کامران تفتی و دیالوگ گویی های خاص اش
در مورد جنس بازی کامران تفتی نظرات مختلفی وجود دارد. خیلیها سبک و سیاق بازی او و لحن و نوع دیالوگگویی او را دوست دارند و معتقدند بازی گرم و اجرایی پرانرژی دارد.
اما نکتهای که در کار او به شدت مشهود است، این که تفتی هر وقت درست انتخاب کرده، خوش درخشیده است. بازیگر سریال «زیر هشت» اگرچه در این سالها پر کار بوده و از «خط»، «بی قرار»، «شب شیشهای»، «ستاره حیات»، «راز و نیاز»، «راز پنهان»، «پنجره» و ... گرفته تا «خستهدلان»، «کارآگاهان»، «شمسالعماره»، «تبریز در مه»، «پای پیاده» در کارنامهاش دارد اما اردشیر «خواب و بیدار»، امیر خانی «بی صدا فریاد کن» و در رأس آن منصور کارخانه «زیر هشت» و نصرت «دیوار» نقطه عطف تجارب او در تلویزیون محسوب میشود. بازیگر فیلمهای «رسوایی»، «گلوگاه»، «مرگ کسب و کار من است»، «پایاننامه»، «به هدف شلیک کن» و ... مهمان یک فنجان چای بانی فیلم شد تا از رشید «میکائیل» و سومین تجربه همکاریاش با سیروس مقدم بگوید:
- بله، خدا را شکر، سریال «میکائیل» با اقبال خوبی از سوی عموم مواجه شد.
جالب اینکه همان موقع که فیلمنامه را با سعید خواندیم و لطف کردند آقای مقدم و خانم غفوری اعتماد کردند تا من نقش رشید را بازی کنم، این مسئله جلوی چشم من بود که مردم این شخصیت را دوست خواهند داشت؛ چرا که وسعت عمل دارد، نقش جای کار دارد و نیاز به تلاش زیاد است. این روزها بیشتر صبر میکنم و پیشنهادهای خوبی دارم و منتظر اتفاقات خوبی برای سینما هستم.
اصولاً شما بازیگری نیستی که بیکار بمانی؟
- بله، اصولاً کنج خانه بشین نیستم، چون برای من مهم است که وقتی سریالت دیده میشود در کوران کار ماندن مهمتر از این است که در خانه بمانی و به همه پیشنهادها «نه» بگویی!
ولی نه هرکاری؟
- بله نه به اندازه کار نازل بازی کردن. اصولاً تلویزیون برای من اقبال عمومی و عشق مردم را آورده و به همین دلیل خیلی دنبال این نیستم که بگویم در تلویزیون به اندازه کافی دیده شوم حالا میخواهم بدوم بروم سینما، نه! من دنبال یک نقش خوب هستم نقشی که کار کند؛ مثل رشید تا بتوانم در آن نفس بکشم و دست و پا بزنم و به آن برسم و از قضا مورد توجه رسانهها هم منتقدان و هم مردم عزیز کشورم قرار بگیرد.
پس احتمالاً باید منتظر باشیم در ادامه سال در سینما حضوری جدیتر داشته باشی؟
- بله، صحبتهایی داشتیم ولی خب در سینما شرایط متفاوت است، تا همه چیز قطعی نشده نمیتوان راجع به آن صحبت و فکر دقیق داشت.
در فصل دوم سریال «بی قرار» فلورا سام هم حضور داشتی که اخیراً مشهد بودی؟
- من در فصل دوم نقش تأثیرگذاری ندارم. در واقع کاراکتر در ادامه فصل قبل حضور دارد و ناگزیر میآید تا جمع شود. من یک جلسه در مشهد کار داشتم و تمام!
بدون تعارف جلوی دوربین سیروس مقدم یک سرو گردن بالاتر از تجارب دیگرت هستی چرا؟
- (میخندد) علت به پایههای درست برمیگردد. وقتی قصه پر و پیمان است، وقتی فضای درست در اختیارت قرار میگیرد و این اعتماد به شما باشد که پرواز کنی خب شرایط در نمایش متفاوت خواهد بود. وقتی حس کنی طراح لباس با تفکر برایت انتخاب لباس میکند و در نهایت میبینی همه جزئیات به درستی اتفاق میافتد، ناخودآگاه ضرب در چند خودت انرژی میگذاری تا به آن کاراکتر برسی، آن را پخته نشان دهی، به واقعیت آن کاراکتر برسی، رشید «میکائیل» ۶۰درصد نوشته سعید نعمتاله بود، ۲۰درصد فضاسازی درست و هدایت آقای مقدم، شاید سهم من فقط چند درصد باشد، ولی آن چند درصد را سعی کردم بی نقص انجام دهم. یعنی با ورود انرژی به نقش و حضور ۶ دانگ سر صحنه مراقبت کردم تا چیزی از دستم در نرود و امروز با خودم بگویم ای بابا چرا اینجا انرژی کامل و کافی نگذاشتی! چون برای مخاطب زیرنویس نمیشود که اینجا شرایط سخت و هوا گرم بود، نتوانستی و... من تمام تلاشم را انجام دادم تا آنچه برای رشید در قلبم اتفاق میافتد را ۶ دانگ منتقل کنم.
