حال و هوای خاص خندوانه با فردوسی پور
عادل فردوسیپور کسی بود که بعد از تلاش های بسیار بالاخره با حضورش جوان را به آرزویش رساند.
بعد از ورود او به درخواست رامبد همه لحظاتی را فقط دست زدند و بعد آقای جوان از تلاشها و تماسهایی که برای دعوت فردوسیپور انجام داده بود، گفت.
صداقت؛ رمز موفقیت عادل فردوسیپور است
ابتدای گفتگو از اینجا شروع شد که جوان پرسید: این موفقیتی که با نگاه کردن به تو مشهود است از کجا میآید؟
عادل پاسخ داد: همیشه میگویند حفظ قهرمانی از رسیدن به آن سخت تر است؛ من در کارهایم همیشه سعی کردم خودم باشم و از ریا و شو پرهیز کردهام و فکر میکنم اینکه مردم برنامه را دوست دارند به خاطر همین صداقت است، برای همین مخاطبان گستردهای از سطوح و جنسیتهای مختلف دارد.
وی در قسمتی دیگر با اشاره به برخی از ویژگیهایش عنوان کرد: من مقداری دیوانه هستم البته از نوع خوش خیمش، فوتبال خیلی میبینم و گاهی شده ۳ تا ۵ بازی را با رادیو و چند تلویزیون باهم چک میکنم، اتفاقی که اگر کسی کنارم نشسته باشد دیوانه میشود؛ خلاصه بعد از این توسط گروهمان نکات مهم آن را خارج میکنیم و بعد به سراغ دکوپاژ و ... میروم.
عضویت عادل در هیئت مدیره لیورپول
او در ادامه بیان کرد: برای اینکه بدانید من چه قدر دیوانهام باید بگویم که همه خوابهایم فوتبالیاند، مثلا یکبار خواب دیدم بازیکنی که همه اسم او را اشتباه میگویند، از من بابت تلفظ صحیح اسمش تشکر کرد، یا چندبار از شدت علاقهام به لیورپول خواب دیدم که عضو هیات مدیره این تیم شدهام؛ یکبار هم خواب دیدم با «اشنایدرلین» پنالتی میزدیم و سر بهتر و بدتریش هم بحث میکردیم، در ضمن من با همه ستارهها بازی کردهام، البته خوابهای دیگری هم هست که قابل تعریف نیستند.
فردوسیپور درباره فشارهایی که روی او بوده گفت: من در طول دوره کاریم خیلی سختی کشیدم، از درگیری با نماینده مجلس تا وزیر ولی در کنار همه این روی اصول خودم ایستادم و مدیران سازمان هم حمایتم میکنند چون فهمیدهاند که من سالم عمل میکنم؛ همینطور من هیچ وقت از موقعیت و جایگاهی که دارم سوء استفاده یا حتی استفاده نکردهام، به طوری که هرگز روی هیچ استیجی تا به حال حضور نداشتم، چون حس میکنم این گونه شأن برنامه، من هم زیر سوال میرود.
بعد از این صحبتها به سراغ بازی رفتند و ۴ دور پرتاب حلقه انجام دادند سپس روی سکوی برنامه با جوان پینگ پنگ بازی کردند که در انتها عادل برنده شد.
وی در خصوص حس شهرت اظهار داشت: این اتفاق خیلی لذت بخش است، البته باید حواسمان باشد که فرق زیادی بین شهرت و محبوبیت وجود دارد؛ من در این راه خیلی چیزها از دست دادم، خیلی از کارها را دیگر نمیتوانستم انجام دهم اما با همه اینها مردم واقعا انگیزه دهنده بودند و هستند.
رامبد در این بین به سراغ سوال جدیدی رفت و پرسید: این که تو گفتی ماندگاری و محبوبیت ۹۰ به خاطر وجود صداقت است، منظورت این است که در برنامههای دیگر این صداقت وجود ندارد؟
عادلدر جواب اینگون پاسخ داد: برنامههای زیادی آمدند و رفتند، بعضیها فقط میسازند تا بلکه مثلا فلان برنامه را خراب کنند و زیرسوال ببرند؛ و چون نیت شان خیر نبوده قطعا دلچسب و ادامهدار نمیشود.
وی راجع به عواملی که او را عصبانی میکنند، اظهار داشت: من خیلی از هر نظر سالم زندگی کردهام و وقتی تهمت مالی میزنند واقعا عصبانی و ناراحت میشوم که چرا با وجود همه تلاشهایم باید هنوز این مسائل را ببینم؟
فردوسیپور که پسر بزرگ خانواده با ۱۰ سال تفاوت با برادر بعدی و ۸ سال با خواهرش است، در ادامه از خاطرات آن زمان تعریف کرد، این که چون کم حرف بوده کلا جملات را اختصاری مینوشته، مثلا ب خ یعنی برقو خاموش کن، دب یعنی در رو ببند؛ بعد از این هم خاطره دیگری از فرستادن پیام اشتباهی در جواب درخواست مودبانه یکی از خوانندگان برای دعوت او به کنسرتش گفت.
سوتیهای فردوسی پور
وی در خصوص خاطره دوم گفت: من کلا جایی نمیروم و وقتی آن خواننده به من پیام داد گفتم نمیرم ولی جوابش رو میدم، در همین حین داشتم با کس دیگر در مورد تیمی که میبستیم صحبت میکردم، از او درباره بازیکنی پرسیده بودم و در جوابش که گفته بود نه ضعیف است پیام دادم میخوای مسی رو برات بیارم! ولی گویا این جواب را برای همان خواننده محترم فرستادم؛ یا مثلا یک بار دیگر سوار بر موتور در راه برنامه بودم و با عجله با یکی از بچهها تماس گرفتم تا بگویم فلان فیلم را بیاور، بعد در همان حال با صدای بلند گفتم داود نوار رو پس چرا نمیاری؟! بعد دیدم طرف گفت آقای فردوسیپورسلام، بعد فهمیدم به جای او به داور زنی رئیس فدراسیون والیبال زنگ زدهام!
در بخشی از این مهمانی جوان به او کیک تعارف کرد و عادل گفت: سعی میکنم نخورم تا مثل تو چاق نشم! و پس از این به طور جدی از خندوانه، گروهشان و رامبد تعریف کرد و اجرای بی ریای جوان را یادآوری نمود.
همچنین او به تیراژ پایین کتاب در کشور و لزوم افزایش فرهنگ ما با مطالعه اشاره کرد و بعد از یک رفت و برگشت جناب خان به جمع آنها پیوست و گفت که در دانشگاه با عادل همکار است و لبولوژی درس میدهد، و حتی از شدت علاقه شب خوابش را میبیند، مثلا دیشب خواب لبو آلوئهورایی را دیده که از او بابت بیان درست آلوئه ورا تشکر کرده است.
هیچ هنر خاصی ندارم
بعد هم با عادل مشغول صحبت درباره پست بین دیاگوسیلوا ، داوید لوییز و ادینسون کاوانی شدند در حالی که جوان به خاطر بیخبری از فوتبال چیزی از صحبت آنها نمی فهمید!
فردوسیپور همینطور از کرمان و لهجه آنها تعریف کرد و گفت که میتواند لهجه داشته باشد ولی ندارد؛ پس از این صحبت از غذا و آشپزی شد؛ او که بیان کرده بود که هیچ هنری ندارد اضافه کرد که بسیار بد غذاهم هست و از غذاهایی مثل ماکارونی، لازانیا، فسنجان و کدو هم بدش میآید.
جناب خان در ادامه گفت که یک سوال دارد که ۱۲ سال ذهنش را مشغول کرده و آن این بود: آقای گل محمدی؛ چه وقته چیپ زدن بود؟!
این جملهای بود که عادل در بازی ایران و چین به آن بازیکن گفته بود که ماندگار شد، بعد از این هم جناب خان شعری برای فردوسیپور خواند که در قسمتی از آن میگفت: سبزه و مو فرفریِ مال کرمون/ برای فوتبال مریض دوا و درمون/ فردوسی پور با شرف/ بمون همیشه بیطرف ...
مرگ در هواپیمای در حال سقوط، مردن مورد علاقه فردوسیپور
در بخش دیگر گفتگو عادل از جوان پرسید: تا به حال به مرگ فکر کردی؟ دوست داری چه طور بمیری؟
جوان در پاسخ گفت: ترجیح میدهم متوجه لحظه به لحظهاش باشم و کلا مثل یک بازی به آن نگاه میکنم یعنی میگویم الان به مرحله بعدی میروم و بازی رو ادامه میدم.
فردوسیپور سوال خود را اینطور پاسخ داد: من دوست دارم هیجان داشته باشه، مثلا سقوط هواپیما رو دوست دارم چون به نوعی جذابِ و دلم میخواهد کسایی که دوستشون دارم هم با من باشند، ترجیحا میخواهم صفر تا صد قضیه طول نکشه و هواپیما به یه صخره برخورد کنه چون نمیخوام مثل بعضیها تو راه سکته کنم!
بعد از این پرسش و پاسخ جالب جناب خان گفت: من آخر فرق دپارتمان داوری با کمیته داوران رو نفهمیدم؟
عادل هم گفت که هیچکس هنوز درست متوجهش نشده! و سپس صحبت از حامیان برنامهها شد و اینکه هیچ پولی مستقیم به دست برنامه مثلا «نود» یا «خندوانه» از طرف حامی نمیرسد بلکه این پول به شبکه داده میشود.
رامبد از گفتگو عقب میماند
در پایان عادل خطاب به رامبد که با شنیدن واژه آنفیلد (ورزشگاه لیورپول) باز متعجب شده بود گفت: ای بابا خوب یکم فوتبال ببین دیگه؛ و بعد با جناب خان گفتند اینو ولش کن و به بحث فوتبالی خود ادامه دادند.
زمانی هم که جوان میخواست یادبود «خندوانه» را به فردوسیپور بدهد از اینکه هیچ چیز از حرفهای آنها نمیفهمید به شدت خندهاش گرفت در حدی که نتوانست صحبت کند.
در آخر وقتی حال جوان بهتر شد، عادل فردوسیپور آرزوی جالبی برای مردم ایران کرد و گفت: آرزو میکنم که شرایطی ایجاد شود تا تمام نوابغ در ایران بمانند و همه سلامت باشند.
ارسال نظر