خواننده «پالت» از گروه جذاب شان می گوید
امید نعمتی، خواننده، آهنگساز و ترانه سرای پالت در یك گفتوگوی مشروح درباره همه سوالهای بیجواب درباره آنها در این یكی، دو سال گذشته پاسخ داد.
مجله زندگی ایده آل - بهمن بابازاده: خیلیها او را مغز متفكر گروه «پالت» میدانند. گروهی كه احتمالا حالا كه شما در حال خواندن این مطلب هستید، دومین آلبوم خود «شهرمن بخند» را روانه بازار موسیقی كشور كرده و بعد از موفقیت آلبوم نخست گروه «آقای بنفش»، به نظر میرسد آلبوم دوم آنها هم بتواند معادلههای بازار راكد این روزهای كشور را بر هم بزند.
امید نعمتی، خواننده، آهنگساز و ترانه سرای پالت در یك گفتوگوی مشروح درباره همه سوالهای بیجواب درباره آنها در این یكی، دو سال گذشته پاسخ داد. پاسخهایی كه در عین بداهه بودن، مشخصا سرو شكلی جدی و عمیق در خود دارد و همین باعث شد این گفتوگو یكی از مهمترین گفتوگوهای اعضای «پالت» در رسانههای داخلی باشد.
بعد از انتشار آلبوم «آقای بنفش» تنها دو قطعه جدید از گروه پالت منتشر شد. این كمكاری شما بهرغم «هیت» شدن آثارتان كمی بیش از حد نبود؟
قطعا كمكار بودیم. خیلیها در این باره به ما انتقاد میكنند و میگویند كاری كه تا این حد شنیده شده بود قابلیت برگزاری كنسرتهای بیشتری را در كشور داشت. ولی ما راستش به این فكر میكردیم كه باید كارهای جدیدتری بسازیم و آثار بهتری خلق كنیم. انگار در «آقای بنفش» از بابت تولید و خلق كردن آن زیاد راضی و ارضاء نشده بودیم. از سوی دیگر به یك باره و پس از انتشار آلبوم توجه رسانهها و مردم به سمت ما بیشتر شده بود و همین باعث شده بود كمی نگران شویم. بعد از كنسرتها و تورهای اجرای زندهمان تصمیم گرفتیم كمی به خودمان استراحت بدهیم و بعد از مدتی دوباره جمع شویم و برای خلق آثار جدید، فكرها و ایدههای جدید برنامهریزی كنیم. مهیار حرف جالبی میزند: برویم كمی استراحت كنیم، سرمان را از ته بتراشیم و بیاییم از اول ابتدایی دوباره شروع كنیم به خلق كردن و دوباره با آلبوم دوم شروع كنیم.
درباره آلبوم دومتان گفتی. تجربه نشان داده كه آرتیستهای موسیقیای كه (اعم از خواننده یا گروه) در آلبوم نخستشان حسابی توانسته اند از نظر مخاطبان و جامعه را به سمت اثرشان جلب كنند، در آلبوم دوم با سطح توقعات فوقالعاده بالایی از سوی جامعه روبهرو هستند و اگر كمی حواسشان نباشد، میتوانند حتی موفقیت آن آلبوم قبلی را هم تحت تاثیر قرار دهند و از سوی دیگر در صورت انتشار اثری قوی، موفقیت و جایگاهشان را تثبیت کنند. این فرآیند در حال حاضر در كمین «پالت» است. چه استراتژی برای این ماجرا چیدهاید؟
ما در این باره مطالعه زیادی انجام دادیم؛ هم هنرمندان داخلی و هم ستارههای خارجی. تاریخچههای گروههای خبرساز موسیقی جهان را كه میخوانی، خیلی از آنها در آلبوم دوم از هم پاشیدهاند و درصد خیلی جالبی در جهان وجود دارد كه گروههای موفق و خبرساز در آلبوم اول، در آلبوم دوم كاملا از دور خارج شدهاند و از بین رفتهاند. این برای ما خیلی خطرناك بود و در گروهها و هنرمندان داخلی هم این مسئله نمود داشت و چهرهها و گروههای زیادی از آلبوم دوم شروع میكنند به سرپایینی رفتن. نكتهای هم كه هست این است كه در آلبوم اول صدای جدیدی به گوش مخاطب میرسد و یك هیجان جدیدی به یك باره به بازار تزریق میشود. مثلا در آلبوم اول پالت، كنار هم نشستن سازها و این آواز خودش كمی هیجان به وجود میآورد.
