کریستف رضاعی: موسیقی برای من مثل اکسیژن است
عشق برای هر آدمی یک جور تجلی مییابد، برای یکی رنگ میشود مینشیند روی بوم، برای دیگری کلمه وکلمه شعر میشود و برای بعضیها نت به نت نغمه میشود، میخواند.
آهنگساز فيلمهای داستانی ومستندوسرپرست گروه موسيقی «نور».ازهمه اينهامهمتراماحضورموثراودرموسيقي-بهخصوص موسيقي تلفيقي-است که چهرهاي محبوب ازاو ساخته وآثارش در اين حوزه همواره مورداستقبال منتقدان وموزيسينها قرارمیگیرد. آهنگساز دورگه ایرانی-فرانسوی ومتولد تولوز فرانسه که ساخت موسیقی فیلمهای «کنعان» (مانیحقیقی)، «سعادتآباد» (مازیارمیری)،«چهخوبهکهبرگشتی» و«نارنجیپوش» (داریوشمهرجویی) رابرعهده داشته است. رضاعی جمعه شب تندیس هفدهمین جشن خانه سینمای ایران را برای فیلم«ماهیوگربه» از آن خود کرد.
این در حالی بود که برای موسیقی فیلم«در دنیایتو ساعت چند است؟»نیزکاندیدای دریافت جایزه بود.بسیاری محبوب ترین کار رضاعی در حوزه آهنگسازی فیلم را،موسیقی فیلم «در دنياي تو ساعت چند است»، (به کارگردانی صفی یزدانیان) میدانند كه موسيقي تلفیقیاش با استقبال بينظيري روبهرو شد.موسیقی وی در فیلمهای«ماهی و گربه»و «در دنیای تو ساعت چند است»بهانهايشد تا به سراغ وی برویم و بخواهیم برایمان از موسیقی و خودش بگوید.
قبل ازورود به ایران به طورمتمرکز روی چه نوع موسیقیاي کارمیکردید؟
۲۱ سال است که من به ایران برگشتهام.قبل ازاینکه به ایران بیایم موسیقی فعالیت اصلی من نبود.رشته اصلی من مهندسی هیدرولیک است وکارشناسی ارشد بازاریابی ازفرانسه دارم.بنابراین زمانی که ایران نبودم موسیقی فعالیت جنبی من محسوب میشد.من در فرانسه پیانومیزدم وبه طورآماتورخوانندگی میکردمامااززمانی که به ایرانآمدم عشق به موسیقی درمن تجلی اصلی خود را یافت وبه طور جدی شروع به فعالیت موسیقیایی کردم.عملا وقتی ۲۰ سال پیش به ایران آمدم موسیقی شغل من شد.اول در زمینه تبلیغاتی و بعد هم فیلم کوتاه وبلند.
چطور به ساختن موسیقی فیلم روآوردید؟
اولین پیشنهاد موسیقی که در ایران به من شد،کار موسیقی فیلم مرحوم بهرام ری پور بود به نام فاتح.بعدازآن روند ساختن موسیقی برای فیلم و مخصوصا تئاتر برای من شروع شد.سال ۲۰۰۲ چند همکاری در زمینه فیلم تجربی ومستند باسینمای فرانسه داشتم وتابهامروزهمین روندموسیقی فیلم ساختن برای من ادامه داشته است.
من خیلی روی موسیقی فیلم کوشش نکردهام یعنی نه برای بودن و نه برای نبودن اصراری نداشتهام.موسیقی فیلم ساختن بر اساس روابطی بوده که داشتهام.درتئاترهم همین طور است، هیچ وقت نخواستهام که برای فیلم خاصی موسیقی بسازم و همه این اتفاقات بر اساس روابط دوستانهاي بوده که داشتهام.
شماتجربههای موفقیتآمیزی درساخت موسیقی فیلم داشته اید،ميخواهید بگویید خیلی در انتخاب نوع فیلمها نقشی نداشته اید؟
این که انتخابهای من درست بوده، نظر شما یا به طور کلی آدمهایی است که از بیرون به فعالیتهای من نگاه میکنند.من کم و بیش انتخاب کردهاماما خیلی روی نتایج کار قضاوتی نداشتهام.یعنی همان طورکه گفتم خیلی از کارها را به واسطه روابط دوستانهام برای کارگردانان ساختهام.
بین من وتمام کسانی که تا بهامروز با آنها کار کردهام یک شناخت دوطرفه بوده است وبه همین علت دست من در نحوه مانور برای ساخت موسیقی باز بوده و فکرمیکنم همین مورد باعث موفقیت موسیقیهایی بوده که برای فیلمها ساختهام.
اتفاقی که در فضایامروز موسیقی فیلم افتاده، این است که اسم شما با ساخت موسیقی تلفیقی (غرب و شرق) و موفقیت در آن گره خورده است. پس با توجه به صحبتهای شما قبل از ورود به ایران هیچ پیش زمینه فکرياي راجع به ساخت موسیقی تلفیقی نداشتید؟
دقیقا همین طور است. من فکرمیکنم این به علت جذابیت و جاذبه ایران بوده است.من قبل این که به ایران بیايم تصور دقیقی از ایران و فضای کار در آن نداشتم حتی نمیدانستم که چه مدت زمانی میخواهم درایران بمانم چندسال یا که چندماه.موسیقی برای من خیلی مهم بود و میدانستم که درایران برای کارمحدودیتهایی وجود دارد. موسیقی برای من به منزله اکسیژن برای تنفس است حتی زمانی که ایران نبودم و شغل اصلی من موسیقی نبود هم عشق به آن برایم دراولویت قرارداشت.
یکی از ترمزهای من برای آمدن همین وجود محدودیتها برای کارکردن درزمینه موسیقی بود.امازمانی که به ایرانآمدم،کل دید و تصوراتم نسبت به زمانی که درفرانسه بودم عوض شد.وقتی به ایران آمدم اتفاقات خوبی در زمینه موسیقی برای من افتاد که حتی فکرش را هم نمیکردم.
زمینه فرهنگی وتربیت موسیقیایی من بیشتر اروپایی است واززمانی که به ایرانآمدم تصمیم گرفتم راجع به موسیقی و فرهنگ ایرانی کارکنم.این اتفاقی بودکه باید میافتاد من خودم ازنظر فرهنگی، تحت تربیت دوفرهنگ هستم و نمیشد که درزمینه موسیقی اینطور نباشم.
برای «ماهی و گربه» تندیس خانه سینما را دریافت کردید.همکاری با شهرام مکری در فیلم «ماهی و گربه» چطور بود؟
همکاری باآقای مکری برای من خیلی دوست داشتنی وپرازلذت بود.آقای مکری دست من را در ساخت موسیقی این فیلم کاملا باز گذاشت ومن آزاد بودم تا برداشت خودم را از فیلم داشته باشم و موسیقی آن را بر مبنای برداشت خودم بسازم. تلاش من در ساخت موسیقی این فیلم آن بود که تم موسیقی به فضاهای کلیشهای فیلمهای ترسناک نزدیک نشود. کانسپت یا همان مفهوم در ساختن موسیقی این فیلم برای من خیلی اهمیت داشت.
کانسپت(مفهوم) زمان، درواقع ایده اصلی فیلم هم بود.من به عنصر زمان و برگشتهای موسیقایی توجه کردم وباتوجه به آن موسیقی این فیلم راساختم. کارساخت موسیقی این فیلم درحدودسه ماه به طول انجامید واین سه ماه فرصت خوبی بود تا ذهنیت من وکارگردان با یکدیگر هماهنگ شود.
آقاي رضاعي موسيقي فيلم«در دنيايتوساعت چند است؟»یکی ازموفق ترین تجربههای شما در ساخت موسیقی تلفیقی است که با استقبال گسترده مخاطبان و منتقدان رو به رو شده است.اما آیا این درست است كه در ابتدا بحث آهنگسازی برای فیلم مطرح نبوده و فقط قرار بوده که شما در یکی از سکانسهای فیلم بازی کنید؟
بله، همین طوراست.من سالهاست که با آقای یزدانیان آشنا هستم وباایشان دوستی نزدیکی دارم.ایشان در جریان فعالیتهای من هستند ومن هم خبردارم که ایشان مشغول به چه فعالیتی هستند.من ازابتدا درجریان نگارش فیلمنامه این فیلم بودهام وتاحدودی هم از نحوه آهنگسازی آن خبر داشتم اماهیچ وقت صحبت آهنگ ساختن برای این فیلم با من مطرح نشده بود.
در یکی ازصحبتهایی که با آقای یزدانیان درمورد موسیقی فیلم شده بود، ایشان به من گفتند که چند ملودی برای فیلم انتخاب کردهاند وازنظرخودشان این ملودیها ازنظر کیفی وکمیبرای فیلم کفایت میکند.
ازنظر آقای یزدانیان ملودیهای انتخاب شده جزيی از جریان فیلم بودند و بنابراین میخواست که این ملودیها را بازسازی کند یا اینکه آقای رخشا روی آنها بخواند حتی زمانی که من سر فیلمبرداری برای آن سکانس کوچکی که در آن بازی کردهام، رفتم باز هم حرفی از ساخت موسیقی برای «در دنیای تو ساعت چند است» نشداما بعد مونتاژفیلم، آقای یزدانیان احساس کرد که موسیقی فیلم احتیاج به کار بیشتری دارد برای همین به من پیشنهاد داد که روی آن کار کنم.
تجربه بازیگری چطور بود؟
تجربه جالبی بود.برای اولین باربود که به عنوان بازیگرمقابل دوربین میرفتم وتجربهاش را دوست داشتم.
راجع به فضای موسیقی فیلم برایمان توضیح میدهید؟ موسیقی فیلم با کل فضای شاعرانه فیلم هماهنگی خاصی دارد.
بله، دقیقا همین طور است.موسیقی فیلم شاعرانه است مانند فضای خود فیلم اما عاشقانهاي که اغراق شده نیست وتعادل دارد.موسیقی این فیلم خیلی ساده و کم ساز است. یک جاهایی خیلی احساس عاشقانه ودربعضی جاها حس طنز دارد درست مثل پرسوناژفرهاد.
شما بعد از دیدن فیلم تازه متوجه میشوید که فرهاد تا چه اندازه عاشق بوده اما درحین دیدن فیلم فرهاد درمقابل گلی شخصیتی است که میگوید من عاشق تو هستماما نه به هر قیمتی درحقیقت میخواهد بگوید:«کشته ومرده تونیستم»ولي در حقيقت هست!اما نشان نمیدهد.من فکر میکنم موفقیت این فیلم از استادی آقای یزدانیان است که تمام عوامل فیلم از بازیگر گرفته تا دکور،تدوین ودرنهایت موسیقی به طرزمتعادل وهماهنگی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و نتیجه رضایت بخشی پدیدآمده است.
برای آهنگسازی این فیلم،چطور به این سازبندیها رسیدید؟
سازبندی این فیلم برمبنای ملودی اولیه بود.چون آقای رخشا با گیتارمیخواند،برای ترکیب سازها گفتم که قطعاباید ازگیتار استفاده شود وبعد به علت این که گیتار، سازی بین المللی است، به خوبی هم باترانه همراهی میکند وازطرفی بسیار مردمیاست،نقش گیتار پررنگ تر شد.براي ساخت ملودیها،خیلی مهم بود که هرکسی بتواند خودش را درموسیقی این فیلم ببیند.
استفاده از موسیقی گیلکی برای این فیلم هم بسیار بینظیر است.
این یک فیلم اتوبیوگرافیک است و بسیاری ازسكانسهاي آن بر اساس خاطرات کودکی آقای یزدانیان نوشته شده است.یکی از خاطرات آقای یزدانیان این بوده که زمانی که دررشت بودند در رادیو رشت فردی روی ملودیهای غیر ایرانی،تکست رشتی میخوانده که فکر میکنم برای این بوده که دوست داشته این ملودیها معروف شوند.ملودیهای«لیلاجان»،«کیسهآخر»و«شم سیاه» این گونه ساخته شده اند وباقی ملودیها اورجینالاما با الهام گرفتن از فضای همین سه ملودی ساخته شده اند.
به نظر میرسد فضای ملودیهایي که برای این کار ساخته اید باسایرآثارتان متفاوت است وتنها کمیبه فضای ملودي فیلم «نارنجی پوش» شبیه است.این حرف درست است؟
بله؛ نوع پرداخت این ملودیها میتواند تا حدودی به فیلم «نارنجی پوش» شبیه باشد از نظر این که در«نارنجی پوش» هم ازیک ملودیاي که وجود داشت برای تنظیم جدیدی استفاده شد. البته موسقی این فیلم با نارنجی پوش متفاوت استامابه نوعی میتوان گفت که از همان روش برای ساختن موسیقی «در دنیای تو ساعت چند است» استفاده کردهام.
برویم سرانتخاب شعرها،شعرهای این کار از قبل وجود داشت؟
بله، شعرهاازقبل وجود داشت وبه همین علت در ابتدا آقای یزدانیان فکر میکردند که همان سه ترانه برای فیلم کافی است امابعد متوجه شدند که اولا برای اجرا احتیاج به نوازنده دارند و درثانی وجود تنها سه ملودی برای این فیلم کافی نبود و فیلم احتیاج به ملودیهای بیشتری داشت.
موقع ساختن ملودیها،تصورچنین استقبالی ازموسیقی این فیلم راداشتید؟
واقعا نه من ونه آقای یزدانیان انتظارچنین اقبالی برای این فیلم وموسیقی آن رانداشتیم.البته الان میتوان گفت که چنین پتانسیلی برای مورد استقبال قرارگرفتن دارد.داستان فیلم قصه سادهاياست وحسهای مردمیدارد،موسیقی فیلم هم همین طور ساده ومردمیاستاما درعین حال ظرافتهایی دارد.همان حس شوخ طبعیاي که گفتم دارد را موسیقیاش هم همان حس را داراست البته باید بگویم موسیقی فيلم علاوه برظرافت ساخت،ظرافت اجرایی نیز دارد.
ترکیب و تلفیق ملودیهای ایرانی(گیلکی)وفرانسوی کمترچیزی است که تلفیق موفقیتآمیزش قابل پیش بینی باشد.این ملودیهاچطور تا این حد نظرمخاطب را جلب کرده است؟
یکی ازایرادهایی که به این اثر گرفته شد این بود که به من گفته شد برای فیلمیکه فضاهاي آن دررشت رقم خورده ، چرا از موسیقی غربی استفاده کردهاید؟که جواب من هم به این سوال این بود که این موسیقی کوبایی یا حتی برای پاناماست یعنی چیزی فراتر از موسیقی غربی است ازواژه بین المللی استفاده میکنم چون یکی از ایرادهایی که از من برای آهنگسازی این اثر مي گيرند اين است كه بيش از حد غربي است.
این که این ملودی اینقدرمورد توجه قرار گرفته است به علت بین المللی بودن آن است.بعضی ازملودیها مثل آن ملودی فولکلوریک روسی حتی معلوم نیست که سازندهاش چه کسی استاما به علت این که بینالمللی هستند ودرمیان مردم دنیا جا افتادهاند برای اکثریت،حس آشنایی دارند.
مثلا اگر فردی در دوردستترین نقطه گیلان آن را بشنود با آن احساس قرابت و حس میکند که این ملودی را میشناسد یعنی این ملودیها به گوشش نا آشنا نمیآیند.این هم جزو اتفاقاتی است که درموسیقی میافتد.بنابراین گیتارهم یک ساز بین المللی است.قبل ازانقلاب فرهاد بود که با گیتار میخواند و این کارراامروز سهیل نفیسی انجام میدهد،مثل خیلی ازخوانندههایامروزآمریکای جنوبی.
این هماهنگی بیش ازحد موسیقی «دردنیای توساعت چنداست» با سایر اجزا و ارکان فیلم به شناخت قبلی شما وآقای یزدانیان از هم بازمیگردد؟یعنی آشنایی قبلی شما در این هماهنگی موثر بوده است؟
نکتهاي که من بسیار به آن اعتقاد دارم مسئله شناخت اعضای یک گروه از یکدیگر است مانند اتفاقی که طی این سالها برای گروه «نور» افتاده است.
ما به قدری از هم شناخت پیدا کردهایم که روی صحنه هر اتفاقی بیفتد میتوانیم باز باهم هماهنگ شویم این برای آن است که به خوبی همدیگر را میشناسیم.در این فیلم هم همین طور بوده است. تمامیعوامل فیلم از آقای یزدانیان تا من،آقای مصفا، خانم حاتمیو سایر عوامل به قدری با هم آشنا بودیم که منظور هم را به خوبی متوجه میشدیم و درک درستی از خواستههای یکدیگر داشتیم.
موسیقی فیلم «در دنیای تو... »توسط نشر«میم» به بازارآمده است، درمورد این نشر توضیح میدهید؟آیا قرار است اختصاصی به انتشارآثار ساخته شده توسط شما بپردازد؟
نشر«میم» موسسهاي است که من چهار یا پنج سال پیش آن را تاسیس کرده بودماما تابهامروزهیچ فعالیتی نداشته است.«دردنیای توساعت چنداست»اولین آلبومیاست که توسط نشر«میم»وارد بازار شده و قرار است که آلبوم دوم،آلبوم گروه «نور» باشد كه چندسال پيش ضبط آن در اصفهان انجام شده است. درحقیقت نشر«میم»قراراست که به انتشارآثاری بپردازد که توسط خود من ساخته شده است. موسیقی فیلم «چهل سالگی» یامجموعه کارهایی که برای آقای مهرجویی انجام داده ام جزوکارهایی است که آنها رادوست دارم و در صورتامکان حتماآن راهم به صورت آلبوم توسط همین نشرارائه خواهم داد.
نظر کاربران
موسیقی برای من مثل اکسیژن است نه مثله !!!!!!!!! لطفا تیتر اصلاح شود