مستأجران خانه موسیقی
واکنشهای یکساله اخیر خانه موسیقی ایران نسبت به منتقدانش، روندی دارد که جملهای معروف از گاندی را به ذهن متبادر میکند: «ابتدا نادیدهات میگیرند، چندی مسخرهات میکنند، سپس با تو به نبرد برمیخیزند، اما در نهایت پیروزی از آن توست» .

آیا خانه موسیقی از زمان تأسیسش تابهحال عملکرد صنفی داشته است؟
بله، اگر عملکرد صنفی نداشت که برای اهالی موسیقی آنقدر تأثیرگذار نبود و نمیآمدند برایش برنامهریزی کنند. تلاشهای خوبی از زمان تأسیس تابهحال شده است و قطعا انتظار میرود که این سیستم بتواند آینده بهتری در موسیقی کشور داشته باشد و نقش دقیقتری را ایفا کند. به این صورت قطعا وجود خانه موسیقی برای موسیقی یک نیاز مبرم است.
منتقدان خانه موسیقی بر این اعتقادند که این نهاد، صنفی عمل نکرده و مشخصا درباره لغو کنسرتها واکنشی نشان نداده، جز در مواردی خاص که آن هم واکنشی سلیقهای بوده و از سویی در زمینه شأن موسیقی و موسیقیدان کنشی نداشته و هیچگاه از منظر صنفی عمل نکرده است... .
در این زمینه که خانه موسیقی یک نهاد اجرائی و تصمیمگیرنده نیست. یک نهاد صنفی است مانند: دیگر صنفها. برای نمونه ببینید انجمن صنفی روزنامهنگاران زمانیکه برای یک روزنامهنگار مشکلی پیش میآید چهکاری میتواند بکند؟! آن موضوع دیگری است. اما کسی اگر بخواهد در موجودیت خانه موسیقی تردید کند میشود: یکی بر سر شاخ بن میبرید... ما مشخصا در این زمان بحث مدیریتی آنجا را داریم که منتخبان موسیقی هستند و آنها شاید نتوانند خوب مدیریت و لابی کنند.
اما خانه موسیقی بهعنوان یک صنف باید همه برای ماندگاریاش تلاش کنیم و برایش تعریفی داشته باشیم. مثلا بهزودی انتخابات برگزار میشود. یکی از معضلاتی که داریم و همیشه بر آن تأکید کردهام تأثیرگذاری و مشارکت است. من احساس میکنم ٩٠ درصد موسیقیدانها به خانه موسیقی نمیآیند و انتظار این است که همه حضور داشته باشند.
بیایند و آن چیزی را که مدنظرشان است را بخواهند. ارتباطها بسیار کم است. حال یا مجموعه مدیریتی نمیخواهد چنین اتفاقی بیفتد که نمیتواند چنین چیزی را بخواهد یا موسیقیدانها نمیآیند. اعتقاد دارم که بدنه جامعه موسیقی باید روابطش با خانه موسیقی بیشتر از این شود. هنرمندان در همه دنیا جزء قشر روشنفکر و پیشرو به حساب میآیند و آنهایند که به جامعه ایده میدهند و مسائل را پررنگ و توجهها را جلب میکنند.
اگر شما نسبت به مجموعهای انتقاد دارید باید حضور داشته باشید نباید قهر کنید. چیزی که من احساس کردم: موسیقیدانها با خانه موسیقی قهر کردهاند. بسیاری با مجموعه مدیریتی مشکل دارند و خودشان را کنار کشیدهاند و این اشتباه است، باید حضور داشت... .