ولی در آلبوم دوم آن هیجان باتوجه به رزومه قبلی، عقلانیتر میشود و اوضاع به سمتی میرود كه موسیقی تو را خیلی جدیتر گوش میكنند و تو جدیتر تحلیل میشوی. حالا اگر پیشرفت نكرده باشی و تغییری در محتوا نداشته باشی و موزیكت را ارتقا ندهی به قدری نقد بد و منفی به سمت تو سرازیر میشود كه نابود می شوی حتی خودت هم ممكن است راضی نباشی. ما سه ماهی شروع كرده بودیم به ساختن آلبوم جدید و هر چه میساختیم، از آن راضی نبودیم. اصلا خوشمان نمیآمد ولی خودمان راضی نمیشدیم. شاید به قول شما سطح توقعاتمان از خودمان هم بیشتر شده بود. این در حالی بود كه برخی قطعات خیلی بهتر از آثاری بود كه در «آقای بنفش» داشتیم. ولی خودمان راضی نمیشدیم بنابراین تصمیم گرفتیم دو ماه برویم مطالعه كنیم، فیلم ببینیم، یاد بگیریم و بعد دوباره برگردیم سر كارمان. خدا را شكر خیلی هم خوب نتیجه گرفتیم.
ولی در این مدتی كه شما سكوت اختیار كرده بودیم و به قول خودت رفته بودید سراغ یادگیری، تاثیرپذیری، فیلم دیدن و آموختن، گروههایی مثل «دنگ شو»، «بمرانی»، «چارتار» و. . . توانستند بهشدت خودی نشان دهند و وارد ماركت رسمی بازار موسیقی كشور شوند. آنها هم به نوعی در سبك و سیاق شما كار میكنند؛ حالا با این اوصاف و به میدان آمدن رقبایی قدر، كار برای شما سخت و دشوارنشده است؟
اولا كه من خیلی خوشحالم از مجوز گرفتن این گروهها و اینكه آنها هم وارد چرخه رسمی بازار موسیقی كشور شدند. این وسط «چارتار» خیلی سر و صدا كرد و واقعا از پتانسیلی كه تولید كرده بودند به خوبی استفاده كردند. همین چندوقت پیش آرمان (خواننده چارتار) را دیدم و همه این حرفها را به او هم گفتم. شاید بخشی از آن چیزی كه ما را اذیت كرد و باعث شد كمی بیرون گود بنشینیم كه دور و برمان آرام شود، همین بود كه ما آن زمان خیلی تنها بودیم و همه انگشتهای اشاره به سمت ما بود.
اولش بهشدت از ما تعریف و تمجید میشد و در مدت زمان كمی به یك باره ترورهایی بیرحمانه و نقدهایی تند به سمت ما میآمد. یكی از منتقدان موسیقی برای ما نوشته بود كه چرا این خواننده، ایرانی میخواند و موسیقی یك موسیقی خارجی است. مثلا همایون شجریان وارد فضاهای جدید شده و این باور را در جامعه موسیقی جاانداخته كه این نوآوریها شدنی است و حتی مورد توجه هم قرار میگیرد و چیز عجیبی نیست. یا «دنگ شو» وارد میشود و آرامآرام این نگاه جدیتر میشود كه اصلا این قبیل نوآوریها مدتهاست در عرصه موسیقی ایران اتفاق افتاده و از زمان مهرپویا، ویگن و بدیع زاده نمود پیدا كرده.
همه این دوستانی كه اسم آوردید، دوستان خوب ما هستند، ولی این رقابتی هم كه گفتی به نظر من چیز بدی نیست؛ یعنی بدمان نمیآید رقابت كنیم و اصلا به نظرم در دوران ویژهای به سر میبریم؛ دورانی كه یك سری گروه موسیقی هستند كه طرفدارانی دارند كه میتوانند به خاطر آرتیستهایشان حتی با هم دعوا كنند. این اصلا بد نیست و همه جای دنیا همینطور است و باعث میشود هم آنها پیشرفت كنند و هم ما. این موضوع درنهایت كلیت موسیقی را به حركت رو به جلو وادار میكند.
