تهرانگردي در فرنگ با گروه «پالت»
«پالت» در اين ميان چندين كنسرت را هم در تهران و برخي شهرستانها و ديگر كشورها روي صحنه برد. حالا هم تصميم گرفته بعد از توري كه اخيرا در اروپا داشت، تور كنسرتهاي «شهر من بخند» را در امريكا هم برگزار كند.
«پالت» در اين ميان چندين كنسرت را هم در تهران و برخي شهرستانها و ديگر كشورها روي صحنه برد. حالا هم تصميم گرفته بعد از توري كه اخيرا در اروپا داشت، تور كنسرتهاي «شهر من بخند» را در امريكا هم برگزار كند. از ٢٠ شهريور براي مدت يك ماه در ١٢ شهر و ايالت اين كشور تور كنسرتهايش را آغاز كرده و آخرين روزهاي اين تور را سپري ميكند.
با دو نفر از اعضاي «پالت» يعني اميد نعمتي (خواننده) و مهيار طهماسبي (نوازنده ويولنسل) به گفتوگو نشستيم تا از تجربه اجرا در كشورهاي ديگر و نوع واكنشي كه مخاطبان غيرايراني به اين نوع موسيقي نشان ميدهند، صحبت كنيم.
هنرمنداني كه تور خارج از ايران برگزار ميكنند را يا خوانندگان پاپ تشكيل ميدهند (كه معمولا مخاطبانشان بيشتر ايراني هستند) يا هنرمندان موسيقي سنتي كه مخاطبان غير ايراني هم دارند. فكر ميكنيد با توجه به نوع موسيقي شما، چقدر در جذب مخاطب غير ايراني موفق شويد؟
اميد نعمتي : معمولا افرادي كه به كنسرت ما ميآيند آدمهاي اهل فرهنگي بودهاند، يعني دوست دارند با فرهنگ نقاط مختلف دنيا آشنا شوند و اصلا به همين قصد هم به كنسرت ميآيند. سوالاتشان هم معمولا جالب است، اكثرا از ما ميپرسند مگر در ايران مثلا نواختن كنترباس هم ياد ميدهند؟
حتي بعضيها ميپرسند مگر در ايران اينگونه لباس ميپوشيد؟ افرادي كه ميخواهند با موسيقي ايران آشنا شوند، معمولا به كنسرت نوازندههاي موسيقي محلي، موسيقي سنتي يا گروههايي مثل گروه ما ميروند. براي خود من هميشه سوال بوده كه چقدر نگاه اين مخاطبان به اينگونه كنسرتها توريستي است؟
در تور اخيري كه «پالت» در اروپا برگزار كرد هم اين نگاه توريستي وجود داشت؟
اميد: در حال حاضر بيشتر موزيسينها با سازهايي كارميكنند كه فرنگيها آنها را ميشناسند مثلا ما كه به فرانسه رفته بوديم، آنجا با گروهي كاركرديم كه دقيقا مثل هم بوديم با اين تفاوت كه آنها تقريبا ٢٠ سال از ما بزرگتر بودند اما سازبنديها همين بود و حتي خيلي از ملوديها هم به خاطر ارتباطي كه به واسطه اينترنت و رسانههاي اجتماعي ايجادشده، شبيه هم شده بود.
ديديم كه كاملا شبيه هم هستيم، انگار در يك لحظه از دنيا در حال زندگي ميكرديم و شايد خيلي از حرفهايمان هم يكي باشد. مثلا اگر يك آهنگ آنها به دليل دغدغههايشان ضد جنگ است، يك آهنگ ما هم همينطوري است.
با اين تفاسير و فارغ از نگاه توريستي، با توجه به نزديكي موسيقي شما با موسيقي آنها- حداقل ازمنظرسازبندي- مخاطبان غربي چقدر موسيقي شما راميفهمند و با آن ارتباط برقرار ميكنند؟
مهيار طهماسبي: وقتي با آنها صحبت ميكرديم، ميگفتند ارتباط خوبي با قطعات برقرار كردهاند. با اينكه اشعار را نميفهميدند اما دقيقا عكسالعملهايي را حين اجرا از آنها ميديديم كه بايد باشد.
خود ما هم همينطور هستيم و ممكن است موزيكي را گوش كنيم كه متوجه كلام آن نشويم اما با آن ارتباط برقرار ميكنيم و اين به خاطر ذات خود موسيقي است.
اميد: ما در ادبيات، هنر و فلسفه پيشينهاي غني داريم كه اهميت زيادي هم دارد. به عقيده من اگر جهان براساس فلسفهاي كه شرق تدوين كرده پيش ميرفت، شايد دنيا خيلي زيباتر و بهتر ميشد. به هر حال اين اعتماد به نفس بايد در خودمان هم وجود داشته باشد.
خود من هميشه نگران اين هستم كه يك مخاطب خارجي چطور وقتي شعرها را نميفهمد، ميتواند به موسيقي ما گوش دهد؟ گاهي به اين فكر كردهايم كه مثلا انگليسي بخوانيم كه آنها هم متوجه شوند اما مثلا چرا يك اسپانيايي زبان به اين فكر نميكند كلامش را به گونهاي بخواند كه ما هم متوجه شويم؟
او موزيكش را خيلي با اعتماد به نفس ميزند و من هم با او ارتباط برقرار ميكنم. اين اعتماد به نفس در ميان گروه ما، بعد از تورهاي خارجي خيلي تقويت شد و فهميديم حتي اگر متوجه اشعار ما نشوند، وجوهي ديگر درموسيقي خود داريم كه ميتواند برايشان مهم باشد.
حتي ميتوانند فارسي ياد بگيرند و اشعار ايراني را ترجمه كنند چراكه نه؟ چرا ما هميشه بايد انگليسي و آلماني ياد بگيريم؟
تا امروز بايد بازخوردهاي متفاوت و بعضا عجيبي ازمخاطبان خارجي گرفته باشيد. جالبترين واكنشي كه از مخاطبان غربي ديديد، چه بود؟
اميد : يكبار يك روزنامهنگار ايتاليايي كه صاحبنام هم هست، به كنسرت ما در رم آمد و بعد از اجرا، مقالهاي درباره ما نوشت كه خيلي جالب بود. آن اجراي ما در زمان مذاكرات ١+٥ ومجادلاتي بود كه بين محمد جواد ظريف و موگريني در جريان بود؛ گويا موگريني صدايش را بلند كرده بود و ظريف هم جوابش را داده بود.
اين روزنامهنگار كه با فرهنگ ما هم آشنا بود در اين مقاله نوشته بود اگر موگريني شب گذشته به اين كنسرت آمده بود، متوجه ميشد كه نبايد اينگونه با ظريف صحبت كند. اين نگاه براي ما خيلي خوشايند بود.
اتفاقا اين سفرها ميتواند زمينههايي براي تبادل فرهنگي وبه اصطلاح ديپلماسي فرهنگي ايران به وجود آورد. ازطرفي امروز در كشور شاهد روي دادن اتفاقات خوبي در اين زمينه هستيم؛ از اتفاقاتي كه براي اركسترسمفونيك تهران و آمدن اركستر چين به ايران افتاد تا سفر گروه موسيقي جاز امريكايي «انيميشن» كه سال گذشته به ايران آمدند و در جشنواره موسيقي فجر برنامه اجرا كردند و اتفاقات اينچنيني كه نمونههاي آن كم نيست.
اميد :ما هم يك مقدار بايد خودمان را به رخ بكشيم. هميشه به اين موضوع فكر ميكنم كه در مثبتترين شكل ممكن آنها يك نگاه توريستي به ما دارند و خب شايد فكر ميكنند ما از آنها عقب هستيم اما خب ما جوانها اين موضوع را نميپذيريم.
اگر توانايي داريم چه بهتر كه آن را عرضه كنيم. فكر ميكنم دولت هم با توجه به اتفاقاتي كه افتاده بهتر است از اين نوع فعاليتها حمايت كند چرا كه به نفع همه ما است.
يكي از جنبههاي خوب اين سفرها اين است كه فرهنگ كشورهاي مختلف كه تا پيش از آن از طريق رسانهها با يكديگر مواجه شده بودند، بدون هيچ واسطهاي ميتوانند دركنار هم قرار گيرند.
مهيار : ايران با تمام غناي فرهنگياش، در زمينه موسيقي ازهمسايههايش عقب است. عربها در حال حاضر موزيك دنيا را تحت تاثير قرار دادهاند و گروههاي خارجي معمولا يكي، دو قطعه با ريتم عربي دارند. تُركها هم همينطور؛ مثلا در آذربايجان فستيوالهاي بزرگي برگزار ميشود.
در هندوستان و پاكستان هم همينطور است و همه در اين زمينه در دنيا خيلي فعال هستند و هنرمندانشان بينالمللي شدهاند.
البته ما هم خوشبختانه امثال «كيهان كلهر» را داريم. ولي ايران نتوانسته موسيقي و ديگر وجوه فرهنگي خود را به دنيا معرفي كند، براي همين اين موضوع كه چطور ميتوانيم موسيقيمان را به دنيا معرفي كنيم، تبديل به دغدغه بسياري از موزيسينهاي ايراني شده است.
فكر ميكنم اين تورها و معاشرت با گروههاي خارجي هم خيلي ميتواند به رشد موسيقي و ايده پردازي شما كمك كند.
مهيار: دقيقا. اين معاشرت با موزيسينهاي سراسر دنيا به طرزعجيبي به ما كمك ميكند. مثلا ايده شهر براي آلبوم «شهرمن بخند» هم تقريبا از همين سفرها گرفته شد.
آنقدر شهرهاي مختلف را ديديم و انواع مختلف زندگي را تجربه كرديم كه تهراني بودن برايمان جالب شد و به اين فكر كرديم كه حالا درميان اين همه شهرهاي كوچك و بزرگ، تهران چگونه است.
اميد: نتيجه ديگري كه گرفتيم اين بود كه ما نميتوانيم در خيلي از جاهاي دنيا زندگي كنيم، چون تهراني هستيم. تهران خصوصياتي دارد كه با ما عجين شده است. صداهاي مختلفي كه هر روز ميشنويم برايمان قسمتي از زندگي روزمره شده است و سكوت بيش از حد، ممكن است ما را اذيت كند.
بعد از برگزاري تور امريكا چه برنامهاي در ايران خواهيد داشت؟ قصد برگزاري كنسرت نداريد؟
اميد: اميدوارم بعد از اينكه از اين تور برگشتيم و جان سالم بهدر برديم، اين اجراها را در تهران هم دنبال كنيم. آن زمان كه درتهران كنسرت داديم، فصل امتحانات دانشجوها بود كه اتفاقا بيشترين مخاطبان ما را هم تشكيل ميدهند...
اتفاقا ايده برگزاري كنسرتهاي دانشجويي چند ماه پيشِ «پالت» اتفاق بسيار مثبت و خوبي بود. قصد داريد همچنان اين روند را ادامه دهيد؟
اميد : قطعا. اگر بتوانيم طوري برنامهريزي كنيم كه كنسرتهاي جدي و بزرگ داشته باشيم و بتوانيم گروه را تامين كنيم، حتما كنسرتهاي دانشجويي را ادامه ميدهيم.
اين اتفاق از آنجايي اهميت پيدا ميكند كه امروزه كنسرتها به نوعي تبديل به كالايي لوكس شدهاند وتقريبا ميتوان گفت اكثرا قشر متوسط رو به بالا ميتوانند در اين كنسرتها حضور داشته باشند.
اميد :به هر حال همانند گروههاي ديگر مجبوريم كنسرت بگذاريم چون بايد بتوانيم گروه را سرپا نگه داريم. از طرفي ما به كنسرت رايگان هم فكر كردهايم اما هنوز نميدانيم چطورميتوانيم اين كار را انجام دهيم.
شايد بايد با اسپانسري صحبت كنيم كه هزينههاي اجرايي را برعهده بگيرد و مخاطبان براي ديدن اين كنسرتها ثبت نام كنند. ترجيحمان هم اين است كه كنسرت مجاني را در فضاي باز بگذاريم وجاهايي برويم كه جذابتر باشند.
مثلا شايد بتوانيد در فرهنگسراي بهمن اجرا داشته باشيد.
اميد : اتفاقا به آنجا خيلي فكر كرديم اما انگار نميگذارند آنجا كنسرت برگزار شود. حتي يكبار در تلويزيون ديدم كه در پارك ولايت برنامه برگزار ميشود و به اين فكر كردم كه شايد بتوانيم آنجا اجراداشته باشيم اما نميدانم چطور ميتوان آنجا كنسرت داشت.
مهيار: به هر حال به لحاظ امنيتي بايد تدابير ويژهاي براي آن در نظر گرفت.
اميد: ما كه خيلي دوست داريم اين كار را انجام دهيم اما باچندين خوان روبهرو هستيم؛ مثل مجوز اجرا در آنجا، امنيت، منابع مالي و.... هر كدام از اينها كافي است كه كار را مشكل كند. به هر حال ما سعي ميكنيم هميشه در حال ايدهپردازي باشيم.
ارسال نظر