گفتوگو با احسان علیخانی، مجری «ماه عسل»
اگرچه چند سال است که بهطور مستمر با او گفتوگو میکنم اما شنیدن حرفهای مجری و تهیهکنندهای که هر سال پای حرفهای مهمانان ویژهاش مینشیند، باز هم تازگی دارد. شکی نیست که فرم اجرای او با «ماه عسل» گره خورده و فرم «ماه عسل» با اجرای او.
آیا تغییرات مدیریتی صداوسیما و به تبع آن شبکه سه که سال گذشته اتفاق افتاد، در رویکرد برنامه «ماه عسل» تغییراتی ایجاد کرده است؟
نه، زیرا «ماه عسل» برنامهای نیست که تازه امسال راه افتاده باشد و اکنون دیگر ۱۱ سال دارد. این برنامه به یک برند در میان برنامههای گفتو گو محور تبدیل شده است و سالها از پخش آن میگذرد اما در پاسخ به این سوال میتوانم بگویم که پیش از شروع مراحل تهیه برنامه با مدیران سیما چند جلسهای برگذار کردیم. حتی خودم چند ساعتی با آقای سرافراز صحبت کردم و این وقت گذاشتن و برگزاری چنین جلسهای نشان میدهد که ایشان چقدر به برنامه «ماه عسل» اهمیت میدهند.
در این جلسه چه نکاتی مطرح شد؟
درباره سوژهها و موضوع برنامه صحبتهایی مطرح شد. آقای سرافراز بیشتر میخواستند تا در جریان کار تحقیقی و پردازش داستانها قرار بگیرند.
راهکاری هم پیشنهاد دادند؟
گفتوگو بر پایه یک تعامل بود و درباره موضوعات و جنبههای مختلفی از برنامه حرفهایی مطرح شد. به طور کلی باید بگویم ما همچنان در امتداد برنامهای هستیم که بیش از یک دهه از عمر آن میگذرد.
قصهها و سوژهها در سری پیش رو چه تغییری کرده است و آیا از بار غمانگیزی قصهها در «ماه عسل» جدید کاسته شده است؟
ما قصه تعریف میکنیم و با شاد یا غمگین بودن آن کاری نداریم.
اما به نظر میرسد سوژهها بیش از آن که خیلی خاص و فردی باشند حداقل تا اینجای کار به سمت هشدار اجتماعی و نوعی تعمیم بخشی رفتهاند.
بله، اما در همان هشدار اجتماعی نیز قصهای وجود دارد. برای مثال در برنامه سوم قصه زنی که فعال، شجاع و جسور است، روایت میشود. کسی که با یک تعارف ساده از طرف دوستش به فرد غیرمتخصصی در حوزه عملهای زیبایی مراجعه میکند و با تزریق ژل به صورتش، مسیر زندگی خود را تغییر میدهد و قصههای دیگری برای او به وجود میآید.
بنابراین من مخاطب با شنیدن این داستان، گریهام نمیگیرد. بلکه بیشتر به جنبه هشدار دهنده و عبرتآموز آن فکر میکنم.
حرف من این است که محتوای برنامه «ماه عسل» از جاده قصه میگذرد اما این که چه موضوعی و چه روندی برای این گفتوگو انتخاب شود، میتواند مختلف باشد. بنابراین میتوان به یک آسیب اجتماعی هم پرداخت. البته نه با این شیوه که یک پزشک یا کارشناس به برنامه بیاید و درباره آن صحبت کند. برنامه ما متعلق به مردم است.
اگرچه کارشناسانی که اظهارنظر میکنند، به برنامه کمک میکنند اما آنها در قاب برنامه هیچ جایی ندارند. البته ناگفته نماند بعضی از آنها به گونهای اظهار نظر میکنند که شاید جایی در «ماه عسل» پیدا کنند. مثلا جامعه شناسی هست که به من زنگ زده تا تنها چند دقیقه در برنامه حاضر شود اما من مخالفت کرده و گفتهام که این برنامه متعلق به مردم است و آنها هستند باید روی صندلیهای «ماه عسل» بنشینند.
حالا این فرد میرود و نقد منفی و مغرضانه درباره «ماه عسل» مینویسد. من با همه احترامی که برای او و امثال او قائلم، حاضرم در تیم فکری از نظراتشان استفاده کنم اما «ماه عسل» یک برنامه کارشناس محور نیست و این بخش در آن جایی ندارد. این برنامه قصه محور است و خود مردم تعیین کننده بخشهای مختلف آن هستند.
روندی که «ماه عسل» در دهه گذشته طی کرده تا به یک برنامه پرمخاطب تبدیل شود، انگار چالشها و حاشیههایی را هم به دنبال داشته است.
من اصلا نگران حاشیههای این برنامه نیستم و همانطور که در برنامه هم گفتم، خدارا شکر میکنم که «ماه عسل» مردم را به فکر کردن وادار میکند. حالا بعضی از آنها در مدح برنامه مینویسند و عدهای دیگر هم آن را نقد میکنند. این که «ماه عسل» این همه بیننده دارد و مردم را به تامل وا میدارد، فوقالعاده است. در حالی که برنامهها و سریالهای بسیاری در تلویزیون ساخته میشوند اما اینقدر بازتاب ندارند.
خودتان چقدر به این نقدها توجه دارید؟
اگر خوب باشد حتما از آنها استفاده میکنم. برای مثال چند روز پیش نقد خوبی در یکی از خبرگزاریها خواندم که نویسنده آن ابتدا گفته بود من از بینندگان «ماه عسل» هستم و در ادامه هم نقدی به برنامه وارد کرده بود. در این سالها از نقدهای بسیاری که به برنامه میشده، در ادامه کارم استفاده کردهام. بسیاری از منتقدان سالهای قبل حتی اکنون در این برنامه، همراه ما هستند. متاسفانه بسیاری از آدمها فکر میکنند، آنچه آنها توقع دارند، حتما باید اتفاق بیفتد.
روز سوم ماه رمضان برنامهای از «ماه عسل» روی آنتن رفت که ۶ یا ۷ نقطه نظر مختلف درباره یک موضوع در آن مطرح شد. یکی از مهمانها از نتیجه جراحی زیباییاش ناراحت بود و این ماجرا دردسرهای زیادی برایش بهوجود آورده بود و یکی دیگر راضی بود. همچنین کسانی هم بودند که این کار را تکذیب میکردند. بنابراین نقطه نظرات مختلفی در برنامه مطرح شد و پشت دوربین هم حتما مخاطبان درباره آن به فکر افتاده و برداشتهای مختلفی کردهاند. این تایید کردن یا تکذیب کردن یک موضوع مثل جراحیهای زیبایی و پرورش اندام و نظایر آن یعنی روایت قصههای متفاوت.
فکر نمیکنید دعوت از چند مهمان به جای تمرکز بر قصه یک مهمان برنامه را به نوعی مباحثه تبدیل کرده است؟
نه به هیچ وجه، زیرا قصههای همه مهمانان حاضر در برنامه بههم پیوند میخورند و با هم ارتباط دارند. قرار نیست هیات داورانی در برنامه شکل بگیرد تا قضاوت کنند.
ارسال نظر