تهران گردی الکترونیک
رامین بهنا جزو نخستین نفراتی است که در کشور ما موسیقی- به اصطلاح تلفیقی- کار کرد. او در سال ۱۳۷۵ با پدرام درشانی گروه آویژه را تاسیس کرده و آثاری که ترکیب موسیقی ایرانی و موسیقی (بیشتر) راک و بلوز بود، تولید کردند.
پس از آن تجربیات وسیعی در موسیقی فیلم تجربه کرد که نمونه این فعالیت را در فیلم هایی همچون «نسل سوخته» رسول ملاقلی پور و «دوران سرکشی» کمال تبریزی شاهد بودیم. در تمام این سال ها تدریس نیز جزو مشغله های اصلی اش بوده. حال در کنار تدریس، دوباره به فضایی که به قول خودش فضای شخصی تری است رو آورده؛ «اَنسامبل بهنا» را بازسازی کرده و به تازگی آلبوم «ایران ۱۱» از این گروه وارد بازار شده است. با رامین بهنا درباره مشت زن، پیاده روی های تهران، شیوه گرفتن تاکسی، چارتار و پالت، بازار، ته چین مسلم و موسیقی الکترونیک گپ زدیم.
بین آلبوم قبلی و این آلبوم چند سال فاصله افتاد؟
چهار سال یا دقیق تر بگویم، چهار سال و چند ماه فاصله افتاد. دلیلش هم این بود که فعل و انفعالمان در این مدت زیاد بود. بعد از آلبوم «نه آن چنان»، طرز تفکر عوض شد. همان طور که می دانید، این آلبوم بسیار متفاوت با کارهای قبلی من است و تفاوت این آلبوم با کارهای قبلی، ساخت و تمرین هم زمان بود. تمام دغدغه ام، ساخت قطعه هایی بود که بتوان هم زمان روی استیج هم اجرایشان کرد و این توانایی، نیاز به زمان زیادی داشت.
مگر همیشه همین طور نیست؟
به. بعضی وقت ها، شما قطعه هایی را می سازید که اجرایشان روی استیج بسیار دشوار است.
منظورتان رفتن به فضای موسیقی آگوستیک است؟
راستش نه. اول از همه باید این را بگویم که نمی خواستم از سازهای ایرانی استفاده کنم.
چرا؟
می خواستم خودم را با این چالش رو به رو کنم که اگر سازهای ایرانی در کار نباشد، چه می شود؟! آیا باز هم مخاطب کار، صدای ایرانی از آن می شنود؟
سرانجام این دغدغه شخصی چه بود؟
منجر به آزادی هر چه بیشتر من و تولید آلبومی با حال و هوای شخصی که کاملا سمت موسیقی الکترونیک رفته شد. البته الکترونیکی که کمتر مرسوم است و کمتر شنیده شده. برای این کار، شروع کردم به ساخت صداهای الکترونیکی. همه صداها را خودمان با سینتی سایزر تولید کردیم.
ایده آلبومی با حال و هوای تهران از کجا آمد؟
خب قبلا تجربه شناخت موسیقی فیلم را داشتم و توی یکی از فیلم ها- اگر اشتباه نکنم فیلم «مشت زن» بود- که مضمونی شهری داشت، این سوال برای من ایجاد شد که داستان امروز تهران من چیست؟ راستش دیگر نه صدای تار، جواب گو بود و نه ساز ایرانی دیگری؛ در حالی که تهران، حال و هوای ایرانی دارد و خصوصیت های مختص به خودش را هم دارد. اما به نظرم دیگر صدای ساز ایرانی نمی دهد. برای همین بود که چند سال طول کشید تا آلبوم آماده شود. روی خواص تهران متمرکز کردم.
مثل چی؟
مثلا پیاده رو در تهران، داستان خاص خودش را دارد. یک مسیر باریک که آدم درش دارد حرکت می کند، اما موتورسیکلت هم دارد! یا مثلا طریقه تاکسی گرفتن در تهران، که شبیه هیچ جای تهران نیست.
همین شد که محله های مختلف شهر را برای هر قطعه از آلبوم انتخاب کردید؟
بله. تهران را محله به محله، بررسی کردم. البته، ابتدای کار قطعه ها به این شکل نام گذاری نشده بود و بعد ایده استفاده از نام محله های مختلف تهران روی قطعه ها، شکل گرفت. مثل سیدخندان که شاه راهی مهم توی تهران است. یا مثلا بازار، که نگاهم به آن خیلی شخصی بود. خلاصه، تمام تمرکز من روی شهر تهران بود و صدایی که امروز، از این کلان شهر می شنویم.
ملودی ها چطور ساخته شد؟
خیلی شخصی. توی شهر قدم می زدم. یا مثلا ملودی قطعه «بازار» دقیقا توی بازار شکل گرفت، زمانی که در یکی از رستوران های آن جا، ناهار می خوردم.
حتما توی رستوران مسلم؟
(می خندد) نه، توی رستوران شرف الاسلام! اگر توی رستوران مسلم ته چین می خوردم، حتما ملودی ها فرق می کرد!
حتما در آن صورت دوباره (مثل برخی کارهای سابق) از تار هم استفاده می کردید!
باور کنید صدای تار دیگر جواب گوی تهران نیست. هر چند موسیقی ملی با سازبندی ایرانی، باید وجود داشته باشد و حفظ شود، اما صدای امروز تهران کاملا متفاوت شده و دیگر ترکیبی از صدای این سازها نیست. ما توی تمام این سال ها، ته این ماجرا را درآورده ایم.
پس شاید به همین خاطر هم از موسیقی تلفیقی دور شده اید.
زمانی که در قالب گروه «آویژه» شروع کردیم، کم تجربه بودیم. سازهای ایرانی را کنار سازهای غربی می گذاشتیم و شروع می کردیم به آهنگ سازی. بعدها در گروه «بهنا»، با نگاه به تجربیاتی که با «آویژه» داشتم، شروع کردیم به تکمیل و ادامه مسیری که در ابتدای آن، تجربه کمی وجود داشت. می خواستم نقاط ضعف را از بین ببرم.
و چطور به موسیقی الکترونیک رسیدید؟
خب کمی دستم بازتر شده بود با تجربه هایی که از گذشته همراه داشتم، تصمیم گرفتم سراغ موسیقی الکترونیک بروم. مدت ها بود که دوست داشتم سمت موسیقی الکترونیک بروم که رفتم (می خندد).
این علاقه از کجا آمد؟
نمی دانم. حسم کاملا شخصی است. کشیده شدم سمت موسیقی الکترونیک و نمی دانم دلیل اصلی چیست.
من کمکتان کنم؟! شاید از موسیقی هایی که می شنیدید، نشئت می گیرد؟
من به عنوان یک موزیسین که تدریس هم می کند، از موسیقی کلاسیک تا الکترونیک را دنبال می کنم. نمی دانم واقعا چطور شد که به موسیقی الکترونیک رسیدم.
فکر نمی کنید شاید گاهی برای شما که معلم موسیقی هستید، تاثیر معکوس پیش بیاید و شما از شاگردهایتان و ذائقه شان تاثیر بگیرید؟
به این مورد تا به حال فکر نکرده ام. برایم آزادی و نگاه شخصی مهم بود. البته فکر نمی کنم کسانی که موسیقی ام را می شناسند، زیاد یکه بخورند، چون توی این آلبوم، امضای شخصی من وجود دارد.
آن امضا کجاست؟
مثلا نحوه ملودی های من و فرم هایی که به موسیقی ایرانی نزدیک می شود یا شاید خیلی ایرانی است، امضای من است. گاهی هم استفاده از اونیسون برای همه سازها در کنار هم.
با توجه به سابقه شما در موسیقی راک، شاید توقع می رفت وقتی به سمت سوژه ای مانند تهران بروید، نگاهتان بیش از این انتقاد و اعتراضی باشد، اما کاری که کردید، بیشتر نگاه روایت گرانه و گزارشگر دارد. این طور نیست؟
نمی دانم. راستش راجع به تهران صحبت های زیادی نشده است. سمت تهران رفتم، چون دوستش دارم. شهرم را دوست دارم. توی مراسم رونمایی، یکی از دوستان می گفت: «این شهر بی در و پیکر و بی صاحاب!» جواب دادم که این شهر، نه تنها بی صاحب نیست، که متعلق به ماست. من هم توی این شهر بزرگ شده ام و دوستش دارم. البته تهران در این کار، فقط سوژه من است. چون در نهایت این خود موسیقی است که راهش را پیدا می کند.
مدت ها بود که مستقل کار می کردید. چطور شد که دوباره به فکر کار گروهی افتادید؟
خب، بیش از ۲۰ سال است که تدریس می کنم و این کار، همیشه بوده است. مدتی با گروه «آویژه» بودم و مدت کوتاهی هم سرپرست ارکستر محمد نوی فقید بودم. موسیقی فیلم را به دلیل نبود آزادی کامل و اجبار در خدمت فیلم بودن کنار گذاشتم، چون نمی توانستم خودم باشم. البته گروه «بهنا» در آستانه ۱۰ سالگی است. اما درست است که کم کار بوده ایم، ولی همواره پژوهش و تمرین داشتیم.
نگاه اعضای گروه به آلبوم، چقدر به هم نزدیک بود؟
معمولا من داستان را تا آخر طرح می کنم و موسیقی را می سازم. سپس با بچه ها شروع به ساز زدن می کنیم. در حین تمرین برای این آلبوم، ایده های مطرح شد که حتی ایده اولیه ام را تغییر داد. یعنی به قدری خوب بود که باعث تغییر شد.