خودخواهی است بگویم همه ماحصل این اتفاق خوب کار خودم است. بخش اعظمی از این اتفاق مربوط میشود به گروه خوب، پارتنرها(کامبیز، خانم طباطبایی، آقای خمسه، آقای پور حسینی، خانم ستوده و...) و... همه عزیزان کمک کردند تا این نقش به بار بنشیند.
شما از ابتدا برای نقش رشید انتخاب نشده بودی؟
- درست است، من ابتدا برای نقش دیگری به دفتر خانم غفوری رفتم. اما در همان جلسه خانم غفوری، آقای مقدم و سعید نعمتاله قد و بالا و صورت تغییر کرده من را دیدند،...
قاب شما و کامبیز دیرباز را درکنار هم سنجیدند...
- دقیقاً، جلسهای گذاشتند و کار به جایی رسید که من رشید را بازی کنم. این اتفاق از آن سورپرایزها بود که کمتر برای هر بازیگری پیش میآید.
یادم هست سر سریال «زیر هشت» هم همین اتفاق افتاد؟
- آفرین، آنجا هم قرار بود من نقش دیگری بازی کنم.منتها یک جلسه افسانهای شکل گرفت...
تا منصور کارخانه به تو برسد؟
- بله و لطف خدا بود. اینجا هم بعد از جلسه گفتند رشید را بازی کن! رشید را که خواندم، صادقانه بگویم حس کردم برای این نقش کم دارم. باید تلاش بیشتری کنم.
چرا؟
- چون نقش خاصی بود و من باید برای نگاه، راه رفتن، استایل، صدا و لحن این کاراکتر تلاش بیشتری بکنم.
رشید به شدت لبه تیغی بود یک کاراکتر خاکستری که سیاهی و سفیدی آن در تلورانس هستند و باید با مراقبت به نمایش در میآمد؟
- دقیقاً، یک خاکستری پر از موقعیتهای مختلف و متفاوت و...
که میتوانست شبیه به منصور کارخانه هم باشد...
- دقیقاً من باید تلاش میکردم به «زیر هشت» شبیه نشود ضمن اینکه به تیپ هم نزدیک نشود و کاراکتر باقی بماند. من بلد نیستم تیپ بازی کنم. سعی کردم به سراغ ظریف کاری بروم تا او را متفاوت جلوه دهم. ضمن اینکه رشید جوانتر از منصور کارخانه بود. این آدم یکسری ناپختگی و هوچیگری در کلام و لحن و رفتار داشت که منصور کارخانه اینگونه نبود. واکنش مخاطب خدا را شکر اینگونه بود که تفاوت برایشان حس شده بود و رشید را باور کرده بودند.
دوست داشتنی درآوردن یک نقش خاکستری به بازی خاصی در جنس اجرا نیاز دارد. ضمن اینکه پرداخت او در قصه هم مؤثر است. از این ارتباط بین بازیگر و فیلمنامه صحبت کن؟
- انصافاً شخصیت پرداخت بسیار خوبی در فیلمنامه سعید داشت و هر لحظه این پرداخت و شکلگیری کاراکتر با حضور سعید سر صحنه غنیتر میشد. شما شاهد این بودید که رشید از یک نقطه کارش شروع میشود، یک تعریفی از خود به تماشاگر میدهد اما در ادامه بر مبنای اتفاقات وجوه مختلف میگیرد و حتی کار به جایی میرسد که تماشاگر با او همذات پنداری دارد و در واقع از این رو به آن رو میشود. ما در تلویزیون کمتر شاهد این دست شخصیت بودهایم. رشید شخصیتی است که رفتار و گفتارش را تخلیه میکند و گاهی پشیمان میشود. سکانس سر قبرستان را یادت هست، جملهای که او در گوش میکائیل میگوید اگر سمت خونه ما پیدات بشه از گل پائینتر بهت میگویم! این جمله را در عین کنترل و بازی درونی میگوید. در واقع فقط ما از او وجوه بیرونی نمیبینیم. در واقع رشید به یک راکورد قبلی و حسی نیاز دارد که خودت باید رعایت کنی و یک کنترل و هدایت اجرایی میخواهد که کارگردان و مدیر تصویربرداری به تو کمک میکنند.
من در کارهای آقای مقدم خیلی به این هدایت و حفظ راکورد قلبی و حسی خودم توجه دارم، چون زوایای مختلف را در اجرا داری و ممکن است تدوینگر در تدوین از این زاویه استفاده نکند. پس ناگزیری بازی بدن هم وارد کنی، بازی دست و پا و صورت و حس و... و البته مراقبت کنی که به سمت غلو نروی! در این شرایط باید مراقبت میکردم تا این تفکر پیش نیاید که کامران درشت بازی میکند که بازی پارتنرش را بخورد. واقعی بودن کاراکتر برای من پیش از هر چیز ارزش داشت. من خودم را میگذاشتم جای رشید که برادرش مرده و الان سر قبر اوست و... نمیتواند آرام حرف بزند. هیچ کس نمیتوانست در آن شرایط آرام باشد، منتها جنس عصبی شدن و آرام نبودن و لحن رشید فرق دارد. این حاصل خلاقیت آقای نعمتاله، سیروس مقدم عزیز و خودم است.
شما در چند جبهه نیازمند بازی متفاوت بودی، رشید با آقاخان، رشید با یاس، رشید با مهری، رشید و میکائیل و حتی در مقابل غلام...
ـ بله، سعید نعمتاله به این نکته فکر کرده بود و من کافی بود اجرای درستی داشته باشم. او در هر قسمت فرصتی را ایجاد میکرد تا شخصیتها رفتاری جدید از خود به نمایش بگذارند. آن رفتار مختص آن کاراکتر میشد و نیازمند این بود تا پایان حس شود و نگاه داشته باشد. رشید از یک جا دیگر یک لحن ثابت میگیرد و از چند لحنیاش فاصله میگیرد. آنجاست که میروی و در زمین او میایستی، به او حق میدهی، با خودت میگویی این آدم با این شرایط و اتفاقات حق دارد چنین رفتاری داشته باشد.
بازیگر نقش خاکستری، سیاه و حتی منفور در اجرا باید به آن آدم حق بدهد...
ـ دقیقاً...
گاهی سیاهی شخصیت اجازه نمیدهد بازیگر به او حق بدهد، با فاصله از نقش او را به نمایش میگذارد و گاهی خیلی خوب و موثر او را به تماشاگر منتقل میکند؟
ـ بله همین طور است.
رشید اما در اجرا نیازمند به باور بازیگرش است!
ـ درست میگویی...
چون جدا از قصه برادرش که از مطلع نبودن است، از یک آداب و سنت دفاع میکند، از یک اعتقاد...
ـ درست میگویی، رشید یک آدم سنتی است، جوان پر از هیاهو، شاید اگر در قلبش میرفتی به اندازه یک بچه قلب داشته باشد ولی او به راحتی آدم میکشد. اما آدم میکشد برای ناموسش، برای اتفاقی که حس میکند ریشه در خانوادهاش دارد. او خودش را بزرگ خانواده میداند چرا؟ چون این باور رشید است!
به موازات این مسائل، عقده دوران کودکی را میبینیم که روی کاراکتر ته نشین شده و با او در تمام لحظات عمر همراه مانده تا اینکه...
ـ تا اینکه فرصت پیدا کند تا زهر خودش را بریزد. وقتی گذشته او را میبینیم به او حق میدهیم. او مدل خودش بزرگ شده، چهارچوب خودش را دارد، تو برخوردش با مهدی را میبینی، با پدرش قبل از مرگ، اهل فداکاری است اما به جای خودش، اهل ایستادن تا ته خط هم هست.
تو در نهایت به رشید حق میدهی! رشید یک کاراکتر خاکستری است و خاصیت کاراکتر خاکستری این است که پیشبینی نشده رفتار کند.
چه به سیاهی و چه به سپیدی؟
ـ بله
چیدمان آجرهای شکلگیری رشید، شاید به بهترین شکل در سریال «میکائیل» رخ داد، اما در هم آمیزی این حس و حال و رفتار شاید برای این نقشها کار آسانی نباشد و گاهی تماشاگرش را آزار بدهد...
ـ قبول دارم اما نوع قصهها طوری چیده شده بودند که ما از A به B برسیم و تا Z برویم. من سعی کردم از جز به کل نرسم. کلیت را برای خودم داشته باشم، لحظات را بر مبنای قصه بازی کنم و در هر سکانس به واقعیت شخصیت و سکانس در آن لحظه و موقعیت فکر کنم. من در تمام لحظات کلیت شخصیت را به کاراکتر در آن لحظه به خصوص تزریق میکنم سپس از او تقاضای برخورد و واکنش دارم. مثال میزنم برخورد رشید با یاس در آن رستوران، برخورد رشید با یاس در سکانسهای پایانی که به دست او دستبند میزند و ماندن روی حرف خودش برای آمدن اسم یاس توی شناسنامهاش و در نهایت اینکه میگوید یاس همیشه برای من زن داداش هست و میماند! او از پدرش چک میخورد و بعد به رستوران میرود، تمپوی (ریتم درونی) او در حیاط به مراتب بیشتر از تمپوی او در رستوران است، چون در رستوران ریتم او حالا بیرونی میشود، باور کن تمام این لحظات را با انرژی، ریزهکاری و دقت بازی کردم.
سریالهای «دیدار» (نصرت)، «زیر هشت» (منصور) و «میکائیل» (رشید) فرصتی است برای ایفای سه شخصیت که با ایدهها و باورهای خود بر خلاف جریان حرکت میکنند، پافشاری میکنند. اصولاً نمایش این دست کاراکترها که شاید قهرمانان ذهن خودشان و در برخی از تعاریف ضد قهرمانان اتمسفر قصه هستند جذاب است به شرط آنکه از کلیشههای مرسوم فاصله بگیرند؟
ـ موافقم، ویژگی هر سه شخصیت در همین است که شرایط را بر نمیتابند. همین یک ویژگی روند حرکتیشان را تغییر میدهد. نوع زندگی، نوع راه رفتن، نوع عشق به زندگی، حتی دست شستنشان از زندگی و... بسیار شرایط مهیا است که به تکرار بیفتی و کلیشه شوی! من همیشه گفتهام عاشق نقشهای خاکستری هستم ولی عین زندگی...
من در نمایش این شخصیتها به دنبال تفاوت کاراکترها در واقعیت هستم، به دنبال این هستم که فانتزی متفاوت نباشم. خصوصیات شخصیتها را پیدا کنم به خودشان نزدیک شوم و از خودم فاصله بگیرم. درست است که بابت نصرت، گریم خیلی کمک کرد، (یک چشم من)، منصور کارخانه هم همین طور، نصف سر من تراشیده شده بود و سن و سال من نزدیک به چهل و یکی و دو سال بود، در واقع گریم به باور تماشاگر در مورد بازی من کمک میکرد ولی رشید (میکائیل) آنقدر هم قد و بالا، هم سن، هم رفتار در جامعه دارد شبیه به خودم، خیلی کار سختی بود از این بابت که متفاوت شود. از این بابت که تو رفتار، برخورد، دعوا و حتی جنس زن داریاش را باور کنی! منصور کارخانه مرد بیاعصابی که زنش را میزد و از خانه بیرون میکرد ولی رشید زنش را دوست داشت و میدانست زنش عاشق اوست.
من سعی کردم برای رشید این مسئله را در نوع راه رفتن، نوع پوشش، بیان، لحن، فرم نگاه، نگهداری اکسسوار و... رعایت کنم. امیدوارم حاصل کارم را مخاطب پسندیده باشد.
نصرت صدای خفهای داشت به خاطر سالها حرف نزدن، منصور کارخانه به خاطر سن بالا ریتم کندتری در ادای کلمات داشت اما رشید مدلی بود که دیدید... نوع موتور سوار شدن، کت پوشیدن و احترام گذاشتن رشید را با فکر پیش بردم تا اصلاً شبیه به آنچه از من و دیگران دیدید نشود و امروز از حمایت مردم برای این شخصیت خوشحالم.
و حرف آخر در پایان این فنجان چای...
ـ برای هر بازیگری آرزو میکنم کار با این گروه حرفهای را برای یک بار هم که شده تجربه کند. آرامش و کار بلدی سیروس مقدم، متن قوی که برگرفته از جامعه ایرانی است و توانایی رقابت با حداقل آثار تولیدی در منطقه را دارد، دست گذاشتن روی مسائل مبتلا به جامعه و حتی نقاط عاطفی خانواده ایرانی برای هر بازیگری یک فرصت است.
کار کردن با این تیم برند برای من، باز یک ستاره درخشان دیگر در کارنامه حرفهایام بود و این برای من بسیار ارزشمند است. از اینجا، بانی فیلم، روزنامه تخصصی حرفه خودم میخواهم بگویم ممنون هستم از همکاران عزیز و دوستانی که لطف کردند و بابت بازیام در سریال «میکائیل» به من خسته نباشید گفتند، افرادی بزرگ که هر کدام وزنهای هستند برای این سینما...
ارسال نظر