۲۱۹۱۱۲
۲ نظر
۵۰۷۸
۲ نظر
۵۰۷۸
پ

رسول ملاقلی پور؛ جنگی سازی علیه جنگ!

من رسول ملاقلی پور هستم؛ یک آنارشیست مذهبی! هیچ چیزم به هیچ چیزم نمی آید. عاشق سینمای کیمیایی بودم. وقتی سرباز بودم؛ سرِ نقد منفی هوشنگ کاووسی علیه کیمیایی، خون خوانم را می خورد!

رسول ملاقلی پور؛ جنگی سازی علیه جنگ!





هفته نامه چلچراغ - سعید طاهری: سینمای جنگ حرف های زیادی برای گرفتن دارد. سینماگران زیادی در همین ژانر فیلم ساختند و حرف هایی که در دل داشتند، به تصویر کشیدند. حرف هایی که گاهی وسط میدان مین روایت می شد و گاهی به حاشیه و زندگی تلخ بعد از جنگ می رفت.

رسول ملاقلی پور یکی از همین اهالی است؛ کسی که در طول کارنامه کاری اش یک خط را حفظ کرد و بخش زیادی از تصویرهای سینمایی اش را به جنگ و بعد از جنگ اختصاص داد.

رسول ملاقلی پور؛ جنگی سازی علیه جنگ!

من رسول ملاقلی پور هستم؛ یک آنارشیست مذهبی! هیچ چیزم به هیچ چیزم نمی آید. عاشق سینمای کیمیایی بودم. وقتی سرباز بودم؛ سرِ نقد منفی هوشنگ کاووسی علیه کیمیایی، خون خوانم را می خورد! اگر رادستم بود همانجا کاووسی را می کشتم. بعدها اما، از سینمای کیمیایی فاصله گرفتم. من با کسی تعارف ندارم. بددهنی می کنم و همیشه فریاد می زنم... اما هیچ وقت فریادم شنیده نمی شود. روح بی قراری دارم. این روح لعنتی، هیچ وقت در کالبدم آرام و قرار نمی گیرد. عصیانگرم!

یک بار، توی میدان فردوسی، شروع کردم عربده زدن و کمک خواستن از ملت... همینطوری بی خودی! کمک لازم نداشتم. فقط می خواستم مردم را امتحان کنم. هیچ کس سمتم نیامد تا کمک برساند! اما همین مردم کمک نکن را با همه بدی هایشان دوست دارم! یک عمر برایشان فیلم ساختم و قدرم را ندانستند. هیچ کس ندانست! هشت سال و چند ماه است که مرده ام. وردست مادرم چال شده ام و هیچ کس سراغی از من نمی گیرد...

شاه کوچک (۱۳۶۰ خورشیدی)

رسول ملاقلی پور در روزهای آغازین انقلاب ایران، عکاسی را به طور آماتور آغاز کرد. با شروع جنگ ایران و عراق، به صورت حرفه ای عکاسی را ادامه داد. پس از آن به ساخت فیلم های مستند از عملیات مختلف جنگ پرداخت و همزمان برای طراحی عملیات، ماکت ساخت.

او فیلم کوتاه «شاه کوچک» را با دوربین ۱۶ میلیمتری و با محوریت موضوعی کودک و نوجوان و با تم وجدان و به صورت مشترک با حسین منزه فقید، ساخت که موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم از جشنواره وحدت شد و حقش را گرفت!

برای ساخت این کار مرتکب دزدی شد! خودش بارها و بارها به این ماجرا اشاره و حتی، جلوی دوربین تلویزیون هم، این قضیه را اعتراف کرده است. حوزه هنری برای ساخت این فیلم به ملاقلی پور دوربین نداد و او مخفیانه وارد حوزه هنری شد و شیشه ویترین انبار تجهیزات را شکست و ... البته، بعدها این امانتی را به حوزه هنری پس داد!

سقای تشنه لب (۱۳۶۱ خورشیدی)

رسول ملاقلی پور؛ جنگی سازی علیه جنگ!

ملاقلی پور همچنان در جنگ، مستند می ساخت و در این راه، جراحات و آسیب های جنگی را هم نصیب خود کرد. وقتی در بیمارستان بستری بود، روی تخت کناری اش، پسر جوان مجروحی افتاده بود که نباید آب می خورد. از قضا، آن پسر در جبهه، سقا بود. این ماجرا، دستمایه ساخت فیلم کوتاه ۱۶ میلیمتری «سقای تشنه لب» شد.

نینوا (۱۳۶۲ خورشیدی)

ملاقلی پور نخستین فیلم بلند خود را با عنوان «نینوا» و با دوربین ۱۶ میلیمتری ساخت و بدین ترتیب به سینمای حرفه ای راه یافت. او داستان این فیلم را از کهن الگوها برداشته و برده و کاشته بود وسط جنگ! همان داستان کور و افلیجی که همدیگر را تامین و تکمیل می کردند. نابینا پاهایش را گذاشته بود وسط و فلج، چشم هایش را...

بلمی به سوی ساحل (۱۳۶۴ خورشیدی)

رسول ملاقلی پور؛ جنگی سازی علیه جنگ!

داستان فیل در خرمشهر (خط مقدم جبهه) می گذشت اما فیلمبرداری قرار بود در آبادان انجام شود. ملاقلی پور با راننده اتوبوس حامل عوامل فیلم، هماهنگ می کند و قرار می شود که شب هنگام در مسیر آبادان، قرص خواب توی چای عوامل بریزند و به خوردشان بدهند. عوامل چای می خورند، می خوابند - ملاقلی پور و راننده بیدارند - و توی خرمشهر، بیدار و پیاده می شوند وسط عراقی ها. این فیلم، مستندترین فیلم داستانی تاریخ سینمای جنگی ایران است. خیلی از سکانس های درگیری، واقعی هستند!

پرواز در شب (۱۳۶۵ خورشیدی)

رسول ملاقلی پور با ساخت «پرواز در شب»، جایزه بهترین فیلم را از جشنواره پنجم فیلم فجر به دست آورد. این فیلم، اولین تجربه تهیه کنندگی او بود. این فیلمساز همچنان به جنگ، نگاهی حماسی داشت و پرسوناژ اصلی فیلم (برگرفته از شخصیت شهید حمید باکری و ماجراهای کانال کمیل) را در حد حضرت ابوالفضل (ع)، تقدیس کرد.

بعدها همین واقعه از منظری دیگر، دستمایه ساخت «هیوا» شد... منتها، نه با نگاهی حماسی! ارگان های دولتی به فیلمی که بعدها، جایزه بهترین فیلم سال را به آن اهدا می کنند، تانک نمی دهند! ملاقلی پور، شبانه می رود نمایشگاه دفاع مقدس و می نشیند پشت رُل تانک و می راندش تا لوکیشن فیلمش! او این بار، تانک می دزدد و با این کار به همه اثبات می کند که هیچ کس جلودارش نیست!

صحنه های جنگی فیلم، در جاده قم فیلمبرداری شده است. سنگرها و خاکریزهای باقی مانده از فیلم، پایه گذار شهرک دفاع مقدس فعلی می شود و به نوعی می توان رسول ملاقلی پور را بنیانگذار ساخت شهرک دفاع مقدس نامید!

«پرواز در شب» دومین فیلم پرفروش آن سال، پس از «گلنارِ» کامپوزیا پرتوی می شود. با بلیت ۲۰ تومانی، صد میلیون تومان می فروشد و پنج میلیون مخاطب را - در اوج درگیری مردم با جنگ - به سینما می کشاند. درهای ورودی بعضی از سینماها به دلیل ازدحام جمعیت، می شکند!

افق (۱۳۶۷ خورشیدی)

رسول ملاقلی پور؛ جنگی سازی علیه جنگ!

ملاقلی پور با «افق»، قدرت کارگردانی خود را به رخ همگان کشید. او در سفری که به اصفهان داشت، جهانبخش سلطانی را - که در اصفهان، بازیگری می کرد - کشف کرد و نقش اولش را به او سپرد. با پایان جنگ ایران و عراق، پرداخت حماسی رسول ملاقلی پور از جنگ هم به اتمام رسید. در هفته ای که گذشت، به بهانه آوردن اجساد شهدای غواص به کشور، این فیلم از تلویزیون، بازپخش شد.

مجنون (۱۳۶۹ خورشید)

اولین فیلم رسول ملاقلی پور در حوزه ای خارج از سینمای جنگ. او در این فیلم، خواهرزاده مهدی اخوان ثالث (پرستو گلستانی) را به دنیای سینما معرفی کرد. بازی درخشان مسعود کرامتی (ضمنا یکی از تهیه کننده های فیلم) در دومین فیلم عمرش و اولین بازی مهمش در سینما، از نکات بارز این فیلم بود.

خسوف (۱۳۷۱ خورشیدی)

ادامه راه «مجنون»... اولین نقش بلند فریبرز عرب نیا در سینمای ایران، با «خسوف» اتفاق افتاد.

پناهنده (۱۳۷۲ خورشیدی)

رسول ملاقلی پور؛ جنگی سازی علیه جنگ!

بازگشت ملاقلی پور به ژانر جنگی، این بار با چاشنی تجربه ها و تاثیرهای اجتماعی دو فیلم قبلی اش. «پناهنده» اولین سویه های ضد جنگ نگاه ملاقلی پور به جهان را با خود حمل می کرد. این فیلم، منتقدها را متوجه ملاقلی پور کرد و تحسین آنها را برانگیخت.

«پناهنده» از حضور درخشان عبدالرضا اکبری، شهره لرستانی و مرضیه برومند رونمایی کرد. مسعود کرامتی همچنان با ملاقلی پور می درخشید.

سفر به چزابه (۱۳۷۴ خورشیدی)

اثر درخشان ملاقلی پور از دیدگاه منتقدان و سینماگران!... و شکست فاحش در اکران عمومی! «سفر به چزابه» این دو ارمغان را برای کارگردانش داشت. او در این فیلم از یک بازیگر قدرتمند سینما و تئاتر ایران، پرده برداری می کند؛ فرهاد اصلانی اولین تجربه سوبژکتیو در سینمای ایران، پس از انقلاب! از دل این فیلم طولانی از آب درآمده، فیلم دیگری هم زاییده شد. ملاقلی پور به ناچار برای کوتاه کردن زمان فیلم و ایجاد شرایط اکران در سینماها و همچنین، دو دست نشدن اثر، فیلمش را به دو فیلم تبدیل می کند.

نجات یافتگان (۱۳۷۴ خورشیدی)

«نجات یافتگان» از دل «سفر به چزابه» بیرون آمده بود. نگاه فتوریستی ملاقلی پور را در سکانس گورستان ماشین های جنگی - که در آن ماشین های جنگی متوقف شده و از کار افتاده را عمودی و رو به آسمان می بینیم - می توان از فیلم استخراج کرد. او در این اثر، صحنه جنگ را به یک فضای آخرالزمانی تبدیل می کند! فیلم، دو سال دیر اکران می شود و ملاقلی پور اولین سکته را می زند!

حمید و فاطمه (۱۳۷۶ خورشیدی)

مستندی که زندگی شهید حمید باکری را از نگاه همسرش، روایت می کند. مستند «حمید و فاطمه» و فیلم سینمایی «پرواز در شب»، گویی مقدمه «هیوا» هستند.

هیوا (۱۳۷۷ خورشیدی)

رسول ملاقلی پور؛ جنگی سازی علیه جنگ!

«هیوا» ادامه تجربه سوبژکتیو «سفر به چزابه» و ورژن تکامل یافته آن است. ملاقلی پور در جشنواره هفدهم فیلم فجر جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را - دومین سیمرغ بهترین فیلم در کارنامه فیلمساز - همراه با جوایز دیگری نصیب خود کرد.

این فیلم، تنها تقدیر سینمای ایران از اسطوره اش، جمشید هاشم پور را موجب می شود... یک دیپلم افتخار ناقابل! وقتی، پس از جنگ، جمشید هاشم پورِ میانسال - که نقش یک فرمانده تفحص را ایفا می کند - جمشید هاشم پورِ جوان تر را - که یک رزمنده است - در زمان جنگ می بیند؛ یکی از غریب ترین نگاه های ممکن در امر بازیگری را ارائه می دهد.

هاشم پور با «هیوا»، چرخش کاملی در کارنامه اش رقم می زند و در اوج سلطنت در گیشه، به سینمای اندیشه گرا، روی می آورد. سکانس اشاره شده، تبحر ملاقلی پور در شکست زمانی را به نمایش می گذارد.

این کارگردان، همچنان به سینمای ایران، بازیگران قدرتمند معرفی می کند. فرهاد قائمیان - که یک تجربه به چشم نیامده با یدالله صمدی در فیلم «سارای» داشت - در «هیوا» عرضه اندام می کند و نقش اولین رزمنده ایرانی خاکستری در سینمای ایران را ایفا می کند.

او به عنوان یک رزمنده ایرانی، برای اولین بار در سینمای ایران، دیگر یک فرشته محض نیست و کارکردی زمینی پیدا می کند. قائمیان در سکانسی از فیلم، اسیر عراقی را به باد کتک و ناسزا می گیرد... عبدالرضا زهره کرمانی و آناهیتا نعمتی هم به واسطه فیلم «هیوا» به سینمای ایران معرفی می شوند.

کمکم کن (۱۳۷۷ خورشیدی)

ملاقلی پور بدهکار می شود. وضعیت نابسامان مالی، مجبورش می کند برای جبران ضرر، بدترین فیلم کارنامه اش را به تهیه کنندگی خودش بسازد. بدین گونه «کمکم کن» ساخته شد.

این فیلم، یک فاجعه سینمایی برای یک فیلمساز مترقی و کمال طلب به حساب می آید. «کمکم کن» تا آخر عمر ملاقلی پور، چماقی بود که از سوی منتقدان بر سرش کوبیده می شد! او بدهی هایش را پاس می کند؛ اما از قِبل واکنش های منفی نسبت به فیلمش، دوباره راهی بیمارستان می شود!

نسل سوخته (۱۳۷۸ خورشیدی)

رسول ملاقلی پور؛ جنگی سازی علیه جنگ!

شخصیت اصلی فیلم، یک عمارت به مثابه میهن است که در پایان، به یک مخروبه مضمحل تبدیل می شود. فیلم در سه دهه (سه اپیزود)، روند زوال خانه/ میهن را به تصویر می کشد.

«نسل سوخته» یکی از درخشان ترین فیلم های مهجور مانده سینمای ایران است؛ فیلمی که کلکسیونی از بازی های درجه یک بازیگرانش، من جمله سعید پورصمیمی، فاطمه نقوی، حبیب دهقان نسب، نیکی کریمی، عبدالرضا زهره کرمانی، آتیلا پسیانی، فرهاد قائمیان، نگار آذربایجانی - که هم اکنون، کارگردان بااستعداد و آینده دار سینما محسوب می شود - و سیامک انصاری را در خود دارد. فیلمی که با مشت و اصلاحیه های فراوان اکران شد. فیلمی که اگر هم اکنون ساخته می شد، شاید فیلمسازش را به پای محاکمه می کشاند و او را راهی زندان می کرد!

قارچ سمی (۱۳۸۰ خورشیدی)

یک فیلم خوش ساخت و تکنیکی با شخصیت های آشفته و روان پریش. «قارچ سمی» باز هم رویکردی سوبژکتیو دارد و به مقوله شکست زمان نیز، چالش برانگیزتر می پردازد. سکانس افتتاحیه فیلم یک جهنم محض برایمان می سازد و «نجات سرباز رایان» اسپیلبرگ را به یادمان می اندازد.

در این اوپنینگ درخشان، یک واگن قطار از آسمان بر زمین می افتد! جمشید هاشم پور و فرهاد قائمیان، دوباره در فیلمی از ملاقلی پور می درخشند. رویا تیموریان هم یکی از بهترین بازی های عمرش را در این فیلم تجربه می کند.

«قارچ سمی» در زمانه خود فهمیده نمی شود و پس از مرگ کارگردانش مورد توجه قرار می گیرد. ارجاع فیلم به مبحث تقابل کنش ها در مقاطع مختلف زمانی مختلف (گذشته و آینده) در تفکر هایدگر، درک نمی شود. آشفتگی حاکم بر اتمسفر و پرسوناژها از سوی منتقدان در زمان اکران، اشتباه فهمیده می شود. منتقدان، به اشتباه، فیلم را آشفته ارزیابی می کنند!

ملاقلی پور در این نگاه مغشوش عامدانه، بی ثباتی را که بر جامعه آشفته آن روزها و قهرمان های خسته جنگ، سایه انداخته است، به نمایش می گذارد. «قارچ سمی» یکی از عجیب ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران است و عصبی ترین آنها!

مزرعه پدری (۱۳۸۳ خورشیدی)

دفاع از خانه (میهن) مهمتر است یا خانواده؟! مسئله ای بنیادین که مهمترین اندیشمندان هم از پاسخ قطعی به آن، عاجزند. این تئوری در «مزرعه پدری» مطرح می شود و در پایان، ملاقلی پور به آن پاسخ می دهد! باز هم نگاه ذهن گرای کارگردان بر فیلم حاکم است. جهنمی ترین فضای سینمای جنگ در ایران را می توان در «مزرعه پدری» تماشا کرد. اوج تبحر تکنیکی، دوربین بازی و بازی با لنزها، از سوی ملاقلی پور عرضه می شود.

جمشید هاشم پور در یک نقش بدون دیالوگ، مو بر تن مخاطب سیخ می کند! بازی کوتاه و ماندگار این بازیگر در نقش یک راننده کامیون الکلی که به جبهه آمده و برای توبه، روزه سکوت گرفته و از الکل برای ضدعفونی زخم حاصل از پاک کردن خالکوبی هایش استفاده می کند، فراموش نشدنی است. محمد عقراوی، پدیده بازیگری فیلم است.

شش گوشه عرش (۱۳۸۵ خورشیدی)

او در سفر خود به کربلا برای بازدید لوکیشن های فیلم «عصر روز دهم» - که در مرحله پیش تولید، مؤلفش را از دست داد و بعدها، مجتبی راعی از آن فیلم ضعیفی ساخت - از فرصت استفاده کرد و مستند را جلوی دوربین برد.

میم مثل مادر (۱۳۸۵ خورشیدی)

رسول ملاقلی پور؛ جنگی سازی علیه جنگ!

تجاری ترین فیلم ملاقلی پور که از قضا با همه ضعف هایش، یکی از ماندگارترین مادرهای سینمای ایران را به تصویر کشید. «میم مثل مادر» به لحاظ ارزش های هنری، فیلم بزرگی نیست اما به لحاظ فنی و حسی، کارش را به نحو احسن انجام می دهد و اشک هر مدل مخاطبی را به راحتی درمی آورد.

آخرین اثر سینمایی ملاقلی پور، دومین فیلم پرفروش سال، پس از «آتش بس» تهمینه میلانی شد. رسول ملاقلی پور، گویی به یک مرگ آگاهی رسیده بود. پیش از ساخت این فیلم، قبری جوار مزار مادرش می خرد. فیلمی در ستایش مادر می سازد و بعد با آخرین سکته، به آغوش مادر در گور، پناه می برد...

همکاری رسول ملاقلی پور (متولد ۱۷ شهریور ۱۳۳۴ در تهران و متوفی ب تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ در شمال کشور) با سایر فیلمسازها:

- مدیر صحنه در «مرگ دیگری» محمدرضا هنرمند (۱۳۶۱)

- تدوینگر در «پاتال و آرزوهای کوچک» مسعود کرامتی (۱۳۶۸)

- تهیه کننده - به صورت مشترک با غلامحسن بلوریان - در «مرغابی وحشی» مسعود کرامتی (۱۳۷۰)

- تکمیل کننده کارگردانی در «خط آتش» علی سجادی حسینی که با مرگ کارگردان، سرِ صحنه، نیمه تمام مانده بود (۱۳۷۰)

- فیلمنامه نویس - به صورت مشترک با جمال شورجه و حمید آخوندی - و مشاور تحقیق در «لبه تیغ» جمال شورجه (۱۳۷۱)

- فیلمنامه نویس - به صورت مشترک با نادر مقدس - و تهیه کننده - به صورت مشترک با نادر مقدس - در «دشت ارغوانی» نادر مقدس (۱۳۷۳)

- طراح صحنه و لباس در «سفر به فردا»ی محمدحسین حقیقی (۱۳۷۹)
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • maryam

    وای بر ماسینمای ما سلیقه ای شده اخر فیلم یوسف پیامبر را تحریف کردن جیک نزدیم در فیلم امام علی براش تن و پا تصور کردن سرمان را مثل کبک در برف کردیم در فیلم امام رضا هم امام رضا نقشش را به یک هنر پیشه دادن فقط صورتش را نورانی کردن کیف کردیم ولی نم دانم چرا برای فیلم رستاخیز سینه چاک شدیم و خواستار حذف ان شدیم وای بر ما بر سینمای ما چه میگذرد

  • ناتاشا

    خدا رحمتش کند رسول ملاقلی پور فیلم هیوا منحصر بفرد کولاک نظیر نداره در فیلمهای جنگی بخصوص موضوع فیلم هیوا کسی که از جبهه فرار کرده بود الان با استفاده از رانت سفیر کشورهای افریقا شده بود خواستگار هیوا بود

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج