میلاد درخشانی سلیقه مخاطب را می شناسد
میلاد درخشانی، آهنگساز، نوازنده و خواننده ایرانی است. او متولد سال ۱۳۶۳ است و تا به امروز چهار آلبوم از وی منتشر شده است که عبارتند از «هیچم خبر از هیچ»، «افشارستان»، «سرخوش» و «اشارات نظر».
دلیل این که آلبوم «سرخوش» را بازنشر کردید، چه بود؟
دلیلش این بود که «سرخوش» آلبومی بود که هنوز از دور خارج نشده بود و ما تصمیم گرفتیم طراحی جلدش را تغییر دهیم و با شکل و شمایلی جدید به بازار موسیقی عرضهاش کنیم چرا که طرح جلد ما در جایی دیگر دیده شده بود و متاسفانه قانون کپیرایت در کشور وجود ندارد. سال ۱۳۸۹ این آلبوم را منتشر کرده بودیم و بسیار زودتر از نسخه بعدی آن، طرح جلد آلبوم «سرخوش» منتشر شده بود.
همان سال ۸۹ بازخوردها نسبت به این آلبوم چگونه بود و مردم چه واکنشی نشان دادند؟
با توجه به ردیف دستگاهی بودن آلبوم و این که در دستگاه «سه گاه» بود، همانطور که میدانید، این سنخ موسیقیها فنی هستند و شنیدنشان هم خیلی ساده نیست و مخاطب برای لذت بردن از آن، نیاز به آگاهی موسیقایی بالاتری دارد.
مشخص است که شما اگر از یک اپرا آگاهی نداشته باشید و با زبان و شعر و متن و شیوههای اجرای آن آشنایی نداشته باشید، چندان نمیتوانید لذتی از آن ببرید. در کشور ما نسبت به موسیقی خودمان یعنی موسیقی دستگاهی، کمبود آگاهی وجود دارد. جالب است که در اسپانیا مردم با همه مقامهای موسیقیشان آشنا هستند و حتی مردم خیلی عادی کوچه و خیابان میتوانند با پیچیدهترین ریتمهایشان دست بزنند اما در این جا آگاهی بسیار کمی نسبت به موسیقی ملی خودمان وجود دارد.
ولی در خصوص واکنش آنها که شنیدند این را میدانم که مخاطبم چه کسی است و برای مخاطب هدفگذاری خاصی دارم بنابراین مطمئنم آنها که شنیدهاند، خوششان آمده است.
سبک آلبوم «اشارات نظر» شما بسیار با «سرخوش» تفاوت داشت. به طور کلی شما چندان مقید به سبک نیستید و تجربههای مختلفی در سبکهای مختلف داشتهاید، چرا؟
قطعا هر کس که کار هنری میکند، باید همینطور باشد. شما نمیتوانید نقاش باشید و فقط رئال کار کنید یا به یک بازیگر نمیتوان گفت فقط باید ملودرام بازی کند. این که بعضیها یک ژانر و یک سبک را دوست دارند و همیشه همان کار را انجام میدهند، چیزی را تغییر نمیدهد. کسانی هم هستند در دنیا که مانند من فکر میکنند. همیشه دوست داشتهام و سعی کردهام از موسیقی نواحی مختلف دنیا و همچنین سازهای مختلف جهان متریال کسب کنم و بتوانم آن نوع موسیقی که مد نظرم هست را ارائه کنم.
سعی میکنم نواختن سازهای مختلف را فرا بگیرم و این اصلا از روی هوس نیست. از ابتدای ماجرا اقدام به تحقیق و مطالعه میکنم و نمونههای سبکی را میشنوم و تئوریاش را یاد میگیرم و نواختن خود ساز یک یا دو سال طول میکشد. زمانی که به آگاهی رسیدم و توانستم از کار خودم به خوبی دفاع کنم، آن را در معرض انتشار میگذارم.
قرابتهای زیادی در موسیقی نواحی مختلف دنیا وجود دارد همچون موسیقی جنوب ایران با افریقا یا موسیقی برزیل یا موسیقی خراسانی با موسیقی بلوز اما وقتی درباره موسیقی تلفیقی در ایران حرف میزنیم، یعنی همواره ربط دادن دو چیز نامربوط به یکدیگر. چگونه میشود به تجربهای از تلفیق رسید که بر مبنای آن، قرابتها باشد و درست از آب دربیاید؟
آن چیزی که در موسیقی اتفاق افتاده، این است که دیگر مرزی وجود ندارد. تاکید میکنم هیچ مرزی. امروز چیزهایی در موسیقی میشنوم که متوجه میشوم متعلق به منطقه زیست موسیقیدان نیست. ماجرا این است که برای کسانی که آگاهی موسیقاییشان بالاتر است، این گونه است که به تلفیق فکر نمیکنند. نگاه نکنید در ایران تا حدود زیادی موسیقی تلفیقی تبدیل به یک پدیده نمایشی شده است و تعداد زیادی هم به صورت ناآگاهانه اقدام به اجرای موسیقی تلفیقی میکنند. در کنار اینها هستند موسیقیدانهایی که با تفکر و شناخت این کار را انجام میدهند. مطلقا تلفیق ساز و محتوا را قبول ندارم.
در ایران خیلی اتفاق خاصی در این باره نیفتاده است اما در دنیا بسیار رخ میدهد. دیگر هیچ مرزی برای بیان احساسات وجود ندارد. امکان ندارد یک نقاش بتواند احساسش را با یک فرم نقاشی بیان کند. معتقدم موسیقیدان هرچه آگاهتر باشد، تلفیقهایش نسبت به موسیقی اطرافش بهتر میشود. این ملغمهای است که باید به طور مداوم هم بخورد تا به یک چیز جدید ختم شود و همه ما میدانیم که سبک جدید به این راحتیها خلق نمیشود.
با توجه به این که شما در موسیقی ردیف دستگاهی هم فعالیتهایی داشتهاید، تصور میکنید بالاخره چه وقت زمان تحول موسیقی سنتی و دستگاهی ما فرا میرسد. ما در موسیقی کلاسیک تحولهای زیادی داشتهایم. کسانی که آمدهاند یک سبک را به اعلا درجهاش رساندهاند و کسانی که چارچوبها را درهم شکستهاند. تصور میکنید در موسیقی ایرانی چه زمان و در چه صورتی نظایر این اتفاقات رخ میدهد؟
اصلا نیاز نیست در موسیقی ردیفی تحولی اتفاق بیفتد چرا که اینها یکشبه به وجود نیامدهاند. باید زمان بسیار زیادی بگذرد. این دورهها که در موسیقی کلاسیک طی شده، توسط اشخاص تغییر کردهاند. مدتها میشود که ما چنین اشخاصی را نداریم. البته در دهه ۶۰ زمانی که موسیقی دیگری نداشتیم، در موسیقی سنتی و دستگاهی به واقع تحول ایجاد شد و موسیقی سنتی ما پیشرفت خوبی کرد اما در حال حاضر انرژی این تحول و پیشرفت پخش شده و در سبکهای مختلف انتشار پیدا کرده.
ردیفهای موسیقی دستگاهی ما مشخص و مدون است و تغییری هم نباید بکند. باید از همین متریال موجود بهترین استفاده را بکنیم و عوامل زیادی وجود دارد که این اتفاق نمیافتد. عوامل جامعهشناختی و زیباییشناختی هست که باید درباره آنها پژوهش شود. اکنون موسیقی سنتی خلق میشود اما چنگی به دل نمیزند و نیازمند کار و تلاش جدی است تا سر و سامانی بگیرد.
ارسال نظر