول شش ساعت، این بازماندگان، شاهدان، نوازندگان و بازیگران داستان وحشتناک رویارویی ملتی با قتل عام را روایت میکردند. حضور فیزیکی این افراد که با تاریکی غیرقابل بیانی روبرو شده بودند، مرا از جدا کردن خودم از این تجربه بازداشت؛ من نمیتوانستم خود را پشت حجاب محافظ تلویزیون یا سینما پنهان کنم. هنگام بیرون آمدن از تئاتر تغییر شکل پیدا کرده بودم. این نمایش حقیقتاً به من آموخت که نزدیکی، زنده بودن و بیواسطگی تئاتر به ما این اجازه را میدهد تا دنیای فرد دیگری را تجربه کنیم و هم عقلانی و هم احساسی درباره آنها بیاموزیم. تئاتر ظرفیت همدلی ما را نشانه گرفته و وسعت میبخشد.
۳. سرگرمی: نمیتوان قدرت سرگرمی در تئاتر را نادیده و یا دست کم گرفت. ما همه به دنبال تنوعی در روال عادی زندگیمان هستیم. با سرگرم شدن، ما از موقعیتهای روزمره میگریزیم و چشمانداز جدیدی نسبت به وجود خود پیدا میکنیم. یک کار تئاتری عالی که سرگرمی را با هنرمندی، هوش و چندوجهی بودن ترکیب میکند، حقیقت را درباره وضعیت انسان فاش مینماید و الهامبخش ما میشود تا انسانهای بهتری باشیم.
۴. شکوه نمایش: ما به عنوان انسان نیازمند چیزهایی بزرگتر از خود هستیم. قدرت منحصربهفرد تئاتر در این حقیقت نهفته است که مقیاس تئاتر محدود به مقیاس جسم ماست و دیگر اینکه رویدادهای تئاتری درست در جلوی چشمان به صورت زنده و در لحظه رخ میدهند. هنگامی که پدیدههای دیدنی روی صحنه رخ میدهند، نیروی بالقوه شگفتانگیزی که درون جسم ما نهفته است آشکار میشود.
۵. آیین: وقتی که پسربچه بودم، به خاطر خدا به کلیسا نمیرفتم- میرفتم تا با یک گروه بنشینم، زانو بزنم و بایستم. تکرار این رویداد جمعی با ایجاد یک وجه آشنایی و نظم به وجودم معنا میداد. طبیعت جمعی و آیینی رویدادهای تئاتری هم به شکل مشابهی به اشتیاق عمیق به مراسم آیینی در زندگیمان پاسخ میدهد. من در هر مقطعی از روند خلاقانه، از تمرین تا اجرا، به دنبال بزرگداشت این وجه از تئاتر هستم.
۶. درگیری تخیل: سالها پیش یک نمایش کودک ساختم. در جایی از نمایش یکی از شخصیتهای مونولوگی را اجرا میکرد که در آن داستان غرق شدن یک کشتی دزدان دریایی را به دنبال حمله نهنگ روایت میشد. این داستان به سادگی با ذوق معمولی که در تئاتر کودک میتوان یافت گفته میشد. پس از هر اجرا، بخش گفتگویی داشتیم که در آن از کودکان خواسته میشد قسمت مورد علاقه خود در نمایش را اعلام کنند. تقریباً همیشه درباره قسمتی که نهنگ به روی صحنه میآید صحبت میکردند. در آن نمایش نهنگ اصلاً نمود فیزیکی نداشت- بازیگر در حین اجرای این مونولوگ تنها درباره آن صحبت میکرد.
این به من درس ارزشمندی داد. تئاتر روی صحنه اتفاق نمیافتد، بلکه در ذهن تماشاچی به وقوع میپیوندد. تئاتر خوب با ترغیب تماشاچیان به ساختن دنیایی در اطراف آنچه روی صحنه اتفاق میافتد به کمک تخیلشان، آنها را به شرکت خلاقانه در نمایش دعوت میکند. تئاتر به تماشاچیان اجازه میدهد در رابطه با آنچه به آنها ارائه میشود، به جای دریافتکنندگان منفعل، خالقانی فعال باشند.
۷. تحول: تئاتر در اساسیترین وجه خود درباره تحول است. بازیگر توسط نقش متحول میشود. شخصیت با صحنه تحول مییابد. تماشاچیان از تجربه متحول میشوند. در تئاتر اطمینان پیدا میکنیم که تحول امکانپذیر است.
من اغلب نمایشهایی را انتخاب میکنم که به دنبال ماجراجویی در قلمروهای ناشناخته نامانوس هستند. اشتیاق یافتن رویکردهای تازه به اجرا، ارائه دیدگاههای جایگزین، به زیر سوال بردن عرف و مرزها را به عقب راندن است که مرا به پیش میبرد. در کندوکاو اعماق ناشناختهها، اینها لنگر من هستند. اینها به من یادآوری میکنند که پیگیری نوآوری در تئاتر در واقع تلاشی است برای بازیابی قدرت تئاتر و نوسازی شکل شکوهمند باستانی آن. تعریف اصلی واژه رادیکال، ارتباط با ریشه یا ناشی شدن از ریشه است و کار من به عنوان کارگردان، همین است.
ارسال نظر