چاووشی در گذار یا سرگردانی؟
در چند هفته اخیر تک آهنگ های محسن چاووشی برای سریال شهرزاد، بیشترین سهم شنیده شدن را در بازاری دارند که کمتر اثر پرمخاطبی به خود می بیند.
۱- در چند هفته اخیر تک آهنگ های محسن چاووشی برای سریال شهرزاد، بیشترین سهم شنیده شدن را در بازاری دارند که کمتر اثر پرمخاطبی به خود می بیند. آهنگ هایی که چه به واسطه سریال جذاب و خوش آب و رنگ شهرزاد و چه به خاطر اقبال عمومی خود خواننده دست کم صدها هزار نفر تکه های معروفی از آن را حفظ هستند.
«شهرزاد» چاووشی مانند دیگر کارهایش هم مخالفان سرسختی دارد و هم موافقان پروپا قرص. جدای از کسانی که تعصبی در مورد خواننده محبوب شان حرف می زنند یا صرف علاقه نداشتن به خواننده آن را می کوبند، استدلال های جالبی برای خوب یا بد بودن این موسیقی شنیده می شود. نقد و نظرهایی که گاه به کلیت موسیقی روز کشور بر می گردد و گاه در مورد شخص محسن چاووشی است. اتفاقا محسن چاووشی از این نظر خواننده پویایی است.
طیف گسترده ای از مردم کارهای او را گوش می کنند و نظرات دقیقی هم در مورد جزییات آثاری مش دهند. اگر سری به وبلاگ ها و سایت های موسیقی بزنید می بینید که هوادار و غیرهوادار چگونه در مورد جزء به جزء آلبوم چاووشی نظر داده اند و آن را شکافته اند. این حساسیت در بین مخاطبان شاید بهترین ابزاری باشد که خواننده و هنرمند را وادار به پویا بودن و تغییر روز به روز بکند. هر چند این تغییرات لزوما همیشه مثبت نیست!
۲- ترانه مشکل عمومی موسیقی پاپ ماست و تنها به آثار محسن چاووشی خلاصه نمی شود. البته یک حقیقت تلخ هم وجود داد. هیچ گاه برای ترانه استاندارد خوبی وجود ندارد. تمام کسانی که ترانه را نقد و بررسی می کنند هیچگاه به استاندارد خاصی در ترانه اشاره نمی کنند. با این وجود همه چیز نسبی است. هر چند در این نسبیت ما رو به تعالی سیر نمی کنیم، اما دست منتقد برای مقایسه باز است.
آثار محسن چاووشی از دیدگاه ترانه سرایی همیشه روی یک خط سینوسی قرار داشته که اوج و فرودهای بااختلافی دارند. این اتفاق یک دلیل عمده می تواند داشته باشد. اینکه خود چاووشی هم در یک خط مستقیم حرکت نمی کند. او مدام تغییر سبک می دهد و در گستره پهنی از موسیقی پاپ و راک در حال رفت و آمد است. خواننده ای که آلبوم های اول او مانند خودکشی و متاسفم، فضایی کاملا تلخ و سیاه دارد، در آلبوم های اخیر خود به آهنگ های بندری و شش و هشتی می رسد که همه را به تعجب وا می دارد. این تغییر سبک طبیعتا در ترانه های او هم تاثیر زیادی دارد. خیلی طبیعی است که برای یک ترانه بندری و شاد نمی توانید شعری تلخ و سیاه استفاده کنید، و برعکس.
شاید از نظر هنرمند این تغییر رویه نقد درستی نباشد، ما درست جایی به مشکل بر می خوریم که خواننده با یک تغییر ژانر، ذهنیت مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد. جدای از ویژگی های فنی موسیقی و این که آیا محسن چاووشی توانایی اجرای این گستره را دارد یا نه، این آشفته کار کردن باعث آشفتگی ذهن مخاطب هم می شود. نخی که حرف های پاراگراف بالا را به هم وصل می کند، ترانه است. ترانه بار اصلی این آشفتگی را به دوش می کشد.
ترانه «کجایی» اولین تیتراژی که چاووشی برای سریال شهرزاد خواند، این آشفتگی را دوچندان در خود دارد. ترانه ای که ترانه سرای آن هم خود محسن چاووشی است. جدای از این که آیا او ترانه سرای بهتری نسبت به آنهایی است که تا به حال با آنها کار می کرده یا نه، ترانه از یک بلاتکلیفی رنج می برد. مشتی واژه های کلیشه در ترانه سرایی با یک قالب دم دستی ترانه ای را تولید کرده که هم کمی عاشقانه است و هم کمی سیاسی است. هم یک مقدار سر زبان می چرخد و رد عین حال هیچ کدام از این ها را هم درست و حسابی ندارد.
۳- تنظیم همیشه یکی از ویژگی های آلبوم های چاووشی بوده. تنظیم حتی سهم بیشتری از فرآیند تولید یک آهنگ را نسبت به آهنگسازی دارد. تنظیم خوب می تواند ضعف های دیگر آهنگ مانند ترانه یا آهنگسازی را بپوشاند. مخصوصا در سبک های پاپ و راک که دست تنظیم کننده باز است و با طیف گسترده ای از سازهای کلاسیک و الکترونیک مواجه است. در این گونه موارد تنظیم خوب و متفاوت انجام دادن، کار بسیار دشوار و حساسی است. اگر نگاهی به سیر کارهای چاووشی کنید می بینید که سبک کاری او بسیار وابسته به تنظیم کننده هایی بوده که در این مدت با او همکاری می کردند.
محمدرضا آهاری تنظیم آلبوم یه شاخه نیلوفر را بر عهده داشت. آلبومی که همچنان به عقیده نویسنده بهترین آلبوم چاووشی در بین آلبوم های رسمی اوست. یکی از ویژگی های «یه شاخه نیلوفر» تنظیم خوب آن است.
تنظیمی که با شناسنامه حرفه ای چاووشی پیش از انتشار اولین آلبوم رسمی اش او را با آن می شناختند. پیوستن شهاب اکبری به محسن چاووشی برای تنظیم آهنگ ها همراه بود با تغییر سبک آهسته و آرامی از او که در آلبوم های بعدی به خوبی مشهود بودند. در آثار جدید چاووشی، تنظیم ها کمی حال و هوای بهتری دارند. سازهای الکترونیک بیشتر جایشان را به سازهای اکوستیک داده اند و این حس اصالت بیشتری را در شما قلقلک می دهد. تنظیم ها نه چندان شلوغ و نه چندان بی ربط هستند. در دوره ای که سلیقه عمومی موسیقی دانان پاپ اینگونه تنظیم ها نیست، رفتن به سمت تنظیم های خلوت و اکوستیک شجاعتی می خواهد که چاووشی به کار برده و البته برنده هم بوده.
نظر کاربران
من طرفدار چاوشی نیستم ولی ترانه کجایی بنظرم خیلی خوب بود
پاسخ ها
مخصوصا اونجا که میگه بیا تا رگامو تو خونت بریزم نه؟؟؟ راستی میشه معنیشو بگی؟
در ادبیات شیرین پارسی که به قطع و یقین اگر عوام با آن بیگانه باشند اهل شعر و شاعری و در کل هنرمندان دست به قلم را با آن بیگانگی نیست؛ آرایههای ادبی گوناگونی برای پیرایه کردن متون ادبی به نثر یا نظم وجود دارد که یکی از آنها «مجاز» است. آرایهای که تحصیلات دانشگاهی هم نمیخواهد و هرکسی در دوران متوسطه و پیش از اخذ مدرک دیپلم با آن آشنا میشود. همانطور که از نام این آرایه ادبی پیداست کلمهای در متن نثر یا نظم به جای چیز دیگر قرار میگیرد و بر معنای آن دلالت میکند. حال وقتی ترانهسرا میگوید: «بیا تا رگامو تو خونت بریزم» کلمه «رگ» مجاز از «خون» است که طبعا برای پیرایه ادبی از این آرایه استفاده شده است. وقتی ترانهسرا میخواهد رگش را در خون معشوق بریزد یعنی در واقع کلمه رگ که محل و ظرف خون است را به مجاز به جای خون استفاده کرده و مفهوم پر واضح و مبرهن است که عاشق میخواهد خون خودش را نیز به پای معشوق بریزید. از آنجا که رگ ظرف خون است به این مجاز، مجاز محلی گفته میشود و اتفاقا محسن چاوشی که انگار هرکاری بکند به مذاق عدهای خوش نمیآید اولین کسی نیست که از این آرایه استفاده کرده؛ برای مثال در گلشن راز آمده: «چو آشامیدم این پیمانه را پاک/ درافتادم ز مستی بر سر خاک» که اینجا شاعر پیمانه را به مجاز از شراب داخل پیمانه به کار برده و بدیهی است که پیمانه را نمیتوان آشامید. یا در ادبیات محاوره شاید بارها شنیده باشید که مادری خطاب به فرزندش میگوید: «بشقابتو تموم کن بعد برو بستنی بخور» که باز بشقاب مجاز محلی از غذای درون آن است چرا که بشقاب را نمیتوان خورد.