دلیل استقبال از شما و گروههایی با همین سبك و سیاق، خستگی مخاطبان موسیقی و مردم از آثار تكراری و خستهکننده پاپ نیست؟
خیلی موافقم. راستش همین دیروز به یكی از دوستانم میگفتم من همه موسیقیها را میتوانم گوش كنم. ولی واقعا چیزی كه اصلا نمیتوانم گوش كنم این موسیقی پاپ تكراری، بیخلاقیت و مرسومی است كه ما الان داریم. من نمیدانم چرا فضا اینگونه شده چون از لحاظ موزیك و مفهوم، نمیتوانند به من ثابت كنند كه این یك موسیقی است. از طرفی خیلی خوشحالم كه به صداهای جدید توجه میشود و باید خلاقیت داشت و مطالعه كرد.
درباره پالت سه لفظ «نوآوری، تنوع و نبوغ» عمده صفاتی است كه استفاده میشود. با این اوصاف برای آلبوم جدید باید منتظر چه غافلگیریهایی باشیم؟ كمی هم درباره آلبوم دومتان حرف بزنیم.
كسانی كه درباره ما این عقیده را دارند در وهله اول به ما لطف دارند. ولی واقعا این عناوین هرگز دغدغه ما نبوده، نیستند و اصولا به این ماجراها زیاد فكر نمیكنیم. هراثری كه از ما تولید میشود، در وهله اول قطعا همه ما باید به آن اعتقاد داشته باشیم چون همه بچههای گروه، موسیقی خواندهاند و بهخاطر همین آدمهای سختگیری هستند. فقط من موسیقی نخواندهام و قبل از اینكه وارد این حوزه شوم به كارهای هنری دیگری مشغول بودم. ولی اصلیترین نكته ما این است كه تا وقتی متفق القول با یك اثر ارتباط برقرار نكردهایم، آن را منتشر نكنیم.
این سختگیری در نحوه ضبط هم هست مثلا آلبوم جدید را برای مسترینگ نهایی به یكی از بهترین استودیوهای جهان «ابی رود» فرستادیم تا كیفیت كار در حالت ویژه و استاندارد خود باشد. حرفهایم را اگر بخواهم در یك جمله جمع كنم، این میشود كه نهایت سعی ما بر این بوده كه آلبوم زمانی منتشر شود كه از لحاظ كیفیت، مورد تایید تكتك اعضای گروه باشد و اینكه در بهترین حالت و استاندارد و كیفیت منتشر شود.
جایی گفته بودی آلبوم دوم «پالت» درونمایهای با محوریت «تهران» دارد. قرار است در آلبوم دوم شما «نوستالژی بازی» كنید؟
نه به هیچ عنوان. نوستالژی شاید در این آلبوم باشد ولی همان قدری هست كه در درون خود ماست. با این مخالفم كه نوستالژی تولید كنیم. باید همان قدری كه داریم از آن بگوییم. متاسفانه جامعه ما و قضاوتهای عموم بهشدت صفر و صدی است. مثلا اگر نوستالژی خوانده باشیم شاید برخی كلا آلبوم را بگذارند كنار و مثلا بگویند چرا اینقدر «اشك در آر» است؟ اگر چیزی در ما هست باید آن را در موزیك بگنجانیم و اگر نیست خب نمیگذاریمش. بهخاطر همین اعتقاد دارم باید براساس داشتهها سعی كنیم به نوستالژی بپردازیم. من فكر میكنم در همه ما یك چیزی از تهران هست. یعنی احتمالا اگر یك مدت از تهران دور باشیم دلمان برای یك چیزهایی از تهران تنگ میشود. یك خاطراتی ازش داریم كه من فكر میكنم در لایههای زیرتر این آلبوم وجود دارد. ولی به جز یك قطعه كه یك جور ادای دین به بزرگانی است كه قبل از ما كار كردهاند، تقریبا هیچ كار نوستالژیكی در آلبوم نداریم.
تا به حال به ابعاد مخاطبشناسی آثار «پالت» فكر كردهاید؟ یعنی اینكه یك طرفدار پالت كدام یك از شاخصههای آثار شما برایش جذابیت دارد؟ این بحث در صنعت موسیقی جهان به یك علم تبدیل شده و مخاطبشناسی یكی از اصول اصلی موفقیت یك آرتیست به حساب میآید.
سوال سختی است و اگر دقیق بخواهم به آن جواب بدهم احتمالا باید به نكات زیادی اشاره كنم. اما در این مورد فكر میكنم یك چیزی وجود دارد و آن هم اینكه تو چقدر با مخاطبانت زندگی میكنی. چیزی كه ما در این مبحث داریم این است كه ما هم به شكل همان مخاطبها زندگی میكنیم، مثل آنها در سطح شهر تردد میكنیم و مثلا با «بیآرتی» رفت و آمد میكنیم.
یك بار یكی از كنسرتهای تهران را با بیآرتی رفتم و به این فكر میكردم كه ما هم مثل همین مردم زندگی میكنیم و اگر روی همین زندگی یك موسیقی بگذاریم احتمالا همین خانم یا آقایی كه در اتوبوس كنارم نشستهاند از آن لذت خواهند برد. شاید موضوع این است. یعنی مخاطبشناسی ما اصلا آنطوری نیست كه مثلا برویم و برایش مطالعهای صورت دهیم؛ موضوعی درونی است بین ما و آنهایی كه آثار ما را میشنوند.
با این اوصاف و با این ارتباط درونی و حس ششمی كه دربارهاش حرف میزنی، فكر میكنی واكنش تیفوسیهای پالت در قبال آلبوم «شهر من بخند» چه خواهد بود؟
واقعا نمیدانم چون همه چیزکمی عوض شده. همان قدری كه ما و آثارمان در این آلبوم عوض شدهایم، شاید مخاطب ما هم عوض شده باشد و یك پوستاندازی بزرگ را در این مرحله از زندگیمان شاهد خواهیم بود. هنوز مدتهاست كه رودررو با مخاطب درگیر نبودم ولی ما عوض شدهایم و دغدغههای اجتماعیمان هم عوض شدهاند و به همین ترتیب ذائقه مخاطب هم دستخوش تغییراتی اساسی شده است. پس نمیتوان پیشبینی درستی از میزان و نوع واکنشها به آلبوم جدید داشت.
سوالم بیشتر به این دلیل بود كه به این موضوع برسم كه مخاطبان پالت عمدتا قشر كافهنشین، روشنفكر و هنری هستند. به گسترش جغرافیای مخاطبانتان فكری كردهاید؟ اینكه قشر جدیدی از مردم را هم در كنار مخاطبان ثابتتان درگیر آثارتان كنید؟
موضوع این است كه یك سری حرفها را ما هم بلدیم و آنها هم بلدند. چون ما و آنها دور یك میز نشستهایم، معاشرت كردهایم و قهوه خورده ایم. دوست داریم نفود آثارمان به قشرهای مختلف جامعه باشد، بدانیم نظرشان چیست و اصولا چه فكری درباره ما میكنند. خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد ولی قطعا بهخاطر مخاطب بیشتر نمیتوانیم سبك، موزیك و محتوای آثارمان را عوض كنیم. ما باید پروسه تبلیغاتیمان برای آلبوم و آثارمان را عوض كنیم تا بتوانیم به این مهم برسیم.
در سوال آخرم میخواهم از فضای آلبوم بیرون بیاییم؛ اول اینكه كافه پالت چرا تعطیل شد؟
واقعیت این بود كه نمیتوانستیم به آن برسیم. هدف ما از راهاندازی این كافه این بود كه بتوانیم ارتباط نزدیكتری با مخاطبانمان داشته باشیم. یعنی حتی آن فاصلهای كه در كنسرت بین ما و مخاطبانمان هست را از بین ببریم ولی به قدری موسیقی درگیرمان كرد كه اصلا نرسیدیم به كافهداری برسیم و مثلا برنامههایی برگزار كنیم كه مخاطب بیاید، بنشیند و با ما درباره كارها حرف بزند.
دنبال جای بهتری هستیم كه این كافه را دوباره راهاندازی كنیم ولی قطعا به این زودیها این اتفاق نخواهد افتاد. ولی كلا برای گروهی مثل ما داشتن كافه میتواند اتفاق خوب و باحالی باشد و قطعا این موضوع را بار دیگر عملی خواهیم كرد.
بیربطترین پایانبندی امید نعمتی برای این گفتوگو چه چیزی میتواند باشد؟
امسال بهار بهنظرم بهار خوبی است. اتفاقات سیاسی و اجتماعی دور از ذهنی در حال رخ دادن است. كیروش هم خدا را شكر ماند. همه اینها امیدواركننده است و آدم را خوشحال میكند.
ارسال نظر