بهرنگ توفیقی: مميزی تلويزيون را خوب می شناسم
جاي شوخي ركيک در تلويزيون نيست و اگر سريال اين ويژگي را داشت حتما از تلويزيون پخش نميشد.
اين همان بهانهيي است كه سبب شد با «بهرنگ توفيقي» كارگردان آن گفتوگو كنيم. بهرنگ توفيقي كارگردان ۳۶ ساله تلويزيوني فعاليت خود را از سال ۱۳۷۴ با دستياري كارگرداني در سينما و تلويزيون آغاز كرده است. سريال ۱۶ ميليمتري «مهر خوبان» اولين اثر وي در مقام دستيار كارگردان بوده است.
عاشق مترسك، باغهاي كندلوس، به آهستگي و پوپك و مش ماشاالله ساير آثار او در اين زمينه است. توفيقي در سال ۱۳۸۲ اولين سريال خود را براي گروه كودك شبكه دو ساخت و تلهفيلمهاي «آماده باش»، «شرق بهشت»، «تا فردا»، «گور به گور» و «دسته بازندهها» از ديگر ساختههاي وي محسوب ميشود.
جاي شوخي ركيك در تلويزيون نيست و اگر سريال اين ويژگي را داشت حتما از تلويزيون پخش نميشد. من همه چارچوبهاي تلويزيون را ميشناسم و قطعا اگر اين سريال از صدا و سيما پخش شده شوخي ركيك ندارد. در خيلي جاها ميتوانسته شوخيهايي شكل بگيرد كه از اين مساله پرهيز كرديم. درباره استفاده ابزاري از زن راستش اين كار را اصلا بلد نيستم .
سريالسازي در تلويزيون در سالهاي اخير به فعاليتي سخت و پيچيده تبديل شده است.
به نظر شما در چنين وضعيتي بايد چه سريالي را و چگونه ساخت كه جذابيتي حداقلي براي نشاندن مخاطب پاي تلويزيون داشته باشد؟
به نظرم اتفاقي كه بايد بيفتد تا اين مساله محقق شود، دست كارگردانهاي تلويزيون نيست و اين اتفاق بايد جاي ديگري رقم بخورد، جايي كه در آن مجموعهيي از مسوولان و مديران درباره سياستهاي كلي تلويزيون تصميم ميگيرند. اگر در چنين فضايي تصميم گرفته شود سريالهايي ساخته و عرضه شود كه متناسب با نياز مردم و جامعه باشد، قطعا اين سريالها از سوي مخاطب با استقبال مواجه ميشود.
نياز مردم و جامعه دقيقا چيست و چگونه ميتوان در يك سريال به آن پرداخت؟ سريال شما هم اين ويژگي را دارد؟
مسير انحرافي به فراخور قصهاش به اين مساله ميپردازد. قصد ما اين بوده كه سريال يك فضاي كمدي- اجتماعي داشته باشد و آن اندازه كه قالب كار اجازه ميدهد، به دغدغههاي روز پرداخته شود.
اين طراحي چه زماني و چگونه صورت گرفت؟
مسير انحرافي مرحله پيشتوليد طولاني و مناسبي داشت و در اين مرحله روي چارچوب اصلي قصه متمركز شديم. پيشتوليد اين سريال از اواخر ارديبهشت سال ۹۰ و فيلمبرداري نيز مهرماه شروع شد. اين فاصله زماني صرف پيشتوليد سريال شد. فيلمنامه در همين مرحله تكميل و بازيگران در همين مرحله انتخاب شدند. بخش عمدهيي از اين زمان هم صرف تمركز بر جلوههاي ويژه و طراحي آن براي سريال شد.
معمولا در مرحله پيشتوليد فيلمنامه آماده است و بر اساس آن كار شكل ميگيرد. شما فيلمنامه آماده نداشتيد؟
در اين مرحله صرفا يك طرح كلي وجود داشت كه توسط «پيمان عباسي» نوشته شده بود و كار بر اساس آن شكل گرفت. پيمان عباسي بر اساس همين طرح كلي فيلمنامه را هم مينوشت. در اين مرحله تغييرات فراواني در فيلمنامه صورت گرفت و قسمت اول حدود شش يا هفت بار بازنويسي شد اما به نظرم از زمان پيشتوليد براي نگارش فيلمنامه به شكل درستي استفاده نكرديم.
در خبرها از «زامياد سعدونديان» هم به عنوان فيلمنامهنويس نام برده شده بود.
بله. از قسمت چهارم به بعد نويسنده سريال تغيير كرد و زامياد سعدونديان كار نگارش سريال را به عهده گرفت. علت اين مساله هم كنارهگيري پيمان عباسي از ادامه نگارش سريال بود.
در برخي خبرها هم از «جابر قاسمعلي» به عنوان فيلمنامهنويس سريال نام برده شده است.
بله. در مرحله تصويربرداري زماني كه وارد كار شديم، متوجه شديم خيلي از فيلمنامه عقب هستيم. به همين دليل از «جابر قاسمعلي» براي نگارش فيلمنامه كمك گرفتيم و او هم يك قسمت از سريال را نوشت.
جنس قصه مسير انحرافي سبك و سياق خاصي دارد كه تعداد اندكي از فيلمنامهنويسان سينماي ايران امكان تبديل چنين قصهيي را به فيلمنامه دارند. اين مساله مشكل خاصي را براي شما ايجاد نكرد؟
خير. از ابتدا نويسنده فيلمنامه مشخص بود و زماني كه من به عنوان كارگردان سريال انتخاب شدم، پيمان عباسي فيلمنامهنويس سريال بود. او قبلا فيلمنامه سه تلهفيلم من را نوشته بود. ما دوستي عميقي با هم داريم و يكي از معرفهاي من به تهيهكننده سريال هم پيمان عباسي بود.
مسير انحرافي پس از موج سريالهاي تلخ زمستاني همچون شيدايي، تا ثريا و پنجره پخش ميشود و از معدود طنزهايي است كه مخاطب آن را دوست دارد. با توجه به توليد سريال شما در سال گذشته، آيا تلاش كرديد فضاي كار شما طنز و مفرح باشد؟
معمولا در زمان توليد به شرايط و زمان پخش فكر نميكنم. البته زماني كه كاري را شروع ميكنم همه ديدگاهها را در كار اعمال ميكنم تا قصهيي كه در نهايت شكل ميگيرد خوب از آب دربيايد. در اين سريال هم به طنز محترمي فكر ميكردم كه اميدوارم اتفاق افتاده باشد.
فضاي كاري شما چگونه است؟ همه موظف به عمل بر اساس فيلمنامه آماده هستند يا حق اظهارنظر هم دارند؟
به نظرم فيلمسازي يك كار دستهجمعي است. در همه كارهايم همه نظرها را ميشنوم البته ممكن است در بسياري از مواقع پيشنهادها را قبول نكنم اما هميشه از همكارانم خواهش ميكنم حتي اگر ۱۰ بار هم مسالهيي را پيشنهاد دادند و قبول نكردم، دلسرد نشوند و همچنان پيشنهادهاي خود را مطرح كنند. در مجموعه مسير انحرافي هم درباره خيلي از نقشها طي رايزني با بازيگران و اتودهايي كه در اين مورد زده شد، به نتيجههاي خوب و جذابي رسيديم.
ميشود مثالي از اين شخصيتها بزنيد؟
بله. در مرحله پيشتوليد با بازيگرها جلسه ميگذاشتم و اسكلت اوليه نقش و شخصيتها را مشخص ميكرديم. آن لايه نهايي در زمان اجرا و با توافق بين من و بازيگران شكل ميگرفت كه تجربه خوبي هم بود. برخي بازيگران طنز به دليل اينكه قدرت بداههپردازي بالاتري دارند، لحظات جذابي ميساختند و چيزهايي به شخصيت اضافه ميكردند كه خيلي جذاب بود. بهنوش بختياري و فرزاد حسني دو نمونه از اين بازيگران بودند كه اين مسير را با آنها طي كرديم و نتيجه خوبي هم گرفتيم.
اين حجم از بازيگران را چگونه به مجموعه دعوت كرديد؟ مسائل مالي خوب، دوستي قبلي يا جذابيت كار؟
تقريبا هر سه اين عوامل نقش داشتند. قرار بود اواخر شهريورماه تصويربرداري را آغاز كنيم كه با تاخيري ۲۰ روزه اين اتفاق افتاد. ما با بازيگران براي آن مقطع صحبت كرده بوديم و بسياري از آنها در كل اين مدت با پروژه همراه بودند. ضمن اينكه ارتباط دوستانه و لطف آنها را هم نبايد فراموش كرد.
اين نوع فيلمنامهها جنس خاصي از بازيگران را نياز دارند؟
در انتخاب بازيگران خيلي به اين مساله توجه نكردم. من بيشتر روي شخصيتها تمركز ميكنم. ممكن است احساس كنيد جنس تمام بازيها شبيه به هم نيست اما اگر لايههاي بازيگري را بخواهيم بشكافيم، يك اثر از خودم در تمام نقشها ميتوانيد ببينيد. با اينكه جنس بازي شخصيتها متفاوت است اما در تمام اين نقشها يكدستي خاصي وجود دارد.
چقدر از بازيگران هر يك از اين نقشها شناخت داشتيد؟ مثلا فرزاد حسني را چقدر ميشناختيد كه چنين نقشي را به او سپرديد؟
شايد جالب باشد كه بدانيد بعد از اينكه مشخص شد نقش عارف ساطور را قرار است فرزاد حسني بازي كند، در بازنويسي اين شخصيت را از فرزاد حسني دور كرديم. شخصيت عارف در ابتدا يك شخصيت فرهنگي و روشنفكر بود كه يك جور داشت كوچ ميكرد و از ايران ميرفت اما وقتي قرار شد فرزاد حسني اين نقش را بازي كند، اين شخصيت تبديل به يك فرد كلاهبردار و رند شد كه از برخي ويژگيها و تواناييهاي حسني درباره آن استفاده شد. حسني دنياي واژگان خيلي گستردهيي دارد و خيلي خوب ميتواند از كلمات استفاده كند و ما هم از اين قابليت درباره اين نقش استفاده كرديم.
در قسمت اول و دوم سريال با فيلم «ارتفاع پست» هم شوخي كرديد. اين شوخي با چه انگيزهيي و چگونه شكل گرفت؟
در قسمت دوم سكانسي است كه در آن پرستو گلستاني اسلحه ميكشد و مسافران را تهديد ميكند. در اين قسمت فضاي كار كمي جدي بود و فكر كردم با گذاشتن يك شوخي در كار كمي فضاي جدي را تلطيف كنم. از همان ابتداي ساخت سريال هم قصد داشتيم كاري كنيم كه اگر لحظات كمدي سريال زياد نيست، حداقل كار شيرين باشد. اين شوخي هم با چنين هدفي در سريال گذاشته شد. من آن فيلم را خيلي دوست دارم و به همين دليل در مانيتور هواپيما نشان داده ميشود. فكر كردم يك شوخي هم با حميد فرخ نژاد داشته باشم و براي همين از فرخ نژاد اجازه گرفتم. «فروزان جليليفر» همسر فرخنژاد در سريال ما طراح صحنه بود.
هواپيماربايي موضوعي است كه به سادگي نميتوان درباره آن فيلم يا سريال ساخت. شما براي پرداختن به اين موضوع در دو قسمت از سريال با مشكل خاصي مواجه نشديد؟
براي خودم هم كمي عجيب بود كه تاكنون نسبت به اين مساله واكنشي نشان داده نشده است! اما شايد چون سريال در قالب كمدي ساخته شده حساسيتي به وجود نيامده است.
قصه سريال مسير انحرافي به گونهيي است كه مخاطب ميتواند بخشهاي مختلف آن را حدس بزند. در خبرهاي مختلف اعلام شده بود كه داستان اين سريال اقتباسي از سريال لاست است و در اين سريال داستان از جايي آغاز ميشود كه هواپيمايي در يك جزيره سقوط ميكند. نگران اين مساله نبوديد كه اين لو رفتن پيشاپيش داستان جذابيت كار را براي مخاطب كم كند؟ آيا با اعلام اين خبرها مخالف بوديد؟
صادقانه بگويم با اين قضيه مخالف بودم اما مخالفتم را ابراز نكردم. به نظرم اين ماجرا ميتوانست در مخاطب كنجكاوي ايجاد كند كه قصه را پيگيري كند. البته اصولا از جنجالي كه باعث ديده شدن كار شود خوشم ميآيد ولي اهل كپيبرداري از فيلمهاي خارجي نيستم. حتي يك جايي خواندم كه «چرا بودجه مملكت بايد صرف كاري شود كه كپي از يك كار غربي است؟!» اما به نظرم شباهت در آن حد نيست كه بگوييم كپيبرداري كردهايم.
پس از سقوط هواپيما در جزيره و مشاهده شخصيتي كه در آن جزيره ساكن است و ظاهرا اين سقوط را تدارك ديده، يك دو دستگي در ذهن مخاطب ايجاد ميشود كه حالا از اين بعد شاهد داستان ديگري خواهد بود. حتما اصرار داشتيد كه اين شخصيت دانشمند را وارد كار كنيد؟
كمدي بر اساس تضاد شكل ميگيرد. تضاد اين سريال هم در اين است كه دانشمندي ميخواهد هواپيماي حامل عدهيي از دانشمندان ايراني را در جزيره فرود بياورد اما به جاي آن عدهيي از آدمهاي عادي را در جزيره پياده ميكند. همين مساله جذاب است و باعث تضاد ميشود و ميتواند موقعيتهاي كمدي خوبي بسازد. اين ذهنيت باعث شد از قسمت سه به بعد شخصيتها كمي دچار تغييرات نامحسوس شوند. شايد اندازه اين تغييرات را رعايت نكردهام كه چنين نكتهيي محسوس شده است.
قصه مسير انحرافي اين قابليت را داشت كه تبديل به قصهيي ترسناك و دلهرهآور شود. به فكر ساخت چنين سريالي نيفتاديد؟
من بيشتر آنگونه از فيلمسازي را دوست دارم. ترجيحم اين بود كه فضاي اين سريال هم كمدي نباشد اما آنچه تصويب شده بود، سريال كمدي بود و نميتوانست جز اين باشد.
قصه سريال كشش بيش از ۱۳ قسمت را هم داشت. نميتوانستيد سريالي با تعداد قسمتهاي بيشتر بسازيد؟
صحبت اوليه براي ساخت سريالي ۲۶ قسمتي بود. در اوايل كار و بعد از شروع فيلمبرداري زمزمههايي براي پخش سريال در ايام نوروز شنيده شد و به همين دليل سريال تبديل به اثري ۱۳ قسمتي شد. اما در نهايت سريال در ۱۵ قسمت نمايش داده خواهد شد.
فقط همين مساله تعداد قسمتهاي سريال را كاهش داد؟
نه. مشكلات توليدي هم وجود داشت. فضايي كه براي كار به آن فكر كرده بوديم به دليل اينكه به زمستان برخورد كرد مشكلاتي را براي ما فراهم كرد. يكي از دلايل ديگر خستگي بر اثر فشارهاي رواني بود كه به دليل نداشتن فيلمنامه آماده به من و گروه وارد ميشد. اين مساله به مرور تعداد قسمتهاي فيلمنامه را كاهش داد.
در قسمتهاي اول و دوم سريال مسافران زيادي در هواپيما ديده شدند اما بعد از سقوط هواپيما ديگر خبري از آن مسافران نشد. البته پذيرفتني است كه به دليل اقتضاي قصه نتوانيد به همه شخصيتها بپردازيد.
اتفاقا چنين نيست و در قسمت ۱۱ پاسخ اين سوال شما داده خواهد شد. البته در زمان پيشتوليد براي به نمايش كشيدن سرنوشت هواپيما و مسافرانش چند فكر متفاوت داشتيم. اول اينكه قرار بود بخشي از هواپيما نشان داده شود كه پس از انفجار كاملا جدا ميشود و تمام مسافران آن كشته ميشوند اما به دليل كمدي بودن داستان از نمايش چنين اتفاقي پرهيز كردم و حالا در قسمتهاي آينده سرنوشت اين مسافران را خواهيد ديد.
شخصيت پوريا پورسرخ و مجيد واشقاني از شخصيتهاي جذاب سريال است. اين نوع كاراكتر لات نه چندان منفي با جذابيتهايي كه دارد در جامعه هم زياد ديده ميشود .
چنين شخصيتهايي را من هم در جامعه زياد ميبينم. جالب است بدانيد شخصيت پوريا پورسرخ شب قبل از فيلمبرداري به اين وضعيت درآمد. او قرار بود در سريال شخصيتي دست و پا چلفتي باشد كه هيچ كدام از كارهايش را نميتواند انجام دهد اما شب قبل از آغاز تصويربرداري در جلسهيي با حضور پوريا پورسرخ، پيمان عباسي و من تصميم گرفته شد سرنوشت قهرمان قصه به شكل فعلي دربيايد چون بعدا احساس كرديم ممكن است در جزيره بتواند با اين روحيه و شخصيتش به پيشبرد قصه كمك كند.
درباره اين شخصيت- پورسرخ و همسر و برادر همسرش- شاهد فلاشبكي هم در داستان هستيم. به نظرتان اين مساله يكدستي داستان را از بين نميبرد؟
قصه اين سريال در يك جزيره اتفاق ميافتد. اين مساله ممكن بود بخشي از جذابيتهاي بصري سريال را كم كند. به همين دليل فكر كرديم با اضافه كردن فلاشبكها به داستان هم در بهتر شناخته شدن شخصيتها و هم در شكستن فضاي سرد جزيره به سريال كمك كنيم. اما در نهايت شرايط توليد ما را مجبور كرد كه به همين تعداد محدود سكانسهاي فلاشبك بسنده كنيم.
چرا براي تصويربرداري سريال به يك جزيره واقعي نرفتيد؟ قشم يا كيش ميتوانست گزينه مناسبي باشد.
پيشنهاد من اين بود برويم قشم و كار را آنجا بسازيم. البته شبهجزيره ميانكاله هم جزو گزينههاي اوليه براي كار بود اما تهيهكننده با اين ايده مخالفت كرد، چون فكر ميكرد حضور طولانيمدت در شهرستان ممكن است به لحاظ توليدي براي گروه سخت باشد. البته اين سريال اين قابليت را داشت كه با حضور در هر جغرافيايي، قصه متناسب با آن جغرافيا تغيير كند. متاسفانه با تمركز در تهران به خاطر مصادف شدن تصويربرداري با روزهاي نيمه دوم سال و نيز شرايط جوي پاييز و زمستان و بارشهاي مختلف، زمان كمي از روز ميتوانستيم ضبط مفيد داشته باشيم.
ماجراي اختلاس از كجاي كار به داستان اضافه شد؟
بخشي از ويژگي طنز اين سريال پرداختن به مسائل روز است و هنگام نوشتن فيلمنامه اين سريال بزرگترين مساله سياسي روز اختلاس بود. فقط ميخواستيم در همين حد به موضوع اشاره كنيم.
جلوههاي ويژه از امتيازهاي كار مسير انحرافي است. در خبرها اعلام شده بود اين بخشها در كشور مالزي كار شده است؟
خير. همه اين كارها در كشور خودمان و با حضور بچههاي با استعداد ايراني انجام شد. يكي از دلايلي كه باعث شد بيچون و چرا در همان دعوت اول كار را قبول كنم همين مساله سقوط هواپيما بود كه نياز به جلوههاي ويژه خاصي داشت و ميشد در آن خلاقيت جوانهاي ايراني را به تصوير كشيد. خوشحالم كه با چنين كاري فضايي براي ساخت چنين آثاري در تلويزيون ايران فراهم شده است.
واكنشها نسبت به سريال مسير انحرافي تاكنون بسيار مثبت بوده اما در مطلبي انتقادي خواندم كه به سريال به دليل شوخيهاي ركيك و نيز استفاده ابزاري از زن اعتراض شده بود.
جاي شوخي ركيك در تلويزيون نيست و اگر سريال اين ويژگي را داشت حتما از تلويزيون پخش نميشد. من همه چارچوبهاي تلويزيون را ميشناسم و قطعا اگر اين سريال از صدا و سيما پخش شده شوخي ركيك ندارد. در خيلي جاها ميتوانسته شوخيهايي شكل بگيرد كه از اين مساله پرهيز كرديم. درباره استفاده ابزاري از زن راستش اين كار را اصلا بلد نيستم.
سريال در مرحله پخش گرفتار مميزي نشد؟
شايد تنها قسمتي كه مميزي جدي شامل آن شد، قسمتي بود كه شنبه ۲۶ فروردين ماه پخش شد كه مميزي اين بخش هم درباره شخصيت «سفيري» بود. هيچوقت چيزي نساختهام كه مشمول مميزي شود چون اين بخش از كار را خوب ميشناسم.
اين شناخت چگونه حاصل ميشود؟
فقط تجربه است. من به دليل تجربههاي متفاوت به ويژه در زمان دستياري، شناختي كه بايد را از سينما و تلويزيون پيدا كردهام. براي روشن شدن بحث مثالي ميزنم. در قسمت دوم صحنهيي بود كه بهنوش بختياري و فرزاد حسني با هم مواجه ميشوند. اين صحنه تصويربرداري شد اما شب به تهيهكننده زنگ زدم و گفتم حس ميكنم اين صحنه فراتر از شكل ارتباطي است كه ميتوان در تلويزيون نشان داد و بهتر است چنين صحنهيي در يك فيلم سينمايي باشد. با اجازه تهيه كننده اين صحنه دوباره تصويربرداري و پخش شد چون احساس كردم حساسيتهاي تلويزيون رعايت نشده است.
مسير انحرافي در شرايطي از تلويزيون پخش ميشود كه به نظر ميرسد به دليل كاهش حجم برنامههاي نوروزي، شرايط بهتري براي ديده شدن دارد. با اين نظر موافقيد؟
بله. انتخاب زمان مناسب براي نمايش يك سريال تلويزيوني شباهت زيادي به انتخاب زمان مناسب براي اكران يك فيلم سينمايي دارد. به نظرم انتخاب اين زمان براي نمايش سريال مسير انحرافي هم حدود ۳۰ درصد به مخاطبان سريال اضافه كرده است.
تمايل نداشتيد سريال شما هم در نوروز نمايش داده شود؟
به نظرم سريالهاي نوروزي در سالهاي اخير دچار وضعيتي شده كه خيلي جدي گرفته نميشود. مخاطب از اين سريالها صرفا يك «سرگرمي محض» انتظار دارد اما سريال مسير انحرافي اينگونه نيست و به همين دليل خوشحالم كه سريال در ايام نوروز پخش نشد.
اگر سريال شما در ايام نوروز پخش ميشد ميتوانست رقيب چك برگشتي باشد؟
سريالهاي سيروس مقدم را دوست دارم و براي اين كارگردان به عنوان يك پيشكسوت احترام قائلم اما كلا اهل رقابت نيستم و دلم نميخواهد با كسي رقابت داشته باشم.
يعني از عدم پخش همزمان مسير انحرافي و چك برگشتي راضي هستيد؟
راستش چرا. از اين مساله راضي هستم. البته چك برگشتي را هم كامل نديدم اما همانقدر كه ديدم احساس كردم جذابيت كارهاي قبلي سيروس مقدم و به ويژه سريال پايتخت را نداشته است.
ارسال نظر