گروه «بمرانی»: شاید ماندگار نشویم!
بمرانی با انتشار دو آلبوم زیرزمینی و دو آلبوم مجاز در سبک های مختلف موسیقی فعال هستند و از جزو راک اند رول تا جیپسی و کانتری در رفت و آمدند.
هفته نامه همشهری جوان - بهناز سعیدی: بمرانی با انتشار دو آلبوم زیرزمینی و دو آلبوم مجاز در سبک های مختلف موسیقی فعال هستند و از جزو راک اند رول تاجیپسی و کانتری در رفت و آمدند. بهزاد عمرانی با صدای بم و به قولی خش دارش این روزها مخاطبان خاصی پیدا کرده و کنسرت های بمرانی در برج آزادی مشتری های پروپا قرصی دارند. با بهزاد عمرانی در رابطه با موج جدید موسیقی های عجیب صحبت کردیم.
چه شد که شما این سبک را انتخاب کردید و چرا جوان ها این موسیقی های شلوغ و دیوانه بازی را دوست دارند؟
من خودم از کودکی خیلی این نوع سبک موسیقی گوش می دادم و سلیقه ام این گونه شده است. باقی بچه های گروه هم همین طور بودند یعنی فرهنگ موسیقایی بوده که از خانواده مان تا حدی به ما تزریق شده و باقی اش به خاطر علاقه شخصی بوده است. پدرم خیلی موسیقی های Country گوش می کرد و این باعث شد به آن مدل موزیک علاقه مند شوم.
فضای موسیقی کشور به نظر به سمت موسیقی های جدید و شلوغ می رود. فکر می کنید دلیلش چیست؟
شاید دلیلش این است که فضا مقداری بازتر شده است و این نوع موسیقی ها می توانند خودشان را به گوش ها برسانند. خب مارکتینگ موزیک کوچک بود و البته هنوز هم هست و آدم ها قدرت انتخابی ندارند. من حرفم این است این مارکتینگ و تبلیغات این قدر کوچک است که آدم ها انتخاب دیگری ندارند که بخواهند بگویند من از فلان موسیقی خوشم می آید و از فلان موسیقی بدم می آید.
آدم ها از یک سنی به بعد فقط یک انتخاب سنتی داشتند و بعد از آن به انتخاب بین سنتی و پاپ تبدیل شد. خود همان موسیقی پاپ هم تبدیل به پاپ مصرفی شد و خب الان هست و خیلی ها دوستش دارند. کنار این فضاها موسیقی های تلفیقی آمدند تا با سازهای تازه صداهای تازه تولید کنند و باعث شدند کمی ویترین موسیقی رنگارنگ شود.
همین باعث شد آدم ها انتخاب های بیشتری داشته باشند. نمی توان گفت موسیقی پاپ چون پاپ است، آدم های زیادی آن را دوست دارند و نظرم این است که چون مارکتینگ برایشان باز است آدم های زیادی آن را می بینند. من آهنگ پلنگ صورتی را برایتان مثال می زنم قطعا خیلی ها دوستش دارند. عده زیادی نمی دانند که سبک آن بلوز است اما دوستش دارند چون آن را شنیده اند و برای همین به آن علاقه مند شده اند. پس چیزی که شنیده نشده باشد آدم نمی تواند طبیعتا به آن علاقه مند شود. تازه این چیزی که من می گویم یک مارکتینگ کوچک در مغازه هاست.
شما در همین تلویزیون اگر نگاه کنید به جز برنامه خندوانه و قبل تر از آن، حتی آدم ها موسیقی های محلی مناطق مختلف را نمی شناختند و مثلا کسی که جنوبی بود خیلی کم آهنگ شمالی گوش می داد. تلویزیون حتی در جغرافیای خود ایارن هم خیلی انتخاب کوچک و کمی دارد.
مثلا چهار موزیکی که همیشه معلوم و شناخته شدهب ودند همیشه پخش می شدند، به طبع آدم ها آنها را خیلی دوست دارند چون بیشتر شنیده اند. در موسیقی فولکلور این قدر کم است چه برسد به موسیقی ای با سبک کمی غربی تر که بخواهد پایش را فراتر بگذارد و آدم ها بخواهند آن را بشنوند و دوست داشته باشند.
پس شما می گویید چون جدید است شنیده می شوند؟
نه چون شنیده می شود این طوری است. من خودم وقتی موزیک تازه ای پخش می شود گوش می دهم و اگر خوشم بیاید پیگیر می شوم. بعد از این پیگیری شاید خوشم نیاید، اما یک احتمال هم وجود دارد که من خوشم بیاید پس می روم دنبال موزیک می گردم و وقتی می گردم بین آن با کلی موزیک دیگر هم آشنا می شوم که در آن راستاست. برای همین من فکر می کنم همه اش رسانه ای است و اگر تا به حال نبوده به خاطر فقر اینها در رسانه ها و مارکتینگ بوده است وگرنه این چیزها در ایران است که دارد خیلی مطرح می شود و سال هاست در کشورهای دیگر شنیده می شود.
به نظر می رسد این نوع موسیقی های جدید چهارچوب مشخصی ندارد و میتواند هر طور باشد؛ بی قید و بند بودن این سبک ها نشانه اعتراض است یا دلیل دیگری دارد؟
نمی دانم. به نظر من موسیقی چهارچوب خاصی ندارد. شاید بعضی سبک ها بی چهارچوب به نظر برسند ولی خب از لحاظ موسیقیایی از قوانینی پیروی می کنند و ممکن است از لحاظ شعر خود را در مسیر قافیه و ترجیع بند قرار ندهند.
پیکاسو می گوید کار یک هنرمند این است که یک چیز پیچیده را خیلی ساده باین کند و کار یک اقتصاددان و سیاستمدار این است یک چیز ساده را پیچیده بیان کند. من فکر می کنم نه اعتراض است و نه چیز دیگری و برای خود من این است که هر طور راحتم یک چیزی را بگویم.
آن قدر این موسیقی ها بداهه، شلوغ و عجیب هستند که به نظر می رسد واقعا بی چهارچوب است...
چهارچوب دارند و چهارچوبشان این است که خیلی تیز و محاوره بگویند.
چقدر برای شما ماندگاری مهم است؟ خیلی ها معتقدند این کارهای خاص و عجیب غریب ماندگار نیستند و یک موج زودگذرند و خیلی از موسیقی ها در تاریخ آمده اند اما آن چیزی همیشه مانده موسیقی سنتی بوده است...
هر هنرمندی ماندگاری را دوست دارد. نمی دانم واقعا، ببینیند موزیک به نظر من چیز متغیری است. مگر چیست که بخواهد بماند؟ مگر یک مجسمه است که بخواهی از یک جنسی بسازی که هیچ وقت خراب نشود؟
به نظرم آدم ها در هر شرایطی دچار تغییرات روحی و سلیقه ای می شوند و این باعث می شود سلیقه موسیقی و همین طور مخاطب شان هم تغییر کند. از نظرم اینکه موسیقی ای بسازی که سالیان سال مردم دوستش داشته باشند، ممکن نیست. من خودم امروز یک موزیک دوست دارم که ممکن است دو سال دیگر اصلا گوش هم نکنم یا نظرم درباره موسیقی ای که گوش می دادم عوض شده باشد.
همه آدم ها این طورند و حتی موزیسین ها هم این گونه هستند. فکر می کنم این خوب است که یک موسیقی نوستالژیک باشد اما ارزش به حساب نمی آید. آدمی که می خواهد موسیقی کار کند نباید به این فکر کند که باید موسیقی ای کار کنم که در تاریخ ایران بماند. باید بگوید من این کار را دوست دارم پس انجام می دهم خواه ماندگار شود خواه نشود. شاید یک زمانی خیلی ها تاکید می کردند که موسیقی مصرفی ساخت شود ولی من خیلی به این حرف ها اعتقاد ندارم.
چقدر از کاری که انجام می دهید تجربی است و چقدرش براساس تحقیق و پژوهش شکل گرفته است؟
کلا تجربی بوده است و ما همیشه در حال آزمون و خطا هستیم. همه اش هم به خاطر لذت شخصی است؛ یعنی تحت تاثیر یک موسیقی خاصی قرار می گیری و مشابهش را تجربه می کنی. یعنی شعرگفتن، موسیقی و بیان را مدام تمرین می کنی. از آن طرف پژوهش مان را هم داریم. مدام موسیقی گوش می دهیم و تاریخچه موسیقی را می خوانیم.
همه شان با هم است. بیشتر کار گروهی و تجربه است که هیچ موقع هم تمام نمی شود. به نظرم موزیسین روز مرگش است اگر بگوید من آزمون و خطاهایم را کرده ام و الان همه باید بیایند آلبوم من را گوش کنند و یاد بگیرند.
یعنی ممکن است شما هم این سبک شلوغ و پرهیجان را کنار بگذارید و ملایم تر شوید؟
آره. ما همیشه گفته ایم که بمرانی گروهی است که به هیچ یک از اصول پایبند نیست و ممکن است هرلحظه تغییر کند. به نظرم آدم ها هم همین طورند و فقط کمی برای تغییر لجاجت می کنند.
بعد از اینکه آلبوم تان رسما منتشر شد و کنسرت های تان را برگزار کردید. واکنش مخاطبان چه تاثیری روی موسیقی تان گذاشت؟
خیلی جالب بود انگار بعد از مدت ها از یک غار بیرون آمده باشیم. واکنش های مختلفی هم داشتیم. عده ای به من و خواندنم فحش می دادند. خیلی ها هم از عجیب و جدید بودن سبک ان تعریف می کردند. این خیلی اتفاق خوبی است. من وقتی کامنت های فحاشی را می خوانم، به جای اینک ناراحت بشوم خیلی هم ذوق می کنم. برای اینکه متوجه می شوم کسانی دارند ما را می شنوند. خب طبیعی است که همه برای تشویق نیامده باشند و خیلی ها بگویند چرا صدایت خش دارد؟ جرا این قدر انکرالاصوات است؟ به نظرم شنیده شدن بزرگ ترین موفقیت یک گروه موسیقی است.
مخاطبان بیشتر کدام سبک از کارهای تان را می پسندند؟ آنهایی که ریتم تندتر و شلوغ تری دارند یا موزیک هایی که آرام تر و مرسوم ترند؟
در این زمینه هم کاملا توازن وجوددارد. عده ای عاشق ریتم تند و صحبت های اجتماعی هستند و یک عده هم موزیک های غمگین مثل بندر تهران را خیلی دوست دارند. ایرانی ها کلا موسیقی غمناک بیشتر دوست دارند و برای ما هم ریسک بود که تمپوی موزیک از یک حدی بالاتر برود و نعره تویش بزنی و صداهای عجیب غریب دربیاوری. بستگی به این دارد که اجرا چطور باشد. مثلا آلبوم ما با اجراهای زنده مان خیلی فرق دارد خیلی ها می گویند که آلبوم را نمی شود گوش داد و باید حتما اجرای زنده را شنید.
یک نقدی که اهالی موسیقی به این سبک کاری وارد می کنند این است که این نوع کار زیادی شلوغ است و فقط یک سری هیجان و سر و صداست که ماندگار نمی شود.
خب مگر بد است که یک سری سر و صدا و هیجان بیاید و برود. ما مردیم از بس موسیقی ماندگار گوش کردیم. من نمی دانم اگر آدم ها بخواهند یک مقدار هم موسیقی غیرماندگار گوش بدهند چه کار باید بکنند؟
عده ای هم معتقدند که کسانی که این کار را می کنند، سواد موسیقایی ندارند و همین طور دور همی یک کاری را تولید و منتشر می کنند. این حرف را چقدر قبول دارید؟
به نظرم اگر این ایراد وارد باشد هم مشکل خاصی نیست. یک عده ای دور هم جمع می شوند و سازمی زنند دیگر، مگر باید حتما دکترای موزیک داشته باشند؟ درست است که اطلاعات شان شاید کمتر باشد ولی بخش زیادی از موسیقی سلیقه ای است دیگر. بسیاری از موسیقی ها با آزمون و خطا به وجود می آید. خیلی از موسیقی هایی از این دست در دنیا ماندگار شده اند و نمی شود گفت این موزیک، موزیک ماندگاری نیست. شاید در ذهن کسی که موسیقی سنتی گوش می دهد، موسیقی ماندگاری نباشد ولی سلایق آدم ها فرق می کند و کسی نمی تواند درجایگاه قضاوت بنشیند و بگوید این موسیقی درست است و این موسیقی غلط است.
یعنی شما این سبک کار را در تقابل با موسیقی سنتی نمی دانید؟
من خیلی از موسیقی پاپ در حال گریه کردن، بدم می آید ولی این هم سلیقه به خصوصی است و بعضی ها می پسندند. من نمی توانم بگویم این موسیقی اشتباه است و کسانی که این موسیقی را گوش می دهند یک روز می فهمند که موسیقی واقعی به چه شکلی قرار است به وجود بیاید. یک دوره ای است برای خودش. شاید یک دوره ای هم موسیقی پاپ در حال خنده مد شود.
چقدر با گروه های دیگر نزدیک به خودتان در ارتباط هستید؟ با هم تبادل اطلاعات و همفکری می کنید؟
خیلی. ما حتی گاهی وقت ها با هم ساز می زنیم. ما با خیلی از گروه هایی که هستند در ارتباطیم. با بچه های داماهی، پالت، چارتار و... کماکان دوستیم و در ارتباطیم. همین چند وقت پیش رفتیم و در روز رونمایی پالت اجرا کردیم یا روزبه اسفندارمز در آلبوم ماساژ زده است. می دانید این تقابل و ارتباط همیشه وجود دارد. البته همیشه یارکشی بوده است.
فکر می کنید این موسیقی توانسته نبض جامعه جوان را در دست بگیرد؟
طرفداران این سبک موسیقی بیشتر شده است ولی من فکر نمی کنم این نوع خواندن نبض موزیک را در دست گرفته باشد. این نوع موزیک ها تازه دارد به گوش می رسد و هنوز طرفداران پر و پا قرصی ندارد. ما شانس آورده ایم که تهیه کننده داریم ولی گروه هایی که تهیه کننده ندارند، نمی توانند خودشان را با این شرایط تامین کنند. فکر می کنم هنوز نبض موزیک ما در دست پاپ در حال گریه است.
سبک هایی از این دست چهارچوب مشخصی دارند که بشود بر اساس آن نقدشان کرد؟
برای ما چهارچوبی از لجاظ موسیقایی وجود ندارد و هر لحظه ممکن است که سلیقه ات ایجاب کند که موسیقی راک اند رول داشته باشی یا جیپسی. چیزهایی است که ما خودمان دوست داریم اما از لحاظ بیان که چی به مخاطب می گوییم چهارچوبمان این است که نسخه ای برای مخاطب مان نپیچیم. ما از نظر شعری فکر کردیم که به کسی امر نکنیم و درباره کسی حرف نزنیم، اگر شعر می گویم درباره خودمان باشد و بگویم من این طور هستم و اگر این کار را بکنم بهتر است، نه اینکه خودمان را با کسی جمع ببندیم و بگوییم ما این طوریم.
جواب نقدها را چگونه می دهید؟
نمیتوان گفت نظرشان اشتباه است بههرحال نظر شخصیشان است. مانند من که پاپ گریه آور را دوست ندارم.
ارسال نظر