با کاراکترهای اصلی «بازی تاج و تخت» آشنا شوید
در این پنج فصلی که از پخش سریال می گذرد، آنقدر شخصیت تاثیرگذار و مهم کشته و از سریال خارج شده اند که در ابتدای فصل شش تعداد شخصیت های مهم و باقی مانده در این سریال به تعداد انگشتان دو دست هم نمی رسد.
مجله آهنگ ایده آل: جی آر آر مارتین آنقدر کله شق و بی رحم است که نمی توان به هیچ کدام از شخصیت های داستان او به چشم شخصیت اصلی نگاه کرد. تا مخاطب احساس می کند که داستان فلان شخصیت را دنبال کند یا فلان شخصیت را دوست داشته باشد، به سرعت مارتین او را می کشد.
در این پنج فصلی که از پخش سریال می گذرد، آنقدر شخصیت تاثیرگذار و مهم کشته و از سریال خارج شده اند که در ابتدای فصل شش تعداد شخصیت های مهم و باقی مانده در این سریال به تعداد انگشتان دو دست هم نمی رسد. با این حال به سراغ تاثیرگذارترین چهره هایی رفتیم که هنوز زنده اند و می توان به بودن شان امید داشت.
تیریون لنیستر / Tyrion Lannister
او سومین و کوچکترین فرزند تایون و وانا لنیستر است. تیریون یک کوتوله است و به همین دلیل مورد تمسخر قرار می گیرد و او را جن یا نصف مرد صدا می زنند. تیریون فردی زیرک، شوخ طبع، باسواد و محاسبه گر است و خدمات زیادی برای خانواده اش انجام می دهد اما در نزد پدرش به دلیل نقص ظاهری و در این که در هنگام تولد موجب مرگ مادرش شده از احترام کمی برخوردار است.
او می تواند در برابر دشمنانش بسیار بی رحم باشد، با این حال با کسانی که مانند او طرد شده اند و مورد بد رفتاری قرار گرفته اند بسیار مهربان است و با آنان همدردی می کند.
تیریون رابطه خوبی با برادرش جیمی دارد اما خواهرش سرسی از او متنفر است و قسم خورده او را بکشد.
در طول داستان تیریون بیشترین مسافرت را انجام می دهد و تعدد اتفاقاتی که برای او رخ می دهد بسیار زیادتر از باقی شخصیت هاست. پدرش او را به اتهام کشتن جافری پادشاه وقت وستروس به اعدام محکوم می کند اما در آخرین لحظات به وسیله برادرش جیمی و لرد واریس نجات پیدا می کند و بالاخره با دست خودش پدرش را به قتل می رساند. او هم اکنون در حال کمک به دنریس تارگریان است تا او را به تخت پادشاهی برساند. پیتر دینکلیج نقش او را در سریال بازی می کند.
جان اسنو/ Jon Snow
جان اسنو ظاهرا پسر نامشروع ادارد (ند) استارک است. او تحت سرپرستی پدرش در کنار خواهر و برادرهای ناتنی خود رشد کرده. جان وقتی به سن بلوغ نزدیک شد، به نگهبانان شب پیوست اما ظاهرا در خصوص اصل و نسب جان اسنو اطلاعات دقیق در دست نیست.
به او گفته شده اواخر قیام رابرت باراتیون علیه تارگرین ها، حدود یک ماه قبل از غارت بارانداز پادشاه به دنیا آمده. ادارد استارک زمان بازگشت از جنگ، بچه ای تازه متولد شده که همان جان اسنو است را با خود به وینترفل آورده و مصرانه خواستار بزرگ شدن او با سایر فرزندانش شد اما چندین و چند نظریه در این مورد وجود دارد که یکی از آنها این است که مادر اولیانا استارک (خواهر ادارد استارک و نامزد رابرت باراتیون) و پدرش ایگار تارگرین (همان کسی که لیانا را دزدید) است.
