رضا رشیدپور، «دید در شب» و حاشیه هایش
اگر شما جزء کسانی هستید که زمان زیادی از روز را در اینترنت چرخ می زنید، مطمئنا در این چند وقت، لینک هایی از یک برنامه جدید اینترنتی دیده اید؛ برنامه «دید در شب» که یک شو چالشی گفت و گو محور است و از سایت آپارات پخش می شود.
هفته نامه همشهری جوان - محمدرضا کاظمی: اگر شما جزء کسانی هستید که زمان زیادی از روز را در اینترنت چرخ می زنید، مطمئنا در این چند وقت، لینک هایی از یک برنامه جدید اینترنتی دیده اید؛ برنامه «دید در شب» که یک شو چالشی گفت و گو محور است و از سایت آپارات پخش می شود. مجری این برنامه پرحاشیه رضا رشیدپور است؛ کسی که سابقه درخشانی در تاکو شو (talk show) دارد و پیش از این در برنامه هایی مثل شب شیشه ای، عبور شیشه ای و مثل شیشه ای این توانایی اش را به نمایش گذاشته است.
گفت و گو با کسی که خودش راه و رسم این سبک را به خوبی می شناسد، هم کار راحتی است و هم سخت. راحت برای آشنایی اش با فضای مصاحبه و سخت به این خاطر که هر جایی بخواهی او را گیر بیندازی راه فرارش را بلد است. این حاصل گفت و گوی تقریبا مفصل ما با کسی است که وقتی دید راهی به تلویزیون ندارد، از فضای مجازی وارد گود شد.
چه اتفاقی افتاد که شما تصمیم گرفتید «دید در شب» را در اینترنت پخش کنید؟
انتخاب اول من برای پخش دید در شب تلویزیون بود، اما به خاطر ملاحظات و مشکلاتی که وجود داشت، امکاناینکه این هاردشو (hard show) از تلویزیون ملی پخش شود نبود، بعد پیشنهادات دیگری مثل رایت DVD و توزیع در شبکه نمایش خانگی یا توزیع از طریق شرکت پست هم مطرح شد که به نظرم آنها هم دوره شان تمام شده و بعد که صحبت از سایت آپارات به میان آمد، قبول کردم.
خودت از روند برنامه ها راضی بودی؟ این پنج برنامه همان هایی که می خواستی شد؟
بله و بیشتر از این خوشحالم که چهارچوب برنامه دید در شب خیلی خوب حفظ شده؛ مثلا من آقای عبدی را خیلی دوست دارم. قبل از برنامه به او گفتم عمو اکبر، الان نمی دانم چه کار کنم، باید اینجا شما را به چالش بکشم، ولی خب دوستت هم دارم. بعد خودش گفت نه، من برنامه های قبلی رادیده ام و باید همان طور باشد! گفتم دمت گرم. خوشحالم که مهمان ها می دانند اینجا هارد تاک است و در مورد همه چیز با آنها صحبت خواهدشد.
در مورد امیر مقصودلو چطور؟ او هم توجیه شده بود که در این برنامه قرار است چه اتفاقی بیفتد؟
بله، او هم قبل از ضبط به دفتر ما آمد، به او گفتم خیلی برنامه بی رحمانه ای است. امیر هم قبول کرد، خیلی راحت در استودیو نشست، به سوالات جواب داد و بعد از ضبط هم تقاضای هیچ جرح و تعدیلی نداشت.
گفت و گو با دکتر خرازی هم خیلی سر و صدا به راه انداخت.
آن برنامه پربازخوردترین برنامه ما بود که باعث شد خیلی ها در داخل و خارج از کشور واکنش نشان بدهند. اما کدام دیپلمات ایرانی حاضر است مثل ایشان جلو دوربین قرار بگیرد و از هر دری صحبت کند؟ دکتر خرازی نه قبل و نه بعد از برنامه هیچ شرط و شروطی برای ما نگذاشتند.
یعنی هیچ بخشی از گفت و گو سانسور نشد؟
نه، بعد از ضبط هم نگفتند که جایی را حذف کنید، ولی بعد از پخش برنامه، خبرگزاری ها و آدم های حقیقی و حقوقی این بنده خدا را کوبیدند. همان آدم هایی که نسبت به این گفت و گو واکنش منفی نشان دادند، مثل آقای رمضان زاده و دیگران، کدامشان حاضرند بیایند و به سوالات ما جواب بدهند؟ حداقل حُسن صادق خرازی این بود که آمد، نشست و جواب داد.
