علی مصفا نقشه نکشیده بود!
علی مصفا را بیشتر به عنوان بازیگر می شناسیم اما او هم تجربه کارگردانی داشته و هم در فیلم «دنیای تو ساعت چند است؟» که در آن نیز به ایفای نقش می پردازد، دومین تجربه تهیه کنندگی و نخستین تجربه تهیه کنندگی مستقل از کارگردانی اش را تجربه کرده است.
هفته نامه مثلث - مسعود نجفی: علی مصفا را بیشتر به عنوان بازیگر می شناسیم اما او هم تجربه کارگردانی داشته و هم در فیلم «دنیای تو ساعت چند است؟» که در آن نیز به ایفای نقش می پردازد، دومین تجربه تهیه کنندگی و نخستین تجربه تهیه کنندگی مستقل از کارگردانی اش را تجربه کرده است. او با فیلم «پله آخر» که علاوه بر کارگردانی، تهیه کنندگی اش را هم بر عهده داشت، نتوانست مخاطب عام را جذب کند اما حالا هم فیلمی که جدیدا تهیه کرده در اکران با اقبال مواجه شده، می گوید برای این منظورنقشه نکشیده بود و شرایط کار به این شکل پیش رفته است.
چه شد در تیمی که سال هاست با هم کار می کنید، به عنوان تهیه کننده حضور پیدا کردید و کار را به دوش گرفتید؟
این بار هم مثل فیلم قبلی شد. در فیلم قبلی هم من ترجیح می دادم شخص دیگری در مقام تهیه کننده باشد ولی موفق نشدیم تهیه کننده پیدا کنیم. در این فیلم هم اول امیدمان این بود که بتوانیم راحت تر کار خودمان را انجام بدهیم؛ بدون اینکه خیلی درگیر مسائل مالی و اداری بشویم. ولی خب شاهد بودیم که شدنی نیست. بنابراین دوباره همان ماجرا اتفاق افتاد. فیلمنامه از مدت ها قبل آماده بود و ما در تلاش بودیم که کار را شروع کنیم که این اتفاق بالاخره افتاد. ولی خب سختی بسیاری متحمل شدیم و در مرحله ای هم مجبور شدیم زیر بار بدهی برویم. در کل می توان گفت شریط خیلی دشواری بود.
اینکه شما کاری را کارگردانی می کنید یا بازی می کنید، این انتخاب ها چگونه صورت می گیرد؟
این طور نیست که سپرده بشود. به هر حال هرکسی برای خودش پروژه ای و ایده ای دارد. انتخاب ها با کارگردان است که عواملش را انتخاب می کند و ما سعی می کنیم ببینیم چه کاری از دستمان بر می آید، آن را انجام بدهیم.
در ترکیب شما و خانم حاتمی و آقای یزدانیان چطور؟
از قبل هم آشنایی داشتیم با هم اما این اولین کار مشترکمان بود. هرکسی هرجایی که توانسته کاری انجام داده است. جوری نبوده که طراحی انجام شده باشد. بیشتر بر مبنای این بوده که در لحظه هرکس چه کمکی می تواند بکند و همان کمک را انجام بدهد.
از ابتدا قرار بود به عنوان بازیگر هم در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» حضور داشته باشید؟
به عنوان بازیگر از اول که فیلمنامه را نوشته بودند، بحثش بود و صحبتی داشتیم که اصلا آیا این نقش به من نزدیک است یا خیر. من خودم اعتقادم این بود که از من خیلی دور است، و شاید انتخاب های دیگر می توانست بهتر باشد، ولی کارگردان تصمیم گرفت که من بازی کنم.
بعد از اولین نمایش فیلم در جشنواره، خیلی ها معتقد بودند که این کار خیلی متفاوت بود با نقش هایی که قبلا بازی کرده بودید و معمولا از شما می دیدیم، البته برخی هم می گفتند در همان حال و هوا بوده است. نظر خودتان چیست؟
این بر می گردد به خود فیلمنامه؛ یعنی نقش در فیلمنامه طراحی شده بود و با نقش های دیگری که من بازی کرده بودم تفاوت عمده ای داشت. وقتی این طراحی به شکلی انجام بشود که صحیح باشد، یک نقش متفاوت را می شود ایفا کرد که امیدوارم این اتفاق افتاده باشد.
بازخوردها چطور بوده است؟
خیلی خوب بوده است. درواقع شاید بتوانم بگویم هیچ بازخورد منفی نگرفته ام و این برای خودم بی سابقه بوده است. این همه بازخورد مثبت در هیچ کار من در این حد نبوده است.
اولین حضور فیلم در جشنواره های خارجی بود، به خاطر همین در بخش اصلی جشنواره فیلم فجر نبود؟
نه اینطور نیست. به هرحال چون این فیلم جزو فیلم های اول بود، نمی توانست در آن بخش باشد. در جشنواره هیچ فیلم اولی نداشتیم که در بخش اصلی باشد.
از جشنواره بوسان شروع کردید؟
از بوسان شروع نکردیم، از جاهای دیگری شروع کردیم. درواقع اولین موفقیت فیلم فکر می کنم بوسان بود.
نمایش اولش هم آنجا بود؟
بله از این منظر می توان گفت، نمایش اولش بوسان بود. البته حضور در جشنواره های خارجی هنوز ادامه دارد. گزارش کاملش را در یکی از خبرهای فیلم منتشر خواهیم کرد.
برای اکران فیلم خیلی دیر اقدام نشد؟
می توانستیم خیلی فشرده کار کنیم و فیلم را به جشنواره قبلی فجر برسانیم، ولی خب در مقطعی دیدیم که به فیلم لطمه می خورد. این بود که فیلم، اول در جشنواره خارجی اکرانش را شروع کرد، بعد به جشنواره فجر رسید.
منظورم نسبت به زمان تولیدش بود.
نسبت به زمان تولیدش بله، دیر شد. امیدمان این بود که شاید اکران خوبی داشته باشیم. به هرحال باید صبر می کردیم فیلم در جشنواره بیاید. فیلم باید در جشنواره اکران می شد و بازخوردهایی که از جشنواره می آمد، می توانست به اکران فیلم کمک کند و همین اتفاق هم افتاد. هرچند در جشنواره فیلم با بی مهری داوران مواجه شد و فیلم را به شکل عجیبی نادیده گرفتند اما همین نادیده گرفتن به ما کمک کرد؛ چون همه تعجب کرده بودند.
این فیلم از معدود فیلم هایی بود که سالن برج میلاد را کاملا پر کرد و از نگاه منتقدان رتبه اول را داشت...
درمجموع حضور ما در جشنواره به تبلیغات فیلم خیلی کمک کرد. به نظر من حضور در جشنواره مهم است. وقتی کسی در فستیوال حاضر می شود، باید همه چیز را بپذیرد و به رای داوران احترام بگذارد. ما هیچ وقت هیچ اعتراضی نکردیم و حتی دلخوری ای هم نشان ندادیم. بیشتر دیگران می گفتند که چرا اعتراض نمی کنید. علت این بود که بی توجهی محض و کامل می توانست به فیلم کمک کند که همین اتفاق هم افتاد.
با توجه به اینکه در جشنواره، در بخش هنر و تجربه هم بود، آیا احتمال اکرانش را در این گروه نمی دادید؟
نه این طور نیست، با اینکه هنر و تجربه اصلا گروه بدی نیست اما اگر این فیلم در بخش هنر و تجربه اکران می شد، واقعا در حقش ظلم بود. این فیلم قابلیت این را دارد که اکران عمومی بشود، برای همین ما این فیلم را اکران کردیم. ممکن بود اگر فیلم دیگری بود که ساخته بودیم و این گونه قابلیت ارتباط با مخاطب را نداشت، آن را در گروه هنر و تجربه اکران می کردیم که اکران خوبی هم هست.
سر فیلم پله آخر هم با شما صحبت کرده بودیم، راجع به اینکه در گیشه ارتباط مثبتی برای آن نیفتاده بود. آیا برای تهیه این کار با وسواس جلو نرفتید؟
ما اصلا به این ها فکر نکرده بودیم. پله آخر در شرایط نامطلوبی اکران شد. اول قرار بود آذرماه اکران شود و بعد شورای صنفی نمایش در آن دوره، در حق آن کم لطفی کردند و اکران فیلم را با هفت تا هشت سالن در اسفند انداختند. من نمی گویم و نمی دانم که اگر در آذر اکران می شد چه اتفاقی می افتاد. به هر حال این طور قابلیت ارتباط با مخاطب را نداشت. ولی در ادامه ما هیچ وقت به این فکر نکردیم که فیلمی بسازیم که مثل پله آخر کم نفروشد.
چرا تماشای این فیلم حال افراد را خوب می کند؟
تاریخ سینمای جهار پر است از فیلم هایی که بسیاری تدارک و نیروی انسانی برای آن ها گرد هم آمده اما در نهایت، حاصل کار چندان مطلوب نشده است. همچنین تاریخ سینما پر است از فیلم هایی که با سرمایه های آن چنانی تولید نشده اند اما گاه آنقدر حاصل کار مطلوب از کار درآمده که حتی بعضا جریان ساز شده است.
خیلی وقت ها هم گروهی حرفه ای گردهم می آیند تا فیلمی بسازند اما بعضا تا زمان نمایش هم نمی دانند حاصل کارشان چطور از آب درآمده است. فیلم سینمایی «در دنیای تو ساعت چند است؟» از این دسته از فیلم هاست.
فیلمی که هرچند پررنگ تر از همه، حضور زوج لیلا حاتمی و علی مصفا در آن به چشم می آمد، چهره هایی چون صفی یزدانیان (نویسنده و کارگردان)، همایون پایور (مدیر فیلمبرداری)، ایرج رامین فر (طراح صحنه)، جهانگیر میرشکاری (صدابردار)، فردین صاحب زمانی (تدوینگر) و کریستوف رضاعی (آهنگساز) به عنوان عوامل در آن گرد هم آمده بودند اما سرمایه گذاران فیلم که همان هسته اولیه به محوریت مصفا بودند، تا زمان اکران و چند روز پس از آغاز آن، از واکنش مخاطب نسبت به میزان پذیرش فیلم مطمئن نبودند، اما در نهایت واکنش مخاطبان به این فیلم خوب از کار درآمد. هرچند خیلی ها هستند که این فیلم را اتفاقی غیرمعمول و دارای سوژه ای بدیع نمی دانند اما بسیارند افرادی که از دیدن این فیلم حالشان خوب شده و به همین دلیل، مدافع و طرفدار آن شده اند. فیلمی که تماشاگرانش را به رشت می برد با موسیقی و حال و هوای گیلکی ماجرای عاشقانه دل انگیزی را برای آنان روایت می کند.
روزبه رخشا در این اثر سینمایی، ترانه هایی محلی را اجرا کرده است. او درواقع متن های جهانگیر سرتیپ پور را اجرا می کند که خیلی سال قبل، روی ملودی های معروف جهان شعرهای گیلکی گذاشت. درباره این موسیقی پس از نمایش فیلم در جشنواره فجر، بسیار سخن گفته شد.
خط اصلی این فیلم که جایزه بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر و جایزه فیپرشی جشنواره بوسان را به دست آورده است، به تهیه کنندگی علی مصفا، داستان چند گره عاطفی میان آدم هایی از نسل های مختلف است و به گفته صفی یزدانیان فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» به نوعی بخشی از زندگی او و هم نسلان اوست.
صفی یزدانیان، فیلمساز و مترجم، متولد سال ۱۳۳۹ در تهران است. او فارغ التحصیل کارشناسی سینما از دانشگاه هنر در سال ۱۳۶۸ بوده و از فیلم های مستند او به فیلم «نفس» و حضور آن در جشنواره فیلم های مستند ژان تی یی (فرانسه) و جشنواره فیلم بازارها (پاریس) و همین طور فیلم «در جست و جوی شهرزاد» و حضور آن در جشنواره فیلم های مستند آمستردام می توان اشاره کرد. فیلم کوتاه «قایق های من» ساخته وی نیز در سال ۱۳۸۵ جایزه بهترین فیلم داستانی را از جشنوراه فیلم کوتاه تهران دریافت کرد و در جشنواره سی ینا (ایتالیا) و کرک (ایرلند) نیز حضور داشت. یزدانیان از سال ۱۳۶۸ نیز به عنوان نویسنده با ماهنامه فیلم و چندین نشریه دیگر همکاری دارد.
صفی یزدانیان درباره شیوه انتخاب نام فیلم می گوید: «خیلی سال پیش کتاب «پاییز پدرسالار» مارکز را با ترجمه حسین مهری خوانده بودم و بعد هم کتاب را گم کردم، اما چند سطر از تک گویی راوی خطاب به محبوبش.
در ذهنم مانده بود. نوشتن فیلمنامه که جلو رفت، دیدم به روال مارکز، بیشتر طنینی شعرگونه دارد. بعد دیدم بخشی از آن تک گویی چقدر برای عنوان این فیلم مناسب است.
آن چند سطر چنان که در یاد من مانده چنین چیزی بود: «...کجاست عطر شیرین بیان نفست در این بوی گند غذای سرد؟ گل سرخت کجاست؟ عشقت کجاست؟ در دنیای تو ساعت چند است؟
یزدانیان که در سال های دور تجربه بازیگری هم دارد، فیلمنامه «سیمای زنی در دوردست» را هم سال ۸۲ برای علی مصفا نوشته بود.
علی مصفا سال ۱۳۴۵ متولدشد. پدرش مظاهر مصفا و مادرش امیربانو کریمی، از چهره های شاخص دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بوده اند. او سال ۱۳۷۴ در رشته مهندسی عمران از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.
او حدود ۲۰ تجربه بازیگری در سینما (در دنیای تو ساعت چند است، چاقی، مرگ ماهی، گذشته، پله آخر، چیزهاییست که نمی دانی، آسمان محبوب، دوزخ- برزخ- بهشت، چه کسی امیر را کشت، جایی دیگر، پارتی، میکس، دختردایی گمشده، لیلا، برج مینو، همه دختران من، پری، امید)، دو تجربه بازی در مجموعه های تلویزیونی (کیف انگلیسی و پریدخت) داشته است. همچنین تاکنون دو فیلم سینمایی کارگردانی و دو فیلم هم تهیه کرده است.
• او همچنین برنده جایزه هیات داوران از جشنواره پونا برای پله آخر ۱۳۹۱
• برنده جایزه هیات داوران برای بهترین فیلمنامه برای پله آخر از جشنواره کرالا- ۱۳۹۱
• برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد از بیست و نهمین جشنواره فجر برای آسمان محبوب- ۱۳۸۹
• برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه اقتباسی برای پله آخر- ۱۳۹۰
• کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای (پارتی)- ۱۳۷۹
• کاندیدای تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد (پارتی) دوره ۵ جشن خانه سینما- سال ۱۳۸۰
• کاندیدای لوح زرین بهترین بازیگر مرد (پارتی)- سال ۱۳۸۱
• کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای (لیلا)- سال ۱۳۷۵
• برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای (پری)- سال ۱۳۷۳
بوده است.
در نهایت می توان گفت، تجربه نویسندگی، تهیه کنندگی، کارگردانی و بازیگری صفی یزدانیان و علی مصفا به همراه بازیگری همسر مصفا (لیلا حاتمی) که در این فیلم همراه مادر خود (زهرا حاتمی) حضوری یافته است، اثری سینمایی شده است که بسیاری از تماشای آن احساس خوب به دست می آورند و از این رو به محصولی سینمایی نمره قبولی می دهند: «در دنیای تو ساعت چند است؟»
فیلم ایرانی با لهجه
عشقی که جوان پسند نیست
اسماعیل میهن دوست- کارگردان و منتقد فیلم
صفی یزدانیان پس از سال ها مرارت توانست اولین فیلم خود یعنی «در دنیای تو ساعت چند است؟» را در دوران پختگی بسازد که به نظرم فیلم موفقی است و آن را دوست دارم. عشقی که در فیلم روایت می شود از نوع عشق هایی نیست که در فیلم های جوان پسند روایت می شود و شاید برای نسل های قبل تر بیشتر ملموس باشد؛ اگرچه مخاطب جوان هم با روایت این فیلم ارتباط برقرار می کند.
استفاده بهینه از فضای بصری شمال کشور که به سبک فیلم های فرانسوی پهلو می زند برای مخاطب لذتبخش است. فضای کوچک یک شهر ساحلی و مناسبات حاکم بر قصه با هم متناسب است و در حقیقت قصه فیلم ایجاب می کند که این فیلم در یک شهر کوچک و البته با ویژگی های بصری خاص ساخته شود. در حقیقت این قصه نمی توانست در تهران ساخته شود؛ رفتارهایی که شخصیت های فیلم دارند نمی تواند در شهری مثل تهران با ویژگی های خاص خود اتفاق بیفتد.
این است که انتخاب شهر کوچک و ساحلی برای لوکیشن این فیلم بسیار هوشمندانه و متناسب با قصه و فضای داستان است.
فیلمبرداری و نورپردازی خوب، نور یکدست و ابری با کنتراست کم توانسته فضایی یکدست را به صورت استرلیزه به دست آورد. علاوه بر هوای ابری و نورپردازی های ماهرانه، لوکیشن های فیلمبرداری هم بسیار ماهرانه انتخاب شده اند؛ مثلا کافه ای که شخصیت زن داستان در آن نشسته و شخصی بیرون از کافه آواز می خواند یا مثلا فضای پارک و اسکله کشتیرانی که جزو لوکیشن های فیلم است همه و همه کاملا با روایت داستان متناسب است، به طوری که به نظر می رسد همه این نورپردازی ها و لوکیشن ها به دقت چیده شده است.
یکی از نقاط قوت «در دنیای تو ساعت چند است؟» این است که کارگردان براساس سلیقه خود ترجیح داده که فیلم در فضایی فرانسوی جریان داشته باشد و توانسته این فضا را در یک فیلم ایرانی به خوبی نشان دهد. یک فیلم ایرانی با فضایی فرانسوی را می بینیم که نه حتما ایرانی صرف است و نه فرانسوی صرف و توانسته هردوی اینها را در خود جای دهد.
در کنار همه نقاط قوت «در دنیا تو ساعت چند است؟» شاید بتوان گفت نسخه ای از فیلم که در جشنواره اکران شد، تا حدی زمان زیادی داشت و شاید بهتر بود فیلم زودتر به پایان می رسید. در لحظات آخر فیلم که در جشنواره آن را دیدم به نظرم مخاطب تا حدی احساس می کند که فیلم طولانی شده است.
لحظاتی هم که رفت و برگشت های زمانی در فیلم وجود دارد نشان می دهد روایت داستان یک روایت خطی نیست که شاید تا حدی حس ناخوشایندی ایجاد می کند و مخاطب در ابتدای فیلم تا حدی دچار سردرگمی می شود.
ارسال نظر