محمدرضا گلزار: همه دوست دارند اصغر فرهادی شوند
محمدرضا گلزار بازيگر سينما در گفتوگويي ضمن اعلام اخبار كمتر شنيده شده درباره خود، تحليلهايى از فضاى سينماى ايران، فيلم هاى شبكه خانگى و... ارائه داده است كه حاوى نكاتى جالب توجه است.
آقاي گلزار شما مدتي از سينما دور بوديد و پس از بازگشت به نظر ميرسد درباره نوع انتخابهاي خودتان تجديد نظر كرديد و كمي از سينماي تجاري دور شديد.
يكي دو سال در سفر بودم و در اين مدت سفر بيكار نبودم و بخش اعظم مجموعه سريال ساخت ايران در شبكه خانگي را در كشور لبنان كار كردم. درباره نوع انتخابها نيز بايد بگويم كه مدت زيادي به اين مقوله پرداختم. البته تمايل ندارم به جداسازي قسمت هنري و تجاري سينما بپردازم، چون به نظر من وظيفه اصلي فيلم و سينما سرگرمي است كه مدتها سينماي ما از اين قسمت دور شده يا اينكه ما سينماگران، آن را فراموش كردهايم.
يعني معتقديد كه نگاه فيلمسازان نسبت به گذشته تغيير كرده است؟
با كمال احترام به اصغر فرهادي بايد بگويم همه دوست دارند مثل او شوند و همه به دنبال ساخت «جدايي نادر از سيمين» هستند كه صد در صد اين اتفاق نخواهد افتاد چون فرهادي لكوموتيوران ما در جلوي سينماي ايران است و رسيدن به آن شرايط بسيار سخت است. من ميگويم كه جوانهاي با استعدادي داريم و هر كدام از آنها بايد تلاش كنند ژانر و سبك خاص خودشان را پيدا كنند. به عنوان نمونه در حال حاضر باب شده كه ۴۵ روز تمرين و يك روز فيلمبرداري كنيم، يعني يك سكانس پلان را بدون اينكه كات شود در طول يك روز برداشت كنيم، ايرادي به اين موضوع وارد نيست، اما مساله اينجا است كه چرا به يكباره همه ميخواهند در يك صف و پشت سر هم و با يك موضوع به فيلمسازي بپردازند و به سمت يك موضوع واحد حركت كنند (مانند رفتن دنبال سبك اصغر فرهادي)، كه به نظر من در اصل هر كارگرداني بايد ابتكاري خاص را براي خودش ايجاد كند تا با آن سبك خاص شناخته شود و امضاي او پاي كار باشد. اگر به نوع انتخابهاي من توجه كنيد بازي من در «بوتيك» كه چهارمين كار يا «زمانه» كه دومين كار من است با هم فرق ميكند، در صورتي كه هر دو كار جزو آثار هنري سينما است كه متاسفانه در زمان خود زياد به آن پرداخته نشد و عزيزان در بخش هيات داوران در حق آنها كملطفي كردند. كملطفي داوران باعث شد ترجيح دهم با مخاطب سينما را پيگيري كنم و از زماني كه برگشتم تصميم گرفتم آن ژانري كه شما اسمش را به اصطلاح هنري ميگذاريد را با انتخاب فيلمهاي بهمن فرمانآرا (دلم ميخواد)، مادر قلب اتمي و خشكسالي و دروغ ادامه دهم و مطمئنم زمان ديدن نتيجه كار، همه از ديدن فيلم و بازي من راضي باشند.
هنوز تكليف اكران اين دو اثر مشخص نشده است؟
به هر حال هر دوي اين فيلمها بنا به تشخيص مسئولان يك سري اصلاحيه به آنها وارد شده كه با تدابير عزيزان وزارت ارشاد و كارگردانان فيلم فكر ميكنم به زودي پروانه نمايش خواهند گرفت.
سينماي تجاري تا چه حد در زندگي حرفهاي شما در الويت قرار داشته است؟
جوابي براي اينكه سينماي تجاري براي من در اولويت بوده يا نبوده ندارم. به هر حال در يك مقطع زماني سينماي ايران به آن سمت (سينماي تجاري) كشيده شد و هر فيلمنامهاي كه به دستم ميرسيد رگههاي تجاري بودن در آن به چشم ميخورد. در حال حاضر نيز اين اتفاق زياد رخ ميدهد. به هر حال من به عنوان بازيگر حق انتخاب دارم و از بين فيلمنامههاي متعدد برخي از آنها را گزينش خواهم كرد.
جديدترين خبري كه از فعاليتهاي شما منتشر شده مربوط به فيلم سينمايي«سلام بمبئي» است كه يك همكاري مشترك با سينماي باليوود است. در اينباره توضيح بدهيد.
از همكاري با باليوود و پروژه سلام بمبئي كه نخستين كار مشترك ايران و هند است خوشحالم و اميدوارم با سهمي كه در اين پروژه دارم پرچم ايران را در ديگر كشورهاي دنيا به اهتزاز در بياوريم. همكاري ايران و هند در سلام بمبئي اتفاق بزرگي است چون شركت موشن پيكچرز كارهاي سينمايی بسيار بزرگي انجام داده و قرارداد با اين شركت بزرگ فيلمسازي به نفع سينماي ايران خواهد بود. من به اتفاق تعداد اندكي از ايرانيان عزيز عازم هند هستيم كه اميدوارم نتيجه كار با اين تيم بزرگ هندي راضيكننده باشد.
تجربه موفقي با «ساخت ايران» در شبكه نمايش خانگي داشتيد، اما پس از آن بازي در مجموعه «عشق تعطيل نيست» را پذيرفتيد كه ناتمام ماند.
درباره سينماي خانگي و فعاليت «در ساخت ايران» اين توضيح را بدهم كه كار موفقي بود و با استقبال و تشويق مردم روبرو شد و بعد از بررسي اين نقطه نظرات مثبت، تمايل فعاليت و بازي در يك كار خانگي ديگر يعني «عشق تعطيل نيست» در من به وجود آمد. متاسفانه عشق تعطيل نيست كه از ديدگاه من نصفه مانده انتخابي بوده كه من به همراه تيمي با تجربه با آن همكاري كرديم و علت جدايي من و تيم سازنده از اين پروژه دور بودن متن اثر از سليقه من بود. البته صلاح نيست تقصيرها را گردن هم بيندازيم و در اصل تمايل به حرف در اين خصوص ندارم و از همين جا به خاطر ناتمام ماندن كار معذرت خواهي ميكنم. از اين به بعد تلاش ميكنم پروژه خانگي كه در اصل در راستا و علاقه مردم است را انتخاب كنم تا مخاطبان با ديدن آن لذت ببرند. اگر بخواهم درباره جزييات جدا شدن از پروژه خانگي عشق تعطيل نيست بگويم همين كافى است كه همه با هم انصراف داديم، يعني قبل از شروع قسمت ۶ من به شخصه و به خاطر خواسته جمعي گروه، كارگردان را صدا كردم و از او خواستم متن را به خاطر عدم علاقه مردم به آن عوض كند و نويسنده جديدي به گروه اضافه كند كه كارگردان زير بار همچنين كاري نرفت و ترجيح داد كه كار را متوقف كند. اين شد كه همه با هم انصراف داديم و پروژه متوقف شد. شايد ساخت آن با يك گروه و عوامل ديگر شروع شود، اما من در جريان كار نيستم.
پيش از اين علاقه خود را براي حضور در رسانه ملي و بازي در مجموعههاي تلويزيوني ابراز كرده بوديد، آيا هنوز هم تمايل دارید؟
اگر پروژهاي آبرومند و سريالي باشد كه نظر و توجه من و مخاطب را جلب كند با كمال ميل و علاقه فراوان با آن همكاري خواهم كرد. چرا كه نه!
شايد جالب باشد كه مخاطبان بدانند چقدر به بازي در نقشها و حضور در فيلمهاي ملي و آثار مذهبي فكر ميكنيد؟
كساني كه از نزديك و حين سالها فعاليتهاي هنري با من در ارتباط نزديك هستند، ميدانند كه من يك آدم معتقد مذهبي هستم و اعتقادات شخصي خودم را دارم، به اين خاطر همكاري در كارهاي ملي و مذهبي باعث افتخار است، بهويژه كارهاي مربوط به ماه مبارك رمضان، تمايل دارم در يكي از سريالهاي پرمخاطب و با كيفيت اين ماه سهم عمدهاي داشته باشم.
شايد با تصوري كه مخاطبان از محمدرضا گلزار به عنوان يك سوپراستار سينما دارند برخي مسائل جالب باشد كه نمود اين جريان را ميتوان در صفحه شخصي شما در اينستاگرام ديد. يكي از آنها پستي بود كه درباره حاج رجب، جانباز دفاع مقدس گذاشتيد.
اميدوارم جواب اين سوال حمل بر داستان ديگري نشود، من نه اهل چاپلوسي و نه اهل مسائل ديگري هستم، من ممنوعالكارترين بازيگر تاريخ سينماي ايران هستم، بايد بدانيم حاج رجبها عشق، علاقه و اعتقاد من هستند، كساني كه در اين مملكت شهيد شدند و براي ناموس و راحتي و آسايش ما تلاش كردند و جانباز شدند، اين عزيزان در اولويت زندگي من هستند و من دربهدر بازي كردن نقشي از اين نمونه آدمها هستم. دست حاج رجبها را ميبوسم و ميدانم اين اعتقاد ۷۰ ميليون ايراني است، يعني حرف من اعتقاد يك يا دو نفر نيست، بلكه ۷۰ ميليون به خانواده شهيد اعتقاد داشته و احترام ميگذارند.
درباره پيوستن به كمپين محمد رسولا... هم توضيح بفرماييد.
درباره كمپين محمد (ص) نيز بايد بگويم زماني در قسمت بيوگرافي اينستاگرام لااله الاا... را گذاشتم كه عازم جشنواره برلين بودم و در آن زمان داستان فرانسه پيش آمده بود، من به جاي گذاشتن بيوگرافي بازيگر، خواننده يا هر چيز ديگري لااله الاا...را گذاشتم، چون ميدانستم اينستاگرام من را زمان حضور در جشنواره برلين خواهند ديد، اين اعتقاد شخصي من است و محكم و با اعتقاد گذاشتم و هنوز پابرجا است.
شما تجربه زيارت خانه خدا را هم داشتيد. از حال و هواي اين سفر و حس اوليه خود بگوييد.
يك مسلمان شيعه از طفوليت تمايل رفتن و زيارت خانه خدا را دارد، من نيز مثل همه مسلمانان از بچگي رفتن به خانه خدا را دوست داشتم كه خوشبختانه خداوند اين لطف را شامل حال من كرد. آن لحظهای که میگویند سرت را بالا نیاور تا آن پلهها را رد کنی و بعد سرت را بالا بیاور تا خانه را ببینی هیچوقت توقع من نبود که این اتفاق برای من بیفتد و آن کسانی که رفتهاند یقینا میدانند من راجع به چه موضوعی حرف میزنم. اول عزیز راهنمای تور میگفت (قبل از اینکه به خانه خدا برسیم) اینجا شعبابیطالب است و ... من گفتم آقا بیزحمت سریعتر برویم ببینیم. خیلی لحظه عجیبی است آن صحنه. مطمئنم کسانی که رفتهاند کامل میدانند من چه میگویم. امیدوارم برای همه عزیزان این اتفاق بیفتد و بدانند که در مورد چه موضوعی صحبت میکنم. میگفتند در هفت دوری که داری، در هفت دور اولت در آن چیزی که از خدا بخواهی خدا به تو میدهد واینقدر من در حال و هوای طواف دور خانه خدا بودم، قبل از اینکه به آن مقام برسم که بخواهیم خارج بشویم من کلی چیزهایی که از خدا میخواستم آماده کرده بودم، اما یک ذره مانده بود برسیم برخی خواستهها یادم رفت، اما خیلی چیزها هم گفتم ( از ذوق رسیدن به مکان اصلی خانه خدا).
رابطه شما با خانواده چگونه است؟
خوشبختانه من بچه خانوادهام و جدا زندگي كردن من از پدر و مادر بيشتر شبيه يك اصطلاح است و به نحوي كه برخي دوستان من را بچه ننه خطاب ميكنند. مادرم را يك روز در ميان ميبينيم و به خاطر استقرار كاري پدرم در مشهد تا حد امكان سعي ميكنم به ديدن او نيز بروم. در كل دست هردوي آنها را ميبوسم و معتقدم بعد از حمايت خدا، دعاي خير پدر و مادر، دار و ندار زندگي من است.
شما از ابتدا با فعاليت در عرصه موسيقي كار هنر را شروع كرديد. در حال حاضر چه فعاليتهايي انجام ميدهيد.
هيچوقت ارتباطم را موسيقي قطع نميكنم، شايد به برخي از عزيزاني كه سن آنها قد نميدهد، فراموشكارند يا دوست ندارند به ياد آورند كه من با موسيقي وارد عرصه هنر شدم بايد بگويم كه ما يك گروهي به نام آريان داشتيم كه من با آن گروه، موسيقي را شروع كردم. يك گروه ديگري به نام «ريزار» كه مخفف رضا گلزار و شامل من، مازيار فلاحي، بابك جهانبخش، امير و سهراب و روزبه نعمتاللهي است نيز دارم، اين گروه در قالب ريزار كنسرتي اجرا كردند و خواندند كه من در اين اجرا «جاز» زدم. در يك مقطع زماني نيز با گروه داركوب و به اهتمام همايون نصيري كه همه كاره گروه بودند همكاري كردم، اما از آن جدا شدم. در حال حاضر نيز آهنگهايي را در قالب آلبوم در دست ساخت دارم.
ارسال نظر