۲۴۱۶۶۲
۶ نظر
۵۷۰۲
۶ نظر
۵۷۰۲
پ

۲۴ مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (۱)

حالا که مدتی نسبتا طولانی تا پخش فصل ششم بازی تاج وتخت باقی‌مانده است، می‌خواهیم در این یادداشت کمی به یاد شخصیت‌های خوب و بد از دست‌رفته بیفتیم و خاطرات خاک خورده را کمی ورق بزنیم

وب سایت زومجی - محمدحسین جعفریان:حالا که مدتی نسبتا طولانی تا پخش فصل ششم بازی تاج وتخت باقی‌مانده است، می‌خواهیم در این یادداشت کمی به یاد شخصیت‌های خوب و بد از دست‌رفته بیفتیم و خاطرات خاک خورده را کمی ورق بزنیم.

سریال بازی تاج و تخت این روزها تبدیل به یکی از آن آثاری شده که بسیاری از دوست‌داران سریال‌های تلویزیونی آن را دنبال می‌کنند. طبق آخرین آمار منتشر شده از سوی وبسایت IMDB مشخص شده که که این عنوان، پر بیننده‌ترین سریال سال ۲۰۱۵ میلادی بوده که این آمار هم مهر تایید دیگری بر همین سخنان است.

بازی تاج و تخت( همان‌گونه که تقریبا همه می‌دانند) کم و بیش از روی مجموعه کتاب‌های « نغمه‌ای از آتش و یخ» ساخته شده و می‌شود.

نویسنده‌ی این مجموعه کتاب‌ها فردی با نام «جورج.آر.آر.مارتین» است که اتفاقا در خلق شخصیت‌ها و در سطح بالاتر کشتن آن‌ها تبحر بسیاری دارد. همه‌ی ما می‌دانیم که بازی تاج و تخت پر از ویژگی‌های مثبت کوچک و بزرگِ( و بعضا منحصر به فرد) است و همین ویژگی‌ها آن را تا این حد جذاب و دیدنی کرده‌اند. در بین همه‌ی این ویژگی‌های جذاب و دوست‌داشتنی، شخصیت‌های سریال دنیای متفاوتی دارند.

فلسفه‌ای که در وجود هر کدام از آن‌ها دیده می‌شود، پردازش بی‌نظیرشان که آن‌ها را پس از مدتی برایمان واقعی می‌کند و از همه مهمتر چند لایه بودنشان که باعث می‌شود همواره چیزهای بیشتری برای فهمیدن در رابطه با آن‌ها وجود داشته باشد، باعث می‌شود که این شخصیت‌ها را یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین نکات مثبت و شکل‌دهنده‌ی بازی تاج و تخت به شمار آوریم.

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

بازی تاج و تخت، بازی جنگ و خون‌ریزی‌های بر سر قدرت است و مرز باریک و نامتقارن بین مرگ و زندگی شخصیت‌ها باعث می‌شود که اعتماد کردن به هر کسی، گرفتنِ یک تصمیم غلط، یک اشتباه و یا هر چیزی بتواند باعث مرگ هر شخصی شود.

بر خلاف اغلب داستان‌های با تم افسانه‌ای که در گذشته جریان دارد، بازی تاج و تخت به جادو محدودیت زیادی می‌بخشد و کاری می‌کند که شخصیت‌هایش بیشتر از همین انسان‌های معمولی دور و اطرافشان بترسند تا یک اژدها.

شخصیت‌های خارق‌العاده و یا تنفر برانگیز بازی تاج و تخت دقیقا به یک اندازه امنیت دارند و محیط خلق شده توسط سازندگان، آن‌قدر خشن است که تمام پیش‌بینی‌های بیننده می‌تواند در یک آن تغییر کند.

در این یادداشت، به یاد شخصیت‌های خوب و بد کشته شده، چند خطی می‌نویسیم تا هم دوباره به یاد آن‌ها بیفتیم و هم کمی ماجراهای رخ داده در قبل به یادمان بیاید.

این مقاله قطعا حاوی اسپویل‌های دهشتناک و کمرشکنی! برای کسانی که سریال را ندیده‌اند است و قسمت اعظمی از داستان را فاش می‌کند.

۲۴- جان ارین
24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

مرگ مشاور اولیه‌ی پادشاه رابرت ثانیه‌هایی پس از ورودمان به دنیای عجیب و خشم‌آلود بازی تاج و تخت رخ داد. از آن‌جایی که چهره‌ی زنده‌ی او هرگز در برابر چشمانمان حاضر نشد و شخصیت‌پردازی جان ارین برای ما چیزی بیشتر از یک اسم نبود، هرگز وی را نشناخته و با او ارتباطی برقرار نکردیم و طبیعتا زندگی و یا مرگ او هم برایمان هیچ اهمیتی نداشت.

اما مرگ جان ارین، به این سبب چیز مهمی بود که اگر اتفاق نمی‌افتاد تقریبا هیچکدام از ماجراهای دیده‌شده در سریال به وقوع نمی‌پیوست.

لرد ادارد هرگز به خاطر درخواست پادشاهی که به تازگی مشاور (وزیر اول) خود را از دست داده بود وینترفل را ترک نمی‌کرد و در آینده راب استارک برای داشتن لشگری برای گرفتن انتقام خون پدرش، در عروسی خونین حضور نمی‌یافت.

جان ارین قطعا مرگ دردناکی نداشت چون وجود یا عدم وجودش برای مخاطب معنایی نداشت اما همه می‌دانیم که بلایی که سرش آمد از تاثیرگذارترین مرگ‌های سریال بود.

۲۳- کال دروگو

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

ثانیه‌های اولیه‌ای که با کال دروگو و گروه وحشی‌اش گذراندیم، به این مرد حسی جز تنفری بی‌پایان نداشتیم و او را چیزی جز یک وحشی نفهم و بی‌احساس نمی‌دانستیم.

البته از همان ابتدا می‌دانستیم که دروگو چه جنگاور قدرتمند و مقاومی است و شنیده بودیم دلیل بلند بودن موهایش این است که در زندگی‌اش حتی در یک نبرد هم شکست نخورده که بخواهد آن‌ها را کوتاه کند اما هیچوقت او را تحسین نمی‌کردیم یا از دیدنش خوشحال نمی‌شدیم.

از آن‌جایی که اغلب شخصیت‌های حاضر در گیم آف ترونز، انسان‌هایی حقیقی با چندلایه حرف و داستان هستند، در بسیاری مواقع پس از مدتی دیدمان نسبت به آن‌ها عوض می‌شود.

کال دروگو به مانند بسیاری دیگر از افراد حاضر در این دنیا، چنین سیر تحولی و برانگیختگی شخصیتی را تجربه کرد و همین موضوع باعث شد تا پس از مدتی وی را جدی بگیریم و کمی هم که شده برایش ارزش قائل باشیم. مرگ کال دروگو به سبب شکل رخ دادنش دردناک نبود.

علت ناراحتیمان برای این غول‌بیابانی وحشی و کمی هم دوست‌داشتنی این بود که مرگی انقدر ساده و احمقانه حقش نبود و دوست داشتیم در یک نبرد مانند یک اسب‌سوار همیشگی در اوج رشادت کشته می‌شد تا این که وقتی هیچ چیز از این دنیا نمی‌فهمد زیر یک بالشت جان دهد!

جدا از ناراحتیمان به خاطر ذات این اتفاق، چیز دیگری که مرگ کال دروگو را مهم می‌کرد تاثیری بود که در ماجراهای شخصیت دنریس گذاشت. اگر کال دروگو نمی‌مرد شاید دنریس این تحولات شخصیتی و آن همه ماجرا را تجربه نمی‌کرد و به جایش داستانش تبدیل به حمله به وستروس با کمک دروگو می‌شد.

۲۲- رنلی براتیون

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

در میان شخصیت‌های حاضر در دنیای بازی تاج و تخت، همه مدل انسانی یافت می‌شود. از یک مرد بزرگ و غیرقابل شکستن مانند استنیس که هیچ‌چیز جز جنگ برایش ارزشی ندارد و فقط دخترکش می‌تواند ثانیه‌هایی آن اخم‌های وحشتناک را از صورتش جدا کند گرفته تا برادرش که زمین تا آسمان با او فرق دارد.

رنلی براتیون یکی از آن افرادی بود که جدا از کارهای تنفربرانگیز جنسی‌اش، تقریبا صفت و نیت بدی نداشت. او شاید پخته و با تجربه نبود و در برابر استنیس مانند یک کودک خردسال به نظر می‌رسید اما اگر با آن قلب مهربانش تکیه بر تخت پادشاهی می‌زد، بعید بود که تبدیل به پادشاه ظالم و ستمگری شود که هیچکس علاقه‌ای به زنده بودنش ندارد.

رنلی هرگز آن‌گونه که باید و شاید برایمان شخصیت‌پردازی نشد و شاید اگر مدت بیشتری را زندگی می‌کرد جلوه‌هایی از او می‌دیدیم که او را تبدیل به یکی از شخصیت‌های دوست‌داشتنیمان هم می‌کرد اما این اتفاق هم رخ نداد.

نمی‌توان گفت که رنلی براتیون مرگ دردناکی داشت، چون خیلی‌ها به او اهمیتی هم نمی‌دادند و برای بعضی حکم شخصیتی را داشت که بود و نبودش فرقی نمی‌کرد اما هرگونه که حساب کنیم، حقش چیزی بیش از مردن توسط یک سایه در چادر جنگی‌اش بود.

۲۱- ایگریت

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

معشوقه‌ی جان اسنو در زندگی نه چندان بلند خود، فراز و نشیب‌های بسیاری را تجربه کرد. ایگریت که کسی بود که باعث شد جان اسنو پیمان پر ارزشش را برای مدتی به صورت کامل بشکند و همین موضوع ارزش او برای لرد اسنو را برایمان ثابت کرده بود.

او یکی از همان افرادی بود که نبرد بین عشق و وظیفه را تجربه کرد و در اوج بی‌رحمی و عشق می‌خواست به جان اسنو شلیک کند.

ایگریت درون خودش و دنیایش گم‌گشته‌ای بیش نبود و به همین دلیل سعی می‌کرد آن‌چه بزرگترهایش می‌گویند را منطقی و درست بداند. انگار انتخاب‌هایش مال خودش نبود و انگار نمی‌دانست کارهایش چه عواقبی دارند.

بسیاری از مخاطبان بازی تاج و تخت، پس از برخورد تیرهای او به بدن جان، برای همیشه از او بدشان آمد و ایگریت برایش تبدیل به شخصیتی شد که مرگش آرزوی همگان بود. متاسفانه یا خوش‌بختانه خط آخر از دفتر زندگی او هرگز نوشته نشد و در آن نقطه از دفتر فقط عبارت عشق که با خون نوشته شده بود به چشم می‌خورد.

در دنیای بی‌رحمی که ایگریت در آن زندگی می‌کرد شاید آرامشی فراتر از مردن در دستان جان در آن سرمای بی‌انتها وجود نداشت و ایگریت در اوج درد و زجه زدن به خاطر آن، این آرامش را پیدا کرد.

۲۰- استاد لوئین

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

استاد مهربانی که همیشه سعی در راهنمای ند استارک و فرزندانش داشت را حتما به یاد دارید. مردی که مشکلاتش پس از حرکت ادارد استارک به سوی مقر پادشاه آغاز شد و در پایان با یک زخم جان‌کاه در کنار یکی از درخت‌های خدایان شمال جان داد.

او در تمام زندگی خود، خدماتی صادقانه و مهربانانه به استارک‌ها ارائه کرد و همیشه سعی در بهبود بخشیدن وضعیت قلعه‌ی وینترفل داشت. در میان اغلب استادهای دربار که فقط انسان‌های پیر و بی‌خاصیت و یا طرد شده و اهل جادو بودند، استاد لوئین در کنار آئمون تارگرین بزرگ، تنها افراد واقعا خوبی بودند که نام استاد برازنده‌ی آن‌ها بود.

شاید ما مخاطبان هرگز با استاد لوئین آن‌گونه که باید و شاید خو نگرفتیم و شاید در آن اوایل هیچ حسی نسبت به آن نداشتیم اما هیچ‌کدام دلمان نمی‌خواست به آن حالت دردناک و زجرآور جانش را از دست دهد.

۱۹- منس ریدر

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

قبل از مشاهده‌ی چهره‌ی منس ریدر، او را یک حیوان وحشی و یک دیوانه‌ی غول‌پرست و غیرانسان می‌پنداشتم و همیشه برایم سوال بود که چه شکل و شمایلی دارد. بار اول که با هزار امید و آرزو به مراد دل رسیدم و چهره‌ی او را دیدم ناگهان خشکم زد و تمام تفکراتم در رابطه با او نابود شد.

هر ثانیه منتظر یک حرکت، یک کار، یک دیالوگ و یا هرچیز دیگری بود که باور کنم او همان چیزی است که اهالی پشت دیوار می‌گویند اما در چهره‌اش چیزی جز یک انسان عادی که دوست دارد مردمانش زندگی راحتی داشته باشند را پیدا نکردم.

منس ریدر از معدود افرادی بود که غرور بی‌پایان و غیرقابل ترکش به هیچ عنوان برایم احمقانه جلوه نمی‌کرد و همیشه می‌توانستم آن را باور کنم.

منس ریدر، یک فرد قدرتمند و دوست‌دار مردمش بود که انقدر صلابت داشت که آن همه قوم و قبیله‌ی وحشی را دور هم جمع کند و راهی جز جنگ و خون‌ریزی برای نجات مردمانش پیدا نکرده بود.

شاید تا قبل از لحظه‌ی مرگ او، خود من هم قضاوت‌های جان اسنو و دیگران را در رابطه با او می‌پذیرفتم و دیدم نسبت به او مثل آن‌ها بود و لحظه‌ی زنده‌زنده‌ سوخته‌شدنش را از روی حماقتش می‌دانستم اما چند ثانیه که گذشت و به آن جسم در حال نابودی در میان شعله‌های آتش نگاه کردم، متعجب و متحیر شدم.

شما را نمی‌دانم ولی من هر چه به آن فرد در حال آتش گرفتن نگاه کردم، اثری جز شجاعت در او ندیدم و جالب این که هیچ اثری از حماقت هم به چشمم نیامد!

۱۸- بنجن استارک؟

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

عموی جان اسنو را به یا دارید؟ همان فرد جذابی که بدون هیچ دروغی حرف می‌زد و انگار همیشه از ماجراهای پشت دیوار بیشتر از آن‌چه به نظر می‌رسید می‌دانست. او یک مبارز کارکشته و یک انسان مهربان بود و شاید می‌شد او را نسخه‌ای جوان‌تر و کمی هم احساسی‌تر از جورا مورمنت به حساب آورد.

بنجن استارک یکی از اشخاصی بود که هرگز جنازه‌اش را با چشمانمان ندیدیم اما با در نظر گرفتن قواعد خلق‌شده توسط مارتین در دنیای بازی تاج و تخت(کتاب‌خوان‌ها بخوانند نغمه‌ی یخ و آتش) بعید است که هرگز دوباره او را ببینیم.

او فرد خوب و مهربانی بود و صداقت بی‌مثل و مانندش و آن صلابتی که داشت باعث شد جان اسنو او را برای خود تبدیل به یک اسطوره کند.

در کنار حرف‌هایی که تیریون آن شب با جان زد، ذات وجودی بنجن استارک یکی از عواملی بود که باعث شد لرد اسنو تصمیم بگیرد مابقی زندگی خود را در کنار دیوار بی‌پایانِ واقع در نقطه‌ی شمالی وستروس بگذراند.

بنجن استارک را از همان لحظه‌های اول به شکل یه نقش جدی و پر رنگ درک کرده بودیم و به همین دلیل دردناکی مرگ به چشم ندیده‌اش را در این می‌دانیم که او می‌توانست در آینده در داستان نقش به سزایی داشته باشد اما این‌گونه نشد.

۱۷- ویسریس تارگرین

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

ویسریس را می‌توان نسخه‌ای ساده لوح‌تر و احمق‌تر از پدرش یعنی «پادشاه دیوانه» دانست. نمی‌خواهم بگویم او در ذات و صفتش انسان بدی بود یا این که از آن انسان‌هایی بود که هیچ هدف منطقی و درستی نداشت، منظورم این است که او دنیا را با خوانش مسخره‌ی خودش می‌خواند و به همین دلیل هیچ‌چیز از حقیقت‌های دور و برش نمی‌فهمید.

عشق به پادشاهی و رسیدن به تاج و تختی که فکر می‌کرد متعلق به او است، چشمان او را کور و نگاه احمقانه‌اش به دنیا را از قبل هم بی‌معنی‌تر کرده بود. ویسریس معنی زندگی را هرگز آن‌طور که باید و شاید نفهمید و همیشه می‌خواست از چکیدن چند قطره باران تفسیر نزدیک بودن وقوع یک سیل را داشته باشد.

دنیا را تاریک‌تر از آن‌چه که در حقیقت بود می‌دید و انسان‌ها و اتفاقات بی‌خود دور و اطرافش را خیلی بیشتر از آن‌چه که باید جدی می‌گرفت و همین چیزها بود که او را نابود کرد.