پس می شود گفت این آلبوم، یک کار گروهی است؟
نمی توانم بگویم گروهی، اما گروه، تاثیر بسزایی در شکل گیری اش داشت. تاثیری انکارنشدنی.
فکر می کنید مخاطب ایران ۱۱ چه کسانی هستند؟
بهش فکر نکرده ام، اما دوست دارم که همه باشند. همه طرفداران موسیقی.
فکر می کنید این اتفاق می افتد؟
از آن جایی که این موسیقی تا پیش از این وجود نداشته، اصلا بعید نیست که این اتفاق بیفتد. البته به کنسرت های پیش رویمان هم بستگی دارد.
مخاطب های موسیقی پاپ که پاپ استارهای خودشان را دارند. عده دیگری از مخاطبان موسیقی که خودشان را مخاطب موسیقی پاپ نمی دانند، موسیقی هایی مثل «پالت» و «چارتار» را می پسندند. فکر می کنید آلبوم شما برای این دسته از مخاطب ها هم جذابیتی داشته باشد؟
از آن جایی که آلبوم، بی کلام است، اصلا بعید نیست که حتی مخاطب پاپ را هم جذب کند. اگر کلیپ هایمان منتشر شود، تاثیر زیادی در آشنایی مخاطب با موسیقی ما دارد. فکر می کنم آلبوم برای گروه خاصی نیست و ممکن است برای طیف های مختلفی جذابیت داشته باشد.
ولی شما یک جورهایی برخلاف جریان روز موسیقی حرکت کرده اید؛ در حالی که تازه گرنه ها سمت موسیقی تلفیقی می روند، شما از موسیقی تلفیقی دور شده اید.
خب ما موسیقی تلفیقی را تجربه کرده ایم و الان هم دوستان زیادی این کار را انجام می دهند.
به نظر شما کارشان کیفیت قابل قبولی دارد؟
بد نیستند. مثلا من خودم به شخصه خیلی چارتاری نیستم، ولی مثلا به نظرم گروه پالت اگر دقت بیشتری داشته باشد، به سمت و سوی خوبی دارد می رود. همین طور دنگ شو. یا میلاد درخشانی که البته آلبوم آخرش، بیشتر به سمت موسیقی پاپ کشش داشت. در کل به نظرم موسیقی تلفیقی، کار خودش را کرده و سازبندی ایرانی و غربی، بیشتر از این کشش ندارد.
به نظرتان «این«کاری که کرده» مثبت بوده است؟
همین که مخاطب بیشتری را جذب کرده مثبت است. تجربه است دیگر؛ همه ما در نهایت در حال تجربه هستیم.
شما به شخصه دغدغه حفظ موسیقی ایرانی دارید؟
دغدغه موسیقی ایرانی وجود ندارد؛ من چه بخواهم و چه نه، موسیقی ایرانی را در ناخودآگاهم دارم. هر چند دغدغه مطرح شدن موسیقی ایرانی را هم داردم.
از این طریق (آلبوم ایران ۱۱) امکان دیده شدن موسیقی ما وجود دارد؟
شاید. مخاطب های موسیقی در دنیا با موسیقی بی کلام ارتباط بیشتری برقرار می کنند.
اما آن ها سال ها هم هست که در فضای الکترونیک کار شنیده اند.
درست است، اما این طیف صدا را نشنیده اند. طیفی از صدای الکترونیک که کاملا ایرانی باشد.
در این زمینه، گروه هایی بوده اند که رویشان تمرکز داشته باشید؟
راستش در حوزه موسیقی الکترونیک، مطالعه بسیار زیای داشته ام. کارهای پیر هانری از دهه ۶۰ میلادی تا ژان میشل ژار را که آدم بسیار باهوشی است، دنبال کرده ام، اما روی هیچ کدامشان تمرکز خاص نداشته ام. خودم را آزاد گذاشته ام. همان طور که یک جاهایی موسیقی ام سمت راک هم می رود، چون به هر حال من با موسیقی راک بزرگ شده ام.
از آلبومتان رضایت دارید؟
خیلی زیاد. این آلبوم را خیلی دوست دارم.
الان مشغول چه کار هستید؟
در حال تمرین برای اجرای کنسرت در اوایل سال آینده هستیم.
راستی آموزش پروسه لذت بخشی است؟
خیلی زیاد. می دانید کجای آن خیلی لذت بخش است؟ آموزش برای خبرنگارها! (می خندد)
(اشاره رامین بهنا به کلاس های شناخت و تئوری موسیقی است که چند دوره برای خبرنگاران حوزه موسیقی برگزار کرده است)
واقعا می گویم که این کلاس ها باعث شد تا بسیاری یاد بگیرند که حداقل، درست بشنوند! درست شنیدن، روی نگاهشان به موسیقی هم تاثیر گذاشته و باعث بالا رفتن کیفیت قلمشان شده است!
نمره ۲۰ برای رامین بهنا کجاست؟
اینکه موسیقی ام را بشنوند و دوستش داشته باشند. همین.
ارسال نظر