۲۹۱۷۰۰
۱ نظر
۵۰۰۵
۱ نظر
۵۰۰۵
پ

ایوان تورگنیف، روسِ لیبرال در ایران

هشتاد سال از حضورش در ایران می گذرد. کم تر نویسنده ای هست که آثارش، با آن حجمی که تورگنیف از خود به جای گذاشته، به فارسی برگردانده شود.

ماهنامه اندیشه پویا - علی بزرگیان:

آشیانه اشراف/ ایوان تورگنیف/ ترجمه آبتین گلکار/ نشر ماهی

چاپ اول، 1394/ 192 صفحه/ 14000 تومان

پدران و پسران/ ایوان تورگنیف/ ترجمه مهری آهی/ نشر علمی و فرهنگی

چاپ ششم، 1394/ 252 صفحه/ 12000 تومان

سرآیزایا برلین در مقاله «چرا اتحاد شوروی خود را عایق کاری می کند» در کتاب «ذهن روسی در نظام شوروی»، از دلایل بی اعتمادی روسیه به غرب می نویسد: «روسیه هیچ گاه مدتی طولانی جزء اروپا نبوده، زیاد با ملل اروپا نجوشیده، و در نتیجه، طوری احساس کهتری می کند که خطرناک می نماید». برلین معتقد است تمامی نویسندگان بزرگ روس وجهی از بیگانه هراسی داشته اند و حتی گاهی متنفر از غرب بوده اند. البته برلین حساب یک نویسنده را از بقیه جدا می کند: تورگنیف.

ایوان تورگنیف، روسِ لیبرال در ایران

برلین در «متفکران روس» می نویسند: «معمولا او را غربی مآب ترین نویسنده در میان نویسندگان روس می شناسند». نام کاملش ایوان سرگئی یویچ تورگنیف. او را بزرگ ترین نویسنده روس قرن نوزدهم می دانند. نویسنده ای که خلاف جریان آب شنا می کرد؛ از خشونت نسل انقلابی بیزار بود، با این حال در داستان هایش شجاعت و ایثارگری این نسل را می ستود. اشراف زاده بود اما پس از مرگ پدرش زیر سایه مادری زندگی کرد که روحی مستبدانه داشت. نویسنده ای که به غرب سفر کرد و تحصیل و زندگی کرد اما به وقتش به روسیه بازگشت.

علاقه تورگنیف به ادبیات غرب دوستان و دیگر نویسندگان روس را خشمگین کرد. تا جایی که رابطه اش با لِف تالستوی و فئودور داستایفسکی به تیرگی انجامید و آن داستان معروف پیشنهاد تالستوی به او، پیشنهاد دوئل؛ که هیچ وقت انجام نشد اما باعث قهر هفده ساله این دو از هم شد.

شاید ترجمه داستان هایش به زبان های آلمانی و فرانسوی و معروفیت او در غرب اروپا باعث حسادت دوستانش شده بود. در دهه های پنجاه و شصت قرن نوزدهم کتاب های تورگنیف پشت ویترین کتابفروشی های برلین و پاریس جا داشتند و هنوز کسی نام تالستوی و داستایفسکی به گوشش نرسیده بود. تا دهه ها بعد همین جبهه گیری ها درباره تورگنیف وجود داشت. بعضی او را بزرگ ترین نویسنده قرن نوزدهم روس می دانستند و بعضی مانند آنا آخماتووا، داستایفسکی را می ستودند و از تورگنیف بدشان می آمد. در ایران ما هم سرگذشت تورگنیف، جالب و خواندنی است.

هشتاد سال از حضورش در ایران می گذرد. کم تر نویسنده ای هست که آثارش، با آن حجمی که تورگنیف از خود به جای گذاشته، به فارسی برگردانده شود. تورگنیف اگرچه تنها شش رمان از خود به جا گذاشت اما او را یکی از پدران نوول نویسی و داستان نویسی کوتاه می دانند. نوول ها و داستان های کوتاه بسیاری نوشت و مترجمان ایرانی بیش تر آن ها را به فارسی برگردانده اند. برای پیدا کردن رد پای ایوان تورگنیف در ایران باید تا دهه بیست به عقب برگردیم.

