پرواز همای: دیگر همای آن سالها نیستم
روستای زادگاهش جایی برای آموختن هنر مورد علاقه او نبود و چون پدرش هم توانایی کمک کردن به او را در مسیری که به دنبال طی کردن آن بود، نداشت تصمیم گرفت به تنهایی به پایتخت سفر کند و درسش را در رشته هنر ادامه دهد.
برای پرداخت هزینه دانشگاه، زمانی نقاشی هایش را در خیابان میفروخت، برخی اوقات در ساختمانهای شهر کارگری میکرد، گاهی هم در خیابانها دستفروشی و یا با موتور مسافرکشی میکرد و برای رسیدن به هدفش ازهیچ چیزی هراس نداشت.
این مشکلات سبب شد درد اجتماعش را با همان بیان روستایی به موسیقی وارد کند اما گویا شیوه اجرایش به مذاق برخی خوش نیامد و از همان ابتدا منتقدان و مخالفان بسیاری پیدا کرد. با این تفاسیر سعید جعفرزاده احمد سرگورابی ملقب به «پرواز همای»زاده خطه شمال ایران، توانست در همان اوایل کار، نگاه کسانی را به خود جذب کند.
اما تنها اشعار خاص او رمز موفقیتش نبود؛ بلکه سبکی که پرواز همای برای آوازخوانی خود انتخاب کرد دراین موفقیت تأثیرگذار بود تا جایی که توانست مخاطبان بسیاری را حتی در خارج از کشور به خود جلب کند. همای دلیل موفقیت خود را صداقت و رنگ جدید در آثارش میداند که در آزمون و خطاها توانسته،
نوع موسیقیای را که مردم میپسندند و لذت میبرند، پیدا کند. او سبک خود را متفاوت از دیگران میداند و با آنکه تحریرهای موسیقی آوازی را بهگونهای که خود علاقه مند است بهکار میبرد، حرفش این است که چرا علاقه مندان به هنر این بت را در ذهن خود ساختهاند که بعد از فلان استاد نباید خوانندهای بیاید و بعد ازایشان باید در موسیقی بسته شود و دیگر کسی هم نخواند؟
در صورتی که به باور او توانایی و ظرفیت نسل امروز بیش از این است که قابلیتهای خود را تنها صرف شیوهای کند که به کمال رسیده است. گفتوگوی ما با پرواز همای را در ادامه میخوانید:
خودتان فکر میکنید که دلیل توجه مخاطبان به موسیقی شما چیست؟
پاسخگویی به این سؤال حمل بر خودستایی است. درواقع مردم باید بگویند خوانندهای مانند من چگونه توانست باانتشار یک آلبوم و یک سبک متفاوت مطرح شود و مورد استقبال قرار بگیرد.
منظور شما از متفاوت چیست؟
به اعتقاد خودم نوع موسیقی که نوشته و اجرا کرده ام همراه با صداقت و رنگ جدید بوده است. همچنین نوع ادبیات، اشعار، ارکستراسیون و اجرای متفاوتم. همه اینها دست در دست هم داد و سبب شد وارد عرصه رقابت و شهرت شوم.
نوع موسیقی شما ازچه چیزی متأثر است؟ سلیقه مردم؟
اجرای کنسرت درکشور و شهرهای مختلف سبب شد روز به روز بیشتر با سلیقه و انتخاب مردم آشنا شوم و درهمین خطا وآزمونها توانستم نوع موسیقی را که مردم میپسندند و لذت میبرند تقویت کنم.
البته اهالی رسانه صحبتشان این است که من در اشعارم بیش از اندازه از میو شراب استفاده کرده ام در صورتی که نگاه و بیان من از این مقوله متفاوت است و به نظرم این صحبتها یک مقدار بهتان است.
بسیاری از گروهها و خوانندهها بر این باورند که در کارشان بدعت ونوآوری وجود دارد اما وقتی آثارشان را میشنویم، میبینیم که فقط با نتها بازی کردهاند و خلاقیتی که چشمگیر باشد وجود ندارد. شما چطور میتوانید ثابت کنید که خلاقیت و نوآوری در کارتان داشته اید ؟
نمیتوانم بگویم خلاقم. اما اگر مردم بپذیرند در کار ما خلاقیتی وجود دارد همین خودش یک موفقیت است. هر موزیسینی که در ایران زحمت میکشد و نت مینویسد برای من قابل ستایش است وهر نوآوری قابل ارزش، حال امکان دارد دریک زمان دیگر این کار خود را نشان بدهد و متولد شود
.اما به نظر من بهتر است موزیسینها موسیقیای که مینویسند مربوط به عصر و زمان خودش باشد نه فراتر نه عقب تر.
کار روی آثاری با درونمایه عرفان، از جمله مباحثی است که علاوه بر اجرا کننده،مخاطب هم باید به درک درستی از مفاهیم برسد. آیا فکر میکنید مخاطبان شما به درکی درست از این مفاهیم میرسند؟
بله.همیشه سعی کردم برای درک بهتر و بیشتر مخاطب، زبان شعرهایم را ساده انتخاب کنم. بهطور مثال شعرهای عرفانی تنها به حافظ و سعدی اختصاص ندارد ما هم میتوانیم شعرهای عرفانی بگوییم (البته این مسأله هنوز در ادبیات و موسیقی ما چندان باب نشده است) بسیاری از سرودههای شاعران معاصر ما از شهریار و ابتهاجها تا بهمنیها همه عارفانه است اما با این بیان و تفاوت که این اشعار جنبه امروزی دارد و چون زمان زیادی از آن نگذشته است باید سیصد سال بگذرد تا به این افراد عارف لقب داد.
در صورتی که با انتخاب شعر ساده و مفاهیم عارفانه هم میتوان با مردم ارتباط برقرار کرد نه اینکه از ادبیاتی استفاده کنیم که حتی مردم دکلمه آن را هم متوجه نمیشوند.
شما آثار را برای شنیدن خلق می کنید یا فهمیدن؟
نوشتن آثار یا اجرای آن به گونهای است که مردم آن را درک کنند اگر قرار باشد روی صحنه شعری بخوانم که برای مخاطبانم غیر قابل هضم باشد و آن را درک نکنند، کاری عبث و بیهوده انجام دادهام. البته سبک کاری من به گونهای است که جوانان هم به آن جذب میشوند.
یکی از مسائلی که کار را روی مباحث عرفانی و ادبی دشوار میکند مفاهیم و تعابیری است که در پشت آن وجود دارد. درواقع کوچکترین اشتباه ممکن است کل مفهوم را برهم بریزد. بنابراین نوع اجرا و بهکارگیری کلمات آن تخصص و تجربه خاصی را طلب میکند که هم کار خوب دربیاید و هم مخاطب سردرگم نشود. شما برای این منظور چه کرده اید؟
بیان این گونه مسائل هم حسن ادبیات فارسی است و هم عیب آن. متأسفانه در جامعه ما مطرح کردن این مسائل ممکن است برداشت دیگری داشته باشد.
من هم به شخصه در این مدت سعی کردم از مفاهیم و ادبیاتی استفاده کنم که علاوه بر قابل درک و فهم بودن مشکل ساز نیز نباشد به این علت که در مدت ممنوع فعالیت بودنم و هشت سال دوری از صحنه چوب این کارها را خورده ام و دیگر میدانم چه باید بگویم چه نباید بگویم.
شما در طول این سالها از اشعاری استفاده میکردید که بسیار مورد توجه جوانان قرار گرفت شاید به این دلیل که تا به امروز این نوع اشعار در کشور ما کمتر استفاده شده است اما بعد از بازگشت به ایران تغییراتی دراین اشعار انجام دادید این اتفاقات برای دریافت مجوز آثارتان بود؟
خیر. ایران چارچوب و قوانین خاص خود را دارد و نباید هر شعری را خواند و اجرا کرد. من میتوانم هر لحظه شعری بگویم و مردم را با یک کار تازه آشنا کنم. شعرهای قدیمی من برای گذشته است، من بزرگ شده ام و تفکراتم تغییر کرده و دیگر همان همای سالهای قبل نیستم.
اما صحبت از میومستی واشعار عاشقانه هنوز هم در آلبوم من قرار دارد و اجرا میشود. در کنسرت اخیرم که بعد از هشت سال به روی صحنه رفتم چون اجرا با ارکستر سمفونیک بود مجبور بودم از اشعاری استفاده کنم که با فضای ارکستر سمفونیک مناسبت داشته باشد ولی این نوید را به مخاطبانم میدهم که بزودی یک اجرای سنتی با اشعاری از خیام، حافظ و... خواهم داشت.
امروزه موسیقی هایی چون پاپ، راک، جاز و... وارد جامعه شده و در واقع ذائقه موسیقایی مردم و بهویژه جوانان تغییر کرده است؛ با وجود این جذب مخاطبانی از نسل جوان با این سبک موسیقی جای تعجب ندارد؟
من معتقدم باید یک مقدار تعصبات را کنار گذاشت و نگاه دیگری داشت. در واقع باید موسیقی را به گونهای اجراکنیم که جوانها هم به موسیقی سنتی مان بها بدهند و بیشتر جذب آن شوند.
آن «همایی» که در ایتالیا درس میخواند و زندگی میکرد با «همای» امروز چقدر متفاوت است؟
بسیار زیاد. دانش و نوع نگاهش تغییر پیدا کرده وبا فرم امروز و آگاهی بیشتر به روی صحنه میرود.
در جایی اشاره داشتید برخی هنرمندان ایرانی شناخت کافی از شعر ندارند؛ این نبود آگاهی به چه دلیل است ؟
احساس من این است که برخی هنرمندان عزیز ما، زمان کمتری برای خواندن شعر و ادبیات در نظر میگیرند و تنها دغدغه شان آماده کردن آلبوم است.
امروزه در یک آلبوم موسیقی یک نفر آهنگسازی میکند، دیگری تنظیم کار را بر عهده دارد خواننده هم پول خود را میگیرد و میخواند و کاری به شناخت، آگاهی و ادبیات ندارد حال اگرهم شعر یا ارکستراسیون ضعیف یا قوی باشد چندان توجهی به آن نخواهد شد.
این اتفاق یعنی پایین آمدن شأن و جایگاه یک خواننده در صورتی که شاید خواننده مشکل مالی هم نداشته باشد و فقط میخواهد در رقابت قرار بگیرد.
خود شما دراینباره چه راهی را رفته و میروید؟ نگاه شما نسبت به جایگاه شعر چیست؟
من شبانه روز در تلاش هستم و بعد از این همه سال تجربه هنوزهم در حال آموختن هستم ودلم میخواهد تا ۷۰سالگی فقط یاد بگیرم.
من نمیگویم آگاهی و دانشم کافی است اتفاقاً خیلی هم کم است اما با همین مقدار دانش و سواد کم برای ارکستر سمفونیک موسیقی مینویسم وشعرمی گویم. به نظر من هنرمند زمانی حرفی برای گفتن و ارائه کار دارد که هر روز یک کار جدید بیاموزد.
آیا میتوانیم بر اساس آن چیزی که خودتان از علم و آگاهی در کارهایتان گفتهاید؛ بگوییم تا کنون «همای» راه را اشتباه آمده و چون علم آن را نداشته است کارها به نوعی پراز اشتباهات محسوس و نامحسوس است؟
بله. درطول فعالیت هنریام اشتباهات زیادی داشتهام اما با همین اشتباهات از همه موفق ترعمل کردم. خوشبختانه من به اشتباهاتم واقفم اما بسیاری از هنرمندان اشتباهات خود را نمیپذیرند.
مگر با همین صدا و هنر شما مورد استقبال مردم قرار نگرفتید پس چرا فکر میکنید پس از اینهمه سال رسیدن به شهرت، باید علمی تر به این موارد نگاه کنید؟ فکر نمیکنید در این راه ممکن است با افت مخاطب مواجه شوید؟
خیر اصلاً. مردم نه تنها «همای» را بلکه اگر بخواهند هرکسی را بالا بیاورند و او را بپذیرند میپذیرند، هنرمند هم با توجه به رابطهای که با مخاطبانش دارد راهش را پیدا میکند. من هم صرفاً بهخاطر از دست ندادن مخاطبانم نمیخواهم درجا بزنم. مگر تا چند سال میتوانم موسیقی سالهای گذشته و همان سبک را اجرا کنم ؟!
اگر قرار باشد هر بار کارهای تکراری بخوانم فایدهای ندارد و خیلی زود مخاطبانم از من خسته و دلزده میشوند بلکه باید بیاموزم و روز به روز ارتقا پیدا کنم و دانش و سواد موسیقایی ام را بالاترببرم.
در کنسرت اخیرتان چهار قطعه مناسبتی اجرا کردید؛ دلیل آن چه بود؟
«مادر، شهید و وطن » سه سوژهای هستند که سر تعظیم در برابر آن فرو میآورم و دستشان را میبوسم. من برای خاک وطنم همیشه خوانده ام. در وصف شهدای عزیز نیز شاید آثار کمتری در دست داشته باشم اما متأسفانه تعدادی از هنرمندان هم که در این زمینه فعالیت کردهاند یا به نوعی برای مردم از شهدا خواندهاند که مردم دلزده شدهاند.
من میخواهم به دیگران ثابت کنم که برای شهیدان میتوان بهتر از این قدم برداشت و خواند و ارزش آن را حفظ کرد و تا روزی که با ارکستر روی صحنه باشم نیت قلبیام این است که همیشه برای وطن، مادر و شهید بخوانم.این یک اعتقاد قلبی است نه سفارشی و فرمایشی.
شهدای گمنام اسطورههای مقدس من هستند و هر چه بخواهم از آنها درخواست میکنم. کسانی که بدون ترس و با چشم باز و آگاهانه برای دفاع از خاک وطن و مردم من جانشان را دادند و هیچ نشانی جز استخوانی ندارند.
شعرهای شما توسط دیگر هنرمندان هم اجرا شده است؟
خیر. دوستان اگرعلاقمند باشند با کمال میل تقدیم خواهم کرد.
در جایی خواندم شما برای خرج تحصیل و دانشگاه، درگذشته کارگری ساختمان و مسافر کشی هم میکردید؛ آیا این امر در موسیقی شما تأثیر گذاربوده است؟
بله. اشعار اجتماعی من ریشه در دل جامعه دارد و از زمانی سخن میگوید که فشارهای زندگی را به سختی متحمل شدم و رنجهای بسیاری کشیدم.
پرداختن به مسائل اجتماعی از طریق هنر و بخصوص هنر موسیقی بسیار ارزنده است چرا فکر میکنید با سبک شما که به نوعی تلفیقی است میتوانید در بیان موسیقی انتقادی و اجتماعی تأثیر گذار باشید؟
مردم متوجه مشکلات اجتماعی خود هستند! البته من در کارهایم تا جایی که امکانش وجود داشت برای رساندن پیغامم به مردم استفاده کرده ام اما تنها شنیدن مردم کفایت نمیکند ما نباید منتظر باشیم جامعه ساخته شود مردم باید در ساختن جامعه و خودشان نقش داشته باشند.
پرداختن به موسیقی محلی یکی از کارهای مثبت شما است؛ به واقع در جامعه ما چند در صد از نسل جوان با آن ارتباط بر قرار میکنند؟
با اطمینان میتوانم بگویم بسیاری از مردم ما با موسیقی که شاد و رنگ متفاوت داشته باشد ارتباط برقرار میکنند و از آن لذت میبرند. موسیقی محلی همیشه جزئی از برنامه هایم بوده اما متأسفانه در این کنسرت نتوانستم موسیقی محلی اجرا کنم.
اجرای کنسرت در خارج از ایران و مصاحبه با شبکههای مختلف برای شهرت و مطرح شدن شما بود یا دلیل دیگری داشت؟
بالاخره باید جایی برای صحبتهای یک هنرمند در نظر بگیرند و به او اهمیت داده شود. وقتی رسانهای چون تلویزیون برای مصاحبه از شما دعوت میکند قطعاً هر فرد دیگری هم باشد برای بیشتر دیده شدن قبول خواهد کرد.
البته این اتفاقات دردورانی رقم خورد که در ایران اجازه فعالیت نداشتم اما حالا اشتباهات خود را قبول میکنم و میدانم که نباید در رسانههای بیگانه پا میگذاشتم به این علت که این شبکهها رنگ سیاسی دارند و بیشتر در جهت منافع خود قدم بر میدارند نه منافع مردم.
در صحبتهای اخیرتان گفته بودید «پیرو سبک آقای شجریان نیستم و میخواهم سبک خودم را داشته باشم» خود این اتفاق قابل قدردانی است. نظر شما در خصوص پیروی اکثر جوانان از صدای استاد شجریان چیست؟
توانایی وظرفیت نسل امروز بیش از این است که قابلیتهای خود را تنها صرف شیوهای کنند که به کمال رسیده و این افراد حداکثر درجه سه یا چهار آن شیوه به حساب بیایند.
این اتفاق ضربه زدن به خودشان است.زمانی که استاد شجریان وارد حیطه موسیقی و آواز شدند مانند کسی نبودند و هیچ تقلیدی نداشتند و تنها سبک خود را ادامه دادند.
نسل امروز و فرزندانمان هم باید بیاموزند و سعی کنند دنبال سبک و سیاق خودشان باشند اما متأسفانه شیوههای نادرست آموزش سبب شده دچار آسیبهای موسیقایی شوند.
