لامپ ۱۰۰
لامپ ۱۰۰ داستان زندگی فرزین و ناهید است که به خاطر اعتیاد فرزین دچار تلاطم شده و کیان آن به خطر افتاده است،همه ی داستان فیلم همین است ایده ای مناسب یک فیلم کوتاه که در ظرف زمانی یک فیلم بلند قرار گرفته است
برترین ها - ایمان عبدلی:
عاشق کشی رسم تلافی نیست
ای چشم از دیدن خلاصم کن
از چشم پوشیدن خلاصم کن
(لامپ ۱۰۰)، داستان زندگی فرزین و ناهید است که به خاطر اعتیاد فرزین دچار تلاطم شده و کیان آن به خطر افتاده است،همه ی داستان فیلم همین است ایده ای مناسب یک فیلم کوتاه که در ظرف زمانی یک فیلم بلند قرار گرفته است واز این رو کشش مناسب را ندارد، چون ایده ی داستان باید با داستان های فرعی و خرده روایت های هم جنس فضای اصلی همراه میشد که نشده است ، به هرحال این اولین تجربه ی سعید آقاخانی درسینماست و همین اندازه که مخاطب سینما از فیلم استقبال کرده است نشانه ی خوبیست . اگر فیلمنامه ی کم افت و خیز لامپ ۱۰۰ را مهمترین ضعف اش بدانیم نقطه ی قوت فیلم بدون شک فیلمبرداری" امیر معقولی" است.
از جمله لحظه ی های درخشان فیلمبرداری سکانس آشپزخانه و تقابل فرزین و ناهید است دوربین با نمایی از بالا روی سر فرزین قرار گرفته و حس حقارت را به خوبی انتقال می دهد چرخش دوربین از نمای روبرو مقابل صورت ناهید این بار حس همذات پندارانه ی مارا با این شخصیت تقویت میکند ، دوربین در سکانس های بیابان هم به شدت هنرمندانه کنترل می شود نمای از بالا و القای حس تنهایی فرزین و کوچک شدن یک آدم در پهنای بیابان و به طور عام طبیعت و انتقال حس ناتوانی انسان مقابل خواست طبیعی حرکات افقی دوربین در سکانس رانندگی فرزین در جاده نماهای زیباییی را رقم زده همه ی این ها در کنار دوربین هندی کمی که به شکل سلفی از صورت فرزین فیلم میگیرد فیلمبرداری لامپ ۱۰۰ را قدرتمند نشان می دهد .
اما چرا فیلمنامه ضعیف است و داستان آنگونه که باید و شاید تاثیر گذار نیست ؟دوپاره بودن لحن فیلم و سرگردانی بین کمدی و درام تلخ باعث می شود تماشاچی ارتباط حسی مورد نظر را با فیلم برقرار نکند و در نتیجه جایی که باید متاسف شود و به فکر فرو رود می خندد این عدم یکپارچگی درسکانس اتوبوس و عشقبازی فرزین و ناهید نمود خاصی دارد ،اما "فقر داستان " لطمات بزرگتری به فیلم می زند، افراط در پرداخت چندباره به توهمات نه تنها تاثیر خود را از دست می دهد بلکه باعث می شود تماشاچی مرز واقعیت وتوهم را گم کند و به کلی گمراه شود، سکانس زد و خورد در طلا فروشی، خرید دارو توسط ناهید و سکانس آغازین سوارشدن فرزین در تاکسی، از جمله سکانس هایی است که مرز واقعیت و توهم را مبهم میکند،از جایی به بعد تکلیف ما با فیلم مشخص نیست آیا داریم داستانی عینی را دنبال میکنیم؟ یا درگیر توهمات فرزین شده ایم !
حال این مساله بغرنج تر می شود وقتی که بسیاری از اتفاقات منطق روایی نداشته باشند، نمونه اش بسته ی کوچک مواد مخدر(شیشه) که در یک بیابان فراخ و پس از گذشت چند روز توسط فرزین کشف می شود و یا شیوه ی ترک فرزین و در ادامه پیدا شدنش توسط چوپان و برگشتش به زندگی که گویی بیشتر تلاشی بوده برای یک پایان بندی امیدوارکننده که با صدای "محسن چاوشی "که عنصر تماشاگر پسندی هم هست ،مخاطب را راضی و امیدوار به خانه می فرستد .
ازنکات قوت فیلم می توان به اجرای درست گریم توسط عبدالله اسکندری اشاره داشت، طرح و اجرای گریم روی صورت محسن تنابنده چهره ی باورپذیری را به نمایش گذاشته است، پروتزی که در دهان تنابنده کارگذاشته به همراه لنز چشم و زردی مفرط در کنار پریشانی موها باعث شده چهره ای واقعی از یک معتاد به شیشه را ببینیم، در روزهایی که پرداخت به شیشه به دلیل فراگیری آن در سینمای ایران بسیار زیاد شده گریم جایگاه ویژه ای دارد ،در جشنواره ی امسال هم مهتاب کرامتی در عصر یخبندان و طنازطباطبایی در رخ دیوانه اجراگر کاراکتر یک معتاد شیشه ای بودند.گریم اغراق آمیز اسکندری بر روی صورت تنابنده در مورد ساره بیات لحن نرم تری دارد .
(لامپ ۱۰۰ ) نام دلنشینی است (استفاده از لامپ ۱۰۰ و جایگزین کردن آن با ابزار استعمال شیشه) هم از لحاظ مضمونی با فرم کار متناسب است و هم از آن نام هایی است که تماشاگر را کنجکاو می کند و به دنبال خودش می کشد، شاید یکی از دلایل جذب مخاطب در فصل بی سامان اکران(بعد از جشنواره و قبل از نوروز) همین نام فیلم باشد ،فیلمی که برای تجربه ی اول آقاخانی نکاتی دارد که شاید کارگردان جوان در کارهای بعدی اش تکرارشان نکند: نظیر "موسیقی یکنواخت" پر تکرار و بدون ضرباهنگ مناسب که با نوای تارو تنبور به دفعات تکرار می شود و نه تنها موفق به حس آمیزی مناسب نمی شود، بلکه همچون باری اضافه روی تصاویر و ذهن مخاطب سنگینی میکند ،در مجموع اولین ساخته ی سعید آقاخانی دغدغه ی شریفی دارد، اما مهم تر از هر چیز از" کمبود داستان "و برخی "اشکالات روایی" رنج می برد که فیلم را تا حد یک اثر معمولی تقلیل می دهد .هر چند تلاش کارگردان برای گرفتن بازی های خوب وکوششی که برای خارج شدن از مدیوم تلویزیون قابل ستایش است و می توان به آینده ی آقاخانی در سینما امید بست.
#ترانه ی (بید بی مجنون) ابتدای متن مربوط به تیتراژ پایانی فیلم و سروده ی حسین صفا است.
نظر کاربران
عشقم چاوشی
فقط وفقط محسن چاوشی دمش گرم