تولد یک خواننده اصلاح طلب
خواننده انقلابی حال تان را به هم می زند؟ حالا لطفا اینجا بالا نیاورید، محل کسب ماست. واقعا حال تان به هم می خورد؟ البته منظورم از خواننده انقلابی، الزاما حامد زمانی نیست؛ شاید او حال شما را خراب می کند ولی هر انقلابی که با خواننده جدید «مرگ بر آمریکا»ها، انقلاب نمی شود.
حتی منظورم از انقلابی، خواننده رادیکال نیست چون حتما با این عنوان، ذهن آدمی نخواهد هم متوجه «خواننده انقلابی عصر ما»، «شاهین نجفی» می شود؛ من هم جای شما بودم، می توانم به خاطر خواننده انقلابی که با شاهین نجفی تداعی شود، بدحال شوم. یکی از منتهاالیه، راست و یکی از منتهاالیه اپوزیسیون نظام، هنر را ظاهرا برای «اهدافی والا»تر، از جمله اصلاح وضع موجود جهان و کشور، خلق می کنند. از دو سر طی، «متعهد»ند به ایده و مطالبات بزرگی.
هنرمندان متعهدند. آیا در عصر ما، متعهد بودن هنرمند، حال به هم زن شده است؟ آیا تعهد داشتن، متراد، است با ضایع شدن هنر و از کیفیت فنی و تکنیکی آثار هنری کاسته شدن؟ احتمالا حق دارید اگر مثال هایی بیاورید از هنرمندانی که در در آستانه و پس از انقلاب سال ۵۷، در خدمت آرمان های سیاسی و مذهبی و گروهی، هنرهایی تولید کرده اند در تراز دور ریختن یا محترمانه تر، فراموش کردن. البته هر چند نه در اذهان من و شما، دسته راستگرای این دست تولیدات، به همت عالی نهادهای فرهنگی نظام در آرشیوهای فنی نگه داشته می شوند.
۱- «مگه میشه نشه کاری واسش کرد/ واسه خاکی که اینقد درد داره»
شاید برای مرگ بر غرب خواندن، به هر ضرب و زور رسانه ای و حتی حرفه ای که باشد - مثلا حتی اگر تنظیم کننده و آهنگ سازهای زیرزمینی به خدمت خواننده انقلابی درآورده شوند، باز شما را عصبی کند و مایه خنده شود ولی فرض کنید، اهوازی، آبادانی، خرمشهری یا اندیمشکی هستید؛ خوزستانی هستید و هر چند روز یک بار جهیزیه منزل و جهاز هاضمه و ریه تان پر شود از گرد و غبار و ریزگردها؛ در شهرتان چشم، چشم را نبیند، ضمنا نگران باشید آب کارون، یکی از رگ های حیات محیط زیست تان، ارشاد شود سمت استان دیگری. البته که، غیرت می کنید و پس از چندی، هیات «مردم مظلوم و مقاوم خوزستان» را کنار می گذارید، برای گرفتن حق حیات امن و سالم، سروصدا راه می اندازید. مثلا کنار کارون و به نشانه حفاظت از آن، زنجیره انسانی می کشید.
حالا اگر مهدی یراحی که تیتراژ «ماه عسل»، برنامه پرمخاطب ماه رمضان تلویزیون را خوانده و سری در سرها دارد، چون اهوازی است، بیاید بین دست شما و دست دوست کناری تان، در زنجیره انسانی کارون، بایستد و مثل شما شعار بدهد و درست مثل مردم موطنش، از گرد و خاک به ستوه آمده باشد، چه؟
اگر او، از این زخم های هوایی و زمینی بر جان انسانی، دردش بیاید و از غیرت مردمان موطنش، سر ذوق بیاید و موزیکی تولید کند که ترانه و حال و هوای آن، قصه پر غصه سرزمینش، خوزستان باشد، چه؟! تعهد او، کمکی است به دیده و شنیده شدن مقاومت شما علیه از دست رفتن شرایط زندگی؛ از کار او استقبال نمی کنید؟ مدام گوشش نمی دهید؟! در فیس بوک به اشتراکش نمی گذارید و در تلگرام تان برای این و آن نمی فرستیدش؟
انکار نکنید! حتما ذوق می کنید وقتی بشنوید یراحی، با ترانه ای از روزبه بمانی، ترانه سرای خواننده های باکلاس تر غربت نشین، و ترکیبی پر احساس از آواها و آهنگ، خواننده «چرا زمینی که نفت دارد، ثروت ندارد؟» او که معروف است و پیش برخی محبوب، حرف دل ما خوزستانی ها را را بیتم دلپذیری زده است.
مهدی یراحی، خواننده ۳۴ ساله اهوازی، در تازه ترین اثرش، تک آهنگ «خاک» کوشیده به هنرمندان ارگانیک (به قول امروزی تر، اندام واره یعنی خواننده طرفدار و تبلیغ کننده) حرکت اعتراضی مردم خوزستان بدل شود. او خواسته از این نمد، لایک و فن، بار بزند؟ چه باک! بر شمار دوستدارانش افزوده می شود؛ هنرمندان شهرت جوی اند اما آنچه اثر وی را به «امر نو» بدل می کند، نوع تعهد وی است. تعهدی مشخص برای مطالباتی مشخص، درست مثل خاصیت اعتراضات اهالی خوزستان. مشخص، متعین و محدود.
ای دولت! ای معصومه ابتکار، برای رهایی ریه ها از ریزگرد چه می کنی؟! یا نمی بینید آب کارون، به قدر خطرناکی کاسته شده، پس دیگر انتقال آبش به اصفهان چه صیغه ای است؟ قصد داریم اجازه ندهیم. قبلا، در دهه های ۵۰ و ۶۰، احتمالا ساختن اثر هنری برای خواسته های معین (بهبود آب و رفع ریزگرد) مردم یک منطقه کسر شأن بوده و موزیک اعتراضی محلی، حتما بیانگر اعتراض یک قوم یا هویت به حکومت مرکزی بود.
تلویزیون «من و تو»، یک نماد است. جریانی می کوشد بگوید انواع مشکلات داخل ایران مثلا «دشواری»های زیست محیطی اش (آب و هوای جنوب) در ساختارهای موجود، بحرانی حل ناشدنی است و محتاج به دخالت بیرونی. «گزارش های من و تو» نماد این جریان است اما وقتی مردم خوزستان، مسالمت آمیز و علیه مشکل معینی دست به کاری می زنند تا نتیجه ملموس بگیرند، یعنی جامعه مدنی نمی خواهد منتظر بماند تا ساختار کاری کند بلکه خودش چرخ ها را راه خواهد انداخت. پس در ساختارهای موجود می توان راه حل هایی تدارک دید. بدبختی، محتوم نیست.
پیش از آواز یراحی، قطعه «خاک» با صدای سُرفه و حال به هم خورده چند نفر آغاز می شود، بعد موزیک و سپس آواز یراحی. یعنی جامعه مدنی، در حال ساختن راه حل هایش هست و اتفاقا برای اعتراض به نا به سامانی و رفع آن، دهان ها بسته نشده است. هنرمند درد را فهمیده و خوانده است. کار او،هم نشانه بارزتر شدن فضای فرهنگی است و هم خودش فضا را برای اعتراض آزادانه هنری بازتر می کند.
۲- استاندارد است مگه میشه گوشش نداد؟
در همهمه بازار موسیقی، بالاخص سبک پاپ، گذشته از تعلقات اقلیمی، از موضوع، ساختار تا نوآوری و خلاصه استاندارد بودن، بهانه های بسیاری برای شنیدن «خاک» هست.
«خاک» با ترانه «روزبه بمانی» و تنظیم خوب «هومن نامداری» و میکس و مستر «سعید زمانی»، روایتی نو است از یک موضوع اجتماعی، با ساختاری استاندارد و مناسب. مهدی یراحی در این اثر با تلاشی هوشمندانه و کلامی تاثیرگذار در کنار پدیده ای کمیاب با نام کیفیت، کاملا در تحقق هدفش موفق بوده و با نگاه حرفه ای منصفانه، به دور از برخورد سلیقه ای نمره بسیار خوبی از مخاطبش دریافت می کند.
در ساختار موسیقی تازه یراحی، برجسته ترین بخش به ترانه کار وی تعلق دارد که کوتاه و هنرمندانه ولی بی پرده به مسائلی از قبیل آثار جنگ تحمیلی بر کیفیت زندگی در خوزستان و وضعیت بد معیشتی مردم این استان می پردازد؛ با تاکید بر این تناقض که مایه حیات اقتصاد کشور را مناطق نفت خیز جنوب تامین می کنند اما از این موهبت بهره ای متناسب به دست نیاورده اند.
ترانه «خاک» در کنار ملودی متوسط ولی قابل قبول توانسته حق مطلب را در جذب گوش ها ادا کند.
در گام بعدی، صدا و سبک خواننده اثر، که در ساخت ملودی اثر، به هم گره خورده است، به واسطه توانایی های خواننده به هر چه بهتر شدن اثر کمک کرده اند. تنظیم خوب، خوش سلیقه و هوشمندانه، گام بعدی موفقی است که نباید فراموشش کرد. چرا که بنا به قول معروف «کار را باید به کاردان سپرد»، میکس و مستر مثال زدنی اثر، به هومن نامداری سپرده شده است.
گذشته از رابطه حسی و سلیقه ای مخاطبان با حال و هوای اجتماعی اثر یراحی، موزیک خاک، یک اثر خوب برای شنیده شدن و یک کالای مصرفی با کیفیت است.
به دیگر سخن، یک اثر با هدف اجتماعی تولید شده اما میل خواننده به شنیدن موسیقی استاندارد را نادیده نگرفته و کیفیت را برای هدفی والا فدا نکرده است. موسیقی درمانی، علم جدیدی است و حتما درمان با موسیقی از جمله شامل شناختن و شناساندن، پرداخت و حرف زدن از دردهای اجتماعی است به شرطی که موسیقی به اصول کیفی اش وفادار باشد و شعار ندهد.
نظر کاربران
مرسی عالی بود.
برترینها داری پیشرفت می کنی. ازین مقالات بازم بذار.
یه شهری که طلا توی رگاشه،بذار خون تنش خرج خودش شه، یه شهری که به دنیا نفت میده،بذار چند قطره اش هم خرج خودش شه!!!
آخه تا کی واسه حال هوامون، قراره رد بارونو بگیریم،واسه آبادی یک جای دیگه،نباید جون کارونو بگیریم، نباید جون کارونو بگیریم!!!!
دمش گرم....
بنظرتون حامد زمانی که انصافا صداش خوبه، الان بیشتر در میاره یا اگه مثل محسن یگانه می بود؟چیا می خوند بهتر بود؟چرا این راه رو انتخاب کرد؟ما روشنفکرها از همه بدتر دیکتاتوریم!!!این آقا راه خودشو انتخاب کرده منم آرزوی موفقیت دارم براش مثل بقیه خواننده ها.دوس نداری گوش نده. منم بعضی خواننده ها رو دوس دارم بعضیاشونو اصلا دوس ندارم ولی فحش نمی دم بهش.
میگن ادبیات سخیف ههینه مقدمه مطلبتون واقعا ضعیف بود
عاشقشم مخصوصا آهنگ دیوار
کاش نویسنده به جای تصفیه حساب سیاسی با اشخاص دیگر کمی هم به موضوع اصلی می پرداخت........متاسفانه وضعیت جامعه داره به سمتی پیش میره که یک نویسنده خیلی معمولی طوری میخواد بنویسه که خواننده فکر کنه که نویسنده در زمینه های محیط زیست، موسیقی، مهندسی فرهنگی، جامعه شناسی، غرب شناسی، شرق شناسی و ...... متخصص هست......اما افسوس که نوشته های این صفحه برداشت شخصی و سطحی یک نویسنده از اتفاق ناگواری است که داره تو جامعه اتفاق می افته و ما مردم جنوب داریم از اون متضرر میشیم.....
این کسایی ادعای روشنفکری دارند (مثل نویسنده)، ار دیکتاتورها هم دیکتاتور ترند
ادبیات اصلاح طلب هانه شما دقیقا مثل حزب که حامیش بود سخیف بود
واقعا کسی نیست به این به اصطلاح اهل قلم ما زبان انتقاد یاد بدهد؟؟ حتما چیزهایی که در کودکی پدرشان بارشان میکرده را باید سوار بر عقده های جوانی در بزرگراه چمن زار اصلاح طلبان بچرند
واقعا متاسفم برای آن مجله به خاطر انتشار همچین مطالبی و این سایت برای نشر دوباره آن
درست است شما از حامد زمانی بدتان می آید چون پول میگیرد برای انقلاب می خواند چ فرقی با شما دارد شما هم پول میگیرید برای اصلاح طلب ها بزک کنید مجله اتان را کسی که هنرش را فروخته است فروخته است چه شما چه آنها
مقاله خوبی نبود، اصلا هدفش چی بود؟
هر چند که مردم خوزستان حق شون خیلی بیشتر از ایناست ولی این مقاله خیلی درهم بود و پر از کلمات سقلمه بود
نویسنده ی نامشخص،نصف متنت بی معنی بود و ادبیاتت ببخشین که میگم افتضاح!!