سربازانی که نویسنده شدند
لدیگ سربازی بود که برخلاف هاینریش بُل بلافاصله پس از بازگشت از جنگ شروع به نوشتن نکرد. به گفته خودش ۱۰ سال برای تجزیه و تحلیل تمام خاطراتش زمان نیاز داشت تا در سال ۱۹۵۶ اولین رمان خود را به نام «کاتیوشا» منتشر کند.
ماهنامه تجربه - پویا نوری نائینی، پژوهشگر ادبیات آلمان: یکی از نادرترین اتفاقات در ادبیات پس از جنگ آلمان شکل گیری ادبیاتی بود که به ادبیات ویرانی معروف شد. جنگ جهانی دوم با بمباران شهرهای آلمان توسط متفقین به اتمام رسید. نویسندگان پس از جنگ آلمان به سه شاخه اصلی تقسیم می شوند. شاخه اول شامل نویسندگانی می شود که خروج از مرزهای آلمان و زندگی در تبعید را راهکار مناسبی برای مقابله با رژیم سوسیالیست ها نمی دانستند. آنها ماندن و سکوت خود در طول حکومت دیکتاتوری هیتلر را نوعی اعتراض تلقی می کردند. از مشهور ترین نویسندگان این گروه می توان به ارنست یونگر و اشتفان اندرس اشاره کرد.
شاخه دوم شامل نویسندگانی می شود که تاب تحمل استبداد و خفقان نازیسم را در خود ندیدند و به آمریکا، سوییس یا کشورهای دیگر گریختند و «ابیات تبعید»را شکل دادند. از مشهورترین آنها می شود به توماس مان، برتولت برشت، اریش ماریا زمارک، آنا زگرز و کارل زوکمایر اشاره کرد.
دسته سوم شامل نویسندگان از جنگ برگشته ای می شود که سازنده بخشی از ادبیاتِ پس از جنگ آلمان هستند. این نویسندگان عموما تحت تاثیر موج فلسفی اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر و آلبر کامو و همچنین ارنست همینگوی مشهورترین الگوی ادبی این ژانر بودند.
از مشهورترین نویسندگان این گروه می توان به هایریش بُل، برنده جایزه نوبل ادبی اشاره کرد اما گرت لدیگ نویسنده ای که از سال 1999 در آلمان به شهرتی دوباره دست یافته است و آثارش بارها به عنوان موضوع رساله دکتری دانشجویان ادبیات آلمان انتخاب شده است، سرگذشتی متفاوت با سایر این سرشناسان دارد.
لدیگ سربازی بود که برخلاف هاینریش بُل بلافاصله پس از بازگشت از جنگ شروع به نوشتن نکرد. به گفته خودش 10 سال برای تجزیه و تحلیل تمام خاطراتش زمان نیاز داشت تا در سال 1956 اولین رمان خود را به نام «کاتیوشا» منتشر کند. انتخاب این عنوان به این دلیل بود که محل وقوع رمان جبهه استالینگراد بود که در این کارزار ارتش سرخ برای نخستین بار از این سلاح استفاده کرد و آلمانی ها برای نخستین بار از وجود چنین سلاحی آگاه شدند.
اکثر نویسندگان بر این باورند که کتاب او یکی از رادیکال ترین آثار ادبیات پس از جنگ آلمان است. رمان او یکی از بنیادی ترین حقایق نگاری از اتفاقات و حوادث جنگ با تمرکز روی خشونت است. رمان لدیگ با شباهت زیاد به مستند ادبی آخرین 48 ساعت نبرد ارتش هیتلر را در استالینگراد با شیوه کلاژ که تلفیقی از تصاویر و رخدادهای رعب انگیز گوناگون با جزییات لحظه به لحظه و همزمان است و بیشتر به تماشای یک فیلم شباهت دارد، به تصویر کشیده است.
شخصیت های تخیلی رمان که اکثرا تا نیمه های داستان بدون اسامی معین و تنها با درجه های نظامی در داستان حضور پیدا می کنند از ویژگی های خاص نویسندگی لدیگ در این اثر است. او با پرهیز از شخصیت پردازی و قهرمان پروری و روایتی که بر اساس یک بازه زمانی مشخص پیش می رود، شباهت رمانش را با یک مستند ادبی پررنگ تر جلوه داده است.
از دیگر ویژگی های این رمان که یقینا متاثر از سبک خاص این نوع روایت است این است که حوادث رمان تنها معطوف به سربازان آلمانی نیست بلکه به طور عادلانه ای میان سربازان هر دو سوی جنگ یعنی آلمان و شوروی تقسیم می شود.
شاید اشاره به این نکته مهم باشد که اکثر آثار نویسندگان این گروه در سال های آغازین بعد از جنگ تلاشی برای بازتاب دادن قربانی شدن سربازهای آلمانی رده پایین ارتش هیتلر است و در کمتر آثاری چنین تلاشی را در مورد سربازهای دیگر کشورها می توان دید.
بیان جزییات و تشریح کشته شدن ها، زخمی شدن ها و شرایط سخت و به ذلت کشیده شدن شخصیت سربازها یا به طور کلی انسانیت دورنمای اصلی رمان او را شکل می دهد و اصلی ترین نکته ای که رمان او را از سایرین متمایز می کند، همین نکته است.
«کاتیوشا» در 13 فصل با یک پیش گفتار و یک پی گفتار در سال های راه افتادن چرخ اقتصاد پس از جنگ آلمان روانه بازار شد و در زمانی که بسیاری از همرزمان نویسنده از خاطرات جنگ به تدریج فاصله می گرفتند و مردم آلمان بر آن بودند که روزهای سخت جنگ را اندک اندک به فراموشی بسپارند، تکرار خاطرات خشونت آمیز و دردآور جنگ خواننده ای نداشت.
پس از دریافت بیش از 50 پاسخ منفی، سرانجام ناشری را پیدا کرد که حاضر بود «کاتیوشا»را به دست خوانندگان برساند. برخلاف انتظار ناشر، کتاب با استقبال فوق العاده ای روبرو شد. طی مدت کوتاهی رمان گرت لدیگ به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شد. تنها انتقاد وارده بر رمانش فاصله گرفتن نویسنده از انتقادهای واضح نسبت به حکومت سابق یعنی ناسیونال سوسیالیست ها بود.
این رمان نگاهی انتزاعی به شرایط بحرانی و خاص انسان ها در طی جنگ، عاری از جبهه گیری های واضح و مشخص سیاسی، می اندازد. در عین حال در برخی از قسمت های رمان اشاراتی از اعتراض به حکومت حاکمه را به صورت نامحسوس می توان دید. موفقیت رمان نویسنده را که معتقد بود به اندازه تمام عمرش موضوع برای نوشتن درباره جنگ دارد بر آن داشت تا یک سال بعد رمان دوم خود را بنویسد.
رخدادی باورنکردنی در طول تاریخ ادبیات پس از جنگ آلمان در سال 1957 شکل گرفت. رمان «انتقام» از سوی خوانندگان مورد توجه قرار نگرفت. بازتابی منفی و کاملا متفاوت از رمان نخست به همراه داشت. انتشار رمان سوم او با نام «مشت حقیقت»در سال 1958 با اقبال روبرو نشد. چرا رمان دوم لدیگ «انتقام» مورد توجه قرار نگرفت؟
او در رمان دومش موضوعی را انتخاب کرد که بعد از هانس اریش نوزاک بااثری به نام «سقوط» که ویرانی زادگاهش هامبورگ را بر اثر حملات هوایی متحدین توصیف می کند، جزو نخستین نویسندگانی بود که این جرأت را در خود پیدا کرد تا به حملات هوایی متحدین بپردازد.
زمان یاد شده براساس تجربیات شخصی لدیگ از حملات هوایی متحدین در شهر لایپزیک نوشته شده است. او خود جزو سه و نیم میلیون آلمانی بود که بر اثر این حملات بی خانمان شده بود. لدیگ در رمان «انتقام» 69 دقیقه از آخرین روزهای جنگ جهانی دوم را در شهری که ظاهرا مونیخ است به تصویر می کشد.
نویسنده دقیقا 11 سال پس از پایان جنگ، ملتی را که در تمام دنیا به عنوان مسببان اصلی جنگ شناخته شده بودند در زمره گروهی دیگر از قربانیان جنگ جهانی دوم قرار می دهد. «انتقام» که باز هم همان سبک کلاژ و داستانی تخیلی که ویژگی های یک مستند ادبی را دارد در 13 فصل، 13 گروه مختلف از اقشار گوناگون آلمان را توصیف می کند که هیچ پناهی از هجوم حملات هوایی متحدین ندارند.
کشته شدن کودکان و مادران، حبس شدن یک گروه 300 نفره از غیرنظامیان در پناهگاه، دفاع نوجوانان در کنار سربازان از شهر و همچنین پدران و مادرانی که در میان شهری از انفجار و آتش و دود به دنبال فرزندان سرباز خود تن به هر خفت و خواری می دهند، صحنه هایی غم انگیز که در این کتاب به خوبی توصیف شده است.
البته در رمان دوم هم تنها آلمانی ها جزو قربانیان جنگ نیستند، بلکه یکی از خلبانان آمریکایی هم که بر اثر سقوط جنگنده اش به دست مردم عادی هر می افتد مواجه با رفتاری عجیب و خشونت آمیز از سوی مردم شهر می شود.
گرت لدیگ به معرفی زنجیره ای از قربانیان و مجرمان در کتاب دوم خود پرداخته است و شاید در برخی از بخش های کتاب مرزبندی میان مجرم و قربانی بسیار دشوار باشد. برای مثال نویسنده پیرمردی را توصیف می کند که به همراه دختری جوان بر اثر حملات هوایی در مخفیگاهی حبس شده اند و هر دوی آنها جزو قربانیان حملات هوایی حساب می شوند ولی پیرمرد بعدا موجب آزار دختر جوان می شود و نویسنده او را مجرم نشان می دهد. همان دختر جوان که خود قربانی دو حادثه وحشتناک است، زنی سالخورده را که توان پایین آمدن از پله ها ندارد تا خود را به پناهگاه برساند در ابتدای رمان در راه پله ها تنها رها می کند.
مجموعه ای از انسان ها که تنها در فکر انتقام گرفتن از همنوعان خود هستند بی آنکه باز هم به وضوح به مقصران اصلی پرداخته شود. این رمان با آماجی از انتقاد هم از سوی اهل قلم و هم از سوی مطبوعات روبرو شد؛با این استدلال که حاوی موضوعات سخیف و فاقد ارزش ابدی است. با تاکید بر این موضوع که نویسنده تنها تلاشش در بزرگنمایی ابعاد فاجعه و تاکید بر کشتار و صحنه های دلخراش بوده است.
چهل سال بعد از انتشار دومین رمان لدیگ، وینفرید گئورگ زیالد، محقق و نویسنده ادبی در سال 1997 طی سخنرانی خود در دانشگاه زوریخ فصلی تازه را در تاریخ ادبیات آلمان گشود. او از فقدان رمان هایی صحبت کرد که در آنها به حملات هوایی متحدین به آلمان و اثرات ویرانگر آن انتقاد شده باشد و نویسندگان ادبیات ویرانی کشورش را به کم کاری در این زمینه متهم نمود و از این موضوع به عنوان تابویی یاد کرد که تنها دو دلیل می تواند داشته باشد: نخست آنکه متحدین اجازه چاپ و انتشار آثاری در مورد حملات هوایی را به نویسندگان نداده اند و دوم مردم آلمان به حدی خود را مقصر در جنگ جهانی دوم می دانستند که هیچ نویسنده ای این جسارت را پیدا نمی کرد اثری بیافریند که در آن آلمانی ها به عنوان گروه یاز قربانیان جنگ جهانی دوم نمایش داده شوند.
از آن پس نظریه زیالد در محافل ادبی آلمان با مخالفان و موافقان زیادی روبرو شد. در کتاب زیالد که برگرفته از سخنرانی او در زوریخ بود دوباره نام گرت لدیگ مطرح شد؛ نویسنده ای که پیشتاز روایت حملات هوایی متفقین به آلمان بود گوشه نشین شده بود.
وقتی فولکر هاگه، منتقد ادبی اشپیگل دو سال قبل از مرگِ لدیگ به ملاقاتش رفت از او چنین یاد کرد: «مردی با پیشانی چین خورده و محاسن یک دست سفید مثل یک فیل دریایی، با حیرت و لذت توأمان توجه دوباره به آثار را پذیرفته است. هیچ کس در دوره های اخیر سراغی از او نگرفته بود. نه ناشری تماس گرفته و نه دانشجوی ادبیاتی به او سر زده بود تا روزی که بحث حملات هوایی و ادبیات دوباره شعله ور شد.»
ارسال نظر