راه طولانی؛ حکایت خانواده های طبقه متوسط امروز
به نظر میرسد سریال «راه طولانی» حداقل این امتیاز را داشت که توانست تا قسمت آخر بینندگانش را با خود همراه سازد.
سینمای ما: به نظر میرسد سریال «راه طولانی» حداقل این امتیاز را داشت که توانست تا قسمت آخر بینندگانش را با خود همراه سازد.
نمیتوان این حقیقت را انکار کرد که میل و رغبت مردم به دنبال کردن سریالهای رسانهٔ ملی کمرنگ شده و تعداد این مخاطبان نسبت به گذشته ریزش داشته است. به یاد بیاوریم زمانی را که مردم یک هفته به انتظار مینشستند تا ادامهٔ سریالهایی چون «پدر سالار» یا «روزی روزگاری» را دنبال کنند.
امروز تقریباً اغلب سریالهای تلوزیونی با اینکه هر شب به روی آنتن میروند اما آن اشتیاق را در دل مخاطب بر نمیانگیزند. شاید علت این قضیه تغییر ذاعقهٔ مخاطب ایرانی و البته کم حوصلگی او باشد اما باید ببینیم رسانهٔ ملی تا چه حد توانسته با مخاطبشناسی هوشمندانه در تولید سریالهایی مناسبِ ذاعقهٔ مخاطب ایرانی موفق عمل کند.
پیامد استقبال بسیاری از خانوادههای ایرانی از سریالهای آبکیِ شبکههای ماهوارهای گواهی است بر عملکرد ضعیف این رسانه در ارتباط با نیازهای روحی و ذوقی نسل جدید.
اين روزها سریالی همچون «پشت کوهای بلند» نمیتواند همچون سریال «روزی روزگاری» ساختهٔ سلف همان فیلمساز شور و اشتیاق را در مخاطب بر انگیزد. چون نیازها و سلیقهٔ مخاطب امروز تغییر کرده است. مخاطب امروزی مشتاق است دغدغههای زمانهٔ خود را ببیند و با شخصیتهای زنده و آشنای روزگار خود همذات پنداری میکند.
زمانی مردم یک هفته به انتظار مینشستند تا سریال «پدر سالار» را ببینند. برای اینکه دغدغهٔ زمان خود را میدیدند. شخصیتهایی را میدیدند که دچار همان مشکلات و گرفتاریهای مخاطبانشان هستند. جامعهٔ پدر سالاری را میدیدند که آینهای از زندگی خودشان در همان دوران بود.
توقعات فرزندان آن نسل و سختگیری متعصبانهٔ پدر در حین دلسوزی بیش از پیش برای آنها ملموس مینمود. این نوع مناسبات خانوادگی در آن دوره بود که البته خالی از نقد نبود. نقد و ایراد بر همین تعصبات پدرسالارانه بود که جامعه را به خصوص طبقهٔ متوسط را با نوعی دگردیسی مواجه نمود.
امروز بیش از پیش در عصر فرزندسالاری هستیم و توقعات فرزندان در قبال والدین نسبت به گذشته تغییر کرده است. وظیفهٔ کارگردانان رسانهٔ جمعی آن است که به این مهم توجه کرده و با موشکافی شرایط جدید به نقد و تحلیل و پیامدهای مثبت و منفی این شرایط فکر کنند.
در این بین سریال «راه طولانی» توانست تا حدودی با شناخت و مطالعهٔ جدی به روی این مدل جدید در خانوادههای ایرانی مسئله را به چالش کشیده و در طرح معضلات نسل جدید به نتایجی راهبردی دست یابد.
پدری که تمام مساعی خود را وقف این مهم نموده تا نیازها و خواستههای فرزندان خود را تامین کند دست به هر کاری میزند تا پیش خانوادهٔ خود شرمنده نباشد. از این رو به درخواست نامعقول رییس شرکت خود پاسخ مثبت داده و وارد بازی خطرناکی میشود که رفاه و آرامش خانوادگی او را به خطر میاندازد.
اما در خلال این قصهٔ جذاب مسائل با اهمیتی مطرح میشود و به چالش کشیده میشود از این قبیل که آیا نیازها و خواستههای نسل جدید با توجه به شرایط اقتصادی پدر معقول است یا خیر.
خوشبختانه فیلمساز از تعصب و تنگ نظری دوری کرده و خواستههای آنها را به حساب افزایش سطح توقعات نسل جدید میگذارد اما آیا پدر قادر به برآورده کردن این توقعات است؟ تمام اینها نتیجهٔ یک دگردیسی در سطح مناسبات خانوادگی است که حکایت خانوادههای طبقهٔ متوسط امروز خود ماست.
این مدل جدید فرزند سالاری و متعاقبا روابط عاطفی ناشی از آن کم کم نقش پدر را از راس اعمال تصمیمات خانوادگی به زیر کشیده و به عاملی برای رفع توقعات فرزندان تبدیل گردیده است. توقعاتی نشات گرفته از زندگی در جامعهای مصرفگرا که دائما خود را با نیازهای جوانان مرفه و مصرفی مقایسه میکنند.
تمایل فرزندان برای تغییر سبک زندگی و طبقه اجتماعی از نیازهای نسل جدید جامعهای است که به سوی فرزند سالاری پیش میرود. جالب اینجاست که پدر بر خلاف برخی از فیلمهای مشابه با تعصب و تنگ نظری با این مطالبات برخورد نمیکند و در صدد تحقق آنها بر میآید.
فیلمساز هیچگونه تعصبی در محق دانستن یک نسل به کار نمیبرد و هر یک از شخصیتها با وجود پرداخت متناسب با نقششان خالی از ایراد و نقص دراماتیک که منجر به خلق درام میشود نیست.
در مجموع میتوان گفت فیلم رضا کریمی به خاطر توجه به مسائل روز و دغدغهٔ آشنای مردمی و همذات پنداری مخاطبین با شخصیتهای فیلم از معدود آثاری است که توانست مخاطب کم حوصلهٔ امروزی را با خود همراه سازد.
همچنین نباید از حضور بازیگران نام آشنایی همچون رضا کیانیان، افسانه بایگان و پرویز پورحسینی برای جذب این مخاطبان غافل بمانیم.
نمیتوان این حقیقت را انکار کرد که میل و رغبت مردم به دنبال کردن سریالهای رسانهٔ ملی کمرنگ شده و تعداد این مخاطبان نسبت به گذشته ریزش داشته است. به یاد بیاوریم زمانی را که مردم یک هفته به انتظار مینشستند تا ادامهٔ سریالهایی چون «پدر سالار» یا «روزی روزگاری» را دنبال کنند.
امروز تقریباً اغلب سریالهای تلوزیونی با اینکه هر شب به روی آنتن میروند اما آن اشتیاق را در دل مخاطب بر نمیانگیزند. شاید علت این قضیه تغییر ذاعقهٔ مخاطب ایرانی و البته کم حوصلگی او باشد اما باید ببینیم رسانهٔ ملی تا چه حد توانسته با مخاطبشناسی هوشمندانه در تولید سریالهایی مناسبِ ذاعقهٔ مخاطب ایرانی موفق عمل کند.
پیامد استقبال بسیاری از خانوادههای ایرانی از سریالهای آبکیِ شبکههای ماهوارهای گواهی است بر عملکرد ضعیف این رسانه در ارتباط با نیازهای روحی و ذوقی نسل جدید.
اين روزها سریالی همچون «پشت کوهای بلند» نمیتواند همچون سریال «روزی روزگاری» ساختهٔ سلف همان فیلمساز شور و اشتیاق را در مخاطب بر انگیزد. چون نیازها و سلیقهٔ مخاطب امروز تغییر کرده است. مخاطب امروزی مشتاق است دغدغههای زمانهٔ خود را ببیند و با شخصیتهای زنده و آشنای روزگار خود همذات پنداری میکند.
زمانی مردم یک هفته به انتظار مینشستند تا سریال «پدر سالار» را ببینند. برای اینکه دغدغهٔ زمان خود را میدیدند. شخصیتهایی را میدیدند که دچار همان مشکلات و گرفتاریهای مخاطبانشان هستند. جامعهٔ پدر سالاری را میدیدند که آینهای از زندگی خودشان در همان دوران بود.
توقعات فرزندان آن نسل و سختگیری متعصبانهٔ پدر در حین دلسوزی بیش از پیش برای آنها ملموس مینمود. این نوع مناسبات خانوادگی در آن دوره بود که البته خالی از نقد نبود. نقد و ایراد بر همین تعصبات پدرسالارانه بود که جامعه را به خصوص طبقهٔ متوسط را با نوعی دگردیسی مواجه نمود.
امروز بیش از پیش در عصر فرزندسالاری هستیم و توقعات فرزندان در قبال والدین نسبت به گذشته تغییر کرده است. وظیفهٔ کارگردانان رسانهٔ جمعی آن است که به این مهم توجه کرده و با موشکافی شرایط جدید به نقد و تحلیل و پیامدهای مثبت و منفی این شرایط فکر کنند.
در این بین سریال «راه طولانی» توانست تا حدودی با شناخت و مطالعهٔ جدی به روی این مدل جدید در خانوادههای ایرانی مسئله را به چالش کشیده و در طرح معضلات نسل جدید به نتایجی راهبردی دست یابد.
پدری که تمام مساعی خود را وقف این مهم نموده تا نیازها و خواستههای فرزندان خود را تامین کند دست به هر کاری میزند تا پیش خانوادهٔ خود شرمنده نباشد. از این رو به درخواست نامعقول رییس شرکت خود پاسخ مثبت داده و وارد بازی خطرناکی میشود که رفاه و آرامش خانوادگی او را به خطر میاندازد.
اما در خلال این قصهٔ جذاب مسائل با اهمیتی مطرح میشود و به چالش کشیده میشود از این قبیل که آیا نیازها و خواستههای نسل جدید با توجه به شرایط اقتصادی پدر معقول است یا خیر.
خوشبختانه فیلمساز از تعصب و تنگ نظری دوری کرده و خواستههای آنها را به حساب افزایش سطح توقعات نسل جدید میگذارد اما آیا پدر قادر به برآورده کردن این توقعات است؟ تمام اینها نتیجهٔ یک دگردیسی در سطح مناسبات خانوادگی است که حکایت خانوادههای طبقهٔ متوسط امروز خود ماست.
این مدل جدید فرزند سالاری و متعاقبا روابط عاطفی ناشی از آن کم کم نقش پدر را از راس اعمال تصمیمات خانوادگی به زیر کشیده و به عاملی برای رفع توقعات فرزندان تبدیل گردیده است. توقعاتی نشات گرفته از زندگی در جامعهای مصرفگرا که دائما خود را با نیازهای جوانان مرفه و مصرفی مقایسه میکنند.
تمایل فرزندان برای تغییر سبک زندگی و طبقه اجتماعی از نیازهای نسل جدید جامعهای است که به سوی فرزند سالاری پیش میرود. جالب اینجاست که پدر بر خلاف برخی از فیلمهای مشابه با تعصب و تنگ نظری با این مطالبات برخورد نمیکند و در صدد تحقق آنها بر میآید.
فیلمساز هیچگونه تعصبی در محق دانستن یک نسل به کار نمیبرد و هر یک از شخصیتها با وجود پرداخت متناسب با نقششان خالی از ایراد و نقص دراماتیک که منجر به خلق درام میشود نیست.
در مجموع میتوان گفت فیلم رضا کریمی به خاطر توجه به مسائل روز و دغدغهٔ آشنای مردمی و همذات پنداری مخاطبین با شخصیتهای فیلم از معدود آثاری است که توانست مخاطب کم حوصلهٔ امروزی را با خود همراه سازد.
همچنین نباید از حضور بازیگران نام آشنایی همچون رضا کیانیان، افسانه بایگان و پرویز پورحسینی برای جذب این مخاطبان غافل بمانیم.
پ
ارسال نظر