۲۳۴۰۶۱
۱ نظر
۵۱۵۴
۱ نظر
۵۱۵۴
پ

هفته نامه آمریکایی «نیویورکر» در ایران

«نیویورکر» یک هفته نامه آمریکایی است که ۹۰ سال است خودش را در اوج نگه داشته و با تیراژی حدود یک میلیون نسخه هر هفته منتشر می شود.گروهی از مترجمان ایرانی تصمیم گرفته اند داستان های نیویورکر را هر دو ماه یک بار در مجله ای به نام «نیویورکفا» منتشر کنند.

هفته نامه آمریکایی «نیویورکر» در ایران



هفته نامه چلچراغ - احمد همایونی: گروهی از مترجمان ایرانی تصمیم گرفته اند داستان های نیویورکر را هر دو ماه یک بار در مجله ای به نام «نیویورکفا» منتشر کنند. کار آنها با استقبال روبرو شده.

«نیویورکر» یک هفته نامه آمریکایی است که 90 سال است خودش را در اوج نگه داشته و با تیراژی حدود یک میلیون نسخه هر هفته منتشر می شود. سالی 47 شماره منتشر می کند و پنج هفته به تحریریه اش استراحت می دهد و چیزی منتشر نمی کند.

«نیویورکر» با آن که 90 سال است به شکلی مستمر منتشر شده، سردبیران کمی داشته. جزو معدود غول های رسانه ای است که کمتر شاهد تعویض سردبیرانش بوده. در این 90 سال مجموعا چهار سردبیر داشته.

هفته نامه آمریکایی «نیویورکر» در ایران

اولی حدود ۲۵ سال در نیویورکر سردبیری کرد و با دلخوری از سمتش کنار رفت. او دوست نداشت برای خود جانشینی تعیین کند. دومی کمتر از اولی ماند، یعنی حدود پنج سال. این دومی ویراستار رمان معروف «اتحادیه ابلهان» جان کندی تول هم بود که این روزها در ایران هم مورد استقبال است. رابرت گوتلیب به عنوان سردبیر نیویورکر توانست رمان «اتحادیه ابلهان» را به صورت پاورقی در مجله اش منتشر کند و با پالایش آن رمان بعدها شهرت فراوانی به نویسنده اش بخشید.

گفته اند نویسنده های آمریکایی زیادی- مثل تونی موریسون و ری بردیری- داستان هاشان را قبل از چاپ به او می دادند تا بخواندشان. سومین سردبیر نیویورکر یک زن جوان بود. او شش سال ماند، چهارمین سردبیر که فعلا هم سر کار است، برنده پولیتزر است و فعلا ۱۷ سال است که در نیویورکر سردبیری می کند.

اگر شما سال های سردبیری این چهار روزنامه نگار را با هم جمع کنید، به عدد ۹۰ که عمر «نیویورکر» است نمی رسید. دلیلش این است که «نیویورکر» را در ۲۷ سال سال اول کسی می گرداند که خودش و همسرش بنیان گذار آن بودند؛ هارولد راث و جین گرنت. آن ها اول در روزنامه نیویورک تایمز کار می کردند و ظاهرا می خواسته اند یک هفته نامه طنز راه بیندازند که خیلی زود از این فکر منصرف می شوند و سراغ هفته نامه اجتماعی و هنری می روند. آن ها برای ۲۷ سال خودشان داستان ها را ویرایش می کردند و درباره مطالب تصمیم می گرفتند. از سال ۱۹۵۲ بود که نیویورکر صاحب سردبیر شد.

در ایران «نیویورکر» را عمدتا با داستان هایش می شناسند. اما واقعیت این است که کار این مجله لاغر و قدیمی تنها این نیست که داستان منتشر کند. «نیویورکر» مقالات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هم منتشر می کند. طنز و کاریکاتور هم همین طور، این طور هم نیست که وجه غالب در این هفته نامه موضوعات ادبی باشد. «نیویورکر» اتفاقا در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همیشه فعال است و طرف یکی از کاندیداها را می گیرد.

سال ۲۰۰۴ به شدت از جان کری حمایت کرد، شخصی که حالا وزیر امور خارجه ایالات متحده است. اما جان کری شکست خورد. در دوره بعدی «نیویورکر» با حمایت از باراک اوباما وارد بازی شد. «نیویورکر» هیچ وقت نسبت به مسائل روز دنیا بی تفاوت نبوده است. در سال دست کم ۷۰درصد سرمقاله های این هفته نامه یا سیاسی هستند یا اقتصادی.

