يك روز برفي با «درحاشيه»
امروز كه قرار است از پشت صحنه سريال «در حاشيه» به كارگرداني مهران مديري گزارش تهيه كنيم، از همان روزهايي است كه به يكباره از دل تابستان به قلب زمستان رفتيم.
با نگاهي اجمالي به آدرس و گشتن در (google map) كاملا ميتوان متوجه دوري مسير و البته سرماي آن منطقه از جغرافياي تهران شد و به اين فكر افتاد كه چطور ميشود از كوتاهترين مسير به اتوبان ارتش رسيد. بعد از طي كردن ترافيك باراني، تابلوي اتوبان ارتش از فاصله دور ديده ميشود. مسير سربالايي شده و نكته جالبتر اينكه هر چه بالاتر ميروي؛ همچنانكه به كوه نزديك ميشوي، مه شديدتر ميشود. به گزارش فارس، با هر سختي كه شده بالاخره تابلوي «باشگاه ديپلماتيك وزارت امور خارجه» و پس از آن ساختمان دايرهاي شكل كه در سري اول سريال «در حاشيه» بود، ديده ميشود.
چند نفر جلوي در ورودي ساختمان ايستادهاند و از هوايي كه خاطره شمال را در ذهن تداعي ميكند، استفاده ميكنند. وارد ساختمان شده و به طبقه دوم كه اتاق وفا ملكزاده روابط عمومي سريال در آنجاست هدايت ميشویم، عوامل هر روز قبل از شروع كار، سر صحنه حاضر ميشوند تا براي ضبط سكانسها و كارهاي مربوط به سريال آماده شوند. منشي صحنه و دستيار لباس در اتاق ملكزاده هستند و بعد از چندي خداحافظي كرده و به اتاقهاي خود ميروند.
باريدن برف در اردوگاه
ضمن صحبت با ملكزاده درباره هواي عجيب امروز در اردوگاه متوجه ميشوم كه چند ساعت پيش برف باريده است. در همين هواي مه آلود با ملكزاده درباره روند ساخت پروژه صحبت ميكنم، ميگويد: در سري دوم از سريال «در حاشيه» كه هفت مهرماه كليد خورده است، تا الان فقط پنج بازيگر اصلي داريم كه ميتوان به سيامك انصاري، جواد رضويان، مهران غفوريان، نصرا... رادش و نيما فلاح اشاره كرد. ضمن اينكه هر روز حدود چهل نفر بازيگر ثابت حاضر در اردوگاه هستند كه در كنار اين بازيگران اصلي بازي دارند.
وي ادامه ميدهد: هر روز بيشتر سعي بر اين است تا به صورت قسمت قسمت ضبط كنيم و امروز علاوه بر اين تعداد از بازيگران، نخستين خانم بازيگر در اين سري از سريال «در حاشيه» مقابل دوربين ميرود كه قرار است نقش مقابل سيامك انصاري را بازي كند. اينجا ساختمان انتشارات وزارت امور خارجه است. از طبقه دوم همراه با ملكزاده شروع به گشتن اين ساختمان با طراحي دايرهاي شكل كرده و به طبقه سوم رسيده كه اتاقهاي كارگردان و تدوين در آن قرار دارند، طبقه دوم اتاق روابط عمومي، دستيار كارگردان، استراحت بازيگران، تصوير برداران، توليد و در طبقه اول نيز اتاق گريم، لباس، استراحت بازيگران، تداركات تعبيه شدهاند. از آنجايي كه معماري اين ساختمان به صورت گرد طراحي شده است، براي رسيدن به تك تك اتاقها نيز ميبايست مسيري دايرهاي شكل را سپري كنيد و بعد از پيمودن اين طبقات كميسرگيجه مزمني را در سرتان حس ميكرديد.
ديوار اتاق روابط عمومينيز با بريده روزنامه و مجلههايي كه شامل تيتر و عكس بزرگ از سريال «در حاشيه» بود، پوشانده شده است. در اتاق بازيگران سيامك انصاري و نصرا... رادش مشغول تمرين متنهايشان هستند. اتاق گريم به نسبت ساير اتاقها حجم بيشتري دارد، سه آيينه در كنار يكديگر قرار دارند كه جلوي هر كدام يك صندلي است و بالاي اين آيينهها به اندازه شخصيتهاي سريال، سرِ قالب گيري شده همراه با ريش و سبيل بازيگران قرار دارد.