نمی‌دانم از این که تاجی که می‌خواست را به دست آورد شاد باشم یا از ریخته شدن آن طلای داغ بر سر و صورتش ناراحت اما هر چه که بود، ویسریس دردناک مرد اما چیزی بیش از این هم لیاقتش نبود.

۱۶- سندور کلگان

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

سگ شکاری را به جرئت می‌توان یکی از بهترین شخصیت‌های سریال دانست. مردی که هیچ‌چیز این دنیای لعنتی تکانش نمی‌داد و فقط می‌خواست همان چیزی که هست بماند.

در بسیاری از صحنه‌ها و دیالوگ‌ها، او برایمان معنایی بیش از یک سرباز قوی و قدرتمند که به رئسای وحشی‌صفتش خدمت می‌کرد نداشت اما از آن‌جایی که نویسندگان این اثر، استاد نابود کردن اسطوره‌ها و تبدیل کردن شخصیت‌های عادی به موجوداتی دوست‌داشتنی که مخاطب می‌تواند با آن‌ها همزادپنداری کند هستند، طولی نکشید که خوانش ما از قصه‌ی این شخصیت تبدیل به چیزی فراتر از یک سگ شکاری شد.

سیر تحولات شخصیتی سندور کلگان، بسیار کندتر و نامحسوس‌تر از دیگر شخصیت‌ها پیش‌ می‌رفت و مخاطب بی‌دقت شاید هرگز موفق به درک این مسیر شخصیتی طی شده توسط او نمی‌شد. ماجراهای رخ داده در کودکی تیره و تار سندور کلگان یکی از همان چیزهایی بود که فهمیدن او را سخت می‌کرد.

بعضی مواقع تبدیل به یک مرد بی‌وجدان می‌شد که هر کاری را انجام می‌داد و برخی مواقع با رفتارهای مهربانانه‌اش باعث می‌شد در آن صورتِ سوخته به دنبال نشانه‌هایی از مهربانی و بزرگواری بگردیم.

سگ شکاری دقیقا به مانند چهره‌ی نیمه آتش‌گرفته‌اش در کودکی چیزی غیرقابل شناخت بود.

نه این که بگوییم او هم به مانند هاروی دنت تبدیل به فردی دوچهره با دو رفتار و حالت مختلف شده بود، بلکه حرفمان این است که او شخصیتی واحد اما در مواقع لازم دوگانه داشت.

انگار او می‌خواست در این دنیای بیمار و پر شده از ظلم و کثافت کمی هم به خوشی بگذراند و تا جای ممکن زنده بماند.

نمی‌توانم دقیقا حسی که نسبت به این فرد جالب دارم را بیان کنم اما اگر دنیای بازی تاج و تخت را مانند دنیای فیلم‌هایی که هدف شخصیت‌هایش بقا و زنده ماندن است در نظر بگیریم( که البته این تصور خیلی هم بی‌شباهت به حقیقت نیست!) سندور کلگان تقریبا یکی از آن اشخاصی است که همیشه می‌تواند زنده بماند.

اتفاقات رخ داده در لحظه‌ی آخر را که به یاد می‌آورم از آن بدجنسی آریا شاد می‌شوم چرا که اگر همان‌طور که سگ شکاری می‌خواست آریا شمشیر را بر بدنش فرو برده بود، دیگر نمی‌توانستم به آن علامت سوال مقابل نام او امیدوار باشم.

۱۵- سیریو فورل؟

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

استاد براووسی و خوش‌قلب آریا محصول قرار گرفتن یک سری ویژگی دوست‌داشتنی شخصیتی در وجود یک نفر بود. سیریو فورل با این که جنگیدنش را جز با یک تکه‌چوب ندیدیم، در ذهنمان همیشه حکم یک جنگ‌جوی شکست‌ناپذیر را داشت و به همین دلیل از این که استاد آریا استارک بخواهد این‌گونه و توسط آن فرمانده‌ی بی‌خاصیت و احمق لنیسترها کشته شود برایمان اعصاب‌خوردکن و ناراحت‌کننده بود.

شاید به عقیده‌ی بسیاری ارزش سیریو فورل و یا تاثیرگذاری مرگ او تا حدی نباشد که بخواهیم این‌جا و در این شماره از او اسم ببریم اما این افراد به احتمال زیاد فراموش کرده‌اند که اگر او نبود، آریا استارک نه به این حد از توانایی می‌رسید و نه اصلا انقدر زنده می‌ماند که بخواهد داستانی این‌چنین و متفاوت با دیگر شخصیت‌های سریال داشته باشد.

سیریو فورل چه مرده باشد و چه زنده مانده باشد، در ذهن ما همان جنگ‌جوی جذاب و خوش‌لهجه‌ی براووسی است که با یک تکه‌چوب یک لشگر سرباز را به سخره می‌گرفت.

۱۴- لرد مورمونت

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

مورمونت( با سر جورا مورمونت قاطی نکنید، سر جورا همان شخصی است که دنریس را همراهی می‌کند و البته پسر همین لرد مورمونت است) یکی از اشخاصی بود که وظیفه را بر هر چیزی اولویت می‌داد و تمام زندگانی خود را صرف خدمت صادقانه به نگهبانان شب کرده بود.

او در تمام زندگی‌اش دلاورانه و باشکوه برای نگه داشتن دیوار مبارزه کرد. او فردی بود که کم پیش می‌آمد چیزی او را نگران یا آشفته کند و اغلب مواقع به سردی همان نقطه‌ای که در آن زندگی می‌کرد به نظر می‌رسید. مورمونت را دوست داشتم، به این سبب که شخصیتی کاملا متفاوت با دیگران بود و همیشه به سبک و سیاق شخصیتی خود پایبند باقی ماند.

تا لحظه‌ی آخر از استحکام شخصیتی او کم نشد و هیچ چیز نتوانست استخوان‌بندی وجودی‌اش را برایمان در هم بشکند. مرگ لرد مورمونت، اگر رخ نمی‌داد جان اسنو هرگز فرمانده‌ی نگهبانان شب نمی‌شد و شاید اتفاقات قسمت پایانی فصل پنجم هرگز رخ نمی‌داد.

۱۳- تالیسا استارک

24 مرگ دردناک سریال بازی تاج و تخت (1)

به هر حالت و از هر جهتی بخواهیم به سراغ دردناک‌ترین مرگ‌های گیم آف ترونز برویم و هر شماره معکوسی که بخواهیم برای نام بردن مرگ‌های دردناک بازی تاج و تخت داشته باشیم، بالاخره حتما در چندین و چند نقطه به عروسی خونین می‌رسیم.

تالیسا، در ابتدای کار برای ما مخاطبان یک پرستار جنگی و عشق راب استارک جوان و خام بود اما چیزی نگذشت که او هم شکل و شمایلی همچون یک شخصیت که به طور مستقل نیز عالی است به خود گرفت و وجودش به طور کامل برایمان معنادار شد.

تالیسا استارک مدت کوتاهی در برابر چشمان ما زندگی کرد و در آن لحظه‌ای که همه منتظر اتفاق‌های خوب برای راب و ادامه‌ی پیروزی‌هایش بودیم و در ذهن آرزوی متولد شدن پسرش که ند نام داشت را می‌پروراندیم، ناگهان همه‌چیز خراب شد و آن واقعه‌ی خونین رخ داد.

تالیسا یکی از مظلوم‌ترین شخصیت‌های این دنیا بود که متاسفانه خیلی زود توسط نویسنده‌ی بی‌احساس! و شخصیت‌کشِ این قصه‌ها یعنی جورج.آر.آر.مارتین از بین رفت.

مرگ او آن هم پس از مدت کوتاهی گذشتن از عروسی راب، خود به خود به شدت دردناک بود اما وقتی با آن ضربات وحشیانه‌ی چاقو به شکمش صورت گرفت، از قبل هم دردناک‌تر شد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    ۲۰- استاد لوئین خیلی دوسداشتنی بود

    ۱۳- تالیسا استارک:(

  • hamed

    یکی بره به جرج بره بگه کم بکش کم

  • ذبیح

    فقط مرگ ند استارک دردآور بود هنوز از یادم نرفته!!خیلی زورم اومد!!

  • بدون نام

    هنوزم که هنوزه مرگ جان اسنو را باور ندارم!!!

  • ذبیح

    مرگ گرگ سانسا توسط پدرش ند استارک از مرگ اون ویسریس تارگارین دردناک تر بود!!

  • بدون نام

    چرا تامن توشون نیست اونم مرگش خیلی دردناکه

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج