خوره سریال
۴ سریال خارجی برای عاشقان ژانر پلیسی
در بازار شلوغ سریال های معمایی، با انبوه سریال های کوتاه و بلند مواجهیم که دیدن همه یا اکثر آن ها را غیرممکن می کند. بنابراین انتخاب بهترین ها دردسر بزرگی است. به همین علت، سعی کرده ایم در این مطلب به سریال بین های دغدغه مند کمکی هرچند اندک و مختصر کرده باشیم.
هفته نامه چلچراغ - بهروز بلمه: در بازار شلوغ سریال های معمایی، با انبوه سریال های کوتاه و بلند مواجهیم که دیدن همه یا اکثر آن ها را غیرممکن می کند. بنابراین انتخاب بهترین ها دردسر بزرگی است. به همین علت، سعی کرده ایم در این مطلب به سریال بین های دغدغه مند کمکی هرچند اندک و مختصر کرده باشیم.
ژانرهای پلیسی- معمایی در کنار ژانر عاشقانه و ملودرام عمدتا بهترین ژانر برای تولید سریال محسوب می شوند، زیرا تعلیق به عنوان مهم ترین تمهید در ایجاد رغبت برای دنبال کردن آن ها، اصلی ترین کلید ساختاری شان محسوب می شود. اگر دقت در همه جزئیات فرم فیلم رعایت شده باشد، با وجود تعلیق، داستان هرچه باشد، بیننده را به دنبال خود می کشاند. دیگر اجزا در این دسته از فیلم ها (و سریال ها) حاشیه ای هستند و تنها جنبه رنگ آمیزی دارند. معما به عنوان یک عنصر مهم در این ژانر از این جهت مهم است که ذاتا تعلیق ایجاد می کند؛ تعلیق درباره پاسخ معما یا معماها.
اگر ساختار کلی ژانر معمایی را طبق نظریه های ادبی ساختارگرایان مورد بررسی قرار دهیم، به نتایج جالبی می رسیم. برای مثال همه آن ها متفق القول اند که قواعد این ژانر کاملا مشخص و غیرقابل تغییر هستند. برای مثال حداقل یک قاتل یا مجرم و یک کارآگاه یا جست وجوگر وجود دارد. یک اتفاق می افتد که نویسنده جزئیات آن را پنهان کرده و آرام آرام آن جزئیات برای مخاطب روشن می شود. قواعد یکسان و شدیدا ثابت هستند. تنها شیوه های روایت متفاوت است. پیچیدگی شیوه های روایت نیز به میزان پیچیدگی روح انسان متنوع هستند، همه به هم مظنون اند و همه مشکوک اند.
دیدن سریال هایی از این دست هم چون «شرلوک هولمز» یا «کارآگاه واقعی» که گاه از زمین تا آسمان با یکدیگر فرق دارد، غیر از جنبه سرگرمی و تفریح که احتمالا اصلی ترین و مهم ترین هدف سازندگان آن هاست، جنبه های دیگری نیز می تواند داشته باشد که برای ما و در این نوشته مهم تر هستند و انتخاب تعداد معدودی را که در ادامه معرفی می شوند، هدفمند خواهدکرد.
این جنبه ها بسته به رویکرد و علایق و سلایق مخاطبان حرفه ای سینما به مباحث فیلمنامه نویسی، شخصیت پردازی و ساختار روایت، معما و تعلیق، شیوه های کارگردانی، تکنیک های فیلم برداری و تدوین و دیگر عناصر سینمایی و اندیشه های حاکم بر جهان داستان مربوط می شوند و نکته هایی هستند که یک سریال جذاب و پرکشش کاراگاهی- معمایی را از دیگر نمونه های بی شمار آن جدا می کند. در این جا چهار سریال بسیار مهم اما کمتر دیده شده در این ژانر پرطرفدار را معرفی کرد ایم که می توانند به عنوان نمونه های آموزنده و قابل توجه از نظر تکنیکی مورد بررسی های بیشتر قرار گیرند.
1- علاقه مندان سریال های پلیسی به احتمال زیاد مینی سریال «پل» را با بازیگرهای اُسکاری اش، داستان دقیق و جذاب و کارگردانی استاندارد آمریکایی آن که در سال گذشته پخش شد، دیده اند. خوش ساخت بودن این سریال و آمریکایی بودن آن باعث شد کمتر کسی به سراغ نسخه دانمارکی سوئدی آن برود و بسیاری از سریال بازها از یک شاهکار اروپایی که یک سروگردن از نسخه بدل آمریکایی اش سرتر است، غافل بمانند.
سریال «پل» جدای از پیچیدگی های دراماتیک داستان، دارای دو شخصیت اصلی کارآگاه و یک شخصیت قاتل زنجیره ای (در فصل اول) است که هر مخاطبی با هر سلیقه ای را مجذوب می کند. به ویژه کاراکتر ساگا با بازی سوفیا هلین را هیچ گاه از یاد نخواهیدبرد. کاراکتری به شدت مقید به اخلاق حرفه ای و قانون مندی، در عین حال بسیار متفاوت از افراد معمولی جامعه و اطرافیانش، بسیار باهوش و دانشمند، اهل مطالعه با ذهنیتی شدیدا ساختارشکن و پست مدرن که نویسنده را برای خلق خود به شدت به زحمت انداخته است.
توانایی نویسنده در خلق این دختر کارآگاه و بازی توانمند و روشمند سوفیا هلین مهم ترین نکته به یادماندنی این سریال است که مطمئنا در نسخه آمریکایی آن با این جذابیتی که در نسخه دانمارکی خواهید دید، وجود ندارد. اگر چندان فرصت دیدن سریال ندارید، می توانید از فصل دوم «پل» بگذرید، اما به هیچ وجه لذت دیدن فصل اول آن را از دست ندهید.
۲- سال گذشته به مناسبت استقبال از سریال «قتل» (the killing) اشاره ای به آن داشتیم و تقریبا همه سریال بازها هر چهار فصل آن را دیده اند. باید بدانید این سریال نیز که در فصل نخست یک شاهکار را رقم زد و مانند اکثر نمونه های مشابه در فصل های بعد به ترتیب افت شدیدی را تجربه کرد نیز از روی یک نسخه دانمارکی به نام Forbrydelsen به معنی قتل الگوبرداری شده و شک نکنید نسخه دانمارکی این یکی از نمونه آمریکایی اش جذاب تر و متفاوت تر است.
یکی از دلایل آن به حال و هوای سرد و بی روح منطقه اسکاندیناوی باز می گردد که هم چون بدل سریال «پل» در نسخه آمریکایی لحاظ می شود، اما روح این حال و هوا به خاطر این که در ذات منطقه اسکاندیناوی نهفته است، فضایی اصیل تر را ایجاد کرده و در چشم مخاطبی که به فضاهای آمریکایی عادت کرده، متفاوت تر می نماید.
اگرچه در نسخه آمریکایی، کاراکتر دوست داشتنی سارا لیندن با بازی بسیار گیرای مریل انوس در کنار داستان قتل های پی در پی و رازآلود در دو فصل نخست و تا حدودی فصل سوم توانست مخاطبان را راضی کند و همین جذابیت کاراکترها و بازیگران مخاطب را تا فصل خسته کننده و کش آمده چهارم نیز وفادار نگه داشت، اما شک نکنید که نسخه دانمارکی آن، همه این جذاییت ها را به شما هدیه می دهد و غیر از فصل سوم که اندکی کش آمده است، دو فصل اول و دوم به بهترین شکل ممکن یک تجربه لذت بخش از فضای سرد و رازآلود زندگی آدم های عجیب و غریب، همراه با خُرده داستان های معمایی پرکشش ارائه داده است؛ چه بسا بیشتر و بهتر از نسخه مشهور آمریکایی آن. وقتی با پیچیدگی های کاراکتر سورن با بازی سوفی گرایول زندگی کردید، خودتان قضاوت خواهید کرد سورن جذاب تر و به یادماندنی تر است یا سارای فقط دوست داشتنی!
