دوران عاشقی؛ دوران «ناپایدار» عاشقی!
"دوران عاشقی" تا حد زیادی متاثر از ساختار گلخانه ای رمان های زنانه سالیان اخیر است، به نوعی روح ادبیات زنانه ی اتفاقا پرفروش این سالها، در جای جای اثر حلول پیدا کرده است. منکر تلاش تیم محترم سازندگان اثر نمی شوم اما با فیلمی به شدت معمولی طرفیم.
برترین ها - ایمان عبدلی: دوران عاشقی" تا حد زیادی متاثر از ساختار گلخانه ای رمان های زنانه سالیان اخیر است، به نوعی روح ادبیات زنانه ی اتفاقا پرفروش این سالها، در جای جای اثر حلول پیدا کرده است ؛منکر تلاش تیم محترم سازندگان اثر نمی شوم اما با فیلمی به شدت معمولی طرفیم، نشانه های این معمولی بودن چیست؟ یک بار قصه را مرور کنیم ؛میترا ،حمید و بی تا مثلث بنیادین داستان هستند ،حمید و بی تا در پیوند زناشویی قرار دارند و میترا به عنوان ضلع سوم به این دو نفر اضافه می شود در ضمن حمید در کمپانی زندی (دایی میترا) مشغول به کار است ،زندی هم درگیر زن صیغه ای است که موکل بی تاست و...داستان از قاعده ی «دنیای کوچک آدمها» پیروی کرده است که همه سر بزنگاه به هم می رسند ،این شمای کلی از داستان فیلم است ،نوبت ضعف هاست؛ از فرعی ها شروع می کنیم:
به پدر بی تا نگاه کنید (پرویز پورحسینی) تمام دیالوگ هایی که می گوید غیر عادیست، اصلا اگر او در داستان حضور نداشت چه اتفاقی می افتاد ؟میزان نمایشی بودن کاراکتر مورد بحث را با ذکر چند مثال شاید بهتر بتوان درک کرد ؛پدر و دختر پس از افشای راز حمید با هم خلوت کرده اند پدر رو به بی تا می گوید :چشم در برابر چشم یا عباتم دادی رداتم بده و یا ببخش و بگذر ،پدر سه راه مقابل بی تا می گذارد تا اینجای کار ایرادی وارد نیست، اما این شکل از ادبیات چقدر قابل باور و پذیرفتنی است ؟سکانس دیگری در ماشین پدر خطاب به بی تا می گوید :تو هم از برقراری عدالت تو این دنیای آشفته نا امید شدی؟
این شخصیتی که ترسیم شده بیشتر به "پیامبر" شبیه است تا پدر او ازهر فرصتی برای گسترش نیات خیر با واژه هایی ثقیل ودهان پر کن استفاده می کند .همین مشکلات را در شخصیت مادر میترا (بیتا فرهی) داریم ،یک عنصر غیر قابل باور و تا حدی کمیک ،در حالی که زندی و میترا مشغول بحث بر سر سرنوشت میترا هستند او با حالتی نمایشی مقابل دوربین می آید و می گوید :بیست سال سکوت کردم امشبم روش ! و در حالی که بحث اوج گرفته زندی را به چای دعوت می کند ! یک کاراکتر فرعی زائد دیگر که بود و نبودش فرقی ندارد.
در داستان نویسی همیشه تاکید می شود که داستانتان را طوری بنویسد که خواننده در ابتدای داستان درگیر شود و رها کردن داستان برایش دشوار باشد، اتفاقی که در فیلمنامه ی کم افت و خیز دوران عاشقی هرگز نیفتاده است ،تنها نقطه ای که کمی تماشاچی را درگیر می کند؛ سکانس درگیری حمید و میترا در شرکت است وگرنه داستان به شدت تخت و فاقد عناصر جذاب است نه غافلگیری خاصی دارد و نه شخصیت سمپات و درگیرکننده ای؛ همه می آیند دیالوگ می گویند و می روند،از تعلیق و گره هیچ خبری نیست «ساکن و قابل پیش بینی» نکته ی عجیب اینکه «دوران عاشقی» در بخش فیلمنامه در جشنواره ی فجر بسیار مورد توجه هیات داوران قرار گرفته است، فیلمنامه ای که دو یا سه بار از فلاش بک استفاده می کند و هر بار بیشتر خارج از ساختار نشان می دهد ،صحنه ها انگار بهم ارتباط ندارند و آن چسبندگی لازم که در محتوا و یا فرم باید تنیده میشد، مفقود شده است.
گویی فیلم مجموعه ای از صحنه های جدا از هم است و به همین خاطر قدرت تاثیر گذاری اش را از دست داده ،وقتی نمونه های درخشانی در مورد خیانت به وفور یافت می شود، دوران عاشقی دوران پایداری نخواهد بود؛ بی وفای آدریان لین یا چهارشنبه سوری اصغر فرهادی هر دو از نمونه های موفق سینمای خیانت هستند، این طبیعت آثار هنری است اگر سوژه ی بکری در دست ندارید باید برای ماندگاری در اجرا بی نقص و جسور باشید.
رییسیان تلاش کرده نگاه تازه ای به خیانت داشته باشد، اما این تلاش در میان اشکالات اجرا گم شده است او نگاه تازه ای به ضلع سوم مثلث (میترا) دارد، میترا نه اغواگراست نه شیطان ،او عاشقانه درگیر رابطه با مردی متاهل می شود و البته نادانسته،در فصل های مراجعین بی تا هم این جنس از نگاه تازه را میبینیم؛ جایی که یکی از مراجعه کنندگان از شدت فقر و ناچاری در توجیه ورودش به زندگی یک مرد متاهل می گوید یا آنجایی که فیلم گریزی به تغییر جنسیت و تبعات نادیده انگاشته شده ی آن می زند.
همچنین فصل ورود دختر جوان به دفتر کار بی تا و تعریض فیلم به آشنایی های ناپایدار نسل جوان ،همه ی این اشارات قابل توجه است اما متاسفانه در روند نه چندان جذاب و کاملا تلویزیونی هدر رفته است وقتی نام هایی چون ؛علیرضا رییسیان ،شهاب حسینی، لیلا حاتمی و فرهاد اصلانی به فیلمی الصاق می شوند، ناخودآگاه توقع تماشاچی بالا می رود ، غافل از اینکه لیلا حاتمی اینجا حضور دارد؛ فقط برای اینکه چهره ی مظلوم و ستمدیده ای دارد، دریغ از اندکی پرداخت روی شخصیت او، همچنین شهاب حسینی که بی گمان یکی از سردرگم ترین نقش هایش را در دوران عاشقی ایفا می کند، حکایت بیتا فرهی و پرویز پور حسینی هم که در پاراگراف اول روشن شد ،کودکان کم سن و سال فیلم هم صرفا جنبه ی تزئینی دارند، مشابه سارا و نیکا درمجموعه ی پایتخت.
شاید تا اندازه ای فرهاد اصلانی موفق می شود خودش را حفظ کند و اگر آن سکانس درخشان جر و بحث حمید و بی تا پس از مهمانی نبود، شاید فراموش می کردیم که بازیگران مقابلمان چه نام و جایگاهی دارند ؛سکانسی که به طرزکلی جایگاهی متفاوت با کلیت فیلم دارد و خیلی خوب پرداخت شده است؛ از چرخش دوربین و تغییر موقعیت که در ابتدا مدیوم است و در انتها تصویر حمید را زیر سلطه دارد تا جنس دیالوگ ها که واقعی کار شده و همچنین موسیقی که پس از پایان سکانس اندوه مناسبی را القا می کند،دوران عاشقی سازندگان محترمی دارد که نیات خیری دارند اما هر نیت خیری لزوما منجر به اثر مثبتی نمی شود ،واقعیت امر این است که سالها بعد کسی چیز زیادی از این فیلم به یاد نخواهد آورد مانند خیل آثاری که روی پرده می آیند و پس از مدتی کنار می روند.
نظر کاربران
مقاله خوبی نبود.
بی انصافی بود...
باسلام
با تمام احترامي كه براي آقاي رئيسيان و بازيگران فيلم قائل هستم...
1.ريتم فيلم بسيار كند و خسته كننده است.
2.قضاوت كاملاً يكطرفه است (به نفع خانم ها) ، كمااينكه كاستي هاي زندگي در طول فيلم نشان داده مي شود( مثل اينكه در تمام طول سال فرزند خانواده با سرويس به مدرسه و ... ميرود و هيچكدام از اعضاء خانواده وقتي براي او نميگذارند كه حتي اعتراض مي كند، يا صحنه دور هم بودن اعضاء خانواده دوست پسر خانواده كه به رستوران ميرفتند و...) كه اينها در آخر فيلم جمع بندي نداشت... چرا ميگم جمع بندي جون بعد از فيلم كه از سينما خارج ميشدم هيچكس به جزئيات فيلم تمركز نكرده بود و صرفاً بخش خيانت ديده بود.
3. مبهم بودن برخي قسمت ها(مثل نقش خانم فرهي كه اصلاً نسبتش با زندي چي بود، واقعاً برادر؟ اگه اينطور بود پس چه چيزي رو 20 سال نگفته بود و باز هم نگفت...
4. به طور كلي سطح فيلم خيلي بالا نبود و ضعف بسيار داشت. به قول نگارنده متن بالا فروش اين فيلم فقط بخاطر بازيگران آن خواهد بود نه متن فيلم..