جان اسنو بسیار عادل، مهربان و پایبند به اصول و ارزش های اخلاقی و انسانی مردمان شمال است ولی همین دل رحم بودن آخر کار دست او می دهد. او که ب دلیل توانایی اش در جنگیدن و نترس بودنش خیلی سریع به مقام فرمانده نگهبانان شب رسید و به دلیل توطئه مخالفانش در قلعه سیاه علیه او آن هم برای هم پیمان شدن با وحشی ها و امان دادن به آنها در آخرین دقایق سریال در فصل ۵ به قتل رسید.
از آنجا که جان اسنو یکی از محبوب ترین و در عین حال تاثیرگذارترین شخصیت های داستان است، مرگ او بسیار شوک آور بود اما در خصوص مرگ او ابهامات زیادی وجود دارد. کیت هارینگتون نقش او را در این سریال بازی می کند.
دنریس تارگریان/ Daenerys Targaryen
آخرین بازمانده رسمی خانواده تارگرین هاست. او در دوران نوجوانی کاملا زیر سلطه برادرش ویسریس بود. ویسریس که سودای بازپس گیری تاج و تخت خانواده اش را در سر داشت حاضر شد خواهرش را مجبور به ازدواج با کال دروگو یکی از بزرگترین فرماندهان قبایل جنگجوی دوتراکی کند اما عطش ویسریس در این زمینه زیاد از حد بود و باعث شد که به فرمان دنریس که بعد از ازدواج تبدیل به کالیسی یا ملکه دوتراکی ها شده بود، به دست کال دروگو کشته شود.
دنریس پس از آن که با توطئه مخالفانش در قبیله دوتراکی ها، شوهرش می میرد و پسر در شکمش را از دست می دهد، با در اختیار داشتن سه اژدهایی که نزد او سر از تخم درآوردند؛ به عنوان مادر اژدها راهی طولانی را طی می کند تا مثل برادرش تاج و تخت خانوادگی اش را پس بگیرد.
در این راه دنریس با جورا مورمنت که ابتدا منفعت طلبانه، سپس از روی احساس عمیقش نسبت به دنریس به او کمک می کند همراه می شود. او دختری است که قصد دارد به عنوان ملکه ای عادل و حامی مردم از او یاد شود و تلاش می کند انسان دل رحم و مهربانی باشد اما اتفاقات داستان او را از دختری ترسو به ملکه ای تبدیل می کند که به راحتی می تواند تصمیمات خشنی بگیرد. در حالی که زمستان نزدیک است او هر لحظه به جنگ با وستروس برای فتح تاج و تخت اجدادی اش نزدیک می شود. امیلیا کلارک نقش دنریس تارگریان را بازی می کند.
آریا استارک/ Arya Stark
آریا جوان ترین دختر و سومین فرزند لیدی کتلین و ادارد استارک است. او دختری است شجاع که برخلاف خواهر بزرگترش سانسا به مبارزه و اکتشاف علاقمند است. آریا دوست دارد شمشیربازی بیاموزد و در مسابقه ها و حتی جنگ ها شرکت کند؛ درست بر خلاف سانسا که علاقمند به فعالیت های مرسوم زنان نجیب زاده است.
آریا رابطه بسیار نزدیک با برادر ناتنی اش جان اسنو دارد. او در طی سفرهایش زیرکی و هوشیاری فوق العاده و توانایی بسیاری در تطبیق با شرایط سخت را از خود نشان می دهد.
پس از تراژدی خانواده استارک او در سفری اودیسه وار از وستروس خارج شده و به معبد خدایان بی چهره رسیده است؛ جایی که سرنوشتی عجیب در انتظار اوست. آریا تنها کاراکتری است که حداقل یک فصل مخصوص به خود در تمامی ۵ کتاب داشته است. میسی ویلیامز نقش او را بازی می کند.
جیمی لنیستر/ Jaime Lannister
پدر واقعی سه فرزند سرسی برادر اوست. جیمی یک شمشیرزن بسیار ماهر است که در نتیجه خیانت خانواده اش به استارک ها و اسیر شدن در دست آنها آسیب های روحی و جسمی جبران ناپذیری می خورد.
جیمی به دلیل کشتن شاه دیوانه آن هم زمانی که عضو گارد پادشاهی بوده به لرد «شاه کش» معروف می شود. با این که یکی از افراد اصلی در پیاده کردن نقشه قتل رابرت باراتیون است اما کلا علاقه زیادی به سیاست یا توطئه چینی های درباران ندارد.
برخلاف خواهرش سرسی با تیریون رابطه خوبی دارد و حتی چندین بار او را از مرگ نجات می دهد. جیمی فصل به فصل در داستان تبدیل به آدم سمپاتیک تری شده و الان کمتر مخاطبی است که به اندازه سرسی از او متنفر باشد، ضمن اینکه نشانه هایی از علاقه به کسی خیر از خواهرش را زمانی که اسیر محافظ غول پیکر کتلین استارک یعنی برن از تارث بود از خود بروز داد که جای امیدواری دارد. نیکولیج کوستر والدائو بازیگر نقش جیمی لنیستر است.
پیتر بیلیش/ Peter Baelish
پیتر بیلیش که او را با نام انگشت کوچیکه هم می شناسند در یک خاندان کوچک و ناشناخته به دنیا آمده است. او که علاقه زیادی به کاتلین استارک داشت کل زندگیش را صرف تلاش برای فرار از مقام کوچکش و تبدیل شدن به چیزی فراتر کرده است.
بیلیش مهارت های قابل توجهی در تجارت و اقتصاد دارد. او همچنین استاد دسیسه های درباری است. نبوغ او تنها با میزان جاه طلبی و ترقیات سیاسی اش قابل مقایسه است.
او گاهی اوقات به خاطر غیر اشرافی بودنش توسط لردهای بالا مقام، دست کم گرفته می شود و همین موضوع آنها را دچار مصیبت های زیادی می کند اما هنوز هم کسی نمی داند در مغز او چه می گذرد. آیدن گلین نقش لرد بیلیش را بازی می کند.
سرسی لنیستر/ Cersei Lannister
همسر رابرت باراتیون، دختر تایوین لنیستر، برادر تیریون و جیمی لنیستر و مادر دو پادشاه. سرسی بی اندازه بی رحم و سیّاس است. تنها چیزی که می شناسد قدرت است. حاضر است همه چیز و همه کس را کنار بزند تا به قدرت برسد و اتفاقا به خوبی توانایی این کار را دارد.
جرقه های تراژدی خانواده استارک با نقشه شوم او علیه ادارد (ند) استارک آغاز می شود، آن هم زمانی که ادارد استارک فهمیده بود فرزندان رابرت باراتیون فرزندان واقعی او نیستند و بالطبع جانشینان او برای پادشاهی.
با همه اینها او دیوانه وار فرزندانش را دوست دارد و هر کسی که بخواهد ذره ای گزند یا آسیب به آنها برساند، سرسی را دشمن خود کرده است. او به شدت از تیریون متنفر است و حتی تمام تلاش خود را برای کشتن او به کار می بندد اما تیریون قفسر در می رود ولی در عوض به شکل گناه آلودی عاشق برادرش جیمی است.
البته سرسی با همه ادعایش در فصل پنج ضربه سنگینی خورد، ضربه ای که بی شک او را تبدیل به ماری زخمی و منتظر برای انتقام کرده است. لینا هیدی بازیگر نقش سرسی لنیستر است.
ملیساندر/ Melisandre
برخلاف خیلی های دیگر که قدرت پیشگویی دارند، او به تفاسیرش از تصاویری که در آتش می بیند کاملا مطمئن است. او می کوشد خودش را فردی مرموز، ساکت و قدرتمند نشان دهد. او چندین بار استنیس باراتیون را با جادوهایش نجات داد که مهمترین کارش فرستادن جادوی سیاه برای رنلی برادر کوچک اسنیس و کشتن او بود.
ملیساندر با توجه به قدرت جادوگری اش یکی از معدود امیدهای بازگرداندن زندگی به جان اسنو است. کریس فن هوتن نقش ملیساندر را بازی می کند.
سانسا استارک/ Sansa Stark
سانسا درست برعکس آریاست. او مثل یک بانو بزرگ شده و نگرش مرسوم زنانه به محیط اطرافش دارد. به موسیقی، شعر، آوازخوانی، رقص، قلاب دوزی و سایر فعالیت های مرسوم زنانه علاقه دارد و مثل بسیاری از دختران هم سن و سال خود، عاشق آوازها و داستان های عاشقانه و پرماجراست، خصوصا داستان هایی در مورد شاهزاده های خوش قیافه اما با آغاز تراژدی خانواده استارک به منجلاب سهمگینی می افتد.
ابتدا زن جافری می شود، بعد زن تیریون و دست آخر هم همسر رمزی بولتن. او از زمان مرگ خانواده اش حتی یک روز خوش هم ندیده است. روز به روز آتش انتقام در سانسا شعله ورتر می شود و او را جسورتر می کند و در این مسیر، سادگی و معصومیت کودکانه اش بیشتر از بین می رود. سوفی ترنر نقش سانسا استارک را بازی می کند.
رمزی بولتون/ Ramsay Bolton
او یک دیوانه تمام عیار است. پسر نامشروع روس بولتون که تمام تلاشش این است که به اصل و نسب پدرش متصل شود تا به این ترتیب به جانشینی او و احتمالا حکومت بر سرزمین های شمالی برسد.
او سادیسم شکنجه و کشتن دارد. بلایی که او سر تیون گریجوی آورد را خدا سر بنده اش نیاورد؛ هیچ وقت. بعد از شاه جافری او را می توان لزج ترین و منفورترین شخصیت دنیای بازی تاج و تخت دانست. هر کس دیگری هم جای سانسا بود قطعا از دست این هیولا خودش را از بالای برج به پایین پرت می کحرد. اگر همین الان مارتین او را بکشد، قطعا همه دعا به جان این نویسنده خواهند کرد. ایوان رئون نقش رمزی بولتون را بازی می کند.
سمول تارلی/ Samwell Tarly
سمول فرزند نخست لرد رندیل تارلی و همسرش ملیسا فلورنت بود. لرد رندیل که از او به عنوان یکی از بهترین فرماندهان نظامی هفت پادشاهی یاد می شد، هر آنچه در توان داشت برای تربیت فرزندش به عنوان جانشینی مناسب انجام داد ولی سمول نتوانست جنگجوی خوبی شود.
وقتی به سم به سن بلوغ رسید، پدرش با صراحت به او گفت که لایق شمشیر اجدادی خاندانش نیست و اینکه باید به نگهبانان شب بپیوندد و نام خانوادگی اش را کنار بگذارد تا سد راه وراثت برادر کوچکترش نباشد.
سم در قلعه سیاه با جان اسنو آشنا و تبدیل به بهترین رفیق و حامی او می شود. او اولین کسی است که در طول داستان با استفاده از خنجر شیشه اژدها یکی از وایت واکرها را برای نجات دختری وحشی به نام گیلی می کشد.
در مهمترین لحظاتی که جان اسنو به او نیاز داشت او برای رسیدن به مقام استادی و حفظ جان گیلی و بچه کوچکش که به آنها علاقه پیدا کرده، قلعه سیاه را ترک می کند. سم با توجه به خصوصیاتش و سیر طبیعی تکامل شخصیتش احتمالا یکی از عناصر مهم بازی تاج و تخت خواهد بود. جان بردلی نقش سمول تارلی را بازی می کند.
داووس سیورث/ Davos Seaworth
داووس سیورث که عموما شوالیه پیاز نامیده می شود، در گذشته یک قاچاقچی بود اما بعد از قیام رابرت باراتیون به مقام شوالیگی رسید و تبدیل به وفادارترین و مورد اعتمادترین حامی اتنیس براتیون شد.
او مرد بسیار محتاط و عاقلی است که در بسیاری مواقع موجب نجات استنیس شد و استنیس تنها زمانی شکست خورد که او را در کنار خود نداشت.
او در پایان فصل پنج دوباره به قلعه سیاه بازگشته است و باید دید سرنوشت او در فصل های بعدی چه خواهد بود. بعید است مارتین که او را از چند مهلکه خطرناک نجات داده به این زودی ها بی خیال او شود. لیام کانینگهام نقش داووس سیورث را بازی می کند.
تئون گریجوی / Theon Greyjoy
تیان گریجوی تنها پسر زنده و وارث لرد بیلون گریجوی است که با پایان شورش گریجوی به عنوان گروگان به قیمومیت لرد ادارد استارک درآمد. خانواده استارک ها او را مثل پسر خودشان بزرگ کردند اما او خر نمک خورد و نمکدان شکاند و در زمانی که خانواده استارک ها مشغول جنگ بودند به وینترفل حمله کرد و برادر معلول استارک ها «برن» را بی خانمان کرد.
تئون دوران تلخی را زیر شکنجه های رمزی بولتون و بی توجهی های پدرش گذراند و به نظر می رسد دوران رستگاری اش با نجات سانسا آغاز شده. الفی الن نقش تئون گریجوی را بازی می کند.
برن استارک/ Bran Stark
برندون استارک که مختصرا برن نامیده می شود، دومین پسر لرد ادارد استارک است. زندگی برن بعد از سقوطی که به وسیله هل دادنش توسط جیمی لنیستر اتفاق افتاد و منجر به فلج شدنش شد، به طور کامل تغییر کرد و حالا او برای حرکت کردن نیازمند به خدمتکارشان هودور است.
او پس از فتح قلعه وینترفل توسط بولتون ها به همراه میرا، هودور و جوجن فرار می کند و بعد هم به دیوار که می رسد در چاهی آن سوی دیوار ناپدید می شود. هنوز خبری از او در دست نیست اما با توجه به اهمیت شخصیت برن او احتمالا در فصل شش به داستان بازمی گردد و نقش مهمی در روند ماجراها ایفا می کند. آیزاک همپستید - رایت نقش برن استارک را بازی می کند.
برین از تارث/ Brienne of Tarth
برین، دوشیزه تارث که گاهی اوقات دیگران به تمسخر او را برین خوشگله صدا می کنند، یکی از اعضای خاندان تارث است. او تنها فرزند زنده و وارث لرد سلوین تارث است. به دلیل درشت اندام بودن و ظاهر نخراشیده اش به زن ها شباهت ندارد و همیشه مورد تمسخر اطرافیانش بوده است.
برین محافظ قسم خورده رنلی باراتیون بود و او را به شدت دوست داشت. پس از مرگ رنی مصمم می شود انتقام او را از استنیس بگیرد اما مدتی بعد خود را متعهد می بیند که به دستور کتلین استارک جیمی لنیستر را به مقر پادشاهی ببرد و دختران کاتلین استارک را بازگرداند اما این اتفاق رخ نمی دهد و پس از مرگ کاتلین او قسم خورده جیمی لنیستری می شود که حالا رابطه خوبی با او پیدا کرده. جیمی به او دستور می دهد که سانسا استارک را پیدا کند و او راهی ماموریتی دشوار می شود که به نظر نتیجه و عاقبتش در فصل شش مشخص خواهد شد.
نگهبانان شب / The Night's Watch
گروهی از مردان که در محل دیوار نگهبانی می دهند. لباس سرتاسر سیاه می پوشند و سوگند خورده اند که تا آخر عمر خود ازدواج نکنند و بچه دار نشوند. وظیفه نگهبانان شب حفاظت از وستروس در برابر خطر اقوام وحشی و موجودات افسانه ای سرزمین های شمالی است.
