«وانیک» روایت پوچی و بیآرمانی انسان امروز
باید در نمایشنامهنویسی به سمت جهانشمول بودن برویم
روزنامه شهروند - آزاده صالحی: نمایش «وانیک» به کارگردانی سهراب سلیمی این روزها در تماشاخانه «باران» در حال اجرا است. این نمایش برداشتی از نمایشنامه واسلاو هاول، نمایشنامهنویس برجسته اهل چک است. احمد ساعتچیان، شیوا اردویی و رضا مولایی ازجمله بازیگران این نمایش هستند.
«وانیک» به نوعی منعکسکننده ترسها، اضطرابها و رنجهای بشر امروز است که درگیر و دار جامعه مدرن، اخلاق، ارزشها و خصایص انسانی را از دست میدهد تا به مدرنیزه بپیوندد. آنچه در پی میآید گفتوگوی ما با سهراب سلیمی، کارگردان نمایش «وانیک» است.
نمایشنامه «وانیک» که این روزها شاهد اجرای آن در تماشاخانه «باران» به کارگردانی شما هستیم، نوشته اسلاوهاول نویسنده آزادیخواه چک است، او با وجود آنکه در زمره نمایشنامهنویسانی است که به لحاظ تاثیرگذاری توانسته در پیروزی انقلاب چک نقش داشته باشد.
نزد مخاطبان ایرانی برخلاف نمایشنامهنویسانی چون بکت و کامو ناشناخته است، جالب این است که هاول نخستینبار است که به وسیله خود شما در ایران معرفی شده است، اگر ممکن است دراینباره توضیح دهید.
من درسال ٨٣ این نمایشنامه یعنی «وانیک» را به روی صحنه بردم. آن زمان نخستینبار بود که این نمایشنامهنویس به جامعه ایرانی با اجرای چنین نمایشی معرفی شد.
اگرچه باید بگویم، هاول را نمیتوان تنها یک نویسنده قلمداد کرد، بلکه همانطور که شما هم در سوالتان اشاره کردید او به نوعی مبارز، آزادیخواه و سیاستمدار در کشور خود نیز تلقی میشود و فعالیتهایی که او از رهگذر اجتماعی و سیاسی انجام داده، شهرت او را در جهان مضاعف کرده است.
البته نزد خواص نه عوام. اما اگر بخواهیم هاول را از منظر درامنویسی مورد بررسی قرار دهیم و درباره مولفههای او دراین وادی بگوییم باید به این نکته اشاره کنم که او از این منظر هم، نمایشنامهنویسی شناخته شده و مطرح بوده است ولی در کشور ما تا پیش از آنکه نمایش «وانیک» ١١ سال پیش در تالار چارسو اجرا شود کمتر کسی با آثار و افکار این نمایشنامهنویس آشنا بود.
درسال ٨٣ این نمایش با دربرگیری سه اپیزود اجرا شد ولی امسال وقتی به فکر اجرای دوباره آن افتادم تصمیم گرفتم آن را در قالب موجزتر و کوتاهتری اجرا کنم.
به همین خاطر یک اپیزود حذف شد و این نمایش در قالب ٧٠ دقیقه به روی صحنه رفت. به هرحال یکی از اهداف من در تئاتر همواره این بوده که به دنبال اجرای آثار نمایشنامهنویسانی بروم که اگرچه در سطوح جهانی از شهرت زیادی برخوردارند ولی در کشور ما مغفول مانده و کسی آنطور که باید آثارشان را نمیشناسد.
نمایش «وانیک» از پیرنگ و تم سیاسی برخوردار است، ما در نمایش «میشاییل» نویسنده که به نوعی یک فعال سیاسی هم هست را داریم که از بد حادثه و شرایط نامناسب اجتماعی مجبور به کار در کارخانه نوشابه سازی میشود، شخصیتی که در لابهلای نمایش به تبعید او در وطن خودش هم اشاره شده است.
نویسندهای که هیچ جا، سر کار یا در میهمانی آرامش ندارد و فکر میکند که تحتتعقیب است، ولی خط سیر نمایش دارای پیچیدگیهایی است، بهویژه اینکه شما درهر دو اپیزود به ارایه ایهام و کنایههایی پرداختهاید که شاید برای مخاطب آن طور که باید روشن نباشد، خود شما فکر میکنید نمایش چقدر توانسته به گرهگشایی نزد مخاطب بپردازد و اصلا فکر کردید که این کار ممکن است به دلیل وجود چنین مولفههایی با مخاطب ارتباط برقرار نکند؟
من از زمانی که وارد حیطه تئاتر شدم تا امروز همواره سعی کردهام اثری را انتخاب کنم که بتواند ارتباط لازم را با مخاطب برقرار کند، یعنی همیشه با در نظر گرفتن تمام جوانب به سراغ اجرای یک نمایشنامه رفتهام.
مخاطب از نظر من در حیطه تئاتر نهتنها در این جامعه که در کلان نقاط مختلف دنیا، قشر خاصی از افراد یک جامعه را در برمیگیرد.
وقتی که تصمیم گرفتم نمایش «وانیک» را به روی صحنه ببرم در درجه نخست، به این فکر کردم که این اثر چقدر میتواند با این گروه از مخاطبان تئاتر ارتباط برقرار کند که اتفاقا تجربه موفقی بود و در همان ١١سال پیش که در تالار «چارسو» به روی صحنه رفت بهعنوان نمایش شایسته سال و اثری پرفروش و مخاطب معرفی شد.
بنابراین در پاسخ به سوال شما باید بگویم هیچ نمایشنامهای را انتخاب نمیکنم که تنها با سلیقه یا دیدگاه شخصی من جور باشد، بلکه همیشه مخاطبان تئاتر را در هنگام انتخاب یک متن در نظر گرفتهام. تصورم براین است که حوزه اجتماعی، فکری و سیاسی درام کاملا با فضای فکری من مطابقت دارد.
از اینها گذشته، هاول را نویسندهای جهانشمول میدانم و تصور میکنم آثاری که او ارایه کرده تنها متعلق به جغرافیای کشور خودش نبوده است، بلکه به لحاظ مضامینی که او در نمایشنامههایش به آن توجه میکند توانسته حالتی فرامرزی پیدا کند و در کشورهای دیگر هم قابل اجرا باشد.
خوشبختانه این نمایش وقتی بعد از ١١سال دوباره به روی صحنه رفت با ممیزی اندکی مواجه شد و این نشانگر آن است که ما در دوره کنونی وارد فاز سالمتری به نسبت ٨سال گذشته شدهایم.
آنهایی که مرا میشناسند میدانند که بیرون آمدن چنین حرفی از دهان من سخت است، با این حال خوشحالم که نگاهها در جریان بازبینی به آثار نمایشی تا حدود زیادی تغییر کرده و دستخوش تعدیل شده است.
شخصیتهایی که در نمایش «وانیک»حضور دارند از رئیس کارخانه آبجوسازی تا زوجی که «وانیک» را برای شام به منزلشان دعوت میکنند تماما به این نکته اشاره میکنند که زندگی مدرن امروز دستاوردی جز پوچی و بیآرمانی برای بشر نداشته است، اگر ممکن است درباره این مسأله هم توضیح بیشتری دهید.
همینطور است، درواقع پیام این نمایش این است که هرچقدر زندگی ماشینی دارد جلو میرود، انسانها در جوامع دستخوش بیآرمانی و پوچی میشوند.
درحالی که قرار بوده ماشین به خدمت انسان دربیاید ولی امروز میبینیم که این مسأله کاملا وارونه شده و این انسان است که در خدمت ماشین قرار گرفته و بشر هم تاوان آن را در حوزه روابط فردی و اجتماعی پس میدهد.
منظورم این است که با گسترش مدرنیزه میبینیم که روابط در جوامع رنگ باخته و دیگر از آن استحکام و انسجام برخوردار نیست. مایه تاسف این است که کمکم خودمان هم در چنین شرایطی داریم شبیه ربات میشویم.
برخی براین باورند تا زمانی که نتوانستهایم از منابع غنی و گنجینه ادبی خودمان که دارای پتانسیل بسیار است در حوزه نمایشنامهنویسی استفاده کنیم نباید به سراغ متون خارجی برویم، نظر شما دراینباره چیست؟
من با این مسأله همعقیده نیستم و فکر میکنم هر متن چه داخلی و چه خارجی در درجه نخست باید کیفیت محتوایی برای اجرا داشته باشد، وقتی این مولفه در هر نمایشنامهای وجود داشته باشد، دیگر خارجی و داخلی آن بیهوده است.
خود من بهشخصه در حوزه تئاتر به سراغ متونی میروم که انعکاسدهنده دغدغهها و معضلات انسان امروز باشند. یعنی مسائلی که عموما در ردیف کلان مسائل جهانشمول باشد. دراین صورت است که چنین متنی میتواند به یک اثر ملی مبدل شود.
صرفنظر ازاینها معتقدم بسیاری از آثاری که توانستهاند در طول تاریخ تاثیرگذار باشند آثاری بودهاند که تاریخ مصرف نداشتهاند، یعنی به بازه زمانی خاص یا کشور خاصی محدود نبودهاند.
بلکه این آثار بهواسطه مطرح کردن دردهای بشر توانستهاند ماندگار شوند و در هر کشوری قابل استفاده و خوانش باشند.
به نظر شما همین مولفه که اشاره کردید چقدر درباره نمایشنامههای داخلی ما به چشم میخورد؟
من به نسبت فهم و درکی که از حوزه درامنویسی دارم میتوانم بگویم نمایشنامهنویسان ما درحال حاضر تلاش زیادی میکنند تا خود را به این سطح برسانند، اگرچه تا رسیدن به این نقطه هنوز فاصله داریم ولی خوشبختانه، چه قبل و چه امروز شاهد چنین تلاشی هستیم.
چشمانداز شما برای اجراهای بعدی چیست و تصمیم دارید در کارهای بعدیتان در وادی کارگردانی به اجرای چه متونی بپردازید؟
بهطور کلی هر متنی که بتوانم با آن ارتباط تنگاتنگ برقرار کنم مدنظر من خواهد بود و به سمت آن میروم. حالا این متن میتواند ایرانی یا یک نمایشنامه خارجی باشد.
ولی از الان نمیتوانم بهطور دقیق بگویم میخواهم در کار بعدی، کدام نمایشنامه را به روی صحنه ببرم. آنچه مسلم است این است که نمایشنامهای را انتخاب میکنم که مخاطب تئاتر با آن ارتباط برقرار کند و از همه مهمتر اینکه آن نمایشنامه به دغدغههای جامعه امروز نزدیک باشد.
اجازه بدهید سوال پایانی این گفتوگو را باز هم با پرسشی درباره هاول به پایان ببرم، جایی اشاره کرده بودید که هاول از پایینترین مقطع یک گروه تئاتری کار خود را شروع کرد و به بالاترین سطح درامنویسی در جهان رسید، لطفا درباره این مولفه او صحبت کنید و بگویید نمایشنامهنویسان ما چقدر میتوانند چنین نمایشنامهنویسی را منبع الگوی خود قرار دهند تا به این سطح دست یابند؟
من براین باورم آنچه در حوزه درامنویسی حایز اهمیت است، شناخت، دانش، اصول و متون است. بهطورکلی یک کارگردان، درامنویس یا بازیگر بهگونهای فعالیت کند که بتواند هنر خود را متعالی سازد و در این مسیر نباید خود را از دستاوردهای موجود بینیاز احساس کند.
هاول میگفت: هر اثری که خلق میکنم با دیدگاه انتقادی در آن مینگرم تا این مسأله باعث شود آن اثر در آن جایگاه باقی نماند. روی این اصل است که بسیاری از آثار هاول برای خودش هم قابل تأیید نبود، زیرا او همواره به دنبال متعالی شدن و رسیدن به اصل ماندگاری بود.
«وانیک» به نوعی منعکسکننده ترسها، اضطرابها و رنجهای بشر امروز است که درگیر و دار جامعه مدرن، اخلاق، ارزشها و خصایص انسانی را از دست میدهد تا به مدرنیزه بپیوندد. آنچه در پی میآید گفتوگوی ما با سهراب سلیمی، کارگردان نمایش «وانیک» است.
نمایشنامه «وانیک» که این روزها شاهد اجرای آن در تماشاخانه «باران» به کارگردانی شما هستیم، نوشته اسلاوهاول نویسنده آزادیخواه چک است، او با وجود آنکه در زمره نمایشنامهنویسانی است که به لحاظ تاثیرگذاری توانسته در پیروزی انقلاب چک نقش داشته باشد.
نزد مخاطبان ایرانی برخلاف نمایشنامهنویسانی چون بکت و کامو ناشناخته است، جالب این است که هاول نخستینبار است که به وسیله خود شما در ایران معرفی شده است، اگر ممکن است دراینباره توضیح دهید.
من درسال ٨٣ این نمایشنامه یعنی «وانیک» را به روی صحنه بردم. آن زمان نخستینبار بود که این نمایشنامهنویس به جامعه ایرانی با اجرای چنین نمایشی معرفی شد.
اگرچه باید بگویم، هاول را نمیتوان تنها یک نویسنده قلمداد کرد، بلکه همانطور که شما هم در سوالتان اشاره کردید او به نوعی مبارز، آزادیخواه و سیاستمدار در کشور خود نیز تلقی میشود و فعالیتهایی که او از رهگذر اجتماعی و سیاسی انجام داده، شهرت او را در جهان مضاعف کرده است.
البته نزد خواص نه عوام. اما اگر بخواهیم هاول را از منظر درامنویسی مورد بررسی قرار دهیم و درباره مولفههای او دراین وادی بگوییم باید به این نکته اشاره کنم که او از این منظر هم، نمایشنامهنویسی شناخته شده و مطرح بوده است ولی در کشور ما تا پیش از آنکه نمایش «وانیک» ١١ سال پیش در تالار چارسو اجرا شود کمتر کسی با آثار و افکار این نمایشنامهنویس آشنا بود.
درسال ٨٣ این نمایش با دربرگیری سه اپیزود اجرا شد ولی امسال وقتی به فکر اجرای دوباره آن افتادم تصمیم گرفتم آن را در قالب موجزتر و کوتاهتری اجرا کنم.
به همین خاطر یک اپیزود حذف شد و این نمایش در قالب ٧٠ دقیقه به روی صحنه رفت. به هرحال یکی از اهداف من در تئاتر همواره این بوده که به دنبال اجرای آثار نمایشنامهنویسانی بروم که اگرچه در سطوح جهانی از شهرت زیادی برخوردارند ولی در کشور ما مغفول مانده و کسی آنطور که باید آثارشان را نمیشناسد.
نمایش «وانیک» از پیرنگ و تم سیاسی برخوردار است، ما در نمایش «میشاییل» نویسنده که به نوعی یک فعال سیاسی هم هست را داریم که از بد حادثه و شرایط نامناسب اجتماعی مجبور به کار در کارخانه نوشابه سازی میشود، شخصیتی که در لابهلای نمایش به تبعید او در وطن خودش هم اشاره شده است.
نویسندهای که هیچ جا، سر کار یا در میهمانی آرامش ندارد و فکر میکند که تحتتعقیب است، ولی خط سیر نمایش دارای پیچیدگیهایی است، بهویژه اینکه شما درهر دو اپیزود به ارایه ایهام و کنایههایی پرداختهاید که شاید برای مخاطب آن طور که باید روشن نباشد، خود شما فکر میکنید نمایش چقدر توانسته به گرهگشایی نزد مخاطب بپردازد و اصلا فکر کردید که این کار ممکن است به دلیل وجود چنین مولفههایی با مخاطب ارتباط برقرار نکند؟
من از زمانی که وارد حیطه تئاتر شدم تا امروز همواره سعی کردهام اثری را انتخاب کنم که بتواند ارتباط لازم را با مخاطب برقرار کند، یعنی همیشه با در نظر گرفتن تمام جوانب به سراغ اجرای یک نمایشنامه رفتهام.
مخاطب از نظر من در حیطه تئاتر نهتنها در این جامعه که در کلان نقاط مختلف دنیا، قشر خاصی از افراد یک جامعه را در برمیگیرد.
وقتی که تصمیم گرفتم نمایش «وانیک» را به روی صحنه ببرم در درجه نخست، به این فکر کردم که این اثر چقدر میتواند با این گروه از مخاطبان تئاتر ارتباط برقرار کند که اتفاقا تجربه موفقی بود و در همان ١١سال پیش که در تالار «چارسو» به روی صحنه رفت بهعنوان نمایش شایسته سال و اثری پرفروش و مخاطب معرفی شد.
بنابراین در پاسخ به سوال شما باید بگویم هیچ نمایشنامهای را انتخاب نمیکنم که تنها با سلیقه یا دیدگاه شخصی من جور باشد، بلکه همیشه مخاطبان تئاتر را در هنگام انتخاب یک متن در نظر گرفتهام. تصورم براین است که حوزه اجتماعی، فکری و سیاسی درام کاملا با فضای فکری من مطابقت دارد.
از اینها گذشته، هاول را نویسندهای جهانشمول میدانم و تصور میکنم آثاری که او ارایه کرده تنها متعلق به جغرافیای کشور خودش نبوده است، بلکه به لحاظ مضامینی که او در نمایشنامههایش به آن توجه میکند توانسته حالتی فرامرزی پیدا کند و در کشورهای دیگر هم قابل اجرا باشد.
خوشبختانه این نمایش وقتی بعد از ١١سال دوباره به روی صحنه رفت با ممیزی اندکی مواجه شد و این نشانگر آن است که ما در دوره کنونی وارد فاز سالمتری به نسبت ٨سال گذشته شدهایم.
آنهایی که مرا میشناسند میدانند که بیرون آمدن چنین حرفی از دهان من سخت است، با این حال خوشحالم که نگاهها در جریان بازبینی به آثار نمایشی تا حدود زیادی تغییر کرده و دستخوش تعدیل شده است.
شخصیتهایی که در نمایش «وانیک»حضور دارند از رئیس کارخانه آبجوسازی تا زوجی که «وانیک» را برای شام به منزلشان دعوت میکنند تماما به این نکته اشاره میکنند که زندگی مدرن امروز دستاوردی جز پوچی و بیآرمانی برای بشر نداشته است، اگر ممکن است درباره این مسأله هم توضیح بیشتری دهید.
همینطور است، درواقع پیام این نمایش این است که هرچقدر زندگی ماشینی دارد جلو میرود، انسانها در جوامع دستخوش بیآرمانی و پوچی میشوند.
درحالی که قرار بوده ماشین به خدمت انسان دربیاید ولی امروز میبینیم که این مسأله کاملا وارونه شده و این انسان است که در خدمت ماشین قرار گرفته و بشر هم تاوان آن را در حوزه روابط فردی و اجتماعی پس میدهد.
منظورم این است که با گسترش مدرنیزه میبینیم که روابط در جوامع رنگ باخته و دیگر از آن استحکام و انسجام برخوردار نیست. مایه تاسف این است که کمکم خودمان هم در چنین شرایطی داریم شبیه ربات میشویم.
برخی براین باورند تا زمانی که نتوانستهایم از منابع غنی و گنجینه ادبی خودمان که دارای پتانسیل بسیار است در حوزه نمایشنامهنویسی استفاده کنیم نباید به سراغ متون خارجی برویم، نظر شما دراینباره چیست؟
من با این مسأله همعقیده نیستم و فکر میکنم هر متن چه داخلی و چه خارجی در درجه نخست باید کیفیت محتوایی برای اجرا داشته باشد، وقتی این مولفه در هر نمایشنامهای وجود داشته باشد، دیگر خارجی و داخلی آن بیهوده است.
خود من بهشخصه در حوزه تئاتر به سراغ متونی میروم که انعکاسدهنده دغدغهها و معضلات انسان امروز باشند. یعنی مسائلی که عموما در ردیف کلان مسائل جهانشمول باشد. دراین صورت است که چنین متنی میتواند به یک اثر ملی مبدل شود.
صرفنظر ازاینها معتقدم بسیاری از آثاری که توانستهاند در طول تاریخ تاثیرگذار باشند آثاری بودهاند که تاریخ مصرف نداشتهاند، یعنی به بازه زمانی خاص یا کشور خاصی محدود نبودهاند.
بلکه این آثار بهواسطه مطرح کردن دردهای بشر توانستهاند ماندگار شوند و در هر کشوری قابل استفاده و خوانش باشند.
به نظر شما همین مولفه که اشاره کردید چقدر درباره نمایشنامههای داخلی ما به چشم میخورد؟
من به نسبت فهم و درکی که از حوزه درامنویسی دارم میتوانم بگویم نمایشنامهنویسان ما درحال حاضر تلاش زیادی میکنند تا خود را به این سطح برسانند، اگرچه تا رسیدن به این نقطه هنوز فاصله داریم ولی خوشبختانه، چه قبل و چه امروز شاهد چنین تلاشی هستیم.
چشمانداز شما برای اجراهای بعدی چیست و تصمیم دارید در کارهای بعدیتان در وادی کارگردانی به اجرای چه متونی بپردازید؟
بهطور کلی هر متنی که بتوانم با آن ارتباط تنگاتنگ برقرار کنم مدنظر من خواهد بود و به سمت آن میروم. حالا این متن میتواند ایرانی یا یک نمایشنامه خارجی باشد.
ولی از الان نمیتوانم بهطور دقیق بگویم میخواهم در کار بعدی، کدام نمایشنامه را به روی صحنه ببرم. آنچه مسلم است این است که نمایشنامهای را انتخاب میکنم که مخاطب تئاتر با آن ارتباط برقرار کند و از همه مهمتر اینکه آن نمایشنامه به دغدغههای جامعه امروز نزدیک باشد.
اجازه بدهید سوال پایانی این گفتوگو را باز هم با پرسشی درباره هاول به پایان ببرم، جایی اشاره کرده بودید که هاول از پایینترین مقطع یک گروه تئاتری کار خود را شروع کرد و به بالاترین سطح درامنویسی در جهان رسید، لطفا درباره این مولفه او صحبت کنید و بگویید نمایشنامهنویسان ما چقدر میتوانند چنین نمایشنامهنویسی را منبع الگوی خود قرار دهند تا به این سطح دست یابند؟
من براین باورم آنچه در حوزه درامنویسی حایز اهمیت است، شناخت، دانش، اصول و متون است. بهطورکلی یک کارگردان، درامنویس یا بازیگر بهگونهای فعالیت کند که بتواند هنر خود را متعالی سازد و در این مسیر نباید خود را از دستاوردهای موجود بینیاز احساس کند.
هاول میگفت: هر اثری که خلق میکنم با دیدگاه انتقادی در آن مینگرم تا این مسأله باعث شود آن اثر در آن جایگاه باقی نماند. روی این اصل است که بسیاری از آثار هاول برای خودش هم قابل تأیید نبود، زیرا او همواره به دنبال متعالی شدن و رسیدن به اصل ماندگاری بود.
پ
ارسال نظر