مهرداد شكرآبي در كنار مجريان گريم مشغول همفكري است و يكي از بازيگرهاي خانم كه امروز قرار است در نقش مقابل سيامك انصاري بازي كند، نيز روبهروي آيينه نشسته و زير دست گريمور است. كميجلوتر اتاق لباس ديده ميشود كه دستياران لباس در اينجا نشسته و منتظر آمدن بازيگران و پوشيدن لباسهايشان هستند، روي سه رگال بزرگ تعداد بسياري لباس آويزان شده و درست در پايين آنها تعدادي كفش از همه نوع چكمه، كفش زنانه، مردانه و... ديده ميشود.
خوردن آش در هواي سرد پاييزي
به طبقه همكف رسيده و براي ديدن محوطه خارجي و هواخوري اردوگاه از ساختمان دايرهاي شكل خارج شده كه پشت ساختمان بخش بزرگي را به هواخوري زندانيها اختصاص دادهاند، ديوارهايي از جنس فلز و با تركيب رنگ سفيد و قرمز كه دور تا دور اين محوطه را در بر گرفته است، تور واليبال و بسكتبال نيز در انتهاي اين مكان ديده ميشود و نيمكتهايي به رنگ قرمز كه دور اين فضا را پر كردهاند براي استراحت زندانيان تعبيه شده است. همچنان باران ميبارد و همزمان با ديدن مههايي كه از سمت كوه در نزديكي ما قرار دارند، برفهايي كه روي سبزههاي محوطه بيروني اردوگاه است، مقابل چشم خودنمايي ميكنند.
از هواخوري اين اردوگاه خارج شده و در مسير، آشپز گروه همراه با يك كيسه بزرگ سبزي آش ديده ميشود. طبق اطلاعات ملكزاده گويا قرار است امروز عصرانه براي گروه آش بپزند و چقدر لذت بخش است خوردن آش در اين سرماي بيسابقه هواي تهران!بعد از گذشتن از پلهها به ساختمان رسيده و كميجلوتر و درست در سمت راست، چند پله ديگر اين راهرو را به سوله متصل ميكند كه در كنار پلهها اتاق نور را قرار دارد. وارد محوطه تاريك سوله شده و بنا به درخواست ملكزاده از گروهِ نور، كمياز نورهاي سوله روشن ميشود. اين سوله شامل دو بخش است، سمت راست كارگاه زندانيان و سمت چپ سالن اصلي اردوگاه است.
به گفته عوامل حاضر در اتاق نور تا دو دقيقه ديگر برقها روشن ميشود و در همين فاصله با استفاده از چراغ قوه موبايل از فرصت استفاده كرده و تمام كارگاه را با نور چراغ قوه ديده و در تمام مدت علاوه بر ديدن روي ديوارها بايد در اين تاريكي كاملا روي زمين نخوردن نيز مسلط بود. اين كارگاه شامل قالي بافي، گلدوزي، كوبلن دوزي، نقاشي، چوب بري و... است كه همه دور هم در اين مكان جمع شدهاند.
ضمن اينكه سولهاي كه در آن دكورها تعبيه شده، در گذشته محل چاپخانه ساختمان انتشارات بوده است. تا به حال مهران مديري كه در سري اول نقش سهراب كاشف را بازي ميكرد، هنوز جلوي دوربين سريال خودش بازي نكرده است. همچنين از اين سريال سي قسمتي حدود ۱۳ قسمت به سرپرستي امير مهدي ژوله به نگارش درآمده و اين احتمال ميرود تا بازيگران ديگري نيز به كار اضافه شوند. همچنين جواد رضويان و نيما فلاح كه از نقشهاي اصلي اين سريال هستند، گويا امروز مقابل دوربين مديري بازي ندارند.
اكسسوارهاي طنز موجود در زندان
از درب سمت چپ سوله به محل تعبيه شدن دكورهاي اصلي رسيده و ابتدا در سمت چپ يك سالن انتظار بزرگ ديده ميشود كه به ديوارش يك ال سي دي بزرگ نصب شده و چندين صندلي به صورت رديفي در آنجا چيده شده است، اما سمت راست اتاق بهداري واقع شده و بعد اتاق مشاوره، اتاق ملاقات دو در دارد، يك در براي ورود ملاقات كنننده و درب ديگر كه در راهرو قرار دارد براي ورود ملاقات شونده تعبيه شده است، همچنين اتاقهاي بعدي براي رئيس و ورزش است كه ديوارهايي سبز رنگ دارد. بعد از گذر از راهرويي كه اين اتاقها در آن قرار دارد و عبور از پيچ انتهاي راهرو به اتاقهاي انفرادي و سپس جمعي زندانيان رسيده و در انتهاي اين راهرو هم دري قرار دارد كه گويا نهارخوري اين لوكيشن در آن قرار دارد.
داخل هر كدام از اين اتاقها يكسري اكسسوار چيده شده كه براي حضور در لوكيشن زندان كميعجيب و غريب و البته طنز به نظر ميرسد، از جمله چاي ساز در اتاقهاي جمعي و شير آب خوري و دستشويي در اتاقهاي انفرادي! فقط اين نكته به ذهن ميرسد كه طراح دكور سعي در اين داشته تا از اين طريق به جنبه طنز داستان كمك دوچنداني كند. داخل اتاق بهداري يك يونيت دندان پزشكي هم ديده ميشود و كميآن طرفتر يك دستگاه شوك و سه تخت براي بيماران. در اتاق ملاقات پنج قسمت پارتيشنبندي شده وجود دارد كه از يكديگر جدا شدهاند و در هر كدام يك صندلي و يك گوشي تلفن نصب شده تا ملاقاتكنندگان بتوانند همراه خود را به راحتي ببينند.
در اتاق ورزش نيز تعدادي وسيله براي ورزش كردن ديده ميشود كه همگي با چسب مشكي پوشيده شدهاند. حسين مجد طراح صحنه و دكور اين سريال كه تا به حال سريالهايي چون: «هوش سياه»، «گلهاي گرمسيري»، «نابرده رنج» و... را در كارنامه خود داشته است، درباره ساخت اين دكور كه مساحتي حدود ۷۰۰ متر دارد، ميگويد: حدود چهل روز ساخت اين دكور زمان برد و در طراحي دكورها هميشه با آقاي مديري مشورت و تبادل نظر ميكنم.
وي ادامه ميدهد: مرجع اصلي ما براي طراحي دكور همان متن سريال است و بعد از آن با مشورت با كارگردان شروع به ساخت ميكنيم. ما در ايران مكاني به نام اردوگاه نداريم و اين فضا را خودمان ابداع كرديم كه با المانهايي كه براي سريالي طنز بايد در نظر گرفت اين دكورها را پيش برديم.
اين طراح دكور و صحنه درباره استفاده از رنگهاي شاد در طراحي اين دكور نيز ميگويد: ما براي طراحي و استفاده از رنگ سعي داشتيم تا به سمت خشن بودن نرويم و حالت دفرمه به آن داديم تا زياد حس نشود كه دكوري را تعبيه كرديم و فضا كاملا واقعي به نظر برسد. مجد درباره استفاده از وسايل صحنه و به عبارتي عجيب بودنشان نيز بيان ميكند: نظر شما درست است و ما به اين دليل كه ميخواهيم به مخاطب بگوييم كه اينجا زندان نيست تمامياين وسايل را در صحنه استفاده كرديم، از جمله قهوه و چاي ساز و شير آب داخل اتاق انفرادي و...