دهه بیست؛ ورود تورگنیف به ایران

اگرچه اولین کتابی که از تورگنیف به فارسی برگردانده شد «سیلاب های بهاری» به تاریخ ۱۳۲۵ بود، اما نُه سال پیش از این تاریخ مترجم این نوول، در دی ماه ۱۳۱۶، در مجله مهر، ایرانیان را نخستین بار با تورگنیف آشنا کرد. عزت الله شادان فرهی در صفحه ای که در این مجله با عنوان «بزرگان» می نوشت، چنین تورگنیف را توصیف می کند: «در آسمان ادبیات اروپا ستارگانی درخشان در قرون نوزدهم و بیستم پدیدار شدند که علاوه بر اثبات عظمت مقام و مرتبت خویش بر عالمیان ثابت کردند که هیچ گاه معنویات در قبال غور در ماده و مادیات راه فنا نمی سپرد.

ایوان تورگنیف، روسِ لیبرال در ایران

اینان فرشتگانی بودند که به هیئت آدمی پیام الهی بر خلق فرو خواندند و عالمی را به انسانیت و آدمیت رهبری کردند. از این بزرگان عده ای مانند «هوگو» و «دستیوسکی» و «تولستوی» و «گوته» و امثال ایشان مشهورند و ایوان تورگنیف که موضوع بحث ما قرار می گیرد خود یکی از این اختران فروزنده آسمان ادب است».

در نخستین ترجمه ها از این نویسنده روس، مترجمان او را تورگنیف صدا می زدند. پس از «سیلاب های بهاری»، عزت الله شادان، داستان «عشق نخستین» را به انتشارات بنگاه افشاری می سپارد. بنگاه افشاری در دهه های بیست و سی نشری پیش رو بود. کتابفروشی نشر، رو به روی سینما ستاره در خیابان شیبانی، با آن وسعت و البته ویترینی متفاوت با دیگر کتابفروشی های شهر چشم عابران را به خود جلب می کرد. کتاب هایی با جلدهای رنگارنگ و نقاشی های پررنگ و لعاب.

«عشق نخستین» یا «نخستین عشق»، از جمله نوول های محبوب مترجمان ایرانی بود و پس از عزت الله شادان، در سال های بعدی نیز، یا به صورت کتاب مجزا یا در کنار دیگر داستان های تورگنیف، بارها ترجمه و منتشر شد. از جمله در تیرماه سال ۱۳۲۸ که شجاع الدین شفا تصمیم می گیرد شش داستانی را که در طول سال گذشته اش از آندره ژید، برنارد شاو، سمرست موام، تورگنیف و توماس مان ترجمه و در «اطلاعات ماهانه» چاپ کرده به صورت کتاب منتشر کند؛ در کتابی با نام «شاهکارها» توسط نشر سقراط.

اما نکته جالب، خلاصه بودن داستان هاست. شفا خود در مقدمه کتاب می نویسد «شاید خلاصه کردن یک اثر ادبی اصولا کار خوبی نباشد، چنان که امروز غالب نقادان ادبی اروپا نیز بدین روش که فقط باب سلیقه امریکایی هاست اعتراض دارند، ولی در این مورد بخصوص چاره ای جز این نبود، زیرا صفحات محدود «اطلاعات ماهانه» اجازه نقل یک اثر کامل را نمی داد، و منطقی نیز نبود که تنها به نقل نوول های چند صفحه ای از نویسندگان بزرگ که غالبا بهترین آثارشان به صورت رمان نوشته شده اکتفا شود. از طرف دیگر جز با نشر اثر در مجله «اطلاعات ماهانه» ممکن نبود بتوان این اثر را در معرض مطالعه بیش از صدهزار خواننده در تمام ایران قرار داد تا نظر اصلی یعنی آشنا کردن عده زیادتری از مردم با آثار ادبی خارجی تامین شود.»