آیا خانه موسیقی مشخصا مأمنی برای موسیقیدانها بوده است؟
بله، مثلا همین بیمه موسیقیدانها را راه انداخته است و واکنشهایی درباره لغو کنسرتها - هرچند ضعیف - داشته است. اما اگر کسی فکر میکند این سیستم درست کار نمیکند باید بیاید و امور را در دست بگیرد. اگر گروهی سیستم را در دست گرفتند باید اعضا بیایند و مدیران پاسخگو باشند که چرا نتوانستند. اعضا باید ایدهآلهایشان را اعلام کنند چون مدیران انتخابهای اعضا هستند و باید از اعضا و مجموعه موسیقیدانها خط بگیرند... .

من البته از جزئیات ماجرا اطلاع ندارم اما آن بخش از سخن منتقدان را قبول دارم که اساسنامه مدت مدیریت را چهارسال در نظر گرفته بود (تازه بعد از تغییر) و هیأتمدیره باید بعد از چهارسال انتخابات را برگزار میکرد و بیجهت این مدت را به پنجسال و بیشتر نمیکشاند.
ضمن آنکه باید بپذیریم وقتی در کشوری به بزرگی ایران نهایتا برای هر سیستم مدیریتی دو دوره چهارساله در نظر میگیرند (مثلا ریاستجمهوری)، چه دلیلی دارد که یک عضو هیأتمدیره بخواهد از بدو شکلگیری خانه موسیقی همچنان در این هیأت باقی بماند. دیگر شما هر قدر ابتکار و خلاقیت داشته باشید نهایتا در چهار یا هشتسال به ثمر رساندهاید و بعد از این مدت باید کار را به جوانترها بسپارید.
نکته بعد اتفاقی است که برای کانون سازسازان افتاد که من خودم هنوز نتوانستهام خودم را قانع کنم که شما (هیأتمدیره خانه موسیقی) یک کانونی را به هر دلیلی تعلیق یا لغو کردید. این کانون براساس یک مجمع عمومی انتخاب شد و حال چرا بلافاصله انتخابات مجمع عمومی این کانون را دوباره برگزار نکردید؟ این کار بسیار غیرحرفهای و غیرصنفی است.
اگر هیأتمدیره خانه موسیقی این اختیار را داشته باشد که هیأتمدیره یک کانون (که خود آنها هیأتمدیره خانه را انتخاب میکنند) را لغو کند و چهار سال هم انتخابات برایش برگزار نکند، این یعنی اینکه همین هیأتمدیره و مدیرعامل میتوانند هر ۹ کانون را لغو کرده و به حالت تعلیق درآورند و آب هم از آب تکان نخورد.
این اختیار در اساسنامه به شما داده نشده است و متأسفانه دوستان خانه موسیقی تاکنون هیچ پاسخ قانعکنندهای به این پرسش منطقی ندادهاند. درواقع برخی از تخلفات خانه موسیقی از اساسنامه، پرسشهای جدی و مردافکنی است که متأسفانه تاکنون خانه موسیقی از پاسخ منطقی به آنها خودداری کرده و منتقدان را مغرض و... خوانده که با روح کار صنفی در تضاد قرار دارد.
منتقدان هم معتقدند باید اساسنامه اصلاح شود اما موضوع اصلی آنها این فضای بسته فعلی است که اجازه هیچ فعالیتی را نمیدهد. مثلا در اولین واکنشهایشان از سوی مدیران فعلی خانه موسیقی به تمسخر گرفته شده و مشخصا «یک تعداد هنرجوی موسیقی» خوانده شدند. مشکل اینجاست که خانه موسیقی اعضای خود را ارزشگذاری هنری میکند، درصورتیکه در ساختار صنفی، ارزشگذاری هنری امری بیمعناست... .
بله، درست است. خانه موسیقی میتوانست منش و رفتار درستی را از خود نشان دهد و من هم این انتقاد را دارم و به آقایان نوربخش، گنجهای و سریر گفتم. آن زمانیکه سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران جلو برنامه «ضرب اصول» را گرفت، به مدیر مجموعه انتقاد سختی کردم و متذکر شدم شما حق چنین کاری را ندارید. یا از سویی خانه موسیقی نوشته بود زمانی که جلسه نقد و بررسی گذاشتند ما را دعوت نکردند! جبری وجود ندارد که مدیران خانه موسیقی دعوت شوند.
مثلا روزنامهای میخواهد از دولت انتقاد کند حال دولت بگوید حتما باید نماینده من هم حضور داشته باشد. این گفته و خواسته صحیحی نیست. یک خبرنگار، یک نویسنده، یک عضو خانه موسیقی میتواند مطالبی در هر جایی که میخواهد، بنویسد و بگوید. ما که نمیتوانیم با شمشیر بالاي سر افراد بایستیم. بنابراین موضعگیری خانه موسیقی بههیچوجه پخته نبوده است. میتوانست منش درستتری داشته باشد. متأسفانه تلاشهای من هم برای ارتباط بهتر این مجموعهها به دلیل رفتارهای یکسویه به جایی نرسید.
حال اولین پیشنهاد من به مجموعه مدیران خانه موسیقی این است که شما باید احساس کنید آنجا یک مستأجرید. شما افرادی هستید که توسط اعضای خانه موسیقی انتخاب شدهاید، بنابراین از استاد شجریان تا یک جوانی که درآمد اول شور را تازه شروع کرده و عضو خانه موسیقی است، یک رأی دارند. هیچکدام بر دیگری در امر صنفی برتری ندارند.
آقای شجریان رأیاش صد به حساب نمیآید و منِ مختاباد نیم. در ضمن افرادی که بر عملکرد خانه موسیقی انتقاد دارند، شخصیتهای باسابقهای هستند و در کار خودشان مبرزند. برای نمونه اگر آقای شجریان آوازخوان برجستهای است، در آنسوی نیز دوستانِ منتقد، آهنگساز، نوازنده و محقق برجسته و معتبری هستند. بنابراین من به موضعگیریها و مصاحبهای که استاد شجریان کردند، انتقاد دارم و انتظار داشتم ایشان بهعنوان رئیس شورایعالی خانه موسیقی و نیز استاد توانمند، منشأ صلح و دوستی و اجماع دوطرف میشدند و به حرفهای طرفین گوش میدادند و آن زمان به داوری مینشستند.
نه اینکه براساس گفتههای خانه موسیقی و نوشتههای مطبوعات، اعلام نظر کنند. اگر این اتفاق نمیافتاد، جوانها هم به پاسخگویی برنمیآمدند و به مصداق: سر چشمه بیاید گرفتن به بیل... بهنظر من در ابتدا میشد کارهایی کرد، ولی الان وضعیت بهگونهای است که احساس میکنم تعصبات بر فضا حاکم است.
وقتی شنیدم خانه موسیقی از دکتر ساسان فاطمی شکایت کرده، بسیار متأسف و متأثر شدم. خانه موسیقی بهعنوان یک صنف، باید در جایگاهی باشد که همیشه فکر کند اعضا دارند علیهاش شکایت میکنند. خانه موسیقی نباید شکایت کند.

این خانه موسیقی متعلق به چند هزار عضوش است و مختاباد یک نفر است. اگر من نباشم بقیه میتوانند آنجا را اداره کنند. قطعا آدمهای شایستهتری وجود دارند. وینستون چرچیل میگوید: «گورستانها مملو از جسد افرادی است که میگفتند اگر ما نباشیم کار جهان به پیش نمیرود».
و اما جشنواره موسیقی فجر امسال؛ که بهناگاه با انتخاب آقای نوربخش بهعنوان مدیر جشنواره با مسائل خانه موسیقی گره خورد و درنهایت رویکرد عجیبوغریبشان موجب انتقادهای بعدی شد. برخی منتقدان بهنوعی جشنواره امسال را «نمایش قدرت» خانه موسیقی در قبال انتقادهای عنوانشده یکساله اخیر میدانند و مدیر جشنواره با حذف و تعدیلهایی نابجا، جشنواره را به سمتی برد تا از حضور شاخصهای موسیقی کشور، در مقابل منتقدان استفاده ابزاری کند... .