به نظر خودت کدام برنامه از همه بهتر شد؟
راستش را بخواهی من خودم گفت و گو با کفاشیان را خیلی دوست داشتم، دقیقا همان چیزی شد که می خواستم.
در قسمت بعدی با چه کسی گفت و گو می کنی؟
ما چند گزینه داریم: تهمینه میلانی، رخشان بنی اعتماد، علیرضا عصار و... که یکی از این سه نفر خواهد بود.
نمی خواستید صبر کنید شاید راهی برای ورودتان به تلویزیون باز شود و بعد این برنامه را در رسانه ملی اجرا کنید؟
چقدر باید صبر می کردم؟ هفت سال کم بود؟ من شش، هفت سال صبر کردم، اما هیچ اتفاقی نیفتاد.
البته در برنامه «عینک آفتابی» شبکه نسیم این فرصت را به دست آوردی ولی به خوبی استفاده نکردی و فرصت سوزی کردی.
عینک آفتابی فرصت سوزی نبود. رنج سنی ۱۵ تا ۲۵ سال خیلی با این برنامه ارتباط برقرار کردند، ولی بقیه که سابقه دیدن کارهای مهران مدیری را داشتند، کارها را با هم قیاس کردند و با عینک آفتابی ارتباط برقرار نکردند.
البته چندان هم صبر نکردید، در این سال ها خیلی هم اکتیو بودید، مثل حضورتان در شبکه ایرانیان انتخاب خوبی نبود؟
نه، به نظر من اصلا این طور نیست، چون این شبکه به چند هدف بسیار مهم رسید؛ مثلا نشان داد ما می توانیم داخل کشور، با رعایت خطوط قرمز، با پنج نفر آدم (نه با ۳۳ هزار نفر) یک شبکه تلویزیونی داشته باشیم که مورد توجه قرار بگیرد، حامی مالی جذب کند و برنامه هایش دیده شود.
یعنی کل آن شبکه با پنج نفر می چرخید؟
بله، بعضی شب ها آن قدر تیم ما خسته بود که حتی دو نفره می رفتیم سر ضبط من می نشستم مقابل دوربین و چون در یک ساختمان برنامه ها را ضبط می کردیم، یک نفر هم جلو در بود تا کسی وارد نشود!
پس عملا برنامه یک نفره بوده؟!
بله، دوربین را روشن می کردیم، من می رفتم جلو آن و برنامه را اجرا می کردم. بعد تا صبح تدوین می کردیم و می فرستادیم از فرانسه پخش می شد.
ما می خواستیم ثابت کنیم دنیای رسانه به سمت قلت پیش می رود، نه کثرت؛ یعنی یک نفر آدم رسانه ای، باید تصویربرداری، صدابرداری، تدوین، اجرا و گزارش گرفتن بلد باشد.
با وجود حسن های خوب! این شبکه حواشی زیادی هم برای شما به وجود آورد.
من چون مهندسی خوانده ام، به قول آقای احمدی نژاد مهندسی جواب می دهد (می خندد). یکی از قوانین نیوتن این است که هر عملی را عکس العملی است مساوی با آن و در خلاف جهت آن. اگر شما می گویید که واکنش ها و حاشیه های بزرگی به وجود آمد، به دلیل کنش های بزرگ ما بود.
سر ماجرای فروش نقاشی های ننه صنوبر و داستان بازداشت شدنتان، قبول ندارید که خودتان اشتباه کردید؟
ما می خواستیم یک پیرزن دوست داشتنی را صاحب خانه کنیم؛ کسی که در نازی آباد کنار خیابان می نشست و هر کدام از نقاشی هایش را ۵۰۰ تومان می فروخت. ما گفتیم آنها را قاب کنیم و ایونت بگذاریم تا آدم های پولدار هرکدام را ۵ میلیون تومان بخرند. مگر این کار بد بود؟ ما مقصر استقبال زیاد مردم نبودیم.
بعد از شلوغی های ماجرا هم برخی سایت ها نوشتند مجری معروف ر. ر بازداشت شد!
بله، متاسفانه فضای افکار عمومی ما جنجال پسند است؛ مثلا موضوع ازدواج بنیامین بهادری با خانم بازیگر را ببینید، خود طرف می گوید من زن نگرفته ام، آن خانم عکس شناسنامه اش را می گذارد که ازدواج نکرده، ولی خبرگزاری ها می گویند چرا شما ازدواج کرده اید، خودتان خبر ندارید!
نهایتا چه شد که با این شبکه قطع همکاری کردید؟
این شبکه مجوزهای لازم را داشت، ولی بعد از مدتی مجوزها را تمدید نکردند.
بعد از آن، ویدئوهایی را در فیس بوک منتشر کردی، یک DVD برای دانشگاه آزاد ساختی، فیلم سینمایی هم بازی کردی؛ یعنی از طرق مختلف می خواستی خودت را نشان بدهی و بگویی درست است که در تلویزیون به روی تو بسته شده، اما همچنان هستی.
من این کار را به خودی خود بد نمی دانم. یک آدم رسانه ای طبیعی است که بخواهد دیده شود. من هم مثل مابقی تلاش می کنم برای دیده شدن؛ مثلا همین الان مگر رامبد جوان تلاش نمی کند که دیده شود؟ خب او روی آنتن است و دیده می شود. من آن امکانات را ندارم و به هر طریقی که به ذهنم می رسد، ایده هایم را اجرا می کنم.
به خاطر همین نبود امکانات است که خیلی در شبکه های اجتماعی اکتیو هستی؟
خب آنجا که صفحه شخصی من است. البته باید یک پالایش اخلاقی در فضای مجازیمان صورت بگیرد؛ مثلا من می روم پرواز، آنجا عکس می گیرم و در صفحه شخصی ام می گذارم. بعد مردم می گویند، حالا تو کی هستی که خلبان هم هستی؟!
خب این مدل کامنت ها معمولا برای چهره های شناخته شده ثبت می شود.
من معمولا سعی می کنم به بعضی نظرات جواب بدهم، ولی مثلا من یک عکس با لباس خلبانی گذاشتم، یکی کامنت گذاشته که تو... خوردی خلبانی! من با خودم گفتم چه جوابی به این نظر بدهم؟ یعنی این سوال است؟ من باید بگویم نخوردم یا چی؟ با بعضی از واکنش ها آدم می ماند که چه کار باید بکند.
البته نقد ما به حضورت در صفحات مجازی نیست، به این است که به هر قیمتی می خواهی اثری از آثار شما در دست مردم باشد.
من هیچ وقت به هر قیمتی هر کاری نکرده ام. اگر قرار بود این کار را بکنم، حتما الان در یکی از شبکه های خوب خارجی برنامه پخش می کردم. قیمتی هم که در سال ۹۱ به من پیشنهاد دادند قیمت بسیار خوبی بود. اسناد و مدارک آن را هم دارم.
در این مدت، یک سری برنامه هایت هم که نیمه کاره یا در حد یک نام ماند و اصلا شروع نشد.
نه، چه برنامه هایی؟
برنامه مثلث که فکر می کنم یک قسمت پخش شد، بعد از اینکه عکس شمار فت روی جلد همشهری جوان!
بله بله، یک شب اجرا شد، یادم هست همشهری جوان طرح جلدش را هم یک مثل برعکس کرده بود! خب آن موقع گنجایش پخش آن برنامه بین مدیران سیما نبود.
چطور؟
تلویزیون از سال ۸۴ تا ۸۶ در دوران اوج بود و مدیران تلویزیون هم دلهره فشارهای مختلف را داشتند هم به خاطر تعداد بیننده ها خوشحال بودند. بالانس کردن این دو تا با هم خیلی برایشان سخت بود. در برنامه مثلث قسمت اضطراب به خوشحالی چربید؛ یعنی استرس مدیران به قدری زیاد شد که گفتند اصلا برنامه را نمی خواهیم!
پرسپولیس تی وی هم از آن پروژه هایی بود که نامتان در آن خورد و...
آن که به نظرم اشتباه آقای رویانیان بود. اصلا من خودم هم نمی دانستم آن پروژه واقعا چیست. آن موقع دوران عجیبی بود. حتی قرار بود من خلبان هواپیمای پرسپولیس هم بشوم، ولی وقتی فهمیدم چه کسی پشت قضیه است، به اصطلاح مکانیک ها چارشاخ گاردان بریدم! و زود استعفا دادم.
رضا رشیدپور ثابت کرده که آدم گفت و گوهای جنجالی و هارد تاک است. من حس می کنم دیر به این نتیجه رسیدی و مدیوم های مختلف و رسانه های گوناگون را تست کردی تا فهمیدی که جایت اینجاست، اگر زودتر به این نتیجه می رسیدی باز هم این برنامه ها را می ساختی؟
از کارهایی که کرده ام، راضی ام و بدون شک باز این کارها را انجام می دادم. من در گفت و گو از آقای عبدی پرسیدم چرا در کارهای سوپرمارکتی بازی می کنی؟ گفت مگر من زندگی ندارم؟ آقای عبدی که دو تا فیلم بازی کند ۳۰۰ میلیون می گیرد، به فکر زندگی اش است، من که منبع درآمدم رسانه بوده و حالا نیست، نباشم؟ دانشگاه آزاد به سراغ من می آید و می گوید این قدر می دهیم، برای ما کار بساز. چرا نباید بسازم؟ من رسانه را می شناسم و کارم را انجام می دهم.
رضا رشیدپور و حاشیه ها
من چه کاره بیدم؟!
در همان روزهایی که داستان آزاده نامداری و فرزاد حسنی روی بورس بود، اظهارنظر رضا رشیدپور هم جزء کلیدواژه هایی بود که خیلی سرچ می شد و بسیاری از رسانه ها آن را بازنشر کردند. به جز این، آقا رضا چند باری هم با مصاحبه ها و نامه نگاری هایش گیرهایی به مابقی مجریان تلویزیون داده است؛ گیرهایی که خودش توضیحات جالبی برای تمامی آن ها داشت.
عادل فردوسی پور
این ماجرا از آن شیطنت های رسانه ای بود. سایت ها لا اله را نوشتند، الا الله را ننوشتند! یکی گفته بود درآمد عادل از نود چند میلیارد است، من گفتم نه بابا مگر می شود از تلویزیون چند میلیارد برای یک برنامه درآورد؟ در انتها هم گفت که خود عادل گفته یک میلیون، من گفتم نه دیگر آن قدرها هم نیست، عادل اشتباه گفته. بعد نوشتند که رضا رشیدپور می گوید عادل فردوسی پور غلط کرده گفته یکی میلیون می گیرم!
جواد یحیوی
انتقاد آقای یحیوی خیلی خنده دار بود، ایشان گفته بود من برای شبکه ایرانیان از آقای رحیم مشایی پول گرفته ام و در زمان انتخابات هم رنگ عرض کرده ام و در کنار دکتر روحانی قرار گرفته ام، در حالی که من اصلا رحیم مشایی را از نزدیک ندیده ام و بودنم کنار دکتر روحانی نیز نمی توانست باعث حضورم در تلویزیون بشود. اگر حرف های آقای یحیوی درست بود، من الان برنامه زنده در شبکه یک اجرا می کردم.
آزاده نامداری و فرزاد حسنی
من هیچ نقشی در این قضیه نداشتم. خانم نامداری چند وقت قبل از انتشار عکس به دفتر ما آمد و راجع به آن با من صحبت کرد، بعد ما دو ساعت صحبت کردیم و از او خواستم که آن را منتشر نکند، او هم پذیرفت و رفت. فردای آن روز به فرانسه رفتم، آنجا بودم که دیدم در یکی زا گروه های اینترنتی یک لینک گذاشته اند، یکی به فرزاد حسنی فحش می دهد و یکی به آزاده نامداری. من آمدم در آن گروه نوشتم، بابا الکی فحش ندهید، من به این دختر گفته بودم این عکس را منتشر نکن، حتما یک اتفاقی افتاده که منتشر کرده.
اگر قضیه را ادامه بدهید و این دو نفر را تحریک کنید، فاجعه رخ می دهد و نمی شود آن را جمع کرد. بعد در سایت ها دیدم لینک اظهارنظر رضارشیدپور در مورد عکس آزاده نامداری را گذاشته اند. در حالی که من فقط در آن گروه یک پیام گذاشته بودم. الان شما اسم من را در گوگل بزنید، بعد از ویکی پدیا، اظهارنظر من در خصوص آزاده نامداری را گذاشته؛ یعنی حساب کنید این لینک چند بار کلیلک خورده که به این رتبه رسیده.
ازدواج دوم آزاده نامداری
همین چند وقت پیش صد تا سایت به صورت مشترک تیتر زدند: «اظهار نظر رشیدپور در مورد ازدواج مجدد نامداری/ تعجب کردم» در حالی که اصلا من حرفی نزده بودم، این حرف ها برای عید سال ۹۳ و قضیه همان عکس بود. من هم در اینستاگرام نوشتم خر ما از کره گی دُم نداشت. ازدواج خانم نامداری نه به من ربط دارد نه به شما. مبارکشان باشد.
ارسال نظر