سریال هایی که با الگوی اولیه همسران و خانه سبز ساخته شدند
آپارتمانی های پردغدغه
«یادداشت های یک زن خانه دار» از آن جنس سریال های خانوادگی آپارتمانی است که دهه ۷۰، بیژن بیرنگ و مسعود رسام با «همسران» و «خانه سبز» به میدان آوردند و از آن به بعد بین کارگردان های مختلف، دست به دست چرخید.
همسران؛ بیژن بیرنگ، مسعود رسام؛ ۱۳۷۳
در این سریال، اصل رابطه بین خانواده ها در یک آپارتمان به واسطه همسایه دیوار به دیوار بودن شکل می گیرد. کمال و مهین، زن و شوهری از طبقه متوسط شهری هستند که بچه دار نمی شوند و معمولا درباره اصل و اساس زندگی به سوالاتی بر می خورند. از طرف دیگر مریم و فرهاد زوج جوان همسایه که بعدها مشخص می شود رابطه فامیلی هم با آنها دارند، در مشکلات و مسائل دم دستی تر و معمولی تر بحث شان می شود و شکل گیری یک رابطه بین آنها باعث ایجاد و رفع ماجراهای مختلف می شود و در نهایت تمام اتفاقات ختم به خیر می شود.
خانه سبز؛ بیژن بیرنگ، مسعود رسام؛ 1375
اینجا ماجراها در آپارتمانی سه طبقه به همراه یک نیم طبقه در پشت بام روایت می شود. تک تک اعضای خانواده دغدغه خاص خودشان را دارند و انگار مسئول تعریف کردن یک جور قصه خاص هستند. در محوریت ماجرا خانواده رضا و عاطفه قرار دارد که بار اصلی حل و فصل چالش ها و دغدغه ها را به دوش می کشند. اینجا هم معمولا برای رفع مشکل یکی از اعضای خانواده، اتحاد شکل می گیرد. از زمان «خانه سبز» ویژگی دیگری هم به این کارهای آپارتمانی اضافه شده. شخصیت های اصلی برای بالا رفتن بار احساسی هم قسمت، نریشن می گویند و این نریشن در کنار موسیقی پایانی حال و هوای دیگری به کار می دهد.
دنیای شیرین؛ بهروز بقایی؛ 1376
به لحاظ ساختار و محتوا کاملا با الگوی «همسران» و «خانه سبز» ساخته شده بود، اما از آن جهت که اثری نوجوانانه بود، سرخوشی های خاص خودش را داشت. اینجا همسایه های دیوار به دیوار در یک آپارتمان، خانواده یک خواهر و برادر بودند. خواهری که شوهر و سه فرزند داشت و برادری که تنها با یک پسر کوچک زندگی می کرد. راوی اصلی ماجرا دختر نوجوان خانواده بود که همه مسائل را در دفتر خاطراتش می نوشت. اینجا هم احساسات و دغدغه و بامزه بازی، حرف انل را می زد و پایان هر قسمت، ماجرا به نتیجه مطلوب می رسید و نتیجه موفقیت آمیزی هم داشت.
دریایی ها؛ سیروس مقدم؛ 1381
این سریال هم با الگوی «خانه سبز» ساخته شده بود. با این تفاوت که همه چیز رنگ و بوی دریانوردی داشت. اینجا هم داستان در یک آپارتمان می گذشت. یک خانواده متشکل از مادر، پسر و عروس و زوج جوان همسایه ای که بار بامزگی و جذابیت سریال را به دوش می کشیدند. هر بار جدا از سیر اصلی داستان، در هر اپیزود، اتفاقاتی رخ می داد که خانواده ها را درگیر می کرد. در «دریایی ها» هم پژمان بازغی به عنوان پسر خانواده، محور داستان بود و همه اتفاق ها از زبان او روایت می شد.
همه بچه های من؛ مرضیه برومند؛ 1387
اینجا ماجرا یک مقدار فرق می کرد و همه چیز حول محور یک شخصیت اصلی می گذشت. یک زن تنها محور اصلی ماجرای این سریال بود. او در یکی از طبقات یک آپارتمان زندگی می کرد و گهگاه درگیر روابط میان همسایه ها و مشکلات درونی آنها می شد. از طرف دیگر، منزل او پایگاه دور هم جمع شدن افراد فامیل بود. هر بار یکی از اعضای آپارتمان یا فامیل، پایش به این خانه باز می شد و درباره دغدغه ها یا مسائلش صحبت می کرد. آن حالت سرخوشانه در این سریال هم به وفور دیده می شد. نریشن های احساسی و نتیجه گیری های پایان هر اپیزود هم جزء جدایی ناپذیر آن به حساب می آمد.
عشق تعطیل نیست؛ بیژن بیرنگ؛ 1394
درست است که به لحاظ ساختار کاملا از روی سریال «فرندز» کپی برداری شده بود، اما محتوای آن بیشتر به همان کارهای قبلی بیژن بیرنگ شباهت داشت. اینجا هم روابط همسایگی از آن جهت که در یک آپارتمان اتفاق می افتاد، اهمیت داشت. شخصیت اصلی ماجرا یعنی رها، یک دغدغه اصلی داشت و دیگران تلاش می کردند این دغدغه را برطرف کنند. همسرش روز سالگرد ازدواجشان جایی رفته و منتظرش بود و او نمی توانست باید کجا دنبالش بگردد. «عشق تعطیل نیست» به بدترین شکل ممکن روایت شد، اما اگر ساختاری مناسب داشت، شاید در نوع خودش نمونه موفقی می شد.
ارسال نظر