کامبیز دیرباز از حال و هوای «خاکستر و برف» می گوید
کامبیز دیرباز با اشاره به نحوه ارائه شخصیت «احسان» گفت: افرادی مانند احسان کارنامه روشنی دارند باید در ذهنیت افرادی چون «ابراهیم» و در نوع تفکرشان کنکاش کرد که چرا مساله به این واضحی را درک نمی کنند!
«کامبیز دیرباز» بازیگر توانمند و گزیدهکار در عرصه سینما و تلویزیون به شمار می آید و اگر نگاهی به کارنامه بازیگری او بیندازیم شاهد تنوع زیادی خواهیم بود. او با عشق، به هنرش توجه دارد و عاشقانه در هر کاری که حضور دارد تلاش می کند تا آنچه برای ایفای نقش نیاز است را به منصه ظهور برساند.
کامبیز دیرباز از چهره های شاخص در عرصه بازیگری است. او برای بازی خوبش در فیلم سینمایی «دوئل» ساخته درویش موفق به کسب سیمرغ بلورین نقش مکمل از جشنواره فیلم فجر شد و هنر خود را سالها پیش با بازی در فیلم «عیار ۱۴» ساخته پرویز شهبازی به اثبات رساند او در این فیلم کمتر از ۵ جمله دیالوگ داشت و با سکوت به ایفای نقش پرداخت.
نقش شهید مجید سوزوکی در فیلم «اخراجیها» ۱ تحسین بسیاری از علاقمندان به هنر سینما و مخاطبان را برانگیخت.
هم اینک فیلم سینمایی «خاکستر و برف» ساخته روح اله سهرابی با بازی قابل تحسین کامبیز دیرباز بر پرده سینماها است. او در این فیلم با استفاده از سکوت ها و سکون های مناسب نقش «احسان» رزمنده ای را بازی می کند که مورد ظلم واقع شده است.
گفت و گویی درباره چگونه یافتن «احسان» توسط این هنرمند و نحوه ارایه آن همچنین انتخاب درست اندازه و جنس بازیاش با وی ترتیب دادیم که از نظرتان می گذرد.
البته این نکته حایز اهمیت است که کامبیز دیر باز هم اینک مشغول بازی در نقش اصلی سریال «پشت بام تهران» ساخته بهرنگ توفیقی و نوشته سعید نعمت الله است و فرصت کوتاهی در اختیار داشتم تا بتوانم تعداد محدودی از سوالات را با ایشان درمیان بگذارم اما این هنرمند با اخلاق با سعه صدر به سوالات پاسخگو بود.
به تعداد تک تک رزمنده ها می توان کاراکترهای مختلف داشت/ در اجرا حال و هوای فیلمنامه را مد نظر قراردادم
در فیلم «خاکستر و برف» شاهد یک رزمنده هستیم که از جامعه بریده و در روزمرگی هضم شده یک رویداد غیرمنتظره آن را به گذشته پیوند می زند و شرایط آن را متفاوت می کند این نوع قصه تکراری است . در «آژانس شیشهای» هم همین فضا را با رنگ و شکل خاص خودش مخاطب دنبال می کند. رنگ احسان دراین قصه متفاوت است درباره تفاوت هایی باعث تمایز می شود صحبت بفرمایید.
به عقیده من این مقایسه ای که شما «احسان» را با «حاج کاظم» کردید نظر شما است من اصلا به این مورد فکر هم نکرده بودم . وقتی راجع به هشت سال دفاع مقدس فیلم می سازیم به تعداد تک تک رزمندگانی که هشت سال در جبهه ها حضور داشتند و جنگیدند می توان کاراکترهای مختلفی دارند.
شاید اگر مثالی بزنم بیشتر این مهم قابل لمس باشد. اگر فیلمی درباره پزشکان ساخته شود به تعداد پزشک های موجود در جامعه پزشکی ما کاراکترهای متعددی وجود دارد همه روپوش سفید دارند و عضو جامعه پزشکی هستند اما تفاوت هایی دارند.
جملهای که گفتید احسان رزمنده ای است که پس از پایان جنگ ازجامعه بریده این یک کلیتی را به همراه دارد، شاید اکثر افرادی که در جنگ حضور داشتند دچار سرخوردگی شده باشند که این سرخوردگی دستمایه فیلمسازان دفاع مقدس ما قرار گرفته و می گیرد اما کاراکتر احسان و حاج کاظم و کاراکترهای مختلف که سردار های بازمانده از جنگ هستند با هم متفاوت هستند حتی در فیلمنامه.
به لحاظ فیلمنامه که احسان با حاج کاظم که مثال زدید متفاوت است من در اجرا، سعی کردم حال و هوای فیلمنامه را در کارم لحاظ کنم و وفادار باشم و دقیقا حال و هوای احسان را تلاش کردم از فیلمنامه پیدا کنم و حاصلش شد همان چیزی که روی پرده است.
قصد مقایسه این دو شخصیت را ندارم
در مقام مقایسه این دو شخصیت اشکالی وجود ندارد، از بین هزار پزشک شاید ۵ پزشک هم ممکن است شباهت های بسیاری با همداشته باشند. به عنوان یک ایراد به این مقایسه نگاه نمی کنم.
«احسان» از جامعه نبریده است/تراژدی در پرونده عشقی احسان را جامعه اش دور می کند/ اندیشه ناب احسان زیر سوال می رود
وقتی گفتید هیچ رابطه ای بین این دو شخصیت (احسان و حاج کاظم) نمی دید حال که این قیاس در ذهن مخاطبین شکل گرفته است و هر دو از جامعه بریدند چقدر این دو را به هم نزدیک می دانید؟
به نظرم «احسان» فیلم خاکستر و برف از جامعه نبریده او فقط ۲۵ سال از ایران رفته به خاطر شکستی که در عشقق خورده است. او علاقمند به خواهر همرزمش بود و با ابراهیم ازدواج می کند احسان تنها به خاطر تراژدی که در پرونده عشقیاش ایجاد شده از این فضا و جغرافیا دور می شود .
او به عمد از این جغرافیا دور می شود که نباشد و نبیند و عذاب کمتر بکشد. بعد از ۲۵ سال که باز گشته سرکوفت ها و تهمت هایی که از طرف ابراهیم یا کسانی که ابراهیم نماینده تفکر آن هاست به او زده می شود در حال حاضر دچار ضجر و عذاب می کشد و به یاد تمام سختیها، رشادت ها و از خود گذشتگی هایش می افتد و برایش عذاب آور است که الان اندیشه نابش را زیر سوال می برند.
این آدم ها و خانواده هایشان در شرایطی که احسان وهمرزمانش در جبهه ها دفاع می کردند به راحتی زندگی کرده و تحصیلکرده اند. احسان امروز عذاب می کشد با این تحلیل ها و نوع سرکوفت و تمهت هایی که به او زده می شود تا این که بگوییم از جامعه اش بریده و رفته است.
کنتراست میان نسل امروز و نسل باقی مانده از جنگ / حاج کاظم همراه مردم دچار دلزدگی می شود
یکی از تفاوت های عمده احسان و حاج کاظم در این است که حاج کاظم بعد از جنگ در تهران بوده با این مردم همراه بوده و مشکلات را دیده، آرام آرام دلزدگی در وجودش ایجاد شده اما احسان این قصه به طور کامل از ایران به خاطر مسئله علاقه و عشقش رفته است.
۲۵ سال پیش این کنتراست های تفکری و عقیده ای که بین نسل امروز و نسل از جنگ باقی مانده پیش آمده در آن شرایط این اختلاف نظر وجود نداشت که از جامعه اش کنده به خاطر پرونده عشقی کنده و رفته است.
دیالوگ ابزار بازیگر است/ ما بازیگران وابسته به دیالوگ گویی هستیم
نکته حایز اهمیت در بازی شما جدای از این که وزن اضافه کردید و شرایط جسمانی را مهیا کرده بودید برای ارایه احسان، اندازه نگاه و حتی جنس و رفتار بازی شما با کارهای دیگر متفاوت بود.
احسان به خوبی قابل درک برای مخاطب است با این وجود که به لحاظ قصه میانه داستان به خوبی نمی تواند موفق عمل کند اما بازی شما متفاوت است و یک سکون وسکوت هایی طراحی شده بود بفرمایید خودتان به این سکوت ها توجه داشتید و چقر با همراهی کارگردان به این شرایط رسیدید که این گونه ارایه کنید
بخش هایی که از کار من تعریف کردید، لطف شما است . در زمان تحصیلم در دوران دانشگاه وقتی بازیگری می خواندم ،کلاسی دو واحدی اختیاری داشتم که عنوان آن موسیقی دراماتیک بود که استادش سعید ذهنی از رفقای من بود ، آن را انتخاب کردم.
اوایل فکر می کردم مطالب مطرح شده در کلاس خیلی به درد من نمی خورد و من دو واحد را بیهوده پاس می کنم اما کلاس بسیار خوب بودو مباحث مطرح شده در آن بسیار مفید بود. یکی از آن مواردی که یاد گرفتم و هنوز هم به آن رجوع می کنم همین مسئله است که شما به آن اشاره داشتید «ارزش سکوت» و ارزش «نت سکوت» بود.
سعید ذهنی به خوبی به ما یاد داد همان اندازه که هارمونی موسیقی اهمیت دارد به همان اندازه نت سکوت اهمیت دارد چه بسا اگر سکوت در جای خودش استفاده شود ارزشش شاید بیشتر از نت موسیقی هم باشد. مواردی که در کلاس مطرح شده بعدها در بازی من بسیار تاثیرگذار بود.
در فیلم سینمایی «عیار ۱۴ » پرویز شهبازی با یک کاراکتری مواجه شدم که یکی از ابزارهای مهم شخصیت پردازی یعنی دیالوگ را نداشت و از آن محروم بود. در آن فیلم از من این ابزار گرفته شد و احساس کردم چقدر برایم اجرای نقش سخت است .
ما بازیگرها وابسته به دیالوگ گویی وحرف زدن و حرف زدن هستیم و در آن کار باید سکوت اختیار می کردم . آنجا به دلیل اجبار باید جای سکوت های مناسب را باید پیدا می کردم زیرا ۹۰ درصد سکانس ها را با سکوت اجرا کردم.
از آنجا بود فهمیدم سکوت بسیار با ارزش است به تناسب تجربه ۱۵ ساله ای که قبل از بازی «احسان» داشتم سعی کردم سکوتها را در سر جای خودش استفاده کنم اما قطعا با تعامل با کارگردان و کمک نویسنده صورت گرفت زیرا نویسنده هم در انزلی حضور داشت و با هم این مثلث را تا روز آخر داشتیم و از همراهی این عزیزان هم استفاده کردیم.
مساله آدم های جنگ مساله من هم هست
احسان رزمنده ای است که مورد ظلم واقع شده و حالا در مقابل یک معلم روشنفکر نما قرار گرفته که دین را تاحتی قبول دارد که به منافعش آسیب نزند چقدر این نوع شخصیت ها در جامعه وجود دارند و چقدر نیاز است این نوع کارها ساخته شود.
این نوع کاراکترها را اصولا دوست دارم ، سلیقه شخصی من است. مسئله این آدم ها مسئله من هم هست. آدم هایی که اینقدر بزرگ هستند که با حرف از خودشان دفاع نمی کنند و واگذار به آینده می کنند. آدم هایی که بعد از گذشت زمان افراد متوجه اهمیت وجود آن ها می شوند.
این نوع افراد همواره جلوی سیبل افرادی هستند که به اندیشه شان حمله می شود. اما این قدر اندیشه شان بزرگ که در آرامش و سکوت به زمان می سپارند. اگر توجه داشته باشید ابراهیم به سمت احسان حمله می برد و با او درگیر می شد اما احسان در حد دفاع کردن از خودش عکس العمل نشان می داد و سعی می کرد با احسان درگیر نشود.
این نوع نگاه به تفکر این افراد که هشت سال در مقابل دشمن ایستادند باز می گردد ما می گوییم دفاع مقدس نه جنگ مقدس ما اعتقاد داریم جنگ نکردیم و افراد جنگ طلبی نیستیم ما همیشه آماده هستیم که اگر به ما حمله شد دفاع کنیم همین اتفاق را در هشت سال تجربه کردیم.
احسان یکی از سرداران جنگ است تفکرش دفاع است سالهای جوانی اش در جبهه ها بوده و با این تفکر بزرگ شده که نباید جنگ طلب باشد و تنها باید دفاع کند.
با این پیش فرض اگر به سراغ احسان برویم خواهیم دید این غربت احسان و مظلوم بودنش بعد از رفتنش مشخص می شود و تماشاچی دانای کل است می تواند قضاوت کند که چقدر حق با احسان بوده و چقدر حق با ابراهیم بوده است.
از خودگذشتگی بچه های جنگ نیاز به هیچ بزرگنمایی ندارد
سختی کار شما این بود که مظلومیت و حق به جانب بودن احسان به درستی و بدون گل درشت شدن در بازی ارایه شود.
هدفم این نبود که مظلومیت احسان را به رخ بکشم . احسان هدفش این بود که بیاید و قولی که به صمیمی ترین دوستش (داوود) که جانش را برای زنده بودن احسان از دست داده به انجام برساند. احسان نیامده بود که مظلومیتش را به اثبات برساند یا رخ نمایی کند.
درشت نشدن این مظلومیت جزیی از شخصیت پردازی احسان بود . وقتی با هجمه ای از انتقادات و تهمت ها رامی شنید اما سرش را پایین می انداخت و نوع کاراکترش این طراحی راداشت من هم سعی کردم به درستی رفتارهای او را بشناسم تا بتوانم ارایه دهم.
احسان و احسان های نوعی احتیاجی به مظلوم نمایی ندارند. این قدر تکلیف شان روشن است و کارنامه درستی دارند که نیازی به دفاع کردن از خودشان ندارند . از خودگذشتگی که انجام دادند بزرگ است که نیاز به هیچ یک از ظواهر و بزرگ نمایی ندارند.
با هر نوع گرایش سیاسی و از هر دین و مسلکی که باشید وقتی نام یک سرباز را می شنود که زیر پرچمش برای میهنش از جان خودش گذشته و از کشورش دفاع کرده شهید شده یا مجروح شده و یا سالم به آغوش خانواده اش بازگشته قابل احترام است.
من به عینه این احترام را در خارج از کشور دیدم . در آمریکا محترم ترین افراد سربازهایی هستند که زیر پرچم این کشور جنگیدند با هر انگیزه ای . این قدر محترم هستند و با احترام برخورد کرد. در ایران باید بیش از این اتفاق بیافتد بازماندگان دفاع مقدس محترم ترین قشر جامعه هستند و باید به قولی لای پر قو آن ها را نگه داشت .
باید نازشان را کشید این ها از هر آنچه که برای یک فرد ارزشمند است از جان، خانواده، پدر، مادر، همسر و فرزند گذشته اند و از تمام تعلقات خودشان گذشتند و در خط مقدم دفاع کردند.
کسی که جلوی دشمن قرار گرفته اندیشه اش صاف و صیقلی است
این افراد به اینقدر کارنامه روشنی دارند که احتیاجی ندارند از آن ها دفاع کنیم و ارایه چنین شخصیتی باید تنها به انگیزه هایش فکر کرد و آن را به خوبی ارایه کرد از سوی دیگر بیشتر باید در ذهنیت افرادی چون ابراهیم و در نوع تفکرشان کنکاش کرد که چرا مساله به این واضحی را درک نمی کنند!
کسی که جانش را بر کف دست گرفته و جلوی گلوله دشمن قرار گرفته اندیشه اش کاملا مشخص است این فرد صاف صاف است و صیقل است خیلی بی انصافی است که به این افراد اتهام بزنند و ما می بینیم ابراهیم خیلی بد وتند به احسان اتهام می زند.
در انتخاب نقش، کفه دفاع مقدس برایم سنگین تر است / علاقمند به تنوع در کارنامه کاری ام هستم
به نکته خوبی اشاره کردید که باید به بازماندگان دفاع مقدس احترام بگذاریم با این تفکر به نظر می رسد در کارهایی که پیشنهاد می شود به کارهایی که با موضوع دفاع مقدس ارایه شود تمایل بیشتری برای حضور دارید، تصدیق می فرمایید.
به هرحال برای من دفاع مقدس برای جدایی ناپذیر است الان چهل سالم است و بهترین سالهای زندگی من نوجوانی و جوانی ام در مقطعی طی شد که کشورم در حال جنگ بود . از نوجوانی سختی ها، پیامدها و ترکش های جنگ را دیدم و آن را حس کردم.
درست از در جبهه نبودم اما تبعات آن برایم کاملا قابل لمس بود. طبیعی است که آن سالها از خاطر من پاک نمی شود و مسئله و دغدغه من است و طبیعی است که از بازیگرانی که نسل بعد یا دو نسل بعد از من در این عرصه حضور دارند دغدغه بیشتری به دفاع مقدس داشته باشم و خودآگاه یا ناخودآگاه کفه دفاع مقدس برای من در انتخاب نقش سنگین تر است .
بین دو فیلمنامه که پیشنهاد شده و مساله اش آدم های جنگ باشد - صرفاً منظورم پوشیدن لباس رزم مثل اخراجی ها یا دوئل نه منظور تفکرات این افراد است ارایه شود حتما فیلم با موضوع دفاع مقدس برایم ارجحیت دارد.
این بدین منظور نیست که فقط فیلم های دفاع مقدسی را قبول کنم . من شخصاً علاقمند به تنوع در کارنامه کاری ام هستم و احساس کردم نقش احسان بستری را فراهم می کند گوشه دیگری از توانایی های بازیگری ام را ارایه دهم.
چقدر فیلمنامه خاکستر و برف شما را ترغیب به قبول کردن این نقش کرد.
فیلمنامه حرف اول را می زند . فیلمنامه خوب بسیار کم است. وقتی فیلمنامه را خواندم احساس کردم بن مایه خوبی برای تبدیل شدن به فیلم خوب را دارد. الان هم اصلا از انتخابم ناراضی نیستم.
سینما کاری تیمی است
چرا در سریال «آقا و خانم سنگی» ایفای نقش کردید در شرایطی که مخاطب از شما به دلیل انتخاب های خوبتان توقع بهترین ها را دارد.
راجع این سریال تمایل ندارم صحبت کنم اما کلیت ماجرا این است که آدم ها وارد هر کاری که می شوند به این نیت وارد می شوند که یک کار خوب از آب در می آید و هیچ گاه به نیت کار ضعیف وارد کار نمی شوند. ما هم همینطور هستیم.
وقتی قرارداد کار را می بستم با این نیت وارد شدم که این کار هم می تواند یکی از کارهای قابل دفاع من باشد اما سینما کار تیمی و دسته جمعی است .
وابسته به همه افرادی است که در یک گروه همکاری می کنند. مثل بازی فوتبال همه بازیکنان باید تلاش کنند توپ را به فوروارد برسانند تا گل را بزند اگر پاسکاری از دروازه بان درست انجام نشود من به عنوان فوروارد هم نمی توانم گل بزنم .
این اتفاق برای همه بازیگر دنیا می افتد و تنها کاری که می توان انجام داد این است که از این اتفاقات درس بگیریم که دیگر در کارنامه کاری مان تکرار نکنیم .
کار جدیدتان را هم بفرمایید
هم اینک مشغول بازی در سریال «پشت بام تهران» ساخته بهرنگ توفیقی هستم نوشته سعید نعمت الله و بعد از تجربه خوب «میکائیل» بسیار خوشحالم که کمتر از یک سال دوباره با نعمت الله کار می کنم متن ایشان را بسیار دوست دارم و پیش بینی می کنم یکی از کارهای بسیار مخاطب خواهد شد زیرا قصه هایی دارد که مردم قصه دوست ما دنبال خواهند کرد.
انشاءالله بعد از ایام محرم و صفر در اواخر پاییز از شبکه اول سیما پخش خواهد شد . دراین کار در خدمت خانم قاسمی، اندیشه فولادوند، آزاده صمدی ، بهزاد فراهانی و... بازیگران بسیار خوبی در این کار همکاری دارند .
ارسال نظر