۳- آن هایی که فضای فلسفی سریال «کارآگاه واقعی» را دوست داشتند، به خوبی می دانند اگر اندکی جزئیات فلسفی چاشنی داستان معمایی شود، عمق بیشتری به آن داده و اندیشه مخاطب را بیشتر درگیر کرده و در نتیجه حس و حال فضا، درگیری مخاطب با داستان، پیچیدگی های روایی، ابعاد شخصیتی کاراکترها و تم های مهم دراماتیک باعث می شود زمان بیشتری در خاطره مخاطب باقی بماند.
ماه آینده شاهد پخش فصل دوم سریال مشهور و محبوب «کارآگاه واقعی» خواهیم بود و بررسی آن را به آینده ای نزدیک واگذار می کنیم. در این جا سریالی را معرفی می کنیم که به خاطر پیچیدگی ذهن فلسفی سازنده اش اندکی ثقیل، اما بسیار پرنکته است. سریالی را ک جین کمپیون، کارگردان فیلم مشهور «پیانو» و تنها زنی که برنده کارگردانی در جشنواره کن شده، ساخته است.
سریال «بر فراز دریاچه» (Top of the Lale) از جمله سریال های کمتر دیده شده است. مخاطبان عادی کمی سخت با آن ارتباط برقرار می کنند، اما منتقدان شدیدا نسبت به آن علاقه نشان می دهند. این سریال دارای جزئیات زیادی است که هم بن مایه فلسفی آن را قوام می بخشد و هم در روایت داستان معمایی آن پیچیدگی های زیادی ایجاد می کردند و هم کاراکترهای متفاوتی را به بیننده معرفی می کند.
نمونه شهرک فمینیستی «بهشت» با عده ای زن عجیب و غریب همراه با رهبر خود به نام جی. ج. بسیار جذاب است و تلاش های رابین، دختر کارآگاه داستان که روش های حرفه ای اش از سوی پلیس های مرد داستان نقد می شود، درگیری بامزه ای بین زنان و مردان را به نمایش می گذارد که اندکی به سمت گرایش های فمینیستی متمایل می شود. در زمان دیدن این مینی سریال کاملا متفاوت به موسیقی بسیار قدرتمند آن توجه ویژه ای داشته باشید. هم چنین بازی قدرتمند و متد بازیگری الیزابت ماس در نقش رابین و دیگر بازیگران این سریال را با دقت مشاهده کنید.
۴- شهرک ها و شهرهای کوچک کم جمعیت همواره مکان خوبی برای وقوع اتفاق های عجیب و رازآلود هستند. در این میان فورتیتود یک شهر کوچک در منطقه قطبی اسکاندیناوی است که با جمعیتی در حدود تنها ۷۰۰ نفر می تواند شرایط خاصی را به رخ مخاطب بکشاند. شهری مملو از مهاجران روس، سیاه پوست، اسپانیایی در میان جمعیتی از اهالی اسکاندیناوی با خصوصیات انگلیسی! حال و هوای ظاهری آن مخاطب را به یاد فضای سریال تحسین شده «فارگو» می اندازد و تا حد زیادی نیز رمز و رازهای سریال «توین پیکس» را تقلید کرده است.
اگرچه به پای آن ها نمی رسد، اما هم در متن و هم در کارگردانی و هم به خاطر حضور بازیگران مشهور سریال ها تلویزیونی با بازی های استاندارد راضی کننده است. وجود روابط عاطفی و داستان های احساسی میان شخصیت های متعدد با خلق و خوی متنوع از جذابیت های این مینی سریال است. اگر از سریال «فورتیتود» خوشتان بیاید، شک نکنید از نمونه مشابه آن که بسیار قوی تر و تاثیرگذارتر است، بیشتر لذت خواهید برد، یعنی سریال «براد چرچ».
این سریال که تاکنون دو فصل از آن پخش شده است، دارای لوکیشن غریبی است، همانند «بر فراز دریاچه» و «فورتیتود». در عین حال تکنیک های سینمایی منحصر به فردی از فیلم برداری را به نمایش می گذارد و نیز موسیقی به یادماندنی ای دارد. از این رو شک نکنید پس از دیدن این سریال بی صبرانه منتظر فصل سوم آن خواهید ماند که در سال آینده قرار است پخش شود.
نظر کاربران
فارگو رو جا انداختین
خوب بود