بحث شما دو قسمت است. در بحث سلیقه مدیریتی بالاخره آقای نوربخش اینگونه تشخیص دادند و این ترجیحات مدیریتی ایشان است.
وزارت ارشاد میتوانست بگوید ما روش و سلیقه شما را قبول نداریم و این انتقاد بر ایشان وارد نیست، چون مدیری است که براساس طرح و سلیقه مدیریتی وارد کار شده است. این تشخیص و سلیقه ایشان بوده و باید به آن احترام گذاشت. شاید اگر من یا شما بودیم، برنامه دیگری را پیاده میکردیم.
پس این سلیقه مدیریتی است و اگر انتقادی هست، در وهله اول به وزارت ارشاد است، چون انحصار جشنواره در اختیار آنهاست. ایشان بهعنوان مدیر، یک شرایطی گذاشت و وزارت آن را قبول کرد. اما در پس سلیقه و تشخیص ایشان اگر انتقادی هست آن مطلبی دیگر است.
خب این نگاه سلیقهای آقای نوربخش به دلیل اینکه پیش از مدیربودن جشنواره، مدیرعامل خانه موسیقی بوده و با توجه به اتفاقات اخیر خانه موسیقی... .
ایشان در مصاحبهای که داشتند اعلام کردند هیچ ارتباطی بین مدیریت جشنواره با مدیرعاملی ایشان نیست. زمانی وزارت ارشاد یک قرارداد با خانه موسیقی امضا میکند که برای نمونه، مدیرعامل خانه موسیقی، مدیر جشنواره باشد اما من فکر نمیکنم جشنواره امسال چنین بوده باشد، مگر اينكه اسنادی در این رابطه موجود باشد.
آیا عملا چنین ارتباطی نبوده؟
نه، شما فرض کنید الان من عضو شورای شهر هستم و میشوم مدیر یک جشنواره؛ این دو به هم مربوط نیستند.
درست است که میتواند مرتبط نباشد، گرچه شورای شهر با خانه موسیقی در اینجا فرق اساسی دارد اما در عمل چنین نبوده؟
بر فرض من مدیرعامل خانه موسیقی باشم. آیا در قانون آمده که چون شما مدیرعامل خانه موسیقی هستید مدیر جشنواره میشوید؟ یا چون مختاباد هستید؟ این دو موضوع مجزاست و باید از معاون وزیر ارشاد چنین چیزی را پرسید.
آیا قرارداد با خانه موسیقی داشتید؟ یا با شخص حمیدرضا نوربخش؟ اگر خانه موسیقی طرف قرارداد بوده، باید اعضا و بازرسان خانه موسیقی چنین چیزی را بررسی کنند و ایشان پاسخگو باشند. یعنی باید برنامهها را میآوردند و هیأتمدیره تأیید و تصویب میکرد تا ایشان بهعنوان مدیرعامل خانه موسیقی و مدیر جشنواره، برنامهها را اجرائی کند؛ اما چنین نبوده است.
آیا یک نهاد صنفی میتواند مجری یک جشنواره باشد؟ صلاحیت این كار را دارد؟ یا جایگاهش این اجازه را به او میدهد؟
چرا نمیتواند؟ نهاد صنفی بالاخره میتواند با سازمانهای مختلف قرارداد داشته باشد... .

من میگویم خانه موسیقی یک پروژه گرفته است. مثلا الان در شهرداری میگویم برای اینکه به خانه تئاتر کمک شود، قراردادی با آنها امضا کنیم و آنها بیایند تئاترهای خیابانی را در متروها اجرا کنند و نهایتا این اتفاق هم به خانه تئاتر و هم به هنرمندان کمک میکند و در این راستا پروژهای را هم برای شهرداری انجام دادهاند و این یک کار قانونی است.
پس اگر قرارداد با خانه موسیقی نبوده، اعضا نمیتوانند به مدیرعامل بگویند شما حق ندارید مدیر جشنواره باشید. اما در ارتباط با موضوع قبلی که مدیر جشنواره، گروهها و اشخاص حرفهای را اولینبار آورده، بیشتر شبیه شوخی است؛ من تعجب میکنم چرا امسال این حرفها را میزنند! چون این گروهها در طول سالها در جشنواره اجرا کردهاند... .
بله، ولی بخشهای دیگر حذف نشده بودند و اینگونه بر حضور گروهها و موسیقیدانهای شاخص تبلیغ نشده بود... .
نمیدانم چه بمب اتم دیگری! در جشنواره فجر منفجر شد که میگویند کیفیت بالا رفته است. برای مثال اثری که از خانواده محترم کامکار در اختتامیه جشنواره دیدیم چند سال پیش در همین جشنواره به اجرا درآمده بود و اتفاقا اینها جوانتر بودند و بهتر از این هم اجرا کرده بودند، کمااینکه کاملا امسال گروه خالص کامکار هم نبودند.
نباید این مسائل را جور دیگری وانمود کرد. شما بهعنوان مدیر جشنواره نباید نوعی برخورد کنید که اینگونه فرض شود که گروهها و اشخاص افتخار دادهاند و در جشنواره شرکت کردهاند، بلکه جشنواره باید سیستمی داشته باشد که به این عزیزان افتخار بدهد و دعوتشان کند.
مثلا من در مصاحبههای بعضی از دوستان میبینم که میگویند: «در جشنوارهای در اردن شرکت کردهام...» و اساسا مشخص نیست این جشنواره چه بوده و چه اعتباری دارد! این بهنوعی اعتبار به حساب میآید اما حضور در جشنواره فجر نه! حال چرا مسائل را برجستهسازی میکنیم که جشنواره امسال متفاوت بوده است؟! یک محقق یا روزنامهنگار بیاید بررسی کند چه اتفاقات خاصی در این جشنواره نسبت به دورههای قبلی افتاده است.
برای نمونه در سال ١٣٨٧ زندهیاد استاد لطفی «سپیده» و «کاروان شهید» را اجرا کردند... .
بله، محمدرضا لطفی، لوریس چکناواریان، من و دیگران حضور داشتند. در بخش بینالملل از آمریکا، ارمنستان، فرانسه، اتریش و... گروههایی بودند و مشخصا بخش بینالملل آن سال فوقالعاده بود. بزرگانی از موسیقی جهان شرکت کرده بودند، اما امسال بخش بینالملل بسیار فقیر بود... .
مثلا وعده حضور ژیوان گارسپاریان را دادند که مشخص نشد به کجا رسید و اساسا جز یک تبلیغ، ماجرا از چه قرار بوده!
در بخش بینالملل اصلا خوب نبودیم. من اعتقاد دارم گفتههای ما در مظن آزمایش و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و بعدها میبینیم که چنین چیزی نبوده است. اینكه اعلام میشود این جشنواره یکی از برجستهترین جشنوارههای موسیقی فجر بوده، مشخصا گویندهاش سواد موسیقیایی ندارد یا میخواهد به گروهی یا شخصی و جایی باج بدهد که من واقعا در این زمینه متأسفم.
از عبدالحسین مختاباد بهعنوان خواننده موسیقی ایرانی میپرسم: آیا جشنواره موسیقی فجر کمکی به رشد موسیقی کشور میکند؟
من بارها درباره جشنواره موسیقی این مثال را زدهام که در جشنواره فیلم وقتی یک کارگردان فیلمش برگزیده میشود یا بازیگر، آهنگساز، طراح صحنه و فیلمبردار و... جایزه میگیرند، بعد از آن کارهایی به او پیشنهاد میشود و میگویند این شخص برگزیده جشنواره است. اما درباره موسیقی چنین نیست و اصولا از برندگان جشنواره موسیقی هیچ استقبالی نمیشود و شرایط شخص برتر، کمافیسابق است.
مشخصا استاد حسین علیزاده در واکنشهای اخیرشان گفتند موسیقی فقط یک هفته به رسمیت شناخته میشود و این جشنواره اعتباری ندارد. درصورتیکه ایشان در جشنواره فیلم سالهای پیش شرکت کرده و جایزه هم بردهاند. این موضوع را چگونه میبینید؟ و اصولا کیفیت جشنواره در این زمینه تأثیرگذار نیست؟
موضوع اول از اموراتی است که همه ما در سال میبینیم و میدانیم. اما درباره موضوع دوم بارها گفتهام موسیقی فجر میتواند معدل جشنوارهها باشد. باید چند جشنواره در سال، در ژانرهای مختلف داشته باشیم و نهایتا برایند این جشنوارهها را به جشنواره فجر بیاوریم که میشود مانند جامجهانی یا المپیک.
اگر چنین روندی را پیش نگیرند، سال دیگر هم اینگونه است که چند ماه قبل از جشنواره، دبیر و مدیر انتخاب میشوند و نهایتا یک عده میآیند اجرا میکنند و به خانههایشان بازمیگردند. در جشنواره باید موسیقی جدید باشد، افراد خَلق جدید داشته باشند و اتفاقات نو بیفتد و این شرایطی است که باید بر رویش پافشاری کرد.
بازمیگردم به موضوع خانه موسیقی؛ نهایتا با توجه به بیانیه اعتراضی منتقدان و حمایت از دکتر ساسان فاطمی که امضاي شما هم در آن است، چه اتفاقی باید بیفتد تا برونرفتی از این بنبست حاصل شود؟
باید انتخابات انجام شود. منتقدان و در مجموع اعضا بیایند رأی بدهند و کاندیدای مد نظر خود را انتخاب کنند. بالاخره این کسانی که در خانه موسیقی هستند دوستان و استادان ما هستند. در این بین جنگ و جدالی وجود ندارد و ما بهعنوان موسیقیدان و هنرمند باید الگوی جامعه باشیم. وقتی ما نتوانیم موضوعات و مشکلات را با روش و منش درست حل کنیم از دیگر اقشار چه انتظاری داریم.

شما مثلا به عنوان یک موسیقیدان به اروپا و آمریکا سفر کنید و کارت عضویت و حتی مدیریت خانه موسیقیتان را نشان دهید! آیا برایشان ارزشی دارد، چه استفاده یا به قولی سوءاستفاده یا رانتی برای شما ایجاد میکند، این عضویت خانه موسیقی در داخل کشور ما هم نمیتواند گرهی از کار موسیقیدانان بگشاید چه رسد به ینگه دنیا شما وقتی بر روی صحنه میروید کسی از شما میپرسد که عضو خانه موسیقی هستید؟ نه، از شما اجرای خوب میخواهند.
نهایتا این رفتارها خوب نیست، به قولی: بیا تا قدر یکدیگر بدانیم / که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم... خانه موسیقی باید نگاهی توأم با مهر داشته باشد. اگر کسی انتقاد دارد باید این انتقاد را به نگاه خود ارجح بداند. اینگونه است که خانه موسیقی در روندی عقلانی و دوستانه قرار میگیرد.
با دعوا هیچ کاری پیش نمیرود «در جنگ هیچکس پیروز نیست». در تاریخ، جنگها هیچ حاصلی نداشتهاند. همه شکست خوردهاند چه بازنده، چه برنده، فقط خسارات باقی مانده و نابودی انسانها و در آخر طرفهای دعوا بر سر میز گفتوگو نشستهاند. این باید در خانه موسیقی یک الگو باشد.
ارسال نظر