ایوان تورگنیف، روسِ لیبرال در ایران

«مومو» و «آدم زیادی» دو رمان کوتاه (نوول) دیگر تورگنیف در این سال ها منتشر می شود. «آدم زیادی» را جوانی نوزده ساله ترجمه و به انتشارات کانون معرف می سپارد. نشری که کنار نشرهایی چون ابن سینا، طهوری، زوار، امیرکبیر، علمی، اقبال، بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه، گوتنبرگ و افشاری جزو نسل اول ناشران خصوصی ایران به شمار می رفت. «آدم زیادی» در مجموعه صد کتاب بزرگ از صد نویسنده بزرگ جهان این نشر منتشر شد؛ در سال ۱۳۲۸ به قیمت ۲۰ ریال. در مجموعه ای همه در یک شکل، با جلدهای ساده در رنگ های مختلف و نام کتاب که به خط نستعلیق نوشته شده و آرم معروف نشر کانون معرف که پیرمردی در حال مطالعه کتاب است، در وسط جلد.

آن جوان نوزده ساله که مترجم «آدم زیادی» بود عباس باقری نام دارد؛ کسی که بعدها به دانشگاه تهران می رود و حقوق می خواند و مدتی در دادگستری مشغول می شود و پیش از انقلاب هم چند سالی می شود معاون بانک صادرات ایران. مترجمی که در سال های بعد کتاب های مهمی چون «سرچشمه های دانایی و نادانی» و «جهان گرایش ها» هر دو نوشته کارل پوپر و نیز «اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی» هانا آرنت و «پشت و رو» آلبر کامو را ترجمه می کند.

در آخرین سال دهه بیست، یکی دیگر از نوول های تورگنیف نیز توسط محسن فارسی که جزو اولین مترجمان حوزه کودک و نوجوان در ایران بود و در نشریاتی چون ترقی و اطلاعات هفتگی، اولین صفحات نوجوانان را در تاریخ مطبوعات ایران منتشر می کرد، به فارسی برگردانده شد؛ کتابی با عنوان «خواب آشفته» که از سوی نشر علمی روانه بازار کتاب شد.

ایوان تورگنیف، روسِ لیبرال در ایران

دهه سی؛ شکوفایی تورگنیف در ایران

دهه سی دهه شکوفایی تورگنیف در ایران است. نوول های زیادی از او در این دهه ترجمه می شود و از آن مهم تر مترجمان ایرانی سراغ رمان های او هم می روند. در سال ۱۳۳۰، سه داستان تورگنیف «رویا»، «ساعت» و «مومو» در کتابی با نام «سه تصویر» منتشر شد. مترجمش احمد میرفندرسکی بود؛ کسی که دبیر سفارت ایران در شوروی، و سپس سفیر ایران در آن کشور بود و در نهایت به وزارت امور خارجه ایران هم رسید. کتاب را انتشارات انجمن فرهنگی ایران و شوروی منتشر کرد؛ انجمنی که از نُه سال قبل، در سال ۱۳۲۲ با پیشنهاد سعید نفیسی تاسیس شده بود. به آن «وکس» می گفتند و از جمله فعالیت هایش چاپ کتاب بود، اما با هدف تبلیغ برای شوروی، از جمله پاتوق های اعضای حزب توده، همین انجمن بود. از غلامحسین مصاحب و احسان یارشاطر و خلیل ملکی و نورالدین کیانوری گرفته تا مریم فیروز و جلال آل احمد و صادق هدایت و بزرگ علوی از جمله اعضای این انجمن بودند.

در این دهه مترجمی نیز پا به عرصه ترجمه می گذارد که سهم بسزایی در معرفی و ترجمه آثار تورگنیف در ایران دارد؛ محمدهای شفیعیها. او دو کتاب از تورگنیف را در سال ۱۳۳۱ ترجمه می کند. دو داستان «آسیه» و «نخستین عشق» و اما از آن مهم تر اولین رمان از تورگنیف به زبان فارسی: «در آستانه فردا». اگر نام محمدهادی شفیعیها را در سایت کتابخانه ملی جست و جو کنید یا اگر به یکی از ناشران کتاب های فنی و مهندسی سر بزنید، کتاب هایی از او خواهید دید در رشته ریاضیات؛ مثلا کتاب «اصول خط کش محاسبه».

ایوان تورگنیف، روسِ لیبرال در ایران

شفیعیها فارغ التحصیل ریاضیات از کمبریج بود، استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران و البته مترجم ادبیات روس و به خصوص تورگنیف. نامش روی جلد کتاب های قدیمی مثل همین رمان «در آستانه فردا» چاپ سازمان کتاب های جیبی چنین آمده: م.ه شفیعیها. این م.ه شفیعیها برای دانشجویان دهه پنجاه دانشکده فنی خاطره است.

یکی از دانشجویان دهه پنجاه دانشکده فنی درباره اش می گوید: «استاد خشک و جدی و سخت گیر و انعطاف ناپذیر، کمی هم عبوس بود. آن قدر به دانشجویانش "هـ" (نشانه عدم قبولی در درس) داده و آن ها را در این درس مردود کرده، یا به اصطلاح بچه ها انداخته بود که مشهور شده بود. به استاد "می دهد هـ". بچه ها به شوخی می گفتند دو حرف اختصاری "م. هـ" در اول اسم دکتر مخفف "می دهد هـ"است. البته واقعیت چیز دیگری بود و "م. هـ" مخفف نام دکتر محمدهادی بود».

شفیعیها نه فقط «در آستانه فردا» را ترجمه می کند، بلکه از او در سال ۱۳۳۴ دیگر رمان تورگنیف «پدران و فرزندان» در نشر نیل، و در سال ۱۳۴۴ رمان «رودین» توسط انتشارات کتاب های جیبی به بازار می آید. شفیعیها در ایام انقلاب فرهنگی خود را بازنشسته می کند و در مرکز نشر دانشگاهی که توسط نصرالله پورجوادی و دوستانش راه افتاده بود، به ترجمه و ویراستاری کتاب های فنی مشغول می شود.

اما ایوان تورگنیف در ایران بیش تر از همه آثارش به خاطر رمان «پدران و پسران» معروف است؛ رمانی که به گفته آیزایا برلین، نمونه تحول روشنفکران روس است. «پدران و پسران» بارها در ایران تجدید چاپ شده است. اما شاید معروف ترین ترجمه اش به مهری آهی اختصاص دارد که در سال ۱۳۳۴ توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب منتشر شد.

احسان یار شاطر در یادداشتی چنین مهری آهی را توصیف می کند: «دکتر مهری آهی، استاد نکونام زبان روسی و ادبیات تطبیقی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی و رئیس موسسه زبان های خارجی دانشگاه تهران، بانویی موقر و آراسته و با کمل و پرآزرم بود... مهری آهی را من بار اول در کلاس مقدماتی دانش سرای عالی شناختم. دوره متوسطه را در مدرسه ژان دارک به پایان آورده بود. لباسی ساده و غالبا روپوشی از ارمک با پیراهنی سفید که یقه آن روی روپوشش بر می گشت می پوشید و موی خود را در پشت سر گرد می آورد و با سنجاق ثابت نگاه می داشت. آرایش نمی کرد. سنگینی و لطف رفتارش از نظر کم تر کسی دور می ماند... وی که پدرش آقای مجید آهی به سفارت ایران در شوروی منصوب شده بود در سال ۱۳۲۱ به روسیه رفت».

ایوان تورگنیف، روسِ لیبرال در ایران

یار شاطر پیشنهاد ترجمه «پدران و پسران» را به مهری آهی داد چنان که می گوید: «هنگامی که بنگاه ترجمه و نشر کتاب تاسیس شد من چند اثر روسی را برای ترجمه به او پیشنهاد کردم و او «پدران و پسران» تورگنیف را انتخاب کرد و ترجمه این اثر همراه با ترجمه «ویلهلم تل» (محمدعلی جمال زاده) و «تریستان و ایزوت» (پرویز ناتل خانلری)و «پنج رساله افلاطون» (محمود صناعی) و «مکالمات کنفوسیوس» (کاظم زاده ایرانشهر) جزو پنج اثر نخستین بود که در سال ۱۳۳۴ یک جا منتشر شد.»

