شخصیت های «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» زیر ذره بین
«چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت»، یک رئالیسم اجتماعی در فضای مستندگونه است که سعی دارد هر اپیزود شخصیت های متعددی را به چالش بکشد.
لیلا (نیکی کریمی)، جنگنده و قوی
لیلا، قبلا در دوران گل و بلبل زندگی اش دارای یک شخصیت اجتماعی بوده، اما حالا به دلیل بیماری و زمین گیر شدن هسمرش، نقش اجتماعی اش تغییر کرده. پس مجبور است هر طوری شده با سخت کار کردن زندگی شان را سرپا نگه دارد. او به جای فرار از موقعیت و مانعی که سر راه زندگی اش سبز شده، یک تنه با آن می جنگد و تمام توانش را به کار می گیرد تا بر مشکلات پیش آمده فائق شود.
در عین حال با وجود نان آور شدن و تغییر جایگاه از یک زن سختی نکشیده به شخص اول در زندگی، گویی هنوز به شوهرش متکی است و بدون اجازه او قدم از قدم بر نمی دارد و احترام علی را نگه می دارد. زنی که وقتی با جلال (دلداده قبلی اش) درباره بیماری همسرش صحبت می کند، عذاب وجدان درباره این موضوع را دارد.
علی (وحید جلیلوند) کمی شکاک
قبل از این که تصادف کند و زمین گیر شود، تولیدی پوشاک داشته و صاحب زندگی خوبی بوده. اما بعد از تصادف، نشتی رگ مغز، عمل های متعددی که برای درمان بیماری و معلولیتش انجام داده و معلولیت جسمی، دچار افسردگی شده. او در تفکراتش همان علی سابق است و به هیچ وجه حاضر نیست همسرش التماس کسی را بکند تا برای بهبودی و جراحی اش به آن ها پول بدهد.
علی از زمانی که دچار این وضعیت شده با گذشت زمان و ماندن در شرایط یکسان و بدون پیشرفت با کوچک ترین اتفاقی به اطرافش شک می کند و تصورش به هم می ریزد. به عقیده روان شناسان از اولین گام های نزدیک شدن به افکار پارانویایی را طی می کند و اگر این حالش شدت پیدا کند، براساس اختلالت نوروتیک مغزی صداهایی را در گوش خود خواهد شنید و کم کم به هذیان گفتن و در نهایت اسکیزوفرنی خواهد رسید.
ستاره (سحر احمدپور)، خودسر و ناچار
ستاره با توجه به موقعیتش و ازدواج بدون اجازه از تنها عمه اش که حق آب و گل به گردن او دارد، مورد پیش داوری و قضاوت قرار می گیرد. او شبیه به کسی که حاضر است همه الطاف دیگران را پشت سر بگذارد و از سر خودخواهی کاری را که به ذهنش درست می رسد، انجام دهد.
چون از سخت گیری و امر و نهی کردن عمه خانم خسته شده و از تفکرات دیکتاتوری او منزوی. تنها راه هم برای فرار از این پذیرش ها، تصمیم گیری خودسرانه است، چون راهی غیر از این برای رسیدن به کسی که دل بسته اش شده، پیدا نمی کند. به عقیده روان شناسان، اگرچه ستاره قدردان عمه اش بوده، اما دلش و خواسته اش را دنبال کرده و این انتخاب درست ترین کار است.
اسماعیل (برزو ارجمند)، قربانی تعصب و تربیت خانوادگی
جوانی برانگیخته و مهاجم که نسبت به خانواده و بالاخص دختردایی اش متعصب است. او به دلیل طبقه اجتماعی و محله ای که در آن قرار گرفته، بیشتر مرتکب این نوع رفتار و برخورد با وقایع می شود، اما تاثیر تفکرات پدر و مادرش، باعث شده اسماعیل به یک موجود ضداجتماعی تبدیل شود. آزادی عمل و میدانی که به او داده شد، اسماعیل را کمی افسارگسیخته کرده است.
او به دلیل این که نمی تواند نگرش خود را تغییر دهد و با اجتماع پیرامونش سازگاری داشته باشد، خشونت نشان می دهد. اسماعیل قربانی تربیت نادرست و تحمیلی والدینش است. حال در این شرایط هم احساس می کند به غرور، علاقه و مرد بودنش خیانت شده و باید از هر راهی شده انتقامش را بگیرد.
عمه (آفرین عبیسی)، خشک و خودمحور
شخصیت عمه، یک زن متعصب و حتی در برخوردهایی دیکتاتوری است که به غیر از عقیده های سنتی خود و خانواده اش، در ک مناسبی از عقاید و تفکرات دیگران ندارد. او نسبت به ستاره (برادرزاده اش) احساس مالکیت دارد و نگاه و رفتارش نسبت به دخترها، خشک و متعصبانه و افراطی است. یک شخصیت انحصارطلب است که غرور بی حد و اندازه ای دارد و گاهی آن را در زیر تواضع ظاهری و ریاکارانه پنهان می کند.
او به خاطر خودرای و خودمحور بودنش و به دلیل این که دلش می خواهد پسرش با ستاره ازدواج کند، خواستگار لیلا را از هر نظر جوان نالایق و بی ریشه ای می داند. به همین دلیل هم رفتارش با ستاره بعد از ماجراهای پیش آمده شکل یک انتقام گیری به خود می گیرد.
جلال (امیر آقایی)، پر از خلا عاطفی و زخمی
پدری که بعد از مرگ فرزندش، به هم ریخته و دنبال فرصتی می گردد تا خودش را به کسانی که در دورانی برای زنده نگه داشتن بچه اش احتیاج به آن ها و کمکشان داشت، اثبات کند. با این که می توانست راه غیرمنطقی و اشتباه را برای تلاقی کردن در پیش بگیرد، مثل خشونت، اجتماعی ستیزی و جنگیدن با آدم ها، اما به عقیده خودش و البته به دلیل اعتقادات و اصول اخلاقی که بر آن پای بند است، مناسب ترین راه را انتخاب می کند.
اگرچه برای این کار متهم به خودنمایی و عقده گشایی هم بشود. شخصیت جلال نمونه بارز کسی است که در طول جوانی خلاهای عاطفی و ضربه هایی را تحمل کرده که حالا با علم به این موضوع می خواهد آن را به بهترین نحو جبران و پر کند.
خسرو (شاهرخ فروتنیان)، احساساتی و شبیه به جلال
کسی که حاضر است برای رفاقت جانش را بدهد و بدون چون و چرا و ترسیدن از عمل عجیب و غریب جلال دفترش را در اختیار او قرار می دهد. صمیمیت و اعتماد بیش از حد او نسبت به جلال آشتیانی باعث وجه شباهت آن ها شده، به همین دلیل هم حاضر است از رفاقتش مایه بگذارد و این دردسر را به جان بخرد.
ارسال نظر