کم پیش می آید که سرمقاله ها را به موضوعات ادبی اختصاص دهند. در همین ماه هایی که مثلا یونان بدهی بالا آورده بود و طلبکاران اروپایی به مردم و دولتمردانش فشار می آورند، «نیویورکر» وارد کارزار شد و در شماره های متعدد سعی کرد موضوع را پی گیری کند. یا مثلا در سال هایی که ارتش آمریکا وارد جنگ با کشورهای مختلف شده، «نیویورکر» سعی کرده نه فقط گزارش های خاص از این موضوعات منتشر کند که حتی موضع گیری هم کند.

سال ۲۰۰۳ وقتی آمریکا وارد جنگ با عراق شد، «نیویورکر» به حمایت از این جنگ پرداخت. یک نمونه متاخرش بر می گردد به حضور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در عراق. «نیویورکر» گزارش مفصلی درباره قاسم سلیمانی منتشر کرد که در ایران نیز بازتاب گسترده ای پیدا کرد.

اما یک واقعیت اساسی درباره این هفته نامه آمریکایی وجود دارد که نمی شود آن را نادیده گرفت. اغراق نیست اگر گفته شود ارزش «نیویورکر» به گزارش ها ومقاله های سیاسی- اقتصادی اش نیست. ارزش این هفته نامه لاغر به همان داستان هایی است که هنوز بعد از چندین دهه با ستایش از آن ها یاد می شود و در کتاب های منتخب بازچاپ می شوند.

تقریبا همه دفاعیه ها، گزارش ها و حمایت های «نیویورکر» در کارزارهای انتخاباتی یا حوادث روزمره مشمول گذر زمان شده اند و غبار گرفته اند. اما هنوز هم داستان های «نیویورکر» با احترام یاد می شود. نویسنده های زیادی هستند که با آب و تاب از روزهایی صحبت می کنند که داستانشان در این هفته نامه منتشر شده و جزو خاطرات شیرینشان به حساب می آید.

فیلیپ راث گفته است: «یک روز مشغول نوشتن نمایشنامه ای بودم که تلفن زنگ خورد. جان آپدایک بود که می خواست داستانی برایش بفرستم تا در نیویورکر منتشر کند. جوابم مفنی بود، چون اصلا فرصت نداشتم. چند روز بعد یکی از دوستانم پیشم آمد و همراهش یک نسخه نیویورکر آورده بود. داستان از خود جان آپدایک در آن شماره منتشر شده بود. بلافاصله آن را خواندم و به آپدایک زنگ زدم و خوشحالی خودم را به او نشان دادم و گفتم دوست دارم در مجله ای داستان منتشر کنم که چنین داستان خوبی را درآورده. خیلی زود یک داستان برای آپدایک فرستادم، نسخه نهایی قبل از چاپ را وقتی برایم فرستادند، متوجه شدم که بخشی از داستانم حذف شده، ولی خیلی بهتر شده بود. بعد از آن من به یکی زا مشتری های نیویورکر تبدیل شدم.»

حلا گروهی از مترجمان ایرانی تصمیم گرفته اند داستان های نیویورکر را هر دو ماه یک بار در مجله ای به نام «نیویورکفا» منتشر کنند. کار آنها با استقبال رو به رو شده. استراتژی آن ها این است که سلیقه مترجم را کنار بگذارند و همه داستان ها را ترجمه کنند تا خواننده خودش درباره ارزش آن ها قضاوت کند.

ابوالحسن نجفی، مترجم پیش کسوت، می گوید وقتی متنی را ترجمه می کنیم، با این کارمان فرهنگی را از نقطه مبدا به منطقه مقصد منتقل می کنیم، او می گوید حتی نباید برای امثال و عبارت های فرنگی دنبال معادل های فارسی گشت، را که کار انتقال فرهنگ با نوعی خدشه همراه خواهدبود.

هفته نامه آمریکایی «نیویورکر» در ایران

«نیویورکفا» چنین کاری می کند. کالایی را به دست مخاطبانش می دهد که سلیقه مترجم در آن دخالت ندارد. چیری را به خواننده می دهد که تحریریه «نیویورکر» تایید کرده اما این حق را برای خود قائل است که داستان هایی را که با عرف و اخلاق جامعه ایران هم خوانی ندارند، حذف کند یا سانسور کند. البته همه این تصمیم ها را به اطلاع خوانندگانش می رساند.

مفید یا نامفید؟

چندین دهه است که داستان های منتخب نیویورکر در مجله های ایران ترجمه و منتشر می شوند. از طرف دیگر داستان های منتخب این مجله آمریکایی هرازگاهی به صورت کتاب نیز چاپ می شوند. از سه نویسنده جوان و پرکار ایرانی- یوسف انصاری، علی چنگیزی و فرشته نوبخت- نظرخواهی کرده که آیا آن ها در داستان نویسی از داستان های نیویورکر تاثیر گرفته اند؟ آیا آن ها ترجمه همه داستان های نیویورکر را ضرورت می دانند؟ آیا داستانی از نیویورکر بوده که در ذهنشان مانده باشد؟ اما پاسخ های آن ها.

معتبرترین مجله داستان کوتاه دنیا

یوسف انصاری، داستان نویس. انصاری مجموعه داستان «امروز شنبه» و رمان «ابن الوقت» را نوشته است.

خب نیویورکر معتبرترین مجله داستان کوتاه دنیاست. و من هم مثل هر نویسنده ای بی تفاوت به این جریان از نویسندگی نبودم. مخصوصا این که داستان هایی که در این مجله منتشر می شوند. از فلیپ راث بگیرید تا موراکامی که اصلا نویسنده مورد علاقه من نیست، از نویسنده های آفریقایی و چینی بگیرید تا مطرح ترین نویسنده های جهان مثل کوندرا. وقتی شما اسم کوندرا یا فلیپ راث را در هر مجله ای ببینید، حتما مشتاق خواندن این مجله خواهیدبود.

مخصوصا که داستان هایی منتشر نشده از این نویسنده ها باشد. تاثیر هم خب شاید مثلا در مجموعه داستان اولم از چند نویسنده گرفته ام که داستان هاشان در این مجله هم منتشر شده بود، ولی این که داستانی مستقیم روی داستانی که نوشته ام تاثیری گذاشته باشد، نه چنین تاثیر نگرفتم.

شاید مهم ترین تاثیری که از داستان های نیویورکر گرفت، از کتاب «درباره گفت و گو»ی ویلیام نوبل باشد. که آن جا تکنیک دیالوگ نویسی داستان های این مجله را بررسی کرده و به نتایج جالبی رسیده که من هم از آن استفاده کرده و می کنم. به نظرم ترجمه هر داستان خوبی چه از این مجله چه از مجلات دیگر چه از هر کتابی می تواند مفید باشد، به شرطی که ترجمه دقیقی باشد.

یک چیز دیگری هم که هست، من داستان های نیویورکر را به خاطر این دنبال می کنم که تقریبا آدم را از داستان نویسی روز دنیا مطلع می کند و شما می فهمید که امروزه در داستان کوتاه چه اتفاقاتی می افتد. ولی این مجله هم ایرادات خودش را دارد. مثل هر مجله دیگری خیلی وقت ها شده که داستانی از این مجله ترجمه شده و با خودم گفته ام خب ما خودمان خیلی بهترش را داریم، ولی خب شاید کس دیگری نظر دیگری درباره همین داستان داشته باشد.

خانم لیلا نصیری نیا با نشر مروارید مجموعه داستانی از چند نویسنده به اسم «روزی روزگاری، دیروز» ترجمه کرد. سه داستان آن مجموعه جزو بهترین داستان کوتاه هایی است که خوانده ام. «قلچماق ترین سرخ پوست دنیا» از «شرمن الکسی»، داستانی با نام «ناکامی های یک آرایشگر» از جورج ساندرز و داستان «روزی روزگاری، دیروز» از حنیف قریشی.

اما بعدها هر کتابی با این عنوان منتشر شد که وسوسه ام کرد بروم سراغش، چندان باب میل من نبود. گاه داستان های ضعیفی هم در این مجله منتشر شده اند. البته یک زمانی هم آقای اسدالله امرایی در مجله گلستانه داستان هایی از نیویورکر ترجمه می کرد که بعضی از این داستان ها عالی بودند و از طریق همین داستان ها آدم می رفت سراغ کارهای دیگر آن نویسنده.

مثلا شرمن الکسی را من از همان داستانی که خانم نصیری نیا ترجمه کرد، شناختم و بعدها هر کتابی از او منتشر شد خواندم. یا حنیف قریشی، ولی از جورج ساندرز چیز چندانی ترجمه نشده. وظیفه یک مجله خوب هم شاید همین باشد.

روزی روزگاری نیویورکرخوان بودم

فرشته نوبخت: داستان نویس. مجموعه داستان های «کلاغ»، «مرغ عشق های همسایه ی رو به رویی» و رمان های «سیب ترش» و «از همان راهی که آمدی برگرد» را نوشته است.

در شروع کارم که خیلی ترجمه های داستان های نیویورکر را می خواندم. بیشتر در سایت دیباچه که آن روزها خیلی به روز بود. یادم است خانم تهمینه زاردشت و یکی دو نر دیگر هم الان دقیقا خاطرم نیست، برخی از داستان های خوب و پرمخاطب نیویورکر را ترجمه می کردن و مجموعه ای در سایت بود که من به عنوان یک تازه کار کنجکاو آن ها را می خواندم.

بعد هم در ماهنامه گلستانه، آقای اسدالله اسرایی خاطرم هست که مرتب داستان هایی انتخاب می کردند و با ترجمه ای خوب در اختیار خوانندگان بود که من هم استفاده می کردم. مثل داستان کوتاه های آن بیتی یا آلیس مونرو و خیلی های دیگر. بنابراین ترجمه داستان های نیویورکر را بی فایده نمی دانم و فکر می کنم لازم است که به عنوان مخاطب یا نویسنده در جریان آن ها باشیم و اصلا چرا نه.

ترجمه همه داستان ها واقعا ضروری نیست. چون بعضی از آن ها چیزی برای ما ندارد و شاید حتی بشود گفت ضعیف هستند. اما بعضی از آن ها این طور هستند و نه همه آن ها. این را هم بگویم که، البته شاید نظر شخصی من باشد بیشتر، ولی فکر می کنم داستان کوتاه ما فاصله زیادی از جهان ندارد و یک دلیلش هم این است که داستان کوتاه به لحاظ حجم راحت در نشریات و سایت ها منتشر می شود و بنابراین خیلی از داستان های غیرایرانی، حالا نه فقط نیویورکری ها، زود ترجمه می شوند و روی اینترنت قابل دست یابی هستند و شاید به این خاطر داستان نویس های جوان ما در جریان روندی که در جهان وجود دارد هستند و به رغم این که مخاطب عام ما استقبال چندانی از داستان کوتاه ندارد، اما داستان های کوتاه خوبی نوشته می شود و مثلا همین اواخر چند مجموعه داستان از دو سه داستان نویس جوان کتاب اولی بیرون آمده که واقعا خوب است.

هفته نامه آمریکایی «نیویورکر» در ایران

بله. بله. مثل داستانی از آن بیتی به نام لانه خرگوش، اگر اشتباه نکنم که هنوز به یاد دارم. متاسفانه نام مترجم را مطمئن نیستم. یک نکته ای را هم همین جا بگویم که واقعا مهم است این داستان ها چگونه انتخاب شوند و با چه کیفیتی از ترجمه در اختیار ما قرار بگیرند. هدف دوستان ما در نیویورکفا، ک ارتقای سطح داستان کوتاه فارسی با به روز نگه داشتن آن است، قابل تقدیر است. فقط امیدوارم متوجه جایگاه ما در داستان نویسی باشند و فراموش نکنند که مخاطب امروز ادبیات، دسترسی راحت تری به منابع دارد و بنابراین کیفیت نشریه بااهمیت تر از کمیت آن خواهد بود.

نیویورکر فارسی می تواند مشکل ما را حل کند؟

علی چنگیزی: داستان نویس. مجموعه داستان های «کاج های مورب» و «بزهایی از بلور» و رمان های «پنجاه درجه بالای صفر» و «پرسه زیر درختان تاغ» از او هستند.

من پیش و بیش از آن که نویسنده باشم، وبلاگ نویس بوده ام و هستم. هرچند با آمدن و ظهور شبکه های اجتماعی وبلاگ نویسی مثل دیوارنوشته یا دیگر خیلی تعارفش کنیم، دفتر خاطرات نویسی است. اما برای من که کم کمک دارم پا به میان سالی می گذارم و سرگل زندگی ام را پشت سر گذاشته ام، وبلاگ نویسی نوعی سنت است که پابندش شده ام. القصه من، که علی چنگیزی باشم، بیشتر وقتم را صرف سر و سامان دادن به وبلاگم کرده ام. بهترین لینک های ادبی را هر روز از سر صبر (یا از سر بی کاری) پیدا می کنم و در وبلاگم لینک می دهم.

از طرف دیگر اگر از منظر یک چپ مغز اصیل حساب کنید که دستش تو حساب و کتاب است، سه چهار کتاب هم چاپ کرده ام. پس معلوم شد زمان زیادی از روزم را با ادبیات همراهم و با خبرهای ادبی درگیرم. اما باور کنید تاحالا نام نیویورکفا را نشنیده بودم. دو سه شماره ای هم که ازش منتشر شده است، من نه دیده ام نه خوانده ام. اما به نظرم اگر زد و از اقبالمان تمام داستان های نیویورکر را به فارسی ترجمه کردیم، اتفاق پسندیده ای افتاده است که ماهیتا نه خوب است نه بد، هرچند اثراتش احتمالا چندان زیاد نخواهدبود. چنان چه در این مدت بوده و شده؛ ناامیدانه که نگاه کنیم، انرژی کسانی که این همت را کرده اند، بعد از یک مدتی ته می کشد و موضوع به فراموشی سپرده خواهدشد.

موضوع، مشکل ادبیات ایران و مخاطبان رو به نزولش که مثل چرم ساغری دم به دم آب می روند، البته نداشتن نیویورکر به فارسی نیست. روشن بگویم خبر این نیست، می شود تمام داستان های دنیا را ترجمه کرد و به فارسی برگرداند. کار بدی هم نیست، اما نمی شود اندیشیدن را به نویسندگانمان آموخت. ترجمه زدگی افت است و چیزی که ادبیات ایران را نازل کرده است، همین است.

ترجمه زدگی، دوری از تفکر و فکرگریزی مصیبت ادبیات ایران است. آن را اگر بشود حل کرد، باقی قضایا حل است. ترجمه زدگی، فرم زدگی و فکر گریزی مصیبت ادبیات ماست. ترجمه خوب است، اما هدفش اگر ارتقای ادبیات داستانی ایران باشد، مطمئن هستم به آن نخواهد رسید. کتاب خوب و ادبیات خوب و ترجمه خوب شکر خدا در ادبیات ما زیاد است. چیزی که نیست، همت خواندن، همت اندیشیدن است. ضعف ادبیان ایران دوری از همین است. با کپی کردن از روی دست نیویورکر می شود داستان نوشت، اما افسوس که نمی شود اندیشید. من مخالف ترجمه نیستم، مخالف ترجمه بی حساب و کتابم. هرچیزی را به زبان فارسی برگرداندن چیزی نیست که من طرفدارش باشم. نتیجه؟ دوست من، برادر من بهترین داستان های کوتاه و بهترین رمان های دنیا به فارسی برگردانده شده است. همان ها را بخوان و باز بخوان، از دنیای آن ها چیزهایی خواهی آموخت که حتما و حتما به شما و به من هنر اندیشیدن را خواهدآموخت.

گفت و گو با فرحان نوری، مدیر نیویورکفا

ما سلیقه مترجم را کنار گذاشته ایم.

فرحان نوری، مدرس داستان نویسی در دانشگاه فردوسی مشهد است و مجله نیویورکفا تحت مدیریت او منتشر می شود. نوری می گوید ایده راه اندازی نیویورکفا براساس یک ضرورت شکل گرفت و آن ضرورت این بود که نویسندگان ایرانی با تازه ترین داستان ها و شگردهای آن آشنا شوند و از طرف دیگر آن ها برای رسیدن به این هدف یک کار مهم دیگر هم کرده اند و آن این است که سلیقه مترجم را برای انتخاب داستان ها حذف کرده اند و مترجم نمی تواند از بین داستان ها، آن هایی را انتخاب کند که با سلیقه اش جور است و باید همه را ترجمه کند و این طوری خواننده با تعدادی داستان مواجه می شود که در اصل از فیلتر نیویورکر رد شده اند.

چه شد که به فکر راه اندازی نیویورکفا افتادید؟

نیویورکفا درواقع یک ایده مشترک بود. قبل از این که به فکر راه اندازی جدی این مجله بیفتیم، سایت بوطیقا را در سال ۹۱، با هدف معرفی بهتر ادبیات داستانی غرب و فرهنگ سازی جهت داستان گویی شفاف و دوری از پیچیدگی زبانی، رونمایی کردیم. این حرکت برای ما جنبه تحقیقاتی هم داشت. تحقیق درباره این که مشکلات داستان فارسی کجاست و مخاطب ایرانی به چه سمتی گرایش بیشتری دارد و چرا؟

با توجه به بررسی بازخوردهای مخاطبان نسبت به داستان های متنوع سایت، به این نتیجه رسیدیم که مخاطبان داستان، جدای از این که یک اثر، قوی یا ضعیف باشد، اکثرا از آثار نویسنده هایی استقبال می کنند که در ایران بیشتر به آن ها پرداخته شده و کمتر سراغ نویسنده های قدرتمندی می روند که ناشناخته و جدیدند. می شود گفت مترجمان ما با انتخاب هایشان، به سلیقه مخاطب جهت می دهند.

هم چنین در طی داوری چندین دوره داستان کوتاه، متوجه شدم اکثر آثار تولیدشده، شبیه به هم اند، یا حتی هنوز هم عده ای از تکنیک های آثار قرن نوزدهمی استفاده می کنند که هیچ حرف جدیدی هم پشتشان نیست. بحث من این نیست که هیچ اثر خوبی تولید نمی شود که قطعا آثار اندک و خوبی داریم و البته نتیجه تحقیقات ما هم کاملا دقیق و جامع نبود.

هفته نامه آمریکایی «نیویورکر» در ایران

اما این تجربیات و تحقیقات، دو نیاز اساسی را روشن کرد. اول این که مخاطبان و نویسنده های ما باید با آثار متنوعی رو به رو شوند که سلیقه شخصی مترجم در آن دخیل نباشد و مسئله دوم به روز بودن و درنتیجه تنوع منابع مطالعات داستانی است.

بنابراین ترجمه هفته نامه نیویورکر (به عنوان جدی ترین مجله در حوزه داستان کوتاه) حداقل می توانست قسمتی از این نیازها را برطرف کند تا نویسنده فارسی زبان، علاوه بر رو به رو شدن با داستان ها متنوع، بتواند با روایت های کاملا جدیدی که در حال حاضر در دنیا جریان دارند، آشنا شود. این بود که با همکاری فرزین فرزام و تجربه اش در زمینه داستان نیویورکر به فکر انتشار مجله نیویورکفا افتادیم.

خب اصلا اسم نیویورکفا را چطوری ساختید و از کجا به این اسم رسیدید؟

اسم های زیادی مدنظرمان بود، اما اصرار داشتیم نشان دهنده نیویورکر باشیم و بحث فارسی بودن را هم شامل شود. حس کردیم نیویورکفا می تواند در عین سادگی منظور ما را برساند.

چرا سراغ انتشار مجله در اینترنت رفتید؟

انتشار کاغذی شرایط خاص خودش را داشت که در زمان فعلی برای ما امکان پذیر نبود. از محدودیت ها بگیرید تا سرمایه و مسائل مختلفی که نیاز به پشتوانه قوی تری دارد. اما انتشار در اینترنت، جدای از این که چنین دردسرهایی ندارد، می تواند برای افراد مختلف در هر مکانی به راحتی قابل دسترسی و تهیه باشد.

به نظرتان ضرورت دارد که همه داستان های نیویورکر را به فارسی ترجمه کنید؟

مسئله این جاست که آیا کسی می تواند به راحتی تصمیم بگیرد کدام داستان مجله به درد مخاطب فارسی می خورد و کدام داستان نمی خورد؟ آیا معیارهای فعلی ثابت است؟ همان طور که در ابتدا گفتم، یکی از اهداف ما حذف سلیقه شخصی مترجم بود. ما می خواستیم مخاطب با انواع داستان رو به رو شود و با توجه به ذائقه خودش کارها را قضاوت کند.

در زبان دیگری غیر از فارسی این اتفاق افتاده که نیویورکر را به این شکل ترجمه کنند؟

تا آن جایی که اطلاع دارم، ما اولین گروهی هستیم که همه داستان های نیویورکر را به صورت منظم به زبانی غیر از انگلیسی ترجمه می کنیم.

داستان ها را چگونه انتخاب می کنید و چطوری چیزی را حذف می کنید؟

به هر حال یک سری محدودیت هایی وجود دارد. مثلا در شماره دوم، یکی از داستان ها را که محتوای هم جنس گرایانه داشت، با رای گیری تیم اصلی مجله، حذف کردیم و در یادداشت سردبیر اطلاع دادیم. برنامه و سیاست ما این است که هرگونه حذف و سانسور- هرچند کوچک- را به اطلاع مخاطبان مجله برسانیم.

فکر می کنید داستان های فعلی نیویورکر این قدرت را دارند که روی جریان داستان نویسی فارس تاثیر بگذارند؟

شاید ساختار همه داستان های نیویورکر عالی نباشد، اما قطعا روایت هایی خواندنی و نو دارند. ادبیات داستانی هرچقدر به سمت جلو حرکت می کند، نگاه ها و حس های درون داستان ظریف تر می شوند و صداهای متنوعی که در این داستان ها وجود دارد، قطعا می تواند روی خلق توصیف و فضاهای جدید در ادبیات فارسی تاثیر بگذارد.

در آمریکا و اروپا از این صحبت می شود که نیویورکر دیگر آن درخشش سابق خود را ندارد.

من با این مطلب کاملا موافق نیستم. در حال حاضر اکثر نویسنده ها به دنبال این هستند که کارشان در نیویورکر چاپ شود. در سال های درخشان چاپ نیویورکر، فردای انتشار هر شماره، تقریبا همه شهر، درگیر تحلیل آثار آن شماره بودند و در کافه ها و مجالس درباره اش صحبت می کردند.

درست است ک در زمان فعلی چنین فضایی حاکم نیست، ولی می تواند دلایل زیادی داشته باشد. آن زمان نیویورکر یکه تاز ادبیات داستانی بود و فضای ادبیات هم مثل حالا گسترده نبود. من فکر می کنم زمان ما در مقایسه با دهه های ۳۰ و ۴۰ میلادی، تفریحات و دغدغه های زیادی به وجود آمده.

آثار بسیار زیادی خلق شده و خصوصا مردم به راحتی می توانند در اینترنت مشغول باشند، به اطلاعات متنوع و وسیعی دسترسی داشته باشند ودر کنار داستان- که آن زمان دغدغه اصلی یک عده بود- درگیر چیزهای مختلفی شوند. در کل ما نمی توانیم به راحتی ادعا کنیم اهمیت مجله نیویورکر کمتر شده، چون هنوز هم در این مجله آثار درخشانی منتشر می شود و هم چنان استعدادهای جدیدی را معرفی می کند.

برنامه ای ندارید که نیویورکر را از سال های شروعش به فارسی ترجمه کنید؟

فعلا چنین برنامه ای نداریم. به نظرم، ادبیات فارسی، بیشتر به روایت های نو و دقیق امروزی نیازمند است. سعی داریم کم کم بتوانیم سراغ مجلات اروپایی هم برویم. هم چنین ترجمه آثار نویسنده های جدید آسیا و آثار داستانی جهان عرب. در همین راستا تیم ترجمه فرانسه و عربی هم کم کم در حال آماده سازی است.

مخاطبان ایرانی به سختی حاضرند بابت محصولات فرهنگی اینترنتی پول بدهند. شما با این ذائقه چه می کنید؟

کار ما، مانند احداث یک کارخانه کفش، در شهری است که مردم آن عادت ندارند کف بپوشند. بنابراین وظیفه و بار فرهنگ سازی هم بر دوش ماست. به نظرم زمانی که مخاطب پی به اهمیت مجله نیویورکر ببرد، بابت آن هزینه هم پرداخت می کند. البته امیدواریم.

نیویورکفا فعلا پی دی افی است. چرا آن را به صورت نسخه الکترونیکی منتشر نمی کنید؟

برای فرمت های الکترونیکی و کیندل هم اقدام کرده ایم و به زودی انجام خواهدشد.

یک جایی خواندم که قرار است داستان ها را به صورت صوتی هم منتشر کنید. یعنی چطوری؟

تصمیم داریم در آینده، بعضی داستان ها را به صورت صوتی در سایت بگذاریم یا برای خریداران مجله ارسال کنیم که این ها جزو برنامه های گسترش مجله است و بستگی به میزان حمایت مخاطبان دارد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • ساناز محمدزاده

    یکی از بهترین اتفاقهای این چند سال بود.
    ممنونم

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج