نقد فیلم های روز جهان: مردان سیاه پوش ۳
در تابستاني كه به تسخير مردان شنلپوش درآمده است، به فكر مردان سياهپوش هم باشيد.
شايد به دليل اين باشد كه ۱۰ سال از آخرين باري كه اسميت در نقش مامور «جي.» و تامي لي جونز در نقش مامور «كي.» كارشان را به ما نشان دادند، گذشته است و شايد به دليل اينكه مردان سياهپوش ۲ -گذشته از چند شوخي نبوغآميز- كاملا آشغال بود، ولي علاقهمندان براي تماشاي آن شوق و ذوق بسيار نشان دادند.
تنها تبليغ هيجانانگيز مربوط به مردان سياهپوش آن هيولاي چندطبقهاي بود كه اسميت در دكوري در نيويورك آن را پارك كرد.
دوران دشوار فيلمبرداري كمكي به بهتر شدن فيلم نكرد. فيلمنامه يك دهه در كش و قوس نوشتن و اصلاح و تكميل بود، اما «مردان سياهپوش ۳» بدون يك فيلمنامه تمامشده كليد خورد و در وسط كار متوقف شد تا بري ساننفلد كه به عنوان كارگردان اين پروژه بازگشت، اسميت-كسي كه ايده سفر در زمان را آورد- و يك گروه از فيلمنامهنويسان قوي بتوانند داستاني بنويسند كه خطر گره خوردن به دور خود را نداشته باشد.
آنها ميتوانستند وقتشان را به نحو بهتري صرف كنند، اگر شروع ضعيف فيلم را درست ميكردند، كه در آن جمين كلمنت در نقش بوريس «جانور» -موجودي جهنمي كه با لهجه بريتيش تقريبا ادبي غرش ميكند و قربانيانش را با شليك استخوان تيز ميكشد- از زندانش در ماه با كمك خيلي از آدمها فرار ميكند.
اينجا چند نمونه از طنز نيشداري كه به دو قسمت اول نيز معنا ميداد وجود دارد، ولي ساننفلد احساس كرد كه يك خطر جدي براي جي. و كي. و بقيه افراد حروف الفبا لازم است و بوريس واقعا خطرناك هم اين نكته را ميگيرد. با اين حال، عجيب است كه چرا كلمنت از فيلم «پرواز كنكورد» -كه زير شيره چسبناك ريك بيكر چهرهپرداز غيرقابل تشخيص است- به اين فيلم آمده، زيرا بوريس لازم نيست خندهدار باشد.
به غيراز يكي از بداههگوييهاي كلمنت در حال صحبت با دو توريست، در بقيه موارد شما خيلي زود دلتان براي راه رفتن عجيب وينسنت دونوفريو در نقش حشره (كه يك سوسك بزرگ در پوست آدمي بود) قسمت اول اين مجموعه تنگ ميشود.
همينطور كه ۱۵ دقيقه اول سپري ميشود، دونوفريو تنها چيزي نيست كه دلتان برايش تنگ ميشود. ريپ تورن در نقش مامور «زد» به دنبال كار سختي كه نشان داده نشده ولي صحبتش شده، فوت كرده است و به اما تامپسن جانشين او در نقش مامور «اُ» اجازه داده ميشود به ياد او سخنراني كند و يك لحظه خندهدار به وجود آورد.
ولي چيزي كه بيشتر از همه گم شده، رابطه گرم بين اسميت و جونز است. در نگاه اول، وقتي خلاصه داستان فيلم پيش از نمايش آن معلوم شد، ديوانگي به نظر ميرسيد كه بخواهيم بليت طلايي را مچاله و زوج مردان سياهپوش را از هم جدا كنيم، ولي اين كار در حقيقت به نفع فيلم شد. جونز كه زمان روي پردهاش ۱۵ دقيقه است، خسته به نظر ميآيد و با آنكه فيلم روي اين نكته خوب كار ميكند، بهانه موجهي براي خوابآلودگي اسميت و اينكه گفتوگوهاي آن دو زوركي و بيجان باشد، نيست.
ناپديد شدن «كي.» بدون هيچ اثري -اينكه فقط «جي.» وجود او را به ياد ميآورد، اولين چاله داستان است- اسميت را وادار ميكند كه در زمان به دنبال بوريس به عقب برگردد و در آنجا فيلم به راه ميافتد. نه فقط به دليل اينكه جاش برولين را ميبينيم كه بهترين چرخش فيلم را با اجراي بدون نقص نقش جونز ميدهد، بلكه به دليل اينكه ويل اسميت دوباره ويل اسميت ميشود؛ موجود بيحال پرده اول فيلم رفته و به جاي آن ويل اسميت مطمئن حاضرجواب آمده است كه وقتي با تكنولوژي حجيم دهه ۶۰ مردان سياهپوش روبهرو ميشود (يك پاككننده حافظه به اندازه يك اتوبوس كوچك) با واكنشهاي ناباورانه ديالوگ خوبي ميگويد. يك صحنه بين او و دو پليس نفهم بهترين اتفاق در فيلم است.
ولي با اينحال فيلم معجون درهم و برهمي است. اصرار ساننفلد براي اينكه طول فيلمهايش بيش از ۹۰ دقيقه نشود قابل تحسين است، ولي به اين معناست كه بعضي از شخصيتهاي خاص حضور كمي دارند (براي نمونه آليس ايو در نقش اما تامپسن جوان، كه چيزي جالبتر از يك مدل مو كه گاهي حرف ميزند، نيست) يك پرده سوم ضعيف كه از شوخيهاي فضايي دو فيلم اول فاصله گرفته و مدام اصرار بيهوده ميكند كه نه تنها ما در جهان تنها نيستيم بلكه بسيار كوچك و ناچيز هستيم، كه از احساس واقعي حاصل از بدبيني در قسمتهاي قبل گرفته شده است و الان چيزي جز تقليد ناشيانه نيست، ديگر كاربردي ندارد.
در حقيقت، نبود خلاقيت در اين فيلم آزاردهنده است. خوشبختانه بعضي از صحنههاي خاص آنقدر مفرح هستند (يك سكانس در كارگاه اندي وارهول بينظير است) كه امكان ساخت مردان سياهپوش ۴ را بدهد (شايد برولين به آينده بيايد تا با اسميت و جونز متحد شود). البته در ۲۰ سال آينده!
راي نهايي: با وجود بعضي از لحظات خوب، ماموران «جي.» و «كي.» و «اُ» يك «اي.» را كم دارند.
نيل اسميت (توتال فيلم): از زماني كه دوربين «مردان سياهپوش ۳» شروع به كار كرد شايعات مربوط به مشكلات فيلمنامه، تغييرات در گروه بازيگري و تاخير در فيلمبرداري، مدام به دور اين فيلم گشتهاند. پس اين خيلي متعجبكننده نيست كه سهگانه عقبافتاده بري ساننفلد يك كار متوسط باشد كه اگرچه از«مردان سياهپوش ۲» بهتر است، شما را به فكر مياندازد كه چرا ساننفلد خودش را براي آن به زحمت انداخته است.
آغاز فيلم خوب و اميدواركننده است؛ با يك صحنه فرار از زندان بوريس (جامين كلمنت) شخصيت منفي پشمالوي فيلم از زندان فوق امنيتي در ماه با كمك نيكول شرزينگر جذاب.
اما وقتي نوبت به زمين ميرسد، بيحالي در فيلم رخنه ميكند؛ مسالهاي كه با تصميم عجيب ايتان كوهن نويسنده براي معرفي دوباره ويل اسميت در نقش مامور «جي.» و تامي لي جونز در نقش مامور «كي.» به عنوان عزاداران در مراسم يادبود ريپ تورن مامور «زد.» از شدت آن كاسته نشده است.
سخنراني ناقص «كي.» قرار است داستان اصلي را شروع كند كه به خواست «جي.» براي شناخت بهتر همكار ساكتش مربوط ميشود. ولي تمام كاري كه ميكند، اين است كه يكسوم ابتداي فيلم را در حالت عزاداري نگه ميدارد كه با سفر بوريس در زمان به منظور پاك كردن «كي.» از دنياي هستي بدتر هم ميشود.
تيراندازي در رستوراني در محله چينيها نمونهاي از لحن نامطمئن فيلم است. لذت تماشاي موجودات فضايي عجيب ريك بيكر كه پودر ميشوند با تماشاي اين منظره ساديستي كه «كي.» با يك سختپوست فضايي به صورت مدير رستوران ميزند، از بين ميرود.
ويل كه مصمم است مانع نابودي جونز بشود، به سال ۱۹۶۹ بازميگردد و با «كي.» جوانتر (جاش برولين كه به شكلي بامزه بازي اطوارگرايانه مينيماليستي جونز را تقليد ميكند) تماس ميگيرد.
با اين حال، عجيب است كه در ادامه از اين زوج تازه يا صحنههايي كه براي زمان گذشته ساخته شده، بهره برده نميشود و «كي.» جوان همراه با «جي.» به دنبال كلمنت از كاني آيلند به كارگاه اندي وارهول و بعد به سكوي كيپ كاناورال براي پرتاب ماه نورد آپولو ۱۱ ميروند. در آنجا يك كشف مهم ميكنند كه داستانش بوي آن را ميدهد كه فيلمنامه در آخرين لحظه به اصرار ويل اسميت بازنويسي شده است.
جمين كلمنت ستاره فيلم «پرواز كنكورد»، با يك دهن پر از دندان و يك جواب براي هر موقعيت، موفقترين عضو تازه در فيلم است. «مردان سياهپوش ۳» ميتوانست بيشتر از كلمنت و كمتر از مايكل استال بارگ در نقش گريفين، يك آيندهبين فضايي كه ميتواند هر جهان موازي- به اضافه زمين مورد علاقهاش كه سبز نيست- را همزمان ببيند، استفاده كند.
راي نهايي: در تابستاني كه قهرمانهاي كميك كم نيستند، اين دنباله فرسوده از يك مجموعه كه يك دهه پيش بنزينش خالي شده، احتياجي به يك پاككننده حافظه براي فراموش شدن ندارد.
نظر کاربران
ویل اسمیت خیلییییییییییی دوس داشتنیه