گفتگوی تازه با آقای اسکورسیزی
نمای متحرک سکانس جنایت در پایان فیلم را در نظر بگیرید: مجبور بودیم آن را از داخل سقف فیلمبرداری کنیم. سه ماه طول کشید تا سقف را بشکافیم در حالیکه فیلمبرداری آن نما فقط ۲۰ دقیقه زمان برد!..
هفته گذشته مجله نیویورک با انتشار ویژهنامهای تحت عنوان «نیویورک پس از نیمهشب» به بررسی حوادث و وقایع تاریخی مهمی که طی سالیان متمادی، درست در میانه شب، در نیویورک رخ دادهاند، پرداخته است.
![وقتی یک مسافر، رابرت دنیرو را پشت فرمان تاکسی شناخت و گفت: «ای وای! گمونم گذران زندگی سخت شده»! وقتی یک مسافر، رابرت دنیرو را پشت فرمان تاکسی شناخت و گفت: «ای وای! گمونم گذران زندگی سخت شده»!](https://static3.bartarinha.ir/servev2/TRkNzA5MjI1N/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
به نظر میرسد شما در فیلم «راننده تاکسی» سعی داشتید فضایی مشابه جهنم را به تصویر بکشید. آیا برای ایجاد این فضا، در خیابانهای محل فیلمبرداری تغییرات خاصی ایجاد کردید یا این خیابانها از ابتدا همینقدر بیریخت و کثیف بودند؟
آن سالها نیویورک به تازگی دورانی سیاه و پرالتهاب را پشت سر گذاشته بود. زباله و کثافت از در و دیوار آن بالا میرفت و مدام با خودت فکر میکردی که این شهر هر لحظه در آستانه فروپاشی است. طبیعتاً برای شخصی مثل تراویس که از شمال مرکزی آمریکا آمده بود، نیویورک دهه هفتاد عین جهنم بود. اما واقعیت این است که ما تغییرات خاصی در ظاهر شهر ایجاد نکردیم تا آن را جهنمی و نفرتانگیز جلوه بدهیم.
استفاده از لوکیشنهای واقعی برای شما مشکلی ایجاد نکرد؟
خب استفاده از لوکیشنهای واقعی همیشه دردسرساز است. باید مجوز بگیرید، آلودگی صوتی خیابان را تحمل کنید و حواستان به لرزشهای دوربین باشد. به عنوان مثال نمای متحرک سکانس جنایت در پایان فیلم را در نظر بگیرید: مجبور بودیم آن را از داخل سقف فیلمبرداری کنیم. سه ماه طول کشید تا سقف را بشکافیم در حالیکه فیلمبرداری آن نما فقط ۲۰ دقیقه زمان برد!
شما بیشتر سکانسهای این فیلم را شبها و در لوکیشنهای واقعی فیلمبرداری کردید و بازیگران فیلم هم به راحتی در خیابانها و بین مردم حضور داشتند. حین فیلمبرداری، کسی رابرت دنیرو را با یک راننده تاکسی واقعی اشتباه نگرفت؟ در مورد جودی فاستر چطور؟ کسی او را با یک زن خیابانی واقعی اشتباه نگرفت؟
خب داستان این فیلم به زندگی واقعی خیلی نزدیک بود. بهتر است بگویم در آن سالها داستان بیشتر فیلمها شباهت زیادی به زندگی واقعی داشت. و مردم بین شخصیت واقعی بازیگرها و نقشهایی که آنها در فیلمها بازی میکردند تفاوت چندانی قائل نمیشدند. جالب است بدانید که رابرت دنیرو برای تمرین این نقش مدتی به عنوان یک راننده تاکسی واقعی در نیویورک کار کرد. در این مدت یکی از مسافرها که او را به خاطر بازی در فیلم «پدرخوانده ۲» شناخته بود، به او گفته بود: «ای وای! گمون کنم گذران زندگی خیلی سخت شده».
شما بخشهایی از فیلم «خیابانهای پایین شهر» (Mean Streets) را در لسآنجلس فیلمبرداری کردید. با توجه به مشکلاتی که برای ساخت «راننده تاکسی» در نیویورک داشتید، اگر زمان به عقب برگردد دوست دارید این فیلم را در لسآنجلس فیلمبرداری کنید؟
بینید قضیه این فیلم کاملا فرق میکند. من دلم میخواست همه سکانسهای فیلم «خیابانهای پایینشهر» را در نیویورک فیلمبرداری کنم. اما موقعیتاش فراهم نشد. ولی از نتیجه کار راضیام. در مورد راننده تاکسی هم باید بگویم که واقعاً خوششانس بودم که توانستم تکتک نماهای آن را در نیویورک فیلمبرداری کنم. نمیدانم چطور برایتان توضیح بدهم. شاید اگر مشکلات فیلمبرداری در خیابانهای نیویورک نبود، ساختار فیلم تا این اندازه قوی و منسجم نمیشد. هر فیلمی ساختار منحصربهفرد خودش را دارد. و دقیقا به همین دلیل، هیچگاه ساخت فیلمی مثل «نیویورک، نیویورک» (New York, New York) در خیابانهای شهر نیویورک ممکن نبود. و حتما باید آن را در یکی از استودیوهای هالیوود میساختم.
در زمان فیلمبرداری «راننده تاکسی» هوا به شدت گرم بود و به علت اعتصاب رفتگران، بوی متعفن زباله همه شهر را در برگرفته بود. چطور با این شرایط کنار آمدید؟
خیلی سخت بود. اما این وضعیت در نهایت به نفع فیلم تمام شد. تروفو معتقد بود که فیلمساز در پروسه فیلمسازی در موقعیتی مشابه «فروپاشی شخصیت» قرار میگیرد. بنابراین باید بدانیم که این چالشها و مشکلات هستند که ما را به سمت راهحلهای خلاقانه و ایجاد فرصتهای تازه سوق میدهند.
شما در یکی از سکانسهای فیلم نقش مسافر تراویس را بازی میکنید. شنیدهام دنیرو برای بازی در این نقش به شما کمک کرده است. حقیقت دارد؟ چطور شما را راهنمایی کرد؟ و چه شد که تصمیم گرفتید در این نقش بازی کنید؟
قرار بود جرج ممولی، بازیگر فیلمهای «خیابانهای پایینشهر»، «پسر آمریکایی» و «نیویورک، نیویورک» این نقش را بازی کند. اما متاسفانه مشکلی برایش پیش آمد و من هم تصمیم گرفتم این نقش را خودم بازی کنم. دنیرو من را راهنمایی کرد؟ بله در این حد که به من گفت: «اکشن!» و بعد هم شروع به رانندگی کرد.
نیویورکی که شما در فیلم «راننده تاکسی»به تصویر کشیدید، حالا به کلی تغییر کرده است. زمانیکه این فیلم را میساختید، هیچ فکرش را میکردید که سالها بعد، تماشای دوباره آن، حس سفر با ماشین زمان را به بیننده منتقل کند؟
سوال جالبی پرسیدی. واقعیت این است که همیشه، هنگام ثبت هر تصویری در هر نقطه از نیویورک، میتوانی این سوال و هزاران سوال دیگر را از خودت بپرسی. به عنوان مثال، آیا تمام این برجهای شیشهای در صد سال آینده همچنان وجود خواهند داشت؟ آیا محیط آرام و دلنشین منهتن، بیست سال آینده هم به همین شکل باقی خواهد ماند؟ پنجاه سال آینده چطور؟ من موقع ساخت راننده تاکسی به این موضوع فکر نکرده بودم. اما مطمئنم وودی آلن با هدف خلق یک تصویر ماندگار، فیلم «منهتن» (Manhattan) را ساخت.
به نظر شما امروزه فیلمبرداری یک اثر سینمایی در شبهای نیویورک نسبت به گذشته چه تغییراتی کرده است؟
به نظرم کمی راحتتر شده. و همین موضوع ثابت میکند که این شهر خیلی قانونمندتر و منظمتر شده. البته مسئله اینجاست که هزینه زندگی در آن خیلی بالا رفته است. خاطرم هست که پتی اسمیت در برنامهای به یکی از مخاطبانش گفت که اگر جوان هستی و قصد داری در عرصه هنر فعالیت کنی به نیویورک نیا. متاسفانه باید بگویم که حق با اوست. از طرفی دیگر، به عنوان پدر یک نوجوان، خوشحالم که وضعیت امنیت این شهر نسبت به گذشته بهتر شده است. البته فعلا ...
ارسال نظر