اما این صحبت شما برای عدهای هم سوء تعبیر شد. گویا خودرا درکنار استاد شجریان قرار داده اید!
چرا باید درکناراستاد شجریان باشم؟ آقای شجریان سبک کاری وجایگاه خود را دارند.
این استنباط اشتباه است آقای شجریان اسطوره ما درآواز هستند و هر کسی میتواند در سبک خودش بهترین باشد. با آنکه علاقمند به صدای ایشان هستم اما هیچ علاقهای ندارم دنبالهرو سبک ایشان باشم.
حالا اگر یک نفر علاقه مند بود به سبک کاری شما فعالیت کند چطور؟
هرکسی که سبک من را دنبال کند به خود ضربه زده است وهرگز نمیتواند مانند من باشد و قطعاً خوشحال نخواهم شد چون میدانم اشتباه است و راه و آینده خود را خراب کرده است وهیچ گاه طرفدارانم به او توجه نخواهند کرد.
معتقدم هرکسی باید تلاش کند ازخود سبکی ارائه بدهد. خواهش من از اهالی رسانه که نقش مهمی در جامعه ادبی، فرهنگی و هنری دارند چه آنهایی که تعریف و تمجید میکنند و چه آنهایی که یک طرفه در مورد آدمها حرف میزنند و از من خوششان نمیآید این است که به کنسرت من بیایید، موسیقی من را گوش بدهید و آن را زیر سؤال ببرید. چرا دنبال برجسته کردن اشتباهات همدیگر هستیم؟!
بههرحال سلیقه و نگاه نسبت به هنر متفاوت است...
بله. قبول دارم که پذیرفتن همدیگرسخت است آن هم در فضایی چون جامعه و رسانه.
به حاشیه هایی که پیرامون شما وجود داشت چقدرخودتان دامن زدید و چقدر دنبال این حاشیهها بودید؟
قطعاً هیچکس دنبال حاشیه نیست. کسانی که به دنبال حاشیه هستند دلشان میخواهد به شهرت برسند.
این مخالفان وموافقانی که نام بردید چه کسانی هستند؟
دست همه موافقان و مخالفان را میبوسم. مخالف هم باید باشد تا کاری نقد شود اما فقط بیانصاف نباشند مگر همه باید به من علاقه مند باشند، تخریب کردن با انتقاد کردن فرق میکند.
زمانی که به ایران برگشتید و خواستید دوباره در کشور خودتان اجرا کنید، نگاهها به شما متفاوت با پیش از خروجتان از ایران بود. به نظرشما از این به بعد هم همان جایگاه را خواهید داشت؟
من همیشه ایران بوده ام وخارج ازایران زندگی نکردهام. در این هشت سال که ممنوع از فعالیت بودم نیز درهمه جای دنیا اجرای کنسرت داشتم. به شخصه در این مدت کوتاه به خاطر اشتباهات خودم ممنوع از کار شدم اما حق من است که در ایران اجرای کنسرت داشته باشم و زندگی کنم.
هر جای دنیا هم باشم شک ندارم که آن استقبال گذشته را خواهم داشت به این علت که هر وقت کار خوب برای شنیدن داشته باشی مردم تشنه شنیدن هستند.
منتقدان و موسیقیدانهای منتقد بر این نظر هستند که شما اصول موسیقایی و تحریرهای موسیقایی را رعایت نمیکنید.
مگر این دوستان ضامن موسیقی ایران هستند! من موسیقی خودم را اجرا میکنم وحق کسی را نخورده ام و ضربهای به موسیقی ایرانی نزده ام و کاری بجز خدمت انجام نمیدهم.همه صحبت هایی که میگویند اشتباه است، کسانی که این نظر را دارند موسیقی نمیشناسند.
آموزش موسیقی امروزه در دانشگاها و آموزشگاهها به چه صورت است ؟
در زمینه آواز که اصلاً خوب نیست و هیچ متد جهانی ندارد اما در زمینه آموزش ساز و موسیقی متد های جهانی آموزش داده میشود.
برنامهای برای کنسرت شهرهای ایران هم دارید؟
انشاءالله بعد از ماه صفر در شهرهای دیگر کشورم اجرای کنسرت خواهم داشت و هر چه در توانمان باشد و موقعیت قانونی جامعه اجازه بدهد را برای مردم اجرا خواهیم کرد.
ارسال نظر