افرادی که داوطلبانه به این گروه پیوسته اند می توانند دیوار را ترک کنند اما مجرمین و فراری هایی که به دیوار تبعید شده اند همیشه همانجا می مانند و مجازات کسانی که سوگند خود را می شکنند مرگ است.
به خاطر لباس های سیاه شان به آنها کلاغ ها و برادران سیاه هم می گویند. در اهمیت نگهبانان شب همین کافی است که تمام جنگ های داخلی در وستروس به دلیل اطمینان آنها از محافظت شدن در برابر نیمه شمالی دیوار است. یعنی به عبارت دیگر وستروسی ها فعلا خوشی زیر دل شان زده وگرنه اگر دیوار سقوط کند، همه آنها در معرض نابودی قرار می گیرند.
مردمان آزاد (وحشی ها)/ Free Folk
به ساکنین شمال دیوار مردمان آزاد می گویند که اهالی وستروس به دلیل خشونت ذاتی آنها لقب وحشی ها را به آنها داده اند. سرزمین های آنسوی دیوار در تمام طول سال بسیار سرد است اما با این حال مردمان آزاد در آنجا سکوت دارند.
آنها در روستاهای کوچکی پراکنده شده اند و به صورت قبایل در سرتاسر آن سوی دیوار، از دورترین مناطق قابل دسترس تا نزدیکی های دیوار زندگی می کنند. آنها تاکنون چندین بار با هدف فتح دیوار به آن حمله کرده اند که هر بار از نگهبانان شب شکست خورده اند.
دیگران (وایت واکر)/ Others
این موجودات افسانه ای در سریال به نام «وایت واکر» معروف اند. «آدرها مرده نیستن. اونا عجیب، زیبا و فکر می کنم جن هایی از جنس یخ یا چیزی شبیه به اون هستند، نوع متفاوتی از زندگی، فرای انسان، موزون و خطرناکند.» این تعریف مارتین از وایت واکرهاست.
بنا بر افسانه ها، وایت واکرها اولین بار تقریبا ۸۰۰۰ سال پیش از وقوع داستان فعلی ظاهر شدند. در طول زمستانی که یک نسل طول کشید و دوره ای از تاریکی که به شب طولانی شناخته می شود.
آنها شمشیرزنانی ممتازند و از شمشیرهای نازک کریستالی استفاده می کنند که گفته می شود آنقدر سردند که هر جسمی را که با آنها در تماس باشد، خرد می کنند، از جمله شمشیرهای فولادی که نگهبانان شب در خدمت دارند.
شیشه اژدها و فولاد والریا تنها ابزاری است که می توان با آن وایت واکرها را نابود کرد. در داستان فعلی سمول تارلی و جان اسنو تنها کسانی هستند که توانسته اند وایت واکر بکشند.
وایت ها/ Wights
وایت ها انسان ها و موجودات مرده ای هستند که توسط وایت واکرها دوباره جان می گیرند، آن هم زمانی که سرمای درونی وایت واکرها آنها را لمس می کند. هر کس که در برابر وایت واکرها شکست می خورد، باید سوزانده شود، وگرنه مرده ها به عنوان خدمتکاران وایت واکرها دوباره برخواهند خواست.
اوج تقابل وایت ها و انسان ها برمی گردد به اپیزود هشت از فصل پنج، زمانی که جان اسنو برای نجات وحشی ها نزد آنها می رود و رفتن او همزمان می شود با حمله وایت واکرها به قبایل وحشی، نتیجه این حمله کشته شدن هزاران نفر از وحشی ها و جان گرفتن دوباره آنها در قالب وایت به دست فرمانده وایت واکرها بود.
آنها شباهت زیادی با زامبی ها دارند. به خاطر مرده بودن، دردی احساس نمی کنند و بی توجه به جراحت شان به جنگیدن ادامه می دهند.
نظر کاربران
بهترین سریال تاریخ!!!!!!!!!!!!!
valar murgoles
عاشق شخصیت جان اسنو بودم نامردی کشتنش وگرنه اگه همشون با هم با شمشیر باهاش میجنگیدن همشونو میکشت!اشک تو چشمام جمع شد...
زیباترین و بهترین سریال دنیاست.
سریالهایی که پیشنهاد میکنم ببینین.
1-game of thrones
2-walking dead
3-vikings
4-the vampire diaries
5-the strain
6-the 100
7-super natural
8-Da Vinci's Demons
9-Arrow
هیچکدوم هنوز تموم نشدن و ادامه دارن همچنان!
نبینین از دستتون رفته.
من فک کنم جاان اسنو برگرده آخه کشده شدنش خیلی شک سنگینی وارد کرده .
ولی خوشم اومد از جی آر آر مارتین 5 فصل گذشت هنوز نمیتونی بفهمی تهش چی میشه برعکس خیلی از سریالا
به یاد دارید که دنریس در فصل دوم رویایی دید که در آن قر فرمانروایی متروکه شده بود،دیوار ها و سقف هایش از بین رفته بودند و برف میبارید؟ شاید بگوئید این رویا بر اساس جادو بوده ولی برگ نیز چنین رویایی دید. من که فکر می کنم دنریس پس از آمدن به و ستروس آن قلعه و همه ی شهر را به آتش بکشد همان طور که اگان فاتح هرن هال را به آتش کشید. حتما می گویید آنجا خانه اژدهای دنریس است ولی خود دنریس ز خبر ندارد که تخت آهنین دیگر محبوب نیست و کل مملکت دارن به سمتش توف میکنن. و دوما روی این تخت رابرت براتیون(کسی که بی اندازه مورد تنفر وی است ) نشسته است و بعد از آن جآفری چندش و تا من و از همه بدتر سر سی نشسته است یعنی تختی است که لنیستر و برایتون بر رویش نشسته اند و اگر من دنریس بودم هرگز روی تختی که بوی گند لنیستر ها را میدهد نمی نشستم!هرگز هرگز هرگز!لا قل قبل نشستن بی آن و همه ی قصر را سم پاشی می کردم اما در آن دوره سم پاشی نبوده پس به آتش می کشیدم
پاسخ ها
همشون از دنریس بهتر بودن
پس دیگه حرف نزن مخصوصاٌ سرسی که عشق بود
به یاد دارید که دنریس در فصل دوم رویایی دید که در آن قر فرمانروایی متروکه شده بود،دیوار ها و سقف هایش از بین رفته بودند و برف میبارید؟ شاید بگوئید این رویا بر اساس جادو بوده ولی برگ نیز چنین رویایی دید. من که فکر می کنم دنریس پس از آمدن به و ستروس آن قلعه و همه ی شهر را به آتش بکشد همان طور که اگان فاتح هرن هال را به آتش کشید. حتما می گویید آنجا خانه اژدهای دنریس است ولی خود دنریس ز خبر ندارد که تخت آهنین دیگر محبوب نیست و کل مملکت دارن به سمتش توف میکنن. و دوما روی این تخت رابرت براتیون(کسی که بی اندازه مورد تنفر وی است ) نشسته است و بعد از آن جآفری چندش و تا من و از همه بدتر سر سی نشسته است یعنی تختی است که لنیستر و برایتون بر رویش نشسته اند و اگر من دنریس بودم هرگز روی تختی که بوی گند لنیستر ها را میدهد نمی نشستم!هرگز هرگز هرگز!لا قل قبل نشستن بی آن و همه ی قصر را سم پاشی می کردم اما در آن دوره سم پاشی نبوده پس به آتش می کشیدم
عبدالله...اون صحنه ای که دنریس دید بخاطر حمله وایت واکرا بوده نه حمله دنریس...
پاسخ ها
خیلی زر میزنی دنریس مثل پرشه
تارگرين پدره جان باشه اونوقت جان چه نسبتي با كاليسي داره ؟
پاسخ ها
عمشه
سرسی عشققه نباید یه وزق زشت به اریا میکشتش