آرنولد شوارتزنگر: مردم مشتاق ترمیناتور هستند
«ترميناتور: پيدايش» فيلمي اكشن علمي- تخيلي از سري فيلمهاي ترميناتور است. سال ١٩٨٤ سالي بود كه جيمز كامرون نخستين قسمت از سري فيلمهاي ترميناتور را روانه سينماها كرد و بعد از آن چهار قسمت بعدي را ادامه داد.
اين فيلم در اول جولاي ۲۰۱۵ اكران شد. آرنولد شوارتزنگر يكبار ديگر در اين فيلم در نقش شخصيت ترميناتور بازگشته و در كنار بازيگراني همچون اميليا كلارك، جيسون كلارك، جاي كورتني، مت اسميت، لي بيونگ- هان و كورتني بي. ونس بهايفاي نقش پرداخته است. داستان فيلم در سال ٢٠٢٩ و جنگ ميان انسانها و روباتها رخ ميدهد.
جان كانر (جيسون كلارك) به نظر ميرسد كه در جنگ با اسكاينت در حال دست يافتن به پيروزيهايي باشد اما طرف مقابل، روباتي را به گذشته (سال ١٩٨٤) ميفرستد تا مادر جان كانر يعني سارا كانر (اميليا كلارك) را به قتل برساند و به اين ترتيب حضور جان كانر هم در آينده منتفي شود. به همين دليل جان، يكي از اعضاي باوفاي خود به نام كايل ريس (جي كورتني) را به گذشته ميفرستد تا اجازه ندهد مادرش توسط دشمن كشته شود اما زماني كه كايل به گذشته ميرود برخلاف انتظارش، با سارا كانري مواجه ميشود كه يك نگهبان (آرنولد شوارتزنگر) همواره همراه اوست.
در جولاي سال گذشته «اسلش فيلم»، مصاحبهاي با اين آرنولد شوارتزنگر سر صحنه فيلمبرداري انجام داد. او در اين فيلم در نقش T٨٠٠ ظاهر شده است، اما اين T٨٠٠ چيزي نيست كه ما قبلا ديده باشيم.
چقدر طول ميكشد كه اين اعضاي مصنوعي را رويتان سوار كنند؟
فكر كنم تقريبا دو ساعت و نيم. ولي هرروز اين كار را نميكنند. بستگي دارد در چه مرحلهاي از فيلم باشيم. حالا كه داريم به پايان فيلم نزديك ميشويم، مدام سختتر و سختتر ميشود.
بازگشت به اين شخصيت چه حسي دارد؟ با همان چهره آسيبديده و سروشكل كلاسيكتان ادامه ميدهيد.
مثل اين است كه كل زندگيتان آن را انجام دادهايد، چون من خيلي نسبت به اين شخصيت علاقه دارم. فكر ميكنم شخصيت عالي و جذابي است. به نظرم داستان خيلي خوبي هم دارد. كل ايدهاي كه كامرون قبلا در دهه ٨٠ داشت، درباره خلق دنيايي است كه ماشينها آن را در اختيار ميگيرند و چيزهايي كه امروز به واقعيت بدل شدهاند، ولي آن زمان حتي به ذهن كسي خطور نميكرد. واقعا فوقالعاده است براي اينكه كل گروه همه توانشان را براي آن ميگذارند. حضور در چنين فيلمي لذتبخش است. استوديو جدا نسبت به فيلم ترميناتور مشتاق است. تهيهكنندهها و كارگردان واقعا آدمهاي بااستعداد و خلاقي هستند. اين را از روي مراحل فيلم متوجه ميشويد. همهچيز بهواقع عظيم و هيجانانگيز است. بسيار تجربه عالياي بود.
شما نقش ترميناتور شرور، ترميناتورِ پدر را ايفا كردهايد. در اين فيلم چه مدل ترميناتوري از شما خواهيم ديد؟
اين ترميناتور، شخصيتي است كه برنامهريزي شده است تا از ديگران و از سارا كانر محافظت بكند، ولي اساسا من همان ترميناتور هستم. هرچه سر راهم قرار بگيرد را نابود ميكنم كه از سارا كانر حفاظت كنم.
در اين نسخه ترميناتور چه چيزي بود كه با خودتان گفتيد «آهان، اين همان چيزي است كه ميخواهم انجام بدهم»؟
خب من هميشه گفته بودم كه مايلم در صورتي كه داستان خوب باشد، ترميناتور را دوباره بازي كنم و واقعا وقتي داستان را خواندم از آن لذت بردم. به نظرم افرادي كه درگير با اين پروژه بودند مرا قانع كردند كه فيلم خوبي از كار درميآيد و قرار است همه توان خود را براي اين كار بگذارند. و قضيه فقط اين نيست كه «بياييم يكبار ديگر از اين حقامتياز استفاده كنيم و از بعضي چيزهاي خوب كه در گذشته بوده، بهره ببريم»، آنها واقعا اين پروژه را جدي گرفتند. واقعا براي اينكه چگونه داستان را ادامه بدهند چارهانديشي كردند و اساسا به نوعي فيلم قبلي را ناديده گرفتند.
فكر ميكنيد اين مجموعه طي ٣٠ سال گذشته خيلي تغيير كرده است؟
گمان ميكنم مردم نسبت به آن خيلي مشتاق هستند. حتي امروز اين يكي از برترين مجموعههايي است كه افراد چشمانتظار تماشاي آن هستند. نكته كليدي در اين است كه به مردم چيزي حتي بيش از آنچه انتظارش را دارند، ارايه كنيد. به اين دليل است كه فكر كنم بسيار مهم است كه اين فيلم - به گمان همه اين را تشخيص ميدهند - چنين چيزي را ارايه بدهد.
براي مقياس و ميزان اكشن؟
همهچيز. داستان، خلاقيت، پيچشها و همه اينها. در تمام سطوح بايد چنين چيزي را ارايه بدهد. به نظرم تيم درستي گردآوري شده كه اين كار را انجام بدهند. براي همين به من حس خوبي ميدهد؛ حس غرور از اينكه بخشي از اين پروژه باشم.
بخش اصلي تمامي فيلمهاي ترميناتور، حضور شما در يك صحنه اكشن خيرهكننده است. آيا در اين فيلم هم صحنه اكشن طولانياي خواهيد داشت و اينكه آيا از صحنه اكشن ترميناتور ٢ كه فيلم محبوب من است، پيشي بگيرد؟
ميدانم كه بايد از ترميناتور ٢ بهتر باشيم. كارگردان هم اين را ميداند. تهيهكنندهها و استوديو نيز اين را ميدانند. فكر كنم همه با اين موضوع همگام هستند كه بايد به لحاظ جلوههاي بصري از فيلم دوم موفقتر عمل كنيم، چراكه آن فيلم بسيار از زمان خودش جلوتر بود. پس نكته همينجاست كه با فيلمي با يك انفجار بزرگ از راه برسيم و مخاطب را در سراسر دنيا سرگرم كنيم.
بخش ديگري از اين فيلمها طنز و تكجملاتي است كه قابليت نقلقول شدن دارند و معمولا از جانب شخصيت شماست. آيا در اين فيلم همچنين چيزي خواهيم داشت؟
بله، البته. به واقع صحنههاي بسيار بامزهاي در اين فيلم وجود دارد - صحنههايي كه سعي ندارند بامزه باشند، ولي شرايط آنها را بامزه ميكند.
طي مدتي كه بخشي از اين مجموعه بوديد، چه موقعي متوجه شديد كه اين مجموعه ادامهدار خواهد بود و قرار است فيلمهاي ديگري را هم بازي كنيد؟
فكر كنم بعد از قسمت دوم فهميدم كه قرار است مجموعه واقعا عظيمي بشود. قسمت دوم بزرگترين فيلم سال بود. ٥٠٠ ميليون دلار به دست آورد كه حتي نميدانم به دلار امروز چه رقمي ميشود، احتمالا يك ميليارد دلار؛ كسي چه ميداند؟ ولي واقعا فيلم عظيمي بود و حقيقتا كامرون كار خارقالعادهاي در نوشتن فيلم انجام داد.
پس فكر كنم شگرد كار در اين است كه بسيار خب، با چنين انفجار بزرگي چگونه ادامه خواهيد داد.
به باورم مردم فيلمهاي ترميناتور شما را جدا دوست داشتند و بعضي از هوادارها كمي با فيلم آخر دلزده شدند. پس چگونه ميخواهيد با اين فيلم دل آنها را به دست بياوريد؟ چطور متقاعدشان ميكنيد كه فيلم را ببينند؟
به نظرم در عمل معلوم ميشود و نه در حرف. ميشود هرچه ميخواهيد دربارهاش سروصدا كنيد ولي هيچ اهميتي ندارد. به باورم به محض اينكه تريلر فيلم بيرون بيايد، بلافاصله ركورد ميزند. زماني كه تريلر فيلم دروغهاي حقيقي بيرون آمد را به ياد دارم و مردم بلافاصله فهميدند كه چطور فيلمي و چقدر عظيم است. پس به نظرم آن را ببينيد. نكته كليدي اين است كه آنها تريلر عالي ميسازند، آن را سريعا تبليغ ميكنند و بعد زماني كه نخستين اكرانهاي فيلم را ببينيد، سروصدايش باقي كار را به عهده ميگيرد. فكر نميكنم جذب مردم كار سختي باشد چون مردم واقعا براي يك ترميناتور ديگر هيجانزدهاند. آمادهاند كه يك ترميناتور ديگر ببينند. فقط بايد آنچه را كه ميخواهند به آنها ارايه كند.
نسبت به اين مجموعه بااحتياط عمل ميكنيد؟ وقتي براي نخستينبار فيلمنامه را برايتان فرستادند چه حسي داشتيد؟ چيزهاي مشخصي بود مثل اينكه «دوست دارم اين را عوض كنم يا نكنم»؟
اوه نه، ما بحثهاي بسيار بازي با هم داشتيم. بعد از اينكه فيلمنامه را دريافت كردم سوالات زيادي داشتم. بعضي از چيزها با عقلم جور درنميآمد. پيچيده بودند. براي ديگران هم معناي چنداني نداشت. پس اينكه آن را به بهترين حالت درآورند يك فرآيند لازم بود. به نظرم يك دوره چندماهه. آدمهاي بسيار بااستعدادي بودند كه از كار كنارگذاشته شدند و مساله فوقالعاده اينجاست كه همه با پروژه همگام بودند. اين طور نبود كه من يك سمت بروم، ديويد اليسون جور ديگري فكر كند يا آلن متفاوت بينديشد. هيچكدام از اينها نبود. فكر كنم اين فيلم، پروژه بسيار منحصربهفردي است چرا كه همه نسبت به آن بسيار بااحتياط عمل ميكنند. نه فقط به خاطر جنبه هنري آن، بلكه به نظرم به خاطر جنبه تجارياش. استوديو اينطور به فيلم نگاه ميكند كه «اگر در اينجا خوب عمل ميكنيم، ميتوانيم با چند فيلم ديگر هم ادامه بدهيم. ميتوانيم مردم را سرگرم كنيم. ميتوانيم پول دربياوريم و اينكه در برگرداندن اين مجموعه خوب عمل كردهايم.»
از اين رو همه با فيلم همگام هستند. براي همين است كه اينجا همه شبانهروز كار ميكنند كه فيلم عالي بشود.
ارسال نظر