در دهه سی، داستان های دیگری نیز از تورگنیف به فارسی برگردانده شد. از جمله داستان «شراب شیراز» که در کتابی با همین نام توسط شجاع الدین شفا توسط نشر صفی علیشاه در سال ۱۳۳۱ منتشر شد؛ کتابی که مجموعه داستان هایی بود از نویسندگان مختلف و نیز نوول «مرداب آرام» به ترجمه م. ک. نادر که در فروردین ماه سال ۱۳۳۵ با مقدمه سعید نفیسی توسط نشر حکمت منتشر شد. و نیز نوول «فاوست» که به ترجمه فریدون بدره ای توسط سازمان مطبوعاتی مرجان در سال ۱۳۳۶ منتشر شد، با کاغذ معمولی و جلد شومیز به قیمت ۳۰ ریال و با کاغذ اعلا و جلد زرکوب به قیمت ۶۰ ریال.

فریدون بدره ای که در سال های بعد از جمله مترجمان پرکار ایرانی می شود و نیز مدتی رایزن فرهنگی ایران در پاکستان و بعد از انقلاب هم به مدت چند ماه رئیس کتابخانه ملی، در همان سال «رودین» یکی دیگر از رمان های تورگنیف را نیز ترجمه و توسط انتشارات طهوری منتشر می کند؛ رمانی که در سال های بعد، بارها و بارها توسط مترجمان دیگر به فارسی برگردانده می شود و می توان گفت رمان محبوب مترجمان فارسی است.

رودین؛ ۱۸۵۶

رودین را نمایشی از کشمکش های طبقاتی در روسیه قرن نوزدهم می دانند. منتقدان شخصیت رودین را همان باکوئین انقلابی خوانده اند.

اولین چاپ ترجمه فارسی: ۱۳۳۶، ترجمه فریدون بدره ای، نشر طهوری

آشیانه اشراف؛ ۱۸۵۹

تورگنیف با لحنی گزارش گونه هنجارهای حاکم بر طبقات مختلف جامعه را روایت می کند. منتقدان رمان را سندی تاریخی درباره افول اشرافیت دانسته اند.

اولین چاپ ترجمه فارسی: ۱۳۶۱، ترجمه محمود محرر خمامی، نشر میر

در آستانه فردا؛ ۱۸۶۰

ایوان تورگنیف، روسِ لیبرال در ایران

قهرمان این بار نه از طبقه اشراف بلکه یک روشنفکر است. تورگنیف سنت های سرسخت طبقاتی را به چالش می کشد.

اولین چاپ ترجمه فارسی: ۱۳۳۱، ترجمه محمدهای شفیعیها، (چاپ دوم: ۱۳۴۷ کتاب های جیبی)

پدران و پسران؛ ۱۸۶۳

تقابل دو نسل در میانه قرن نوزدهم در روسیه. پدران ایدئالیست هستند و پسران معتقدان به ماتریالیست و ضدفئودالیسم. تورگنیف نهیلیسم را وارد ادبیات می کند.

اولین چاپ ترجمه فارسی: ۱۳۳۳، ترجمه محمدهادی شفیعیها، نشر نیل

دود؛ ۱۸۶۷

رمان را تورگنیف در زمان اقامت اروپا می نویسد: درباره مهاجران روس در خارج از کشور. لحن تورگنیف طنز است و روایتی ست از تلاش های بی ثمر قشر تحصیل کرده روسیه برای اصلاح.

اولین چاپ ترجمه فارسی: ۱۳۷۰، ترجمه پری منصوری/ نشر نیما

خاک بکر؛ ۱۸۷۷

آخرین رمان تورگنیف. منتقدان رمان را غیرواقعی ترین اثر تورگنیف و برداشت های او از مفاهیمی چون سوسیالیسم و کمونیسم را اشتباه خواندند.

اولین چاپ ترجمه فارسی: ۱۳۴۹، ترجمه عبدالرحمن رزندی، نشر کتاب های جیبی
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    مرسی و سپاس

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج