با ساره بیات، درد را حس می کنید!
ساره بیات در عادت نمی کنیم ایفاگر نقش مهتاب است. زنی تحصیل کرده که استاد دانشگاه است و در زندگی شخصی خود یا همسرش دچار معضلی جدی شده است. این جاست که دیگر طبقه و تحصیل و سواد کاری نمی توانند بکنند.
گفت و گو را در ساختمانی انجام دادیم که لوکیشن خود فیلم بود. البته دیگر خالی از دکور و اکسسوار. پیدا بود که خود ساره بیات از حضورش در این فیلم راضی است. این را نه فقط از متن حرف هایش می شد فهمید، که از لحظه ورود و آن نگاه غریبش به در و دیوار لوکیشن و جمله «آخی! یادش بخیر» پیدا بود که خاطره خوشی از فیلم دارد. با این همه پیداست که فیلم سختی بوده و بازیگرانش فشار زیادی را متحمل شده اند تا کارگردان جوان به تصویر ایده آلی که در نظر داشته، برسد.
او با انرژی آمد و این انرژی به دیالوگ هایمان هم تزریق شد با او از نقش اش در فیلم گفتیم و تحلیلش از سبک و جنس بازی در این فیلم. در این میان سعی کردیم حرف های تازه هم بزنیم. از تجربیاتش در بازیگری گفتیم و از این که چه کرد تا بتواند همچنان ساره بیات باشد. باز از رویکردش برای انتخاب فیلم نامه ها حرف زدیم و آن چه بوده و آن چه شده و آن چه می خواهد باشد. افسوس که آن فضای مثبتی که در گفت و گو تجربه کردیم را شاید نتوان در نسخه مکتوب بازتاب داد.
وقتی فیلم «عادت نمی کنیم» را می بینیم، ظاهر ماجرا این است که خب، ساره بیات را با این حال و هوا و شکل و شمایل قبلا هم دیده ایم ما نقش مهتاب خیلی با نقش های قبلی شما فرق می کند. حتی شاید بشود گفت که ریسک پذیرش این نقش نه چندان مثبت خیلی هم پایین نبوده. در بخش عمده ای از کارنامه تان وظیفه ایجاد سمپاتی با تماشاگر بر عهده شما بوده اما در این فیلم شاهد چنین وضعیتی نیستیم.
خب، من نقش را زیاد به این شکل ندیدم. اتفاقا چون شخصیت مهتاب باید با تمام چالش های فیلم رو به رو شود، به نظرم رسید که مخاطب باید با او هم ذات پنداری زیادی داشته باشد و فکر می کنم این اتفاق هم افتاده است. وقتی هم در مورد فیلم نامه با آقای ابراهیمیان اصحاب می کردیم، من گفتم که به نظرم این شخصیت پتانسیل پس زده شدن از سوی تماشاگر را دارد اما باید کاری کنیم که این اتفاق نیفتد و وجه منفی آن غالب نشود یعنی در روند دیالوگ و شکل بازی می توانست اتفاق دیگری بیفتد اما خودم دوست ندارم این اتفاق در کارهایم برایم بیفتد. حتی اگر نقشی رگه های ناخوشایند و منفی هم داشته باشد، سعی م کنم بعد سمپاتیک شخصیت را از او نگیرم چون وظیفه من این است که با مخاطب ارتباط برقرار کنم.
حرف من این است که ما با دیدن مهتاب از همان ابتدای فیلم نمی گوییم که حتما حق با اوست و هر چه می گوید، درست است. به نظر می رسد که استراتژی فیلم این بوده که ما با شما کنجکاو شویم، جست و جو کنیم، عصبانی شویم، ناتوان شویم، دعوا کنیم و... یعنی از منظر برانگیخته شدن همکاری ذهنی مخاطب، شما کارتان را درست انجام می دهید. بحث سمپاتیک بودن یا نبودن را در مورد جنس شخصیت مطرح کردم.