ضبط قسمت هشتم در روزي برفي
در دست منشي صحنه عبارت قسمت هشتم ديده ميشود. كم كم گروه توليد در سوله مستقر شده و مهران مديري نيز پشت دوربين ديده ميشود كه با رويي گشاده از حضورم تشكر ميكند. او كه در حال چيدن جاي مناسب براي دوربين و نور است، با سيامك انصاري نيز در اين بين صحبت ميكند. ساعت نزديك ۱۷ است كه كارگردان فرمان سه دو يك ميدهد و ضبط آغاز ميشود. اما بعد از يك برداشت مديري به دليل حساسيتي كه روي جاي دوربين و ميزانسن دارد، سعي دارد ميزانسن را تغيير دهد و به همين خاطر با فرمان كات به عوامل حاضر در صحنه ميگويد تا عينكش را برايش بياورند تا دقيقتر ببيند.
بعد از ديدن اين صحنه، سن و سال و سپيدي مو و تمام كارنامه كاري مهران مديري از جلوي چشمانم رد ميشود. خاطره هفده سريالي كه او از سال ۱۳۷۱ تا الان ساخته مثل فيلمياز ذهن ميگذرد، از «پرواز ۵۷» گرفته تا «ساعت خوش» يا «ببخشيد شما» و «پاورچين» تا «مرد هزار چهره» همگي را در ذهن ورق زده و به كارگردان خوش سليقه طنز كه نه تنها در اين سالها بلكه از بيست سال پيش در حوزه خودش يكه تاز بوده، تحسين گفته و جمله هنرمندي كه ميگفت من براي رسيدن به موي سپيدم و چروكهاي صورتم تاوان زيادي دادم را به ياد آورده كه مديري براي تجربههايي كه تا الان در حوزه طنز كسب كرده و البته سپيدي مويش، در اين سالها تاوان زيادي داده است.
مرجان قمري تنها خانمياست كه تا به امروز مقابل دوربين مديري در سري دوم در حاشيه قرار گرفته است، پيش از اين گفته شده بود كه اين سري از در حاشيه كاملا مردانه است و روايت گر داستاني است كه فقط با حضور مردان ساخته خواهد شد. قمري با سيامك انصاري در راهرو روبهروي اتاق انفرادي ايستادهاند و بخشي از ديالوگهاي خود را تمرين ميكنند. بعد از مدتي، دستيار مديري اعلام ميكند كه براي ضبط آماده شويد و دو بازيگر حاضر در صحنه به داخل اتاق رفته و در جاي خود مينشيند، مديري كه جاي دوربين و نور صحنه را چك ميكند، به سرعت پشت مانیتور خود قرار ميگيرد و ضبط دوباره از سر گرفته ميشود.
گويا سكانسي كه در حال حاضر ضبط ميشود، مربوط به كابوس هومن صحرايي است. داستان جديدي كه سيامك انصاري را شبيه به كاراكترهايي كه در «شبهاي برره» و باغ مظفر بازي كرده است، ميكند و قصه فردي را به تصوير ميكشد كه ناخواسته وارد ماجرايي ميشود. «حالا ديگه زن و بچه خودتو نميشناسي تيمور؟ اين بچهها بابا نميخوان؟»
اينها جملاتي بود كه بين اين دو بازيگر رد و بدل شد. مرجان قمري كه اين سالها در حيطه بازيگري تئاتر متمركز بوده است، نخستين كار تصويرياش را در سريال «در حاشيه» تجربه ميكند. او كه اين روزها مشغول تمرين تئاتر است به سرعت و بعد از بازياش سوله را ترك ميكند، در همين حين درباره حضورش در اين مجموعه تلويزيوني ميگويد: سال گذشته براي حضور در سري اول سريال «در حاشيه» صحبت كردم، اما قسمت اين بود كه در سري دوم آن بازي داشته باشم.
وي درباره كوتاه بودن نقش خود نيز اضافه ميكند: هنوز به اين دليل كه متن كاملي نداريم نميدانم تا چند قسمت بازي خواهم داشت و بستگي به نظر نويسنده دارد. بعد از اعلام كات توسط كارگردان، علي اوجي را ميبينيم كه آمده تا ديداري با دوستان خود تازه كند. نصرا... رادش در طبقه دوم ساختمان مشغول استراحت است، طي صحبت با او كه براي بازي در نقش سيروس تكراري انرژي زيادي ميگذارد، درباره نقشش ميپرسم كه ميگويد: در حال حاضر روي نقشم متمركز هستم و صبر كنيد تا بعد از اتمام پخش سريال گفتوگو ميكنم.
