معرفی فیلم های روز جهان به همراه گفتگو با بازیگر "شوالیه تاریکی بر می خیزد"
با آغاز اكران يكي از سياهترين آثار كميك بوكي كه تاكنون توليد شده، انتظار طولاني عدهاي از طرفداران آثار جدي هم مثل هواداران داستانهاي ابرقهرماني به سر رسيد.
در كنار اين فيلم پرخرج و حتما پرفروش، چند اثر روي هم رفته كمدي نيز به نمايش درآمدهاند.
شواليه تاريكي برميخيزد
The Dark Knight Rises
داستان سومين فيلم از سهگانه «بتمن» كريستوفر نولان، هشت سال بعد از آن اتفاق ميافتد كه اين مرد خفاشي در شبي ناپديد شد و به جاي قهرمان، عنوان يك فراري تحت تعقيب را گرفت. اما ورود يك غارتگر كه شكل و شمايلي گربهوار دارد و از راه رسيدن يك تروريست خطرناك كه هميشه نقابي به چهره دارد، بروس وين (كريستوفر بيل) را وادار ميكند كه بار ديگر با جامه مخصوص خفاشي و تجهيزات ويژهاش به جنگ بدكاران برود. آن هاثاوي، تام هاروي، ماريون كوتيار، جوزف گوردون لويت و همچنين بازيگران بخشهاي قبلي اين سهگانه، مايكل كين،گري اولدمن و مورگان فريمن در كنار كريستين بيل در اين اكشن ۱۶۴ دقيقهاي داراي درجه پيجي۱۳ حضور دارند.
رابي اسپاركز
Ruby Sparks
كالوين (پل دانو) رماننويس جواني است كه خيلي زود به موفقيت رسيده اما مجبور است براي تثبيت خود بيشتر تلاش كند، بنابراين شخصيتي به نام رابي اسپاركز را خلق ميكند. اما كالوين روزي متوجه ميشود كه رابي اسپاركز (زويي كازان) واقعا جان گرفته و پا به زندگياش گذاشته است. فيلمنامه اين كمدي رمانتيك را كه در واقع برداشتي از اسطوره يوناني پيگماليون است، زويي كازان بازيگر، نوشته و جاناتان ديتن و والري فاريس آن را كارگرداني كردهاند. آنتونيو باندراس، آنت بنينگ، استيو كوگان، اليوت گولد و كريس مسينا از ديگر بازيگران اين فيلم هستند. زمان نمايش فيلم ۱۰۴ دقيقه است.
جنگ چوبها
War of the Buttons
(La nouvelle guerre des boutons )
داستان اين فيلم خانوادگي پرماجرا در فرانسه تحت اشغال آلمان نازي در جريان جنگ جهاني دوم ميگذرد. پسربچههاي محل به دو گروه تقسيم شدهاند و قرار است نبردي با استفاده از سپرها و شمشيرهاي چوبي ميان آنها در بگيرد. سردسته يكي از اين گروهها متوجه ميشود كه جان دختربچهاي به علت قوميتش در خطر است و وقتي به واقعيتهاي مرگبار اطرافش پي ميبرد، تصميم ميگيرد به او كمك كند. گيوم كانه، لاتيتا كاسترا، ژان تكسيه و ايلونا باشليه از بازيگران اين فيلم صد دقيقهاي فرانسوي هستند كه فيلمنامهاش اقتباس از رماني است به قلم لويي پرگو و كارگردانش كريستوفر باراتيه است.
اثر اوباما
The Obama Effect
جان (چارلز س.داتن) كه وضع سلامت جسمي او به شدت وخيم است اما اين موضوع را از همسرش، مالي (ونسا بل كالاوي) مخفي ميكند، به شدت شيفته تبليغات انتخاباتي باراك اوباما و بهويژه شعار «تغيير» او است اما هيچ قصد جديای براي ايجاد يك تغيير واقعي در زندگي خود ندارد و بهويژه از نيازهاي فرزندان خود غافل است. بالاخره همسرش به وضعيت سلامتي او پي ميبرد و جان را وادار ميكند كه شعار «تغيير» را در زندگي خود به كار ببندد. چارلز س.داتن همچنين از نويسندگان فيلمنامه اين فيلم كمدي و كارگردان آن است. كت ويليامز، مارك اشوورث و گيزل بونيلا از ديگر بازيگران اين فيلم هستند. زمان نمايش فيلم ۸۵ دقيقه است و با درجهبندي پيجي۱۳ اكران گرفته است.
گفتوگو با كريستين بيل، بازيگر «شواليه تاريكي برميخيزد»
با آنكه بيل در جواب دادن به سوالها خيلي دقت ميكرد، سرحال بود و اين باعث ميشد سوال و جواب بين او و خبرنگاران حالتي طنزگونه داشته باشد. بيل در اين گفتوگو درباره فيلمبرداري با دوربين آيمكس، اينكه دلش براي بتمن تنگ ميشود، رابطهاش با شخصيت آن هاثاوي، احساساتش در مورد آخر داستان سهگانه بتمن، اينكه كار با ماريون كوتيار و تام هاردي چگونه است، صحنههاي زد و خورد و خيلي مسايل ديگر صحبت كرد.