با این توضیحات که به گمانم کاملا روشن است هیچ اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده به هنگام ریختن رگ در خون؛ آن هم تا این اندازه که خاطر اهالی شعر و شاعری را تا این حد مغشوش و مکدر سازد. علاوه بر آن در مصرع مذکور آرایه مجاز دوبار تکرار شده یعنی ترانهسرا علاوه بر اینکه از رگ به مجاز از خون استفاده کرده از خون نیز به مجاز از مایع زیست آدمی استفاده کرده است بنابراین ترانهسرا میخواهد تمام زندگی و مایع حیاتش را به مایع حیات معشوقه هدیه کند و در زیستن او ادامه یابد. حالا تا کی بناست محسن چاوشی برای چنین تعبیر شاعرانهای جواب پس دهد و مورد استهزا قرار گیرد را نمیدانم!
http://www.farsmusic.com/content/5419
لینک بالا رو بخون تا معنیه بیا تا رگامو تو خونت بریزم رو بفهمی
برای دریافت روزانه اخبار لطفا ایمیل خود را وارد کنید
تعرفه تبلیغات
۱۳۹۴/۱۱/۱۰
چاوشی، چاوشی، حاشیه تازه!
چاوشی، چاوشی، حاشیه تازه!
یادداشت
موسیقی فارس-مرسده مقیمی: این روزها به خبرهای رسانهای یک حوزه جدید اضافه شده است. یعنی علاوه بر حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و... حوزه جدیدی ایجاد شده به نام محسن چاوشی! و از آنجا که نمیشود روزی یک حوزه خالی بماند و حتما باید خبری داشته باشد؛ اگر هم خبری درباره او نباشد برایش میسازند تا حوزه محسن چاوشی یک طوری پُر شود!
کار به جایی رسیده بود که مدتی اخبار بیست و سی چاوشی یک کامنت میگذاشت در صفحه شخصی اینستاگرامش میشد یکی از اخبار اصلی آن و خبر مهم رسانه ملی؛ حالا من تا این جای کار هیچ مشکلی ندارم سلبریتی بودن شاخ و دم که ندارد. اینکه طرف یک کامنت اینستاگرامیاش در رسانههای مکتوب و شفاهی نقل میشود و هزار متن و داستان برای آن یک کامنت نگاشته میشود فقط و فقط یک معنای روشن دارد و آن سلبریتی بودن است.
این سلبریتی بودن طبعا و قطعا دردسرهایی دارد که به هر حال باید ساخت اما این پروندههای عریض و طویل حاشیهسازی که بیوقفه تولید و منتشر میشود قابل هضم نیست.
البته من در این متن قصد ندارم به تمام هم و غم یک رسانه تصویری تازه کار اشاره کنم برای سناریونویسی پیرامون چاوشی، اصلا خداقوتشان باشد شبانهروزی دارند تلاش میکنند برای ایجاد یک داستان تازه و این پشتکار در اشاعه دروغ و تهمت خیلی آفرین دارد! ـ به قول شاعر البته ـ اما این مورد آخر دیگر قصه عجیبی است؛ این طرح مجوز نداشتن آهنگ مجموعهای که با نظارت وزارت ارشاد اسلامی هرهفته منتشر می شود و از تبلیغاتی گسترده بهره میبرد که بعید است کسی باشد که اسمی از «شهرزاد» و آهنگهایش نشنیده باشد؛ اصلا این فیلمنامه آخری جالبترین نوع حاشیهسازی برای تنها سلبریتی پویای این مملکت است.
علیالظاهر آقای اسماعیل امینی دبیر جشنواره شعر فجر در متنی نوشتهاند که ترانه «کجایی» معنا و مفهوم روشنی ندارد و قابل فهم نیست؛ راستش من به واسطه سالها حضور در جشنواره فیلم فجر موارد بسیاری سراغ دارم که دلیل محکمی است جهت افسوس خوردن برای متولیان جشنواره فیلم فجر اما فکر نمیکردم اوضاع جشنواره شعر نیز تا این اندازه اسفبار باشد! مگر ترانه «کجایی» را ابو سعید ابوالخیر به زبانی بیگانه گفته که دبیر محترم شعر فجر متوجه معنا و مفهومش نمیشوند.
کاش ایشان به جای تمسخر و یاد گذشته و اهمیت معنای شعر در آن زمان میفرمودند کجای ترانه «کجایی» واقعا دقیقا کجای این ترانه را متوجه نشدهاند تا اینجانب برای رهایی ایشان از سردرگمی و جلوگیری از افسوس برای شعر امروز راهنماییشان میکردم اما از آنجا که ایشان اشاره روشنی به انتقاد وارده به این ترانه نکردهاند شوربختانه نه از من که از هیچکس دیگری کاری ساخته نیست؛ اما آقای سعید بیابانکی چون در حاشیه برنامه «شب شعر حلقه رندان» خیلی صریح و واضح گفتهاند که با کدام قسمتهای ترانه «کجایی» مشکل دارند می شود ایشان را راهنمایی کرد اما باز موضوعی من را در انجام این مهم مردد میکند و آن اینکه آقای بیابانکی که شاعری برجستهاند و به قدری شهرهاند که بارها اشعارشان توسط مقام معظم رهبری مورد تحسین قرار گرفته است واقعا نیاز به توضیح اینجانب برای روشنگری دارند؟! راستش باور نمیکنم ایشان به عنوان شاعری برجسته معنای ترانهای ساده را ادراک نکرده باشند.
بنابراین فکر میکنم شاید آقای بیابانکی به خاطر دوستانی که از حداقل دانش ادبی بیبهرهاند و از زمان انتشار ترانه «کجایی» برایشان سوال شده که «بیا تا رگامو تو خونت بریزم» یعنی چه؟ این سوال را پرسیدهاند و از سر تواضع گفتهاند خودشان متوجه نشدهاند. البته ایشان گفتهاند که عبارت «بیا روتو رو کن» را هم متوجه نشدهاند که حقیقتا این یکی را من حتی از عوام کوچه و بازار هم نشنیدهام که معنایش را متوجه نشده باشند دیگر شاعر بنامی چون آقای بیابانکی که جای خود؛ با این وجود به اختصار جهت رفع ابهام احتمالی اشارهای هم به آن خواهم کرد؛ اما در مورد جمله معروف «بیا تا رگامو تو خونت بریزم» که سبب شده بسیاری چاوشی را به سخره بگیرند که اصلا نفهمیده چه گفته و فقط خواسته چیزی بگوید! فارغ از اینکه استهزای یک انسان در هر جایگاهی یکی از مذمت شدهترین کارها در قرآن است باید بگویم ادراک این جمله نیاز به کمی دانش ادبی دارد که از آنجا که گمان میکنم حتما یک شاعر به اصول ابتدایی ادبیات آگاه است با عذرخواهی پیشاپیش جسارتا آقای بیابانکی را مخاطب قرار میدهم آن هم به سبب اظهاراتشان که همچنان به نظرم غریب میآید!
در ادبیات شیرین پارسی که به قطع و یقین اگر عوام با آن بیگانه باشند اهل شعر و شاعری و در کل هنرمندان دست به قلم را با آن بیگانگی نیست؛ آرایههای ادبی گوناگونی برای پیرایه کردن متون ادبی به نثر یا نظم وجود دارد که یکی از آنها «مجاز» است. آرایهای که تحصیلات دانشگاهی هم نمیخواهد و هرکسی در دوران متوسطه و پیش از اخذ مدرک دیپلم با آن آشنا میشود. همانطور که از نام این آرایه ادبی پیداست کلمهای در متن نثر یا نظم به جای چیز دیگر قرار میگیرد و بر معنای آن دلالت میکند. حال وقتی ترانهسرا میگوید: «بیا تا رگامو تو خونت بریزم» کلمه «رگ» مجاز از «خون» است که طبعا برای پیرایه ادبی از این آرایه استفاده شده است. وقتی ترانهسرا میخواهد رگش را در خون معشوق بریزد یعنی در واقع کلمه رگ که محل و ظرف خون است را به مجاز به جای خون استفاده کرده و مفهوم پر واضح و مبرهن است که عاشق میخواهد خون خودش را نیز به پای معشوق بریزید. از آنجا که رگ ظرف خون است به این مجاز، مجاز محلی گفته میشود و اتفاقا محسن چاوشی که انگار هرکاری بکند به مذاق عدهای خوش نمیآید اولین کسی نیست که از این آرایه استفاده کرده؛ برای مثال در گلشن راز آمده: «چو آشامیدم این پیمانه را پاک/ درافتادم ز مستی بر سر خاک» که اینجا شاعر پیمانه را به مجاز از شراب داخل پیمانه به کار برده و بدیهی است که پیمانه را نمیتوان آشامید. یا در ادبیات محاوره شاید بارها شنیده باشید که مادری خطاب به فرزندش میگوید: «بشقابتو تموم کن بعد برو بستنی بخور» که باز بشقاب مجاز محلی از غذای درون آن است چرا که بشقاب را نمیتوان خورد.
با این توضیحات که به گمانم کاملا روشن است هیچ اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده به هنگام ریختن رگ در خون؛ آن هم تا این اندازه که خاطر اهالی شعر و شاعری را تا این حد مغشوش و مکدر سازد. علاوه بر آن در مصرع مذکور آرایه مجاز دوبار تکرار شده یعنی ترانهسرا علاوه بر اینکه از رگ به مجاز از خون استفاده کرده از خون نیز به مجاز از مایع زیست آدمی استفاده کرده است بنابراین ترانهسرا میخواهد تمام زندگی و مایع حیاتش را به مایع حیات معشوقه هدیه کند و در زیستن او ادامه یابد. حالا تا کی بناست محسن چاوشی برای چنین تعبیر شاعرانهای جواب پس دهد و مورد استهزا قرار گیرد را نمیدانم!
بیا تا رگامو تو خونت بریزم واقعن بی معنی هست مگر اینکه فکر کنیم رگاشو میخواد تو خونه بریزد منظور اتاق
کارای اخیر محسن چاوشی تقریبا همه عالی بوده .ولی بشخصه آلبوم پاروی بی قایق و کارهای سنگین اون آلبوم رو خیلی بیشتر میپسندم و هنوز هر روز توی خلوت گوش میدم.
آلبوم یه شاخه نیلوفر تنظیم کنندش محسن چاوشی بوده لطفا درست کنید
روی کاور اسم آهاری خوره ولی کار خودش بوده همه تنظیمها..
کاملا با حرفهای نویسنده مخالفم
معتقدم کسی که میخواد مطلبی رو بنویسه باید علمش رو داشته باشه حالا چه در ترانه سرایی و چه آهنگسازی و چه تنظیم
من به عنوان کسی که سالهاست موسیقی کار میکنم معتقدم بین خواننده هایی که در حال حاضر در ایران کار میکنند محسن چاوشی از همه بهتر و موفق تر عمل کرده و معتقدم اینکه آقای چاوشی در یک سبک کار نمیکنه باعث شده که همه واسه شنیدن موزیکهاش مشتاق باشند
واقعا کسی جسارت چاوشی رو نداره همینه که باعث موفقیتش شده
فک کنم چند سالی هس که چاووشی گوش نداده که کارهای اخیرش رو شیش و هشتی میدونه:|