کاملا درست است. فکر می کنم از اساس آقای ابراهیمیان نمی خواست که ما رموز شخصیت ها را از همان ابتدا لو دهیم. رخداد اصلی فیلم نیازمند یک فرآیند بود، فرآیندی پر از رمز و راز یعنی فیلم تا حد زیادی ساختاری معمایی دارد و قصدمان هم این بود که راز و رمزها از همان ابتدا آشکار نشود.
دقیقا به همین دلیل است که جنس بازی شما در فیلم متفاوت شده است. ما این حجم عصبیت، تشنج، پرخاش و استیصال را در کارهای قبلی تان سراغ نداریم. می خواهم صادقانه بگویید آیا برای خودتان حساب و کتاب و ممارست هایی دارید؟ یعنی به این فکر می کنید که چه نقش هایی را باید بازی کنید تا به نوعی پیشرفت در کارنامه تان برسید؟
حتما همین طور است. من خودم را مقید نمی کنم. برایم خیلی مهم نیست که از نظر زیبایی شناسی چه اتفاقی برای چهره ام می افتد. برایم مهم نیست که بیان لحنی متغیر داشته باشم. واهمه ای از تغییرهای این چنینی ندارم. می دانم که می توانم جزییات بازی خودم را کنترل کنم. این است که اگر نقشی نیاز به برون ریزی داشته باشد از ایفای آن ترسی ندارم. حاضرم اگر نقشی را بپسندم، کاملا خودم را با آن تطبیق دهم. برایم مهم نست که از نظر فیزیکی چه اتفاقی برایم بیفتد و چه قضاوت هایی ممکن است بابت این تغییرها درباره ام بکنند. هر چه که نقش فرمان بدهد، گوش می دهم و اجرایش می کنم. شخصا به تغییر علاقه مند هستم.
شما به شهادت کارنامه تان- چه از منظر انتخاب نقش و چه از منظر جنس بازی- آن ولعی که خیلی از بازیگران برای دیده شدن و توی چشم بودن دارند، از خود بروز نمی دهید. نقش های کوتاه و فرعی و حاشیه ای را هم حتی ایفا می کنید.
حق با شماست. من این ولع را ندارم. راستش من نماهای پروفایلی که کارگردان ها می گیرند را به اکستریم کلوزآپ ترجیح می دهم. قبول دارم که نماهای بسته، بازی سخت تری را می طلبد اما اعتقاد دارم که اگر کارگردانی کارش را بلد باشد، می تواند از یک تاش چهره تو استفاده درستی کند به شرطی که کارگردان به بازیگرش اعتماد داشته باشد و بداند که حس مورد نیاز فیلم را درست درآورده است یعنی اگر کارگردان دانایی پشت دوربین باشد، می تواند با همین جزئیات و انتخاب یک دکوپاژ درست و فضاسازی مناسب به یک نتیجه مطلوب برسد.
تا به حال با کارگردان نادان هم کار کرده اید؟
یکی از شانس های زندگی ام این بوده که با کارگردان نادان کار نکرده ام. با اکثر کارگردانانی که کار کرده ام از نظر شناخت سینما و بازیگران شان و اشراف بر بازخورد مخاطب در سطح خیلی بالایی بوده اند. عقیده من این است که چنین ویژگی هایی می تواند خیلی به بازیگر کمک کند. بازیگر هر چقدر هم توانایی داشته باشد، انرژی و انگیزه ای که کارگردان می تواند به او تزریق کند، باعث احساس امنیت بازیگر می شود. دقیقا ابراهیم ابراهیمیان در این فیلم چنین موقعیتی را ایجاد کرد. بازیگر خودش می داند که چه فیلم نامه و چه نقشی را انتخاب کرده و چه چالش هایی را پیش رو خواهد داشت اما یک کارگردان دانا علاوه بر دانش سینمایی، می تواند آن حس و انرژی و هیجان لازم را به بازیگر منتقل کند و به او در ایفای دقیق و درست نقش یاری برساند.
ابراهیمیان دانش سینمایی زیادی دارد و می توانی به او اعتماد کنی و بدانی که اتفاق درستی خواهد افتاد. وقتی عوامل دست به دست هم بدهند و کاری کنند که حالت سر صحنه خوب باشد، خروجی کار هم درست و خوشایند از آب درخواهد آمد و وضعیت خیلی بهتر از زمانی خواهد بود که به تنهایی بخواهی بار همه چیز را بر دوش بکشی و بگویی حالا در این کار چه نبوغی از خودم نشان بدهم تا دیده شوم؟ اما من کلا در مورد بازیگری ترسی ندارم. با خودم تعارف ندارم. تا به حال پیش نیامده، اما اگر روزی حس کنم که توان ایفای نقشی را ندارم، آن را نخواهم پذیرفت.
بعضی وقت ها هست که فیلم نامه هایی به من پیشنهاد می شود و من خودم به کارگردانان توصیه می کنم از من در فیلم شان استفاده نکنند چون حس می کنم امضای ساره بیات پای آن فیلم درج نخواهد شد، هر چه هم که گروه حرفه ای باشند، نقش آن فضا را برایم ایجاد نمی کند.
آقای ابراهیمیان مدعی است که شما انتخاب اول شان بوده اید، درست است؟
بله. از مدت ها پیش درباره این فیلم با من صحبت کرده بودند. گفته بودند که خودشان و خانم سلطانی حین نگارش فیلم نامه من را برای نقش مهتاب در نظر داشتند. خوشبختانه اکثر کارگردانانی که با آن ها همکاری داشتم، چندان تعدد گزینه نداشتند که بگویند حالا این نشد، خانم فلانی بیاید و بازی کند. یعنی از ابتدا روی نقش و بازی من حساب کرده بوده اند.
در سینمای ما باب شده که چندان برای شان توانایی های بازیگر مهم نیست و گزینه های ایفای یک نقش خیلی با هم متفاوت هستند. این اصلا درست نیست. این یعنی کارگردان اصلا روی فیزیک و اکتینگ لازم برای یک نقش تمرکزی نداشته.
بعد از خواندن فیلم نامه بلافاصله تصمیم گرفتید در فیلم بازی کنید؟
بله.
چه قدر از این تصمیم به کلیت فیلم نامه بر می گشت و چه قدر از آن به خاطر خود کاراکتر بود؟
من از اساس فیلم نامه را دوست داشتم و با آن ارتباط برقرار کردم. در همان دوران فیلم نامه های زیادی به دستم رسیده بود که بعضی از آن ها را به زحمت می شد خواند اما «عادت نمی کنیم» بهترین فیلم نامه ای بود که در آن مقطع به دستم رسید. این یکی را با ذوق خواندم و نقش مهتاب را هم خیلی دوست داشتم.
کدام خصلت مهتاب برای تان جذاب بود؟ آیا حس کردید که می شناسیدش؟
شاید شناخت زیاد در کار نباشد. تنوع نقش هایی که به ما پیشنهاد می شود زیاد است و ما نمی توانیم مدعی شویم که روی تمام نقش ها شناخت داریم اما بعضی نقش ها هست که آدم با آن ها ارتباط برقرار می کند و مهتاب هم از همین نقش ها بود. حس کردم که می توانم این نقش را ایفا کنم. اما کاراکترش پیچیدگی های عجیبی دارد که باید نقش را خوب درک کنی تا بتوانی آن پیچیدگی ها را دربیاوری.
بیایید راجع به این پیچیدگی ها بیش تر حرف بزنیم و بعد شما قدری از رمز و راز ایفای نقش مهتاب برای مان حرف بزنید. قضیه من این است که مهتاب باید به طور موازی و هم زمان، سه وضعیت را در فیلم پیش ببرد، یکی کنش عاطفی برانگیخته شده ناشی از تزلزل رابطه با همسرش و سوءظن ایجاد شده، دوم خودخوری و احساس گناهی است که پیدا می کند و سومی همان حس کنجکاوی و تلاش اش برای کشف حقیقت ماجرا. اصلا بگویید که با این فرضیه موافق هستید و اگر هستید چه کارهایی کردید که این سه کیفیت را به طور هم زمان در فیلم بروز دهید.
ببینید، اساس این فیلم را یک معما تشکیل می دهد که شاید اتفاقی نیست که در زندگی هر کسی بیفتد. خصوصیت زنان این است که در ناخودآگاه شان لایه های درونی پیچیده ای دارند. شاید این درامی که ما در فیلم شاهدش هستیم به نوعی ممکن است موقعیتی استثنایی باشد. نظر شخصی من این است که شخصیت پردازی های فیلم کاملا براساس رفتار آدم هایی است که پیرامون خودمان می بینیم.
ما زندگی این دو زوج را خیلی در پیرامون مان می بینیم یعنی زنی که دچار سوءظن است درباره شوهرش. این شک فقط مربوط به این داستان نیست. در جامعه امروز ما این شک را از سمت زن به مرد و بالعکس بسیار می بینیم. شاید نباید بگوییم جامعه و قضیه را کلی و عمومی کنیم، اما در محیط پیرامون ما آدم های زیادی هستند که مشکل هایی مشابه زوج مهتاب و احمدرضا دارند و شاید کاملا اتفاقی مطابق رخدادهای فیلم را تجربه نکنند، اما در فضای حسی و عاطفی همانندی قرار می گیرند. من معتقدم که ما باید نسبت به محیط اطراف مان احساس تعهد کنیم و وقتی معضلی را در جامعه رصد می کنیم، با ایفای نقش آدم هایی که درگیر آن معضل هستند، رسالتی را در قبال جامعه به انجام برسانیم. مثلا من اگر می روم و در فیلمی مثل «لامپ ۱۰۰» بازی می کنم، به این دلیل نیست که تنها بازیگر زن فیلم هستم و دیده می شوم. من نسبت به موقعیت همسر یک فرد معتاد و آسیب شناسی وضعیت او در جامعه احساس تعهد می کنم و به همین دلیل دلم می خواهد با ایفای این نقش واکنشی به یک وضعیت عمومی اجتماعی نشان بدهم.
فکر می کنم اما ما فقط بیاییم و یک داسان را روایت کنیم به این معناست که سینما رسالتش را به طور کامل انجام نداده است. به هر حال مهتاب فیلم «عادت نمی کنیم» هم مجموعه ای است از سوال های بی پاسخی که او را اسیر حالتی پنیک و عصبی می سازد. احمدرضا تمام پرسش های او را بی پاسخ می گذارد و همین باعث می شود شک او بیش تر شود.
رفتار احمدرضا هم به نوعی سادیستیک و سنتی است. انگار زن را در جایگاهی نمی بیند که بخواهد به او پاسخی بدهد.
دقیقا همین طور است. آن شک سطحی را به راحتی می شود با یک واکنش مناسب مدیریتش کرد تا بزرگ نشود و حال و هوای یک جنون و چالش ناهنجار را نگیرد. اما احمدرضا این کار را نمی کند.
خب حالا من می خواهم بگویم شما چه کار به این کارها داری؟ شما مگر جامعه شناس یا روان شناسی؟ شما بازیگری و می توانی بدون اعتنا به این مسائل کارت را انجام بدهی.
من انتخاب کارهایم اساسا به این شکل است. من اگر حس کنم با بازی در یک فیلم نمی توانم رسالتی را به انجام برسانم و برای مخاطبم مفید نیستم، الا بازی در فیلم را نمی پذیرم چون اگر جز این باشد یعنی فقط داری بیزینس می کنی. به همین دلیل بعد از «عادت نمی کنیم» با وجودی که پیشنهاد کار زیاد داشتم، از لحاظ روحی هم احتیاج داشتم که کار کنم اما هیچ کدام از فیلم نامه ها آن حس رسالت و تعهدی که من دنبالش بودم را برانگیخته نمی کردند. فکر می کنم این اتفاق برای خیلی از افراد حاضر در فیلم «عادت نمی کنیم» افتاد چون ما آن قدر در این فیلم روی جزییات دقیق کار کردیم که بعد از اتمامش متفق القول بودیم کارمان را کرده ایم و اصلا انگار اشباع شده بودیم.
معمولا در مرور کارنامه یک بازیگر برایش یک صفت ثابت شاخص درنظر می گیرند. این صفت با توجه به شمایلی که در طول زمان در ذهن تماشاگران می سازد، انتخاب می شود. اگر قرار باشد شما خودتان یک صفت انتخاب کنید، چه خواهد بود؟
راستش کار خیلی سختی است. من نقش های متنوعی داشته ام.
اما به هر حال خصلت های ثابتی در نقش هایتان ممکن است تکرار شده باشد.
مثلا نقش زن های ستم دیده طبقه فرودست را بازی کرده ام یا...
خب. این اتفاقا به چیزی که در ذهن من می گذرد خیلی نزدیک است. به نظرم شما شمایل رنج هستید. تمام زنانی که نقش شان را ایفا کرده اید از «جدایی» بگیرید تا «ناهید» و حتی «حلیمه» در فیلم «محمد (ص)» و حالا در همین فیلم «عادت نمی کنیم»، وظیفه بزرگ شان بازتاب و انتقال رنج است. منظورم زن رنج دیده نیست. این یک رنج انسانی است که در کل فیلم های شما بازتاب می دهد.
بگذارید حرف تان را اندکی رتوش کنم. من خودم خیلی مایل هستم که همیشه رنج را به تصویر بکشم. دوست دارم مخاطب درگیر رنجی که من و شخصیت فیلم کشیده ایم، بشود.
به جاهای خوبی داریم می رسیم. شما آدم را اذیت می کنید. باعث می شوید ما درد کاراکتر را تجربه کنیم.
شاید. من با مردم و مخاطبان خیلی نزدیک هستم و برای حرفه ام خیلی زندگی را کنکاش می کنم. گاهی حتی می رو و بهشان می گویم که دارم زندگی تان را کنکاش می کنم و الگو بر می دارم برای حرفه ام. می گویم دارم زندگی تان را کنکاش می کنم برای یافتن ما به ازای بیرونی نقش هایم و شما بدانید و راضی باشید و حلال کنید این سوءاستفاده من را. من واقعا هیچ کدام از زن هایی که نقش شان را ایفا کردم، نبوده ام. این را صادقانه می گویم اما می دانم چنین زن هایی که زجر زیادی کشیده اند، کم تر دیده می شوند و شاید رسالت من این است که تصویر را بازتاب دهم.
دقیقا همین طور است. نکته ای البته در میان است که شما را شاخص تر می کند. ما شمایل زن رنج دیده را در سینمای بعد از انقلاب کم نداشته ایم اما زن رنج دیده کنشگر کم داشته ایم. شما این کنشگری را دارید. از همان «جدایی نادر از سیمین» تا همین «عادت نمی کنیم»،شما تصویر زنی را نمایندگی می کنی که رنج می کشد اما مظلومیتش را بر نمی تابد. می خواهد خودش برای خودش کاری کند. این یعنی یک موقعیت مدرن. موقعیتی که در آن رنج کشیدن افتخار نیست.
بله، بحث بر سر این است که مگر می شود رنج نباشد؟ همه آدم ها به هر حال طعم رنج را چشیده اند. به نظر من چالش یک نقش زمانی آغاز می شود که دست بگذاری روی امری که واقعیت دارد و وجودش هم انکارناپذیر است. شما باید این را بررسی کنی. به قول شما من که روان شناس و جامعه شناس نیستم اما در حیطه کاری خودم شاید بتوانم این بررسی را انجام دهم. رنج یک کلمه و یک حس است اما این که بازیگری بتواند رنج را در افراد مختلف به شکل های متفاوت بازتاب دهد، کار دشواری است.
دقیقا به همین دلیل است که عنوان شمایل رنج را برای خصلت نمایی کارنامه بازیگری شما به کار می برم. کار شما بازتاب دادن رنج در آدم هایی از طبقات و با درگیری های مختلف است. برگردیم به «عادت نمی کنیم»، سخت ترین صحنه فیلم برای تان کدام بود؟
اساسا «عادت نمی کنیم» کار ساده ای نبود. آقای ابراهیمیان وسواس تحسین برانگیزی دارد. اگر این طور نبود هم من نمی توانستم به ایشان این قدر اعتماد کنم. از یک اتفاق ساده، یک اتفاق خیلی پیچیده و درستی را رقم زده. خودش هم سر صحنه بسیار انسان خوش طینت و خوش برخوردی است و با یک لبخند از ما کارهای خیلی سخت می خواست و ما با کمال میل انجام می دادیم. یعنی آدم دچار پارادوکس می شد که این که دارد با این تبسم دلنشین این همه کار سخت از من می خواهد، تبسمش را باور کنم یا سخت گیری و وسواس بسیارش را! بعد می دیدم که با رضایت خاطر به سختی های کار تن داده ام اما سخت ترین بخش کار برای من و فکر می کنم کل بازیگران فیلم، این بود که آقای ابراهیمیان اعتقاد داشت هر پلان باید از زوایای مختلف و با لنزهای متفاوت گرفته شود و در این شرایط بازیگر باید مدام تمرکزش را بگذارد روی حفظ راکوردهای حسی و فیزیکی. یعنی نباید با تغیر لنز و زاویه، جنس بازی ات را تغییر بدهی و آدم دیگری باشی. رعایت این راکوردها البته وظیفه بازیگر است اما باید انرژی ات را تقسیم کنی تا همه چیزی یک دست از آب در بیاید.
فیلم را چند بار دیده اید؟
هنوز ندیده ام. خیلی دلم می خواست اما آقای ابراهیمیان گفتند کسانی که باید فیلم را ببینند، دیده اند.
خب، من دیده ام. خیلی هم خوب بازی کرده اید.
واقعا؟ خب، خیلی خوشحالم که نظرتان این است.
شما از جایی غریبی خودتان را در سینمای ایران را تثبیت کردید. با فیلمی مثل «جدایی نادر از سیمین» درخشیدید و شاید فارغ از موفقیت در آن برهه، وحشتناک ترین دغدغه بازیگر ممکن است این باشد که بعد از این چه کاری باید ارائه بدهم که افت نکنم. فیلم هایی مثل آن، بازیگر را روی لبه تیغ قرار می دهند. از یک طرف می توانند سکوی پرتاب باشند و از دیگرسو آینده را برای بازیگر بسیار هولناک خواهند کرد. در این سال ها واقعا چه کردید که بهتر باشید و کم نیاورید؟ چه کارها کردید که ساره بیات بمانید؟
مسیر خیلی سختی است. واقعا نمی توان جوری توصیفش کرد که قابل درک باشد. آدم ها باید زیر سقف هم زندگی کرده باشند تا معنای این سختی ها را درست درک کنند، خصوصا طی این مسیر به تنهایی خیلی دشوار است. من در این مسیر خیلی تنها بودم یعنی نخواستم دیگران را اذیت کنم. منکر کمک های خانواده و استادانم نیستم. اما امتیازی که برای ساره بیات بودن داشتم، استفاده از همین تنهایی بوده و خلوت های خودم با خودم. استقلال را خیلی دوست دارم و فکر می کنم مستقل بودنم خیلی کمکم کرده که به واسطه خودم در جای یکه هستم، جایگاه درستی داشته باشم. اگر اصل توحید را قبول داشته باشی، قدم اول توکل کردن است. بعد هم باید سخت کوش باشی و درست انتخاب کنی. فکر می کنم که درست انتخاب کردم.
می ترسیدید که افت کنید و همه چیز خراب شود؟
نه. من از هیچ چیز نمی ترسم. اساسا آدم ترسویی نیستم چون آدم خیلی معتقدی هستم و معمولا آدم هایی که به جریانی در بالا معتقد هستند، چندان نمی ترسند. من خیلی برای خودم کار می کنم. واقعا قضاوت دیگران برایم اهمیتی ندارد. تمام تلاش این سال هایم این بوده که به متن برسم و از حاشیه دور بشوم. حواشی اتفاق های سینما برای من ارزشی ندارد. نه شهرتش برایم مهم است و نه ثروت و نه قضاوت آدم هایی که در جایگاه داوری ما قرار می گیرند. نمی گویم انتخاب هایم بهترین انتخاب های ممکن بوده.
شاید اشتباه هم کرده باشم اما خیلی به دور از حاشیه کار کرده ام. اگر الان به لحاظ جایگاه در همان جایی هستم که خودم می خواستم باشم یعنی آرزوی خودم باشم، نه آرزوی کسی دیگر، دلیلش این است که تمام انرژی من روی متن بوده. این که کارم دغدغه و دلهره ام باشد ،فیلم نامه را درست انتخاب کنم، نقشم را درست بازی کنم و از حاشیه ها فاصله بگیرم.
خیلی ساده نیست پاسخ دادن به سوال شما اما می توانم توصیه کنم که آدم ها از خلوت ها، تنهایی ها و مراودات شان با دنیای بالا به نفع کارشان استفاده کنند. زمانی که در حواشی هستیم و از متن کار دور می شویم باید کلی انرژی بگذاریم تا انرژی های منفی را بتکانیم تا بتوانیم دوباره برگردیم به نقطه صفر و تا بیایی این کار را بکنی، کار اصلی ات را از یاد برده ای و خیلی باید تلاش کنی برای فراهم کردن شرایط مطلوب. در این سال ها سکوت، تحقیق، توکل و دوری از حاشیه ها خیلی به من کمک کرده تا خودم را حفظ کنم.
چیزی شبیه تزکیه...
کاملا همین طور است. من امکان ندارد فیلمی را بازی کنم و به لحاظ روحی حالم بد باشد و ناکامل باشم از آن کار و بروم سر پروژه دیگر. بعد از «عادت نمی کنیم» حس کردم آن قدر شفاف و آماده نیستم که بروم سراغ کاری دیگر، با این که پیشنهاد هم کم نرسیده بود اما خودم نخواستم. حس می کردم که مهیای کار بعدی نیستم. پالایش درونم اگر انجام نشده باشد، کار نمی کنم. باید تمیز بروم سر کار بعد. مشکلات شخصی زندگی، حواشی و دغدغه های دیگرم را سر کار نمی برم. باید پالایش کامل یافته باشم تا بتوانم کارم را درست انجام دهم.
اگر الان کمی فاصله بگیرید و به عنوان مخاطب به داستان «عادت نمی کنیم» نگاه کنید، به نظرتان این فجایع تقصیر کیست؟
دنبال مقصر می گردید؟
من مقصر را شناخته ام. خود فیلم یک پیشنهادی دارد. می خواهم بدانم نظر شما چیست؟
من ارجاع تان می دهم به پیشنهاد خود فیلم که به نظرم همه کاراکترها به نوعی در آن محق هستند.
و پرسش آخر. از پیری هم نمی ترسید؟
نه، آدم ها وقتی از هر نفس و هر لحظه شان لذت ببرند به همان سنی که دارند، راضی هستند. تمام این سی و چند سال را فهمیده ام و نه دوست دارم به جلو بروم و نه دلم می خواهد به عقب برگردم. چرا بترسم از پیری؟
از کارنامه بازیگری ساره بیات چه می دانیم؟
ساره بیات از آن بازیگرانی است که یک شبه ره صدساله رفته اند و با اولین بازی های شان در سینما نام شان در فهرست تحسین شدگان جشنواره فجر قرار گرفته است. این بازیگر دیر پا به میدان گذاشت؛ پس از پایان رساندن دوره بازیگری در موسسه کارنامه، برای اولین بار در سال ۱۳۸۴ در مجموعه تلویزیونی «یک مشت پر عقاب» در کنار بازیگرانی همچون رضا کیانیان، حامد بهداد و پرویز پورحسینی جلوی دوربین رفت.