فيلمبرداري با دوربين آيمكس چگونه بود؟
من در مورد كار با اين دوربين سر فيلم قبلي و فيلم «پرستيژ» كه كريس (نولان) در آن موقع امتحانشكرد، كمي تجربه كسب كردهام. سر چند چيز مثل افكتهاي برادران دوقلو (كه خود بيل نقش هر دو را بازي ميكرد و كارهايي از اين قبيل از اين دوربين استفاده كرديم. اين دوربينها پر سر و صدا هستند و ميدانيد كه در هنگام كار با دوربين آيمكس بايد از ايديآر استفاده كرد، ولي ارزشش را دارد، چون تصاوير قشنگي ميگيرد. در فيلم «شواليه تاريكي» اين دوربين واقعا معركه بود. يادم ميآيد موقع نمايش خصوصي فيلم، مردم احساس ميكردند كه انگار داخل فيلم هستند. واقعا دستگاه خوبي است.
ميتوانيد بگوييد چقدر از آن استفاده شد؟
اطلاعي ندارم. از كارگردان بپرسيد. من بازيگري نيستم كه به اين مسايل اهميت بدهم. سوالاتي از قبيل: «اين يه كلوزآپه؟ مستر شاته؟ لنز وايده؟ چكار ميخواهي بكني؟» نميپرسم. اگر متوجه دوربين بشوم به خودم ميگويم: «آه دوربين امروز بزرگه. حتما آيمكسه.» وضعيت براي من به اينگونه است چون روي كارم تاثيري ندارد.
در مورد اين فيلم حرف و حديثهاي زيادي هست. آيا شما درباره دوباره كار كردن با كريس نولان ترديد نداشتيد؟
ميدانستم بايد كار كنم، چون قرارداد داشتم. حق انتخابي هم نداشتم. اگر اين كار را انجام نميدادم از من شكايت ميشد و عاقبتم بيپولي و خيابانگردي بود. به نظر من كريس ميتوانست اين كار را قبول نكند ولي هميشه ميگفت اين بايد يك سهگانه باشد. خيلي از فيلمها در سومين قسمت خود بد از آب در ميآيند و او از مصاف با اين چالش لذت ميبرد. چند استثنا وجود دارد ولي اغلب ساخت سومين قسمت سختترين است. من فكر ميكنم او از اين چالش واقعا خوشش ميآيد.
آيا شما براي بازي كردن در نقش بتمن دلتان تنگ ميشود؟
البته كه دلم تنگ ميشود.
دلتان براي لباس بتمن هم تنگ ميشود؟
با وجود مشكلات، گرما و دردسرهايي كه در هنگام پوشيدنش با آنها مواجه ميشدم، ولي وقتي در آخر كار فيلم را ميديدم، به خودم ميگفتم: «چه لباس باحالي!» آره، دلم براي آن لباس پلاستيكي هم تنگ ميشود.
در اين فيلم مويتان نسبت به فيلمهاي قبلي بلندتر است. آيا دليل خاصي دارد؟
بله، كمي. ولي ما هميشه بايد چيزهاي مختلفي را امتحان ميكرديم... هر فيلمي كه ما در مورد بتمن ساختيم مدل مويي داشت كه تيپهاي مختلفي را با آن امتحان ميكرديم. پس هرچه مو بلندتر باشد تيپهاي بيشتري را ميتوان با آن امتحان كرد. نميدانم تا به حال خوب جواب دادهام؟ چون هيچ جواب درستي به سوالهايتان ندادهام.
شما يك سهگانه با كريستوفر نولان ساختيد. اين فيلم آخر سهگانه است، آيا به شما آزادي كافي براي خلق يك منحني خوب شخصيتي ميدهد؟
من هيچ ايدهاي در مورد اينكه تماشاگر چه فكري درباره فيلم ميكند ندارم. خوشبختانه كسي مثل كريس هست كه ميتواند خواست تماشاگر را حدس بزند. او نماينده تماشاگر براي ما سر صحنه است. خود من آنقدر اين شخصيت را دوست دارم و در نقشاش فرو ميروم كه نتيجهاش يك فيلم عجيب ميشود. تماشاگر ميپرسد: «چرا فيلم اين طوري است؟ چرا اينقدر به درون اين شخصيت توجه ميكند؟» شخصيت جالبي است ولي وقتي من به خط قرمز رسيدم و بازيام خستهكننده شد، كريس به من ميگويد كه ديگر كافي است.
واقعا خوب است كه كسي مدير باشد كه از اينكه طبق غرايز و قلبش عمل كند نترسد و محتاطانه عمل نكند. مواقع زيادي پيش آمده كه به او بگويم: «مطمئني كه نميخواهي من جور ديگري هم در اينجا بازي كنم؟ من فقط ميتوانم اين طور بازي كنم ولي اگر بعدا تصميم گرفتي كه اين قسمت از داستان را تغيير بدهي، ما بايد به تاثير آن تغييرات بر بقيه داستان هم فكر كنيم. اگر بخواهي من به تو سه يا چهار نوع ديگر بازي هم ارايه ميدهم تا از آنها استفاده كني.» او هم جواب ميدهد: «نه، من ميدونم چي ميخوام.» و اين دقيقا چيزي است كه من ميخواهم، او مصمم است. شخصيت بتمن واقعا خوب است. با شخصيت بتمن شما داستانهاي زيادي ميتوانيد بگوييد. من خودم اين طرح را كه او پير ميشود و كارها را به خوبي گذشته نميتواند انجام دهد، دوست دارم. ولي ميدانم كه وقتي در اوج هستي بايد كنار بكشي و كريس هم ميخواهد در اين زمان داستان را تمام كند. و اين زمان، زمان درستي هست.
آيا شما از پايان داستان راضي هستيد؟
بله.
آيا در سومين قسمت هم مرگ والدين بتمن به او انگيزه اصلي را ميدهد؟ يا او مسووليتش را در قبال گاتهام قبول كرده و مرگ والدينش هم در اين مورد ديگر دخيل نيستند؟
به نظر من همه اينها در مورد او درست است. مساله اينجاست كه او هنوز همان بچه موقع مرگ والدينش است. چيزي كه ميدانم و در رمانهاي گرافيك زياد آمده است و ما هم كمي با آن بازي كردهايم، اين مساله است كه آيا او در اصل يك خوشگذران است يا آنطور كه ما گفتهايم، تظاهر به آن ميكند ولي ذاتا چنين آدمي نيست. و مشكلي ابدي در ميان است كه آلفرد در مراقبت از اين فرد كه براي خودش يك زندگي ندارد، با آن روبهرو ميشود. او تمام زندگياش را متوقف كرده است چون هنوز درگير مرگ والدينش هست. در ذهن و احساساتش خشونتي شديد وجود دارد زيرا درد مرگ والدينش را فراموش نكرده است.
براي بيشتر افراد، زمان مرهم اين دردهاست ولي براي او فايدهاي ندارد. او نميخواهد فراموش كند زيرا ميخواهد آن خشم ناشي از بيعدالتي را حس كند ولي در عين حال ميخواهد اين شخصيت بيروح را به شهر گاتهام نشان دهد تا كسي به او شك نكند و همه فكر كنند او يك بچه پولدار لوس است. ولي در مهمترين لحظهها آلفرد پيش اوست، او ريچل را هم دارد ولي اين حلال تمام مشكلاتش نيست زيرا وضعيتش كاملا پيچيده است و بايد اين را بفهمد كه زندگياش را بالاخره بايد شروع كند. او واقعا از زندگي كردن و لذات آن چيزي نميداند. البته او با همين تراژدي تعريف ميشود؛ ولي تا حدي همه چيزهايي را كه مردم در زندگيشان عزيز ميشمرند، قرباني كرده است و بايد با كمال خجالت دوباره در سن بالا آنها را ياد بگيرد.
از فيلم قبلي تا اين فيلم چه مقدار زمان گذشته است و چه مسايلي از فيلمهاي قبلي در اين فيلم به پيش كشيده ميشوند؟
خب كشفيات جديد و حقايق تازهتري معلوم شده و اين پرسش مطرح ميشود كه چه كاري درست است؟ آيا بايد به دروغها ادامه و اجازه داد مردم زندگي خوبي داشته باشند، يا بايد حقيقت را گفت و زندگيشان را خراب كرد. به اين ترتيب، بله، مسلما فيلمهاي «آغاز بتمن» و «شواليه تاريكي» تاثير زيادي در اين فيلم دارند.
چقدر زمان گذشته است؟
چند سالي گذشته است. فكر نميكنم كريس دوست داشته باشد كه بگويم دقيقا چقدر گذشته است ولي روز بعد از آخرين صحنه فيلم قبلي نيست. تغييرات زيادي هم در او شكل گرفته است.
نظرت در مورد كار با ماريون كوتيار و تام هاردي چيست؟
بازيگران اين فيلم خوب هستند. من خيلي كوتاه با ماريون در «دشمن مردم» كار كردم. او بازيگر خوب و مسلطي است. تا به حال كار كردن با او خوب بوده است. آن (هاثاوي) هم خوب است، من فكر ميكنم كه او در اين فيلم كاري متفاوت از كارهاي قبلش انجام داد و تام كه در اين چند هفته اخير با او كار كردم هم بازيگر خوبي است. او نقش شخصيتهاي شگفتانگيزي را بازي كرده و در اين فيلم هم به خوبي از عهده شخصيت خود بر ميآيد. او هر روز با شادابي كار ميكند. يك شخصيت عالي در دست دارد كه با آن ميتواند صحنه را در چنگ خودش بگيرد. كار او و همه بازيگران اين فيلم واقعا مرا تحتتاثير قرار داده است.
ارسال نظر