در اتاق بازيگران سيامك انصاري مشغول خواندن متنهايش است و با همان لحن مهربانش ميگويد: مدت زيادي است تصميم گرفتم مصاحبه نكنم و شما هم لطفا مرا درك كنيد. از او درباره حضورش در سريال نوروزي شبكه دو ميپرسم كه ميگويد: به تازگي صحبتهاي نهايي را براي حضور در سريال «ويلا» با آقاي مهام انجام داديم و فعلا بيشتر از اين چيزي نميتوانم بگويم. سكانس بعدي را در نهارخوري اردوگاه ضبط ميكنند. در اين سكانس دوربينها و گروه تصويربرداري در نهارخوري انتهاي راهروي سوله مشغول به ضبط هستند.
در نهارخوري سه رديف ميز و صندلي به صورت سر تا سري چيده شده و سه دوربين در يك راستا اين سكانس را ضبط ميكنند. نصرا... رادش، سيامك انصاري و دو تن از بازيگراني كه هر روز به صورت ثابت در اين لوكيشن حضور دارند، پشت ميز وسط در اين نهارخوري نشستهاند و درباره موضوعي با يكديگر صحبت ميكنند. سه دوربين و مانیتور جلوي ويترين غذاها گذاشته شده و مديري پشت مانیتور خود نشسته است.
مانیتور بزرگي كه در آن يك تصوير بزرگ از يكي از دوربينها و دو تصوير كوچك ديگر از ساير دوربينها ديده ميشود. داستاني كه در اين سكانس ديده ميشود مربوط به صحبتهاي صحرايي و تكراري براي آزادي زندانيان است. اين سكانس با چند برداشت ضبط ميشود و بعد از اعلام ضبط نهايي به گفته مديري گروه به مدت پانزده دقيقه به استراحت مشغول ميشوند تا صحنه بعدي چيده شود، البته به بازيگران ثابت در اردوگاه اعلام ميشود كه براي بيان برخي از جزييات سكانس بعدي در سالن انتظار حضور داشته باشند.
روي متنهاي جديدمان حساستر شدهايم
دقيقا زماني كه از وفا ملكزاده سراغي از حضور سرپرست نويسندگان سريال ميگيرم، اميرمهدي ژوله را پشت سر مهران مديري ميبينم كه ميتوان گفت امروز هم مهمان است و هم ميزبان. از او درباره حساسيتهايي كه براي نگارش اين سري از مجموعه داشته است، ميپرسم كه ميگويد: اساسا در سري دوم سريال «در حاشيه» به دليل وجود حساسيتهايي كه در جريان پخش ايجاد شد، فضاي موجود تغيير كرده است و ما از لوكيشن بيمارستان به لوكيشن زندان آمديم. وي ادامه ميدهد: در اين مدت نه تنها دستمان براي نگارش سريال بازتر نشد، بلكه حساسيتهاي بيشتري برايمان ايجاد شد.
بر همين اساس و در زندان كه بخشي از آن به موضوعات پليسي امنيتي و قضايي مرتبط ميشود، ملاحظاتي را رعايت كرديم كه به مشكل خاصي برنخوريم. نويسنده سريال «قهوه تلخ» ادامه ميدهد: دوستان تمام قسمتها را تا به حال خواندهاند و نظارت كاملي روي متنها داشتهاند. براي همين در اين سري قصه تماتيكي نداريم، يعني اينكه اگر در سري اول نقدي بر كاستيهاي جامعه پزشكي داشتيم، اينجا صرفا به قصهگويي درباره خود شخصيتها پرداخته و راوي قصه افرادي هستيم كه در زندان افتادهاند و جنس شخصيتيشان با محيط زندان ناهمگون است كه بر همين ترتيب طنزي به وجود آمده است.
بعد از صحبت با ژوله، خشايار الوند را ميبينم كه به همراه ژوله به سوله آمده است. الوند و ژوله به اتاق بازيگران ميروند و در كنار سيامك انصاري مينشينند. مديري پشت مانيتوري كه دقيقا روبهروي درب اتاق ورزش قرار گرفته است، ديده ميشود. اين سكانس با دو دوربين روي پايه و يك دوربين ميني كرين پوروجيپ ضبط ميشود، يك دوربين درون اتاق ورزش و ديگري كميآنطرفتر از درب پشتي قرار گرفته است، همچنين روبهروي مانيتور و جايي كه مديري نشسته است، دوربين مينيكرين پوروجيپاي توسط جمال شمس هدايت ميشود كه با شروع سكانس در مانيتور مقابل مديري، نمايي لانگ شات از راهرو و نام اتاق ورزش ديده ميشود. در اين سكانس، مهران غفوريان به جمع بازيگران پيوسته است و در كنار انصاري و رادش پشت يك وسيله ورزشي قرار گرفتهاند. داستان از اين قرار است كه هومن صحرايي را در زندان با فرد ديگري چون تيمور اشتباه ميگيرند.
پيشنهاد بازيگران براي ضبط سكانس
انصاري به مديري ميگويد اشكالي ندارد كه در شروع سكانس، همه بازيگران دست بزنند؟ و با پاسخ مثبت مديري مواجه ميشود. «بايد عرض كنم كه اين مراسم براي آزادي پرهام گرفته شده كه به خاطر عدم توانايي در پرداخت ديه به زندان افتادند» اينها جملاتي از زبان هومن صحرايي است كه در زندان با فردي به نام تيمور اشتباه گرفته ميشود و زندانيان به دفعات و به دلايل مختلف ميگويند كف مرتب بزن به افتخارش!
زندانيان از تيمور- هومن صحرايي -توقع دارند تا ركورد وزنهبرداري خود را بزند و انصاري هنگام گفتن جمله ۷۰۰ كيلو ركورد زدن، دو بار خندهاش ميگيرد و مديري كات ميدهد. صحرايي كه ميداند نميتواند اين كار را انجام دهد خود را به ناچار در مقابل عمل انجام شده ميبيند و به دوستانش ميگويد شما كه ميدانيد من تيمور نيستم! چرا با اينها همراهي ميكنيد؟!
يادآوري ژوله به غفوريان
اميرمهدي ژوله كه پشت مانيتور ايستاده و مشغول تماشاي سكانس است، به دستيار مديري ميگويد به غفوريان بگو بخشي از ديالوگش را فراموش كرده است كه ميگفت: مراقب باشيد ارنجها نشكنه. حين ضبط، غفوريان از اتاق بيرون آمده و به مديري بخشي را كه به صورت بداهه قرار است شكل بگيرد را پيشنهاد ميدهد و با موافقت مديري روبهرو ميشود. ساعت حوالي ۹شب را نشان ميدهد و همچنانكه گروه تا پاسي از شب مشغول ضبط هستند، از اردوگاه خارج ميشوم.
علاوه بر بازيگران اصلي ميتوان از بين بازيگراني كه هر روز بهطور ثابت در لوكيشن اردوگاه مقابل دوربين ميروند، به افرادي چون: حميد رضا آقا محمد، امير حسين اقبال آذر، پوريا ايرايي، محمد رضا بابازاده، چيا باباميري، مجيد بياتي، عباس پرنياني، هادي پيوند، امير جناني، امير محمد حاجي زاده، حامد خان بابايي، مهدي دانايي مقدم، محسن دليخون، هومن رمضاني، مهدي ساساني، پيام سليماني، حميد سليماني، محمد رضا صدوقيپور، مهدي صفري، مهدي عظيمي، سعيد علي پور، علي غلامي، بهادر فاضل، حسين فاضلي، مهبد قناعت پيشه، امير حسين قنواتي، مجتبی قهرمانزاده، محمد كار آزاد، بابك كمانگير، محمد گل محمدي، حسين لعل، كيارش محسن سجادي، مهدي مرادي، سيد صالح موسوي، مير محمد موسوي، محمد مولودي، عباس نايي، علي نعيمي، امير نگارش، سينا نورمحمد، علي ولياني اشاره كرد.
ارسال نظر