در دومین فعالیت حرفه ای با فیلم سینمایی «مقلد شیطان» به کارگردانی افشین صادقی و فیلم نامه ای به قلم حمید نعمت الله، این بار با نام های آشنایی مثل کامبیز دیرباز، اصغر همت، شقایق فراهانی و امید زندگانی همکار شد. اما سال شانس برای بیات، سال ۱۳۸۹ بود. سالی که اصغر فرهادی، فیلم ساز مولف سینمای ایران او را برای بازی در نقش راضیه در فیلم «جدایی نادر از سیمین» انتخاب کرد.
فیلمی که از سوی منتقدان بزرگ در سراسر دنیا به عنوان یکی از بهترین آثار سال ۲۰۱۱ شناخته شد و جوایز متعددی از جمله اسکار بهترین فیلم خارجی را از آن خود کرد. موفقیت فیلم اصغر فرهادی برای ساره بیات، پرش بلندی بود. خر س نقره ای بهترین بازیگر زن به طور مشترک با لیلا حاتمی و سارینا فرهادی از جشنواره فیلم برلین (۲۰۱۰)، دیپلم افتخار بهترین بازیگر مکمل زن از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر و جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل از حلقه منتقدان فیلم لندن ۲۰۱۲ دستاورد بیات از بازی جلوی دوربین فرهادی بود.
پس از این نقطه اوج زودهنگام، ساره بیات را تا سال ۹۲ دیگر روی پرده ندیدیم تا «لامپ ۱۰۰» اثر سعید آقاخانی که نه موفقیتی برای کارگردان داشت و نه دستاوردی برای ساره بیات. نقشی کلیشه ای که به نظر می رسید استعداد او را به هدر داد. در فاصله سال ۹۲ تا ۹۴ کم کاری دو سال گذشته اش را جبران کرد و ۶ فیلم سینمایی با بازی او روی پرده رفت.
با «ناهید» آیدا پناهنده دوباره در جشنواره های متعددی در سراسر دنیا دیده شد اما جایزه ای برایش به دنبال نداشت. «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن. «خواب زده ها» فریدون جیرانی، «ساکن طبقه وسط» شهاب حسینی و «فصل فراموشی فریبا» عباس رافعی دیگر نام های کارنامه بیات است. باید دید امسال در فیلم «عادت نمی کنیم» ابراهیم ابراهیمیان موفقیت دیگری در کارنامه بیات رقم خواهد خورد یا نه.
سینمایی
- ۱۳۹۳- محمد رسول الله (مجید مجیدی)
- ۱۳۹۳- ناهید (آیدا پناهنده)
- ۱۳۹۳- خداحافظی طولانی (فرزاد موتمن)
- ۱۳۹۲- خواب زده ها (فریدون جیرانی)
- ۱۳۹۲- ساکن طبقه وسط (شهاب حسینی)
- ۱۳۹۲- فصل فراموشی فریبا (عباس رافعی)
- ۱۳۹۲- لامپ ۱۰۰ (سعید آقاخانی)
- ۱۳۸۹- جدایی نادر از سیمین (اصغر فرهادی)
- ۱۳۸۵- مقلد شیطان (افشین صادقی)
تلویزیونی
- یک مشت پر عقاب (۱۳۸۶- ۱۳۸۴)
- بی گناهان
- تباهی
تله فیلم
- بانو
- مرگ یک شاعر
- ریسمان سبز
- ترانه پاییزی
- شیفت شب
جوایز
- خرسی نقره ای بهترین بازیگر زن به طور مشترک با لیلا حاتمی و سارینا فرهادی از جشنواره فیلم برلین (۲۰۱۰) برای جدایی نادر از سیمین
- دیپلم افتخار بهترین بازیگر مکمل زن از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای جدایی نادر از سیمین
- جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل از حلقه منتقدان فیلم لندن ۲۰۱۲، برای جدایی نادر از سیمین
نظر کاربران
خیلی ازش خوشم میاد. بازی خوب. باوقار. خانووم.
نازه
قیافه بسیار کلاسیک و خاصی داره و یک زیبایی که محصول هیچ دستکاری نیست.
زیبای واقعی و بسیار هنرمند