وقتی یکتا ناصر «قطام» می شود!
یکتا ناصر بازیگر پرکار و بی حاشیه سینما و تلویزیون مدتی است به عرصه تئاتر وارد شده و در همین مدت کوتاه، در چند نمایش موفق بازی کرده.
او این روزها در نمایش «ترور» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی روی صحنه سالن اصلی تئاتر شهر مشغول بازی در نقش قُطام است؛ شخصیتی که سال ها پیش ویشکا آسایش با ایفای آن در سریال امام علی به شهرت رسیده بود اما یکتا ناصر برای بازی در این نمایش، نه تنها تحت تاثیر بازی آسایش نبوده که حتی با تحقیق و پژوهش های خود، تصویری تازه و متفاوت از این شخصیت خلق کرده است. به همین بهانه پای حرف های این بازیگر نشستیم و درباره تجربه بازی در این نمایش و تلاشش برای ارائه تصویری متفاوت از کاراکتر قطام حرف زدیم.
در مسیر کشف نقش
برای بازی در نمایش «ترور» ابتدا نمایشنامه را خواندم تا ببینم با آن ارتباط برقرار می کنم یا نه. با آن که هنوز خود را تئاتری نمی دانم اما تئاتر را به شکل جدی دنبال می کنم. وقتی متن را خواندم دیدم متن بسیار قوی و خوبی است ولی حس کردم این یک نمایش متکی به اجراست، یعنی یکسری اتفاق ها باید در اجرا بیفتند.
هیچ ذهنیتی از اتفاقی که قرار بود بیفتد نداشتم. بیست روز مانده به اجراها، تمرین ها را با آقای نعیمی و دوستان دیگر شروع کردم. برایم کار خیلی جدیدی بود. تئاترهایی که قبلا کار کردم هیچ کدام به این سبک نبود؛ بنابراین فکر کردم نکته های بسیاری از این نمایش یاد می گیرم. متاسفانه یا خوشبختانه عادت دارم برای بازی در هر کاری بر اساس ویژگی های آن کاراکتر مطالعه کنم. همیشه نتیجه اش را هم دیدم.
راهنمایی های آقای تصمیمی خیلی موثر بود. بعضی منابع را که می شد در این فرصت کم نگاهی بیندازم، استفاده کردم و این موضوع بهانه ای شد که پس از پایان اجراها، از طریق مطالعه بیشتر با این برهه تاریخی آشنا بشوم. درباره این بخش از تاریخ اسلام یکسری آموزه ها در مدرسه به ما ارائه شده که فارغ از درست و غلط به آنها استناد می کنیم و می گوییم تمام!
دریچه های ذهن مان را می بندیم و می گوییم همین است دیگر اما در این کار با مطالعه کمی که داشتم، حس کردم چقدر اطلاعاتم ناقص یا در بعضی موارد اشتباه است. بین کتاب هایی که آقای نعیمی معرفی کردند، دیدم با این که کتاب ها در ایران و توسط نویسنده های فیلسوف نوشته و چاپ شده، چیزهایی در آنها مطرح شده که اصلا روایت دیگری از آنها شنیده بودیم یا چیز دیگری به ما یاد داده اند.
این عدم اجازه برای شک کردن به هیچ چیز، خیلی به ما آسیب می زند. خیلی زشت است که اینقدر دریچه های ذهن مان را قفل کنیم و بگوییم اینها را بلدیم. حالا برویم سراغ چیزهای دیگر نمایش ترور علاوه بر بار هنری و آموزه هایی که برایم داشت و دارد، این دریچه را در ذهنم باز کرد که بیشتر مطالعه کنم و درباره بعضی قضایا بیشتر فکر کنم.
فراموش شدگان تاریخ
بیشترین چیزی که در مورد شخصیت قطام می دانیم، به واسطه سریال امام علی ساخته آقای میرباقری بوده. پیش از آن یا کسی چیزی نمی دانست یا آدم های اندکی می دانستند اما به همین اندازه که در این نمایش می بینیم و خیلی هم فرم رئالیستی ندارد، به نظرم آدم های نمایش شمایلی از یک قشر و اندیشه هستند و در میان آنها قطام در تاریخ مشخص نیست چطور آدمی بوده؛ همین قدر افسونگر بوده؟ آدم بدی بوده یا آدم خوبی بوده؟
همه اینها قصه هایی است که تعریف شده ولی این که چقدر درست یا غلط باشند، معلوم نیست. «ترور» با تمام نقاط قوت و ضعفش، این وعده مهم را می دهد که می توان بیشتر فکر کرد و به وقایعی که در جهان پیش می آید، طور دیگری نگاه کنیم؛ یعنی وقتی فلان اتفاق می افتد، انگشت اتهام را به سوی آدمی نشانه نرویم و بگوییم خب مقصر پیدا شد و تمام!
بازی در نقش قطام برایم موجب این دیدگاه شد که وقتی در جامعه رویدادی بسط پیدا می کند و بزرگتر می شود، من چقدر در آن دخیلم. اگر خوب است، ببینم سهم من در آن اتفاق خوب چقدر بوده و اگر زشت و زننده بود، من چقدر موثرم یا می توانستم جلو آن فساد و حرکت زشت را بگیرم.
«ترور» این نوید را به یکسری آدم ها می دهد که نگاه مان را فقط در یک زاویه مشخص باز نکنیم. کمی گسترده تر ببینیم. اگر فلان اختلاس انجام شد، نگوییم کی بود. من نبودم، فلانی بود و زندانی شد و تمام. باید بستر اجتماعی و تاریخی آن را در نظر بگیریم و در آینده اگر می توانیم کاری انجام بدهیم قرار نیست. همه ما قهرمان باشیم اما می توانیم با تفکر و انعطاف بیشتر، نسل بهتری تحویل اجتماع بدهیم. آن وقت اسم اینها می شود فرهنگ سازی.
قطام دیروز، قطام امروز
درباره تفاوت بین بازی من و خانم ویشکا آسایش در نقش قطام؛ نه خودم به این قضیه فک رکردم و نه آقای نعیمی تا امروز در این مورد نکته ای به من متذکر شده اند چون فضای قصه خیلی با سریال امام علی متفاوت است.
زمانی که خانم آسایش نقش قطام را بازی کردند، من هم خیلی لذت بردم و تحت تاثیر قرار گرفتم اما اصلا به این فکر نکردم که چه کاری کنم یا نکنم تا اجرایم به بازی خانم آسایش شبیه بشود یا نشود. ترجیح دادم با راهنمایی های آقای نعیمی، چیزی را که به نظرم درست است انجام بدهم. حالا اگر شبیه هم بشود از نظر من مانعی ندارد. مهم این است که اتفاق درستی در جهت اهداف این نمایش باشد.
عبور از تجربه های تلخ گذشته
با حضور در نمایش «ترور»، سه تا و نصفی تئاتر کار کرده ام! چون در کاری بازی داشتم به نام «عاشقانه های ناآرام» که مثلا تئاتر بود اما تئاتر نبود. آن کار در تالار وحدت و پیش از نمایش «مردگان بی کفن و دفن» اجرا شد. آن نمایش را نصفه می دانم. هیچ وقت هم در موردش حرف نزدم. به شدت در موردش گله مندم و حالم از یادآوری آن بد می شود. ترجیح می دهم درباره اش حرف نزنم.
نمی شود آن را تئاتر حساب کرد. تنها نکته مثبتش این بود که پس از دریافت سیمرغ برای بازی در فیلم «یکی می خواد باهات حرف بزنه» که رفتم روی سن تالار وحدت، دیگر نرفته بودم تا زمان بازی در «عاشقانه های ناآرام» و بالاخره سن تالار وحدت را هم تجربه کردم.
اهل چالشم
تا امروز آنقدر کارهای دشوار انجام داده ام که دیگر دشواری به چشمم نمی آید. در نمایش «مردگان بی کفن و دفن»، احساس می کردم برای بازی در آن نقش چند سال پیر شدم. بازی در نمایش ترور هم خیلی برایم سخت بود به خصوص که زمان کمی برای تمرین داشتم و تا حالا کاری به شکل فرم انجام نداده بودم. خیلی سخت بود اما سختی جذابی بود.
این از خصوصیات شخصی من است که فکر می کنم هیچ چیز در دنیا وجود ندارد که برایم سخت باشد. اگر کاری را قبول کنم، به نتوانستن آن فکر نمی کنم. اگر برای مثال بگویند خودت را از بالای آن میله ها پرتاب کن پایین، با خودم می گویم حتما می شود که به من گفته اند. پس باید بتوانم از پس از این کار بربیایم.
ریسک اجرای نمایش تاریخی
آقای نعیمی کارگردان خیلی باهوشی هستند و این نکته خوبی است. خیلی عاشقانه با کاری که انجام می دهند رفتار می کنند. من در جریان این کار با ایشان آشنا شدم اما از نخستین جلسه تمرین ها متوجه شدم چقدر دقیق اند و می شود بهشان اطمینان کرد. این که به عنوان تماشاگر چقدر کارشان را می پسندیم، بحث دیگری است اما در مورد کاری که می کنند، هم اشراف دارند و هم انگیزه های زیاد. عاشقانه به کارشان نگاه می کنند.
برایم خیلی مهم بود در کاری حضور داشته باشم که اگر کاری می کنم و کارگردان نمایش آن را تایید یا رد کرد، بتوانم به او اعتماد کنم و با اعتماد به نفس بیشتری پیش بروم. خوشبختانه این موضوع در مورد آقای نعیمی صدق می کرد. از طرفی، فضای این کار خیلی برایم جذاب است. جالب این که وقتی در فضای مجازی نکته ها و نظر تماشاگران حرفه ای تئاتر را می خوانم، در مورد این تئاتر بخصوص یا خیلی آن را دوست دارند یا اصلا دوستش ندارند.
این خیلی خوب است چون یعنی شما کار نویی کرده اید که برخی ها آن را پس زده اند و عده ای هم نه. تا جایی که خوانده ام، کسی نظر منفعلانه ای نداشته، یعنی می شود روی آثاری از این دست بیشتر کار کرد. به خصوص در مورد کارهای مذهبی که رفتن به سمت آنها خیلی ترسناک است و هر روز ترسناک تر هم می شود.
«ترور» می تواند پیشنهاد جدیدی به بیننده اش بدهد. یعنی با همه نشانه ها و پیشنهادهایی که به تماشاگر می دهد، اینطور نباشد که مخاطب بگوید می دانم الان چه اتفاقی می افتد. این ویژگی باعث می شود کار بیشتر دیده بشود یا جذاب تر بشود یا بیشتر به آن فکر بشود.
امیدوارم آقای نعیمی را آنقدر اذیت نکنند که از کارش پشیمان بشود. همین الان هم می دانم با سختی های زیاد این کار را انجام دادند ولی امیدوارم این اتفاق ها بیشتر بیفتد . وقتی قصه هایی را که همه اطلاعات مختصری درباره آن دارند، انتخاب و با شکل و فرم جدید اجرا می کنید، اتفاق خیلی خوشایندی است.
خوشا مردن روی صحنه تئاتر شهر!
در مورد انصرفا خانم میترا حجار از بازی در ترور، نمی توانم نظر خاصی بدهم. خانم حجار همکار خوب من است. من هم در شرایط ایشان نبودم. زمانی که حادثه فرو ریختن پیشانی سالن اصلی تئاتر شهر اتفاق افتاد، در نمایش «مردگان...» بازی می کردم و آنجا هم در خدمت آقای مهدی زاده - طراح صحنه نمایش ترور - بودیم.
من آنقدر درگیر کار بودم که خیلی به رفت و آمدهای تئاتری فکر نمی کردم ولی گاهی اتفاق هایی می افتد که آدم بعدها متوجه حکمتش می شود. خوشحالم از برخورد خوب آقای نعیمی. خانم حجار هم حتما دلایل قانع کننده ای برای کارشان داشتند. من جای ایشان نیستم.
همانطور که شاید من کارهایی کنم که به لحاظ ظاهری خوشایند نباشند اما آن تصمیم برای خودم معقول بوده. شاید هم شانس من بوده که ایشان انصراف بدهند تا چنین تجربه ای را به دست بیاورم اما به این فکر نمی کردم که سالن اصلی تئاتر شهر امنیت نداشته باشد چون آدم هایی که در این مجموعه و سالن کار می کنند، قطعا میلی به خودکشی ندارند. بی شک امنیتی رعایت شده.
با این حال فکر کردم اگر امنیت هم نداشت، چه چیزی بهتر از این که مرگ را روی سن تئاتر تجربه کنم؟! چون بالاخره آن اتفاق می افتاد، اگر روی سن تئاتر باشد، خوشا به سعادت من!
ترقی نه به هر قیمتی
ما هیچ وقت تصمیم نمی گیریم الان برویم در سینما بازی کنیم یا تلویزیون و تئاتر؛ چون وقتی کاری پیشنهاد می شود، باید دید آن پیشنهاد چیست و آیا مورد قبول شما هست. هر کجا امکانش فراهم باشد و شما احساس تان نسبت به آن کار خوب باشد، پیشنهاد را می پذیرید.
ممکن است حال خوب برای کسی، دستمزد بیشتر باشد و برای دیگری زمان کار ولی آن انتخاب را خیلی ما رقم نمی زنیم. یعنی من تصمیم نگرفتم بروم سینمای ا تئاتر. دعوت شدم و شرایط ایجاب کرد. تنها چیزی که در آن دخیلم این است که سعی کردم با بضاعت سینما و تلویزیون و تئاتر ما، کارهایی انتخاب کنم که بعدش از خودم متنفر نشوم و نگویم چرا رفتی این کار را بازی کردی که پول خوبی بگیری یا بیشتر دیده بشوی.
در هر برهه ای سعی کرده ام کاری انجام بدهم که با اندیشه ها و عقایدم سازگاری داشته باشد و کارهای آبرومندانه ای هم باشد چون برای حفظ جایگاه های مختصری که در عرصه های مختلف هنری دارم، خیلی زحمت کشیدم؛ مثل همه آدم ها و خودخواهی ام اجازه نمی دهد یک شبه آن را بر باد بدهم.
جا کسی تنگ نشده
درباره افرادی که از فعالیت کارگردان ها و بازیگران سینما در تئاتر انتقاد می کنند، باید بگویم که این حرف ها خیلی خام دستانه است. کسانی چنین حرف هایی را می زنند که حرف دیگری بلد نیستند و فقط می گویند چرا فلانی رفت در سینما کار کرد و چرا فلانی آمد تئاتر.
شما کار را ببینید چه کار دارید چه کسی کجا کار می کند؟ قرار نیست کسی جای کسی را بگیرد. مگر کارگردان های تئاتر که می روند فیلم سینمایی می سازند، کسی می پرسد چرا؟ مثلا آقای دکتر علی رفیعی با همه جایگاه جذابی که در تئاتر دارند، چرا آمدند در سینما کار کردند؟ کسی جرأت کرد از ایشان دلیلش را بپرسد؟
با تمام تجربه های تئاتری شان آمدند دو فیلم خیلی خوب هم در سینما ساختند؛ در صورتی که سینما و تئاتر به لحاظ کارگردانی خیلی با هم متفاوت اند. شاید در بازیگری نکته های مشترکی داشته باشند اما کارگردانی شان متفاوت است. نمی دانم چرا همه فکر می کنند هر کسی هر کجا که هست، همان هم برای او زیادی است و نباید فضای جدیدی تجربه کند.
من چون در فیلم های مختلف با آقای منوچهر هادی کار کردم، هم سلیقه ایشان را می شناختم و هم در کار کردن با ایشان اتفاق های خوبی برایم افتاده، بنابراین بازی در نمایش «مردگان...» را به کارگردانی ایشان پذیرفتم. به هر حال همه اینها رشته های هنری و به یکدیگر مربوط اند. خود کار باید قضاوت بشود و اینکه چقدر آن شخص کارش را درست یا غلط انجام داده است.
سینما سینماست
عملکرد من در مدیوم های مختلف شاید خیلی تفاوتی با هم نداشته باشد. من پروسه ای را برای نزدیک شدن به نقش طی می کنم ولی هر کدام لذت های خاص خود را دارد. خیلی از هنرپیشه ها را دیده ام که می گویند اگر تئاتر دستمزد خوبی داشت، هرگز به سینما نمی آمدم!
من چنین حسی ندارم چون سینما خیلی برایم لذتبخش است و اگر قرار باشد اولویت بندی کنم، سینما را ترجیح می دهم و منکر لذتی هم که روی صحنه می برم نمی شوم اما طوری نیست که بتوانم پنج نمایش در سال بازی کنم. الان خیلی اتفاقی شده سه تا در یک سال. ترجیح می دهم اینجوری ادامه ندهم. شاید سالی یکی دو نمایش بهتر باشد مگر اینکه در قبال پیشنهادهایی که می شود، ببینم فعلا پیشنهاد خوبی در سینما ندارم و پشت سر هم تئاتر کار کنم.
ارسال نظر