دخل و تصرف در موسیقی محلی گیلان؟
ناصر وحدتی از آن دست خوانندگانی است که نامش همواره با موسیقی گیلان عجین بوده است و هر زمان که نامش را میشنویم، یاد موسیقی گیلان میافتیم او اهل «لیش» از توابع سیاهکل است.
وحدتی تاکنون ۳ آلبوم با نامهای «زرانگیس»، «دامون» و «شورم نقش» منتشر کرده است که «زرانگیس» را انتشارات ماهور تولید کرده و دو تای دیگر با همکاری حوزه هنری استان گیلان تولید و منتشر شدهاند. هرچند فعالیت وی تنها به موسیقی فولک گیلان محدود نمیشود و جالب است که تا امروز از این خواننده ۴ رمان نیز به نامهای«خوندشت»، «روی خوش زندگی»، «یک زندگی» و «تا فردا دیر نیست» چاپ و منتشر شده است.
همچنین ناصر وحدتی کنسرتهای پرشماری را به صورت مستقل با گروه یعنی «گیل و آمارد» و همچنین به صورت میهمان در دیگر گروهها همچون «رستاک» اجرا کرده است و در خارج از ایران نیز کنسرتهایش همواره با استقبال روبهرو بوده است. در روزهای نهم و دهم مرداد امسال قرار است وحدتی در تالار وحدت که پیشانی اجراهای موسیقی ایران به شمار میآید، کنسرت داشته باشد و به اجرای قطعاتی از موسیقی فولکلور گیلانی به همراه سازبندی متنوع و همچنین گروه همخوانان بپردازد. به همین بهانه با این خواننده و کارشناس موسیقی محلی گیلان گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
باخبر شدیم نهم و دهم مرداد در تالار وحدت کنسرتی خواهید داشت. اجرای قطعاتتان با سال گذشته چه تفاوتهایی دارد؟
اجرای امسالمان با سال گذشته تفاوت دارد. البته در اشعار و قطعات دست نبردیم اما در فرم، تنظیم و سازبندی تغییراتی را ایجاد کردهایم و متفاوت است.
رنگآمیزی آنسامبل شما امسال به چه ترتیبی است و از چه سازهایی استفاده کردهاید؟
امسال ما در گروهمان سهتار، تار، بربط، نیلبک و دو کمانچه داریم و همچنین پنج همخوان زن داریم که با احتساب همخوانی پنج نوازنده مرد مجموعا ۱۰ همخوان زن و مرد در گروه روی صحنه میروند.
در موسیقی فولک مازندران شاهد حضور ساز دوتار به عنوان یکی از سازهای اصلی و پایه ثابت گروهنوازیها هستیم؛ آیا امکان استفاده از این ساز در موسیقی گیلکی نیز وجود دارد؟
ساز دوتار آن زمانی که استان گلستان هنوز از مازندران جدا نشده بود، از سمت شرق آن و از طریق ترکمنها و موسیقی کتولی متعلق به علیآباد کتول به موسیقی مازندران وارد شد و اکنون در مازندران جا خوش کرده است اما هیچ گاه به موسیقی گیلان وارد نشد و گمان هم نمیکنم که این کار عملی باشد چرا که هر محلی لهجه خاص خودش را دارد و لهجه گیلکی چندان با این ساز هماهنگ نیست.
در کنسرت مردادماه شما چه قطعاتی را از موسیقی محلی گیلان اجرا میکنید؟
ما مقام رقص قاسمآبادی داریم که اصطلاحا به آن «رقاصی مقام» می گویند و همچنین به خاطر حرمتی که برای استاد ابوالحسن صبا قائلیم، به دلیل این که حدود ۸۵ سال پیش بر اساس موسیقی فولکلوریک گیلان قطعات بیشماری را نوشت که هنوز هم بهترین هستند، قطعه «زرد ملیجه» اثر ایشان را در برنامهمان گنجاندهایم. این کنسرت در دو بخش برگزار میشود که بخش نخست آن به موسیقی مقامی مردم گیلان اختصاص دارد. پس از موسیقی مقامی، ۱۵ دقیقه آنتراکت داریم و سپس در بخش دوم فقط آوازهای دستهجمعی زنان شالیزار تنها با سازهای کوبهای اجرا میشود.
علت اینکه تنها سازهای کوبهای را برای بخش دوم انتخاب کردید، چه بود؟
دیدهایم که درمحفلهای خصوصی که خود زنان زحمتکش شالیکار دارند و به صورت گروهی میخوانند، هیچ سازی ندارند و فقط با وسایلی از قبیل سنگ، پشت تشت، دبه یا هر وسیله دیگری که دم دستشان هست، ریتم را اداره میکنند بنابراین به احترام همین نوع جمعخوانی آنها تصمیم گرفتیم تنها سازهای کوبهای همخوانان را همراهی کنند.
آیا شما دخل و تصرفی هم در آهنگهای محلی و ترانهها میکنید و بازسرایی در کارتان اتفاق میافتد یا مو به مو مقامها را دوبارهسازی میکنید؟
در این سالها که موسیقی فولکلوریک گیلان را بازآفرینی کردیم، سعی کردیم به هیچ وجه در ریتمها، ملودیها و ترانهها هیچ خلل و دخل و تصرفی وارد نکنیم و شعرها را سر سوزنی تغییر ندهیم. اعتقاد دارم آوازها و ترانههای فولکلوریک مثل عتیقههای فرهنگی هستند و باید مثل آثار باستانی و عتیقهجات که در موزهها به دور از هر آسیبی نگهداری میشوند، به همان شکل اصلی خودشان اجرا و نگهداری شوند.
در عین حال سعی میکنیم با سازهای موسیقی کلاسیک ایرانی رنگآمیزی جدیدی به آنها بدهیم تا زیباتر به نظر برسند چرا که ما انسانهای جدیدی هستیم که خلاقیت داریم و معنای کلمه بازآفرینی که من از آن استفاده میکنم، همان رنگآمیزی جدید است. قصدمان این است که آن چه از موسیقی گیلان به جای مانده را روی صحنه بیاوریم و موسیقی نواحی گیلان را به تماشای مردم بگذاریم.
آیا در اخذ مجوز برای کنسرت دچار مشکل و محدودیت نشدید؟
مسئولان ارشاد در هیچ دولتی درباره موسیقی محلی هیچ مضایقهای نکردهاند و حتی چندین بار در کرمان و تهران جشنوارههای موسیقی محلی و مقامی برگزار شده است چرا که موسیقی نواحی مورد احترام است و به نوعی مادر موسیقی اصیل ایرانی محسوب میشود و مگر میشود با چنین موسیقیهای فاخری از سرتاسر ایران برخورد بدی کرد. سال گذشته خاطرم هست که آقای جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد آنقدر درباره موسیقی خوب صحبت کرد که من شگفت زده شدم.
به هر حال خوبیاش این است که اگر کمکی نمیکنند، در زمینه موسیقی نواحی سنگاندازی هم نمیشود، درست است؟
خیر گاهی دیده شده که کمک هم میکنند مثلا در تلویزیون شبکهای هست به نام «شما»که به موسیقی نواحی هم میپردازد و برنامهشان بسیار هم طرفدار دارد و مردم میبینند. همین گروه «رستاک»را ببینید که تعدادی نوازنده بسیار فرهیخته و با مهارتهای بالای نوازندگی دور هم جمع شدهاند و در سرتاسر ایران بهترین اجراها را دارند و برنامههایشان بسیار عالی است. خود من در شیراز خواننده میهمانشان بودم و شاهد بودم که چند تیم ده نفره روی تبلیغات، صدابرداری و بسیاری از مسائل دیگر به صورت تخصصی کار میکردند و به آن واسطه تعداد زیادی از افراد صاحب شغل شده بودند.
این کارها انجام میشود و مردم به خاطر عشق به موسیقی نواحی میآیند و کارها را تماشا میکنند. به همین دلایل است که وقتی در تهران میروم نان بخرم، مردم مرا میشناسند یعنی میآیند جلو و سلام و علیک میکنند در حالی که قاعدتا من خواننده فولک گیلان هستم و یک غیرگیلانی نباید مرا بشناسد اما این معرفی به خوبی صورت گرفته است.
همین رامبد جوان را ببینید که برنامه خندوانه را با شعر و موسیقی به چه نحو شادی میچرخاند، بسیار طرفدار پیدا کرده چرا که مردم را شاد میکند و این کار او ارزش دارد و کسی نمیتواند و نباید هم جلوی او را بگیرد. خارجیها هر وقت موسیقی فاخر میخواهند، به دنبال موسیقی فولک ایران میگردند. خود من ۱۸ اردیبهشت در دوسلدورف کنسرت داشتم و ۱۸۰۰ صندلی پر شده بود و حتی از هلند آمده بودند که کنسرت ما را ببینند.
آیا مجوزهای کنسرت آماده شدهاند و بلیتفروشی کلید خورده است یا هنوز اینها قطعی نیستند؟
خیر روز یکشنبه مجوز این کنسرت صادر شد و ما بلیتفروشی را به سایت «ایرانکنسرت» واگذار کردهایم.
ارسال نظر