"قتلهای واقعی" تحت تاثیر سریال تلویزیونی!
سریال دکستر بر اساس رمان «رویاهای تاریک دکستر» نوشته «جف لیندزی» ساخته شده است. اقتباسی که «جیمز منسون جونیور» در سال ۲۰۰۶ برای شبکه کابلی «شوتایم» آمریکا انجام داد.
«دکستر مورگان» زمانی که کودکی بیش نبود، شاهد کشته شدن مادرش به شدیدترین وجه ممکن توسط گروهی از مافیای مواد مخدر بود. او توسط یکی از پلیسهایی که اولین نفر به صحنه جرم رسیده بود به پسرخواندگی پذیرفته شد. دیدن مقدار زیادی خون و خشونت در کودکی باعث شد که این واقعه در ناخودآگاه این شخصیت باقی بماند و دکستر کودک، هر روز که میگذشت بیشتر به جرم و جنایت علاقه نشان دهد.
«هری مورگان»، پدر خوانده او که متوجه این نیاز عجیب و ترسناک دکستر میشود، تصمیم میگیرد تا به او یاد بدهد که حداقل اگر نمیتواند جلوی نیاز به کشتن را در خود بگیرد، از آن در راه بهتری استفاده کند. از همین جا است که «دکستر» به یک رابین هود جنایتکار تبدیل میشود. او صبحها همان دکستر دوست داشتنی و خانواده دوست است و شبها به شکار جنایتکاران، قاتلان و متجاوزگرانی میرود که به هر طریقی از قانون گریختهاند.
تا بدین جا، ماجرا صرفا جذاب است. قبل از سریال دکستر هم خیلی از آثار سینمایی، سریالی و ادبی ساخته شدهاند که قاتلی را در مرکز اصلی داستان خود قرار دادهاند (نمونهی واضح آن، سریال هانیبال لکتر)، اما بحث اصلی این سریال از جایی شروع میشود که بیننده تمام و کمال با ذهنیت شخصیت اصلی آشنا میشود.
دکستر از این بابت هم خطرناک و هم شاید بینظیر باشد که ما در هر قسمت، افکار شخصیت اصلی را به صورت روایت روی تصویر میشنویم. گذاشتن راوی بر روی تصویر کار سختی است زیرا خیلی از مواقع باعث سرخوردگی بیننده میشود. حال چه برسد به سریالی که به مدت ۸ سال پخش شده و مخاطب در ۹۶ قسمت مدام افکار شخصیت اصلی را میشنود. اما مخاطبان این سریال دقیقا به خاطر افکار شخصیت دکستر آن را دنبال کردهاند و خلاصه بگوییم که اگر روایتهای «مایکل سی هال» ( بازیگر شخصیت دکستر ) روی تصویر نبود، دکستر به یک سریال کاملا معمولی و صرفا جنایی در سبک آثار عوام پسندانهای مثل «نظم و قانون» تبدیل میشد.
همذاتپنداری با یک قاتل سریالی
همذات پنداری با یک قاتل سریالی در یک برنامه تلویزیونی از یک طرف جذاب است و از طرفی دیگر خطرناک. البته این نکته را هم باید مدنظر داشت که شبکه «شوتایم» جزو شبکههای کابلی آمریکا است؛ شبکهای خصوصی که ساکنین آمریکا باید مبلغی را برای دیدن برنامههای آن پرداخت کنند. این شبکهها به علت آزادی عمل زیاد خود که گاهی خیلی بیشتر از سینماست، همیشه اخطارهای و هشدارهای کافی را برای برنامههای خود میگذارند. اما بالاخره باید قبول کرد که نوجوانانی هستند که راه خود را برای دیدن اینگونه آثار پیدا میکنند و صد البته حتی خیلی از بزرگسالان با دیدن آثار خشونت محور، تحت تاثیر قرار میگیرند. شاید نفرین دکستر همین باشد؛ تاثیر بیش از حد روی بیننده!
اول بگذارید به چند مورد قتل واقعی که از این سریال الهام گرفته شده است اشاره کنیم. در سال ۲۰۰۸، «جان برایان اتلینگر» ۳۸ ساله، به دوستان خود گفت که از طریق یک سایت با دختری آشنا شده است و میخواهد به ملاقات او برود. مدتی از ماجرا میگذرد و جان ناپدید میشود. دوستان نگران او ماجرا را با پلیس در میان میگذارند و طی تحقیقاتی که زیاد هم به طول نمیانجامد، در همان سال «مارک توئیچل» به جرم قتل عمد «جان» دستگیر میشود.
یکی از مدارک موجود، در رایانه شخصی مارک پیدا شد که در فایلی ماجرای خود را شرح داده و توضیح داده بود که دارد تبدیل به یک قاتل سریالی میشود. مارک توئیچل در کانادا رشته کارگردانی میخواند و اولین فیلم کوتاه او هم درباره فردی بود که مردهای منحرف را از طریق سایتهای دوست یابی شکار میکرد و آنها را از بین میبرد؛ کاری که دقیقا خود وی در زندگی واقعی انجام داد. توئیچل هم اکنون در زندان به سر میبرد. در سال ۲۰۱۳ هم گزارش شد که وی برای سلول خود تلویزیونی سفارش داده و تمام فصلهای سریال دکستر را که در مدتی که تلویزیون نداشت دیده است.
بک نمونه دیگر «مارک هاوی» ۲۱ ساله است. او در سال ۲۰۱۲ مادر خود را با ۵۳ ضربه چاقو به قتل رساند. مارک شیفته سریال دکستر بود و به دوستان خود گفته بود که آرزو داشته جای دکستر باشد. او همیشه به صورت آنلاین نفرت خود را از مادر خود ابراز میکرد.
در سال ۲۰۰۹، «اندرو کانلی» برادر ده ساله خود را خفه کرد. او اعتراف کرد که حس میکرده مانند دکستر است. به طوری که او بعد از کشتن برادرش، بدن او را در پلاستیکی پیچیده بود. دقیقا همانند کاری که دکستر مورگان با قربانیان خود میکند.
«جسیکا لوپز» که زنی را خفه کرده بود اعتراف کرده که در لحظه قتل انگار دکستر مستقیم با او حرف میزده است.
در سوئد، زنی (نام او در گزارشات مطبوعاتی ذکر نشده است) با پدر خوانده خود به گردش رفته و او را با ضربات چاقو به قتل رسانده است. در دفتر خاطرات او نوشته شده بود که وی نیاز داشته کسی را به قتل برساند و همچنین او علاقه خود را به سریال دکستر ابراز کرده بود.
در سال ۲۰۱۰ در هلند، «هاوارد نیفلات» هم بعد از دیدن این سریال تصمیم گرفت تا یکی از مشتریهای ایستگاه بنزینی را که در آن کار میکرد به سزای اعمال خود برساند که البته نقشهاش نتیجه نداشت و دستگیر شد. در نهایت در یکی از آخرین خبرها که مربوط به جنایت مشکوکی در سال ۲۰۱۲ در ایالت یوتا آمریکا بود این اتفاق به وقوع پیوست. مرد ۳۲ سالهای به نام «کانراد ترومن» به پلیس خبر خودکشی همسر خود را داد. پرونده کانراد به مدت دو سال در جریان بود که در نهایت در اکتبر سال ۲۰۱۴ اعلام شد که وی همسر خود را به قتل رسانده است. در شب قتل، کانراد مشروبات الکلی نوشیده بود و با همسرش در حال تماشای سریال دکستر بود!
روی مثبت دکستر
رسانههای آمریکایی تا توانستند برای سریال دکستر حواشی درست کردند اما شبکه شوتایم تا آخرین لحظه به پخش سریال ادامه داد. «مایکل سی هال»، بازیگر شخصیت دکستر، در مصاحبهای که در سال ۲۰۱۳ با وی انجام شد تاکید کرد که نمیتوان سریال را به خاطر جرم و جنایت عدهای «روان پریش» متوقف کرد. او گفت که آنها در هر صورت جنایت خود را انجام میدادند؛ چه با دیدن دکستر و چه با ندیدن آن.
مطمئنا ریشه جرم و جنایت از این سریال نیست، قبلتر از این اثر هم انواع جنایتها به وقوع میپیوست و با اتمام سریال هم هنوز ادامه دارد. عوامل شبکه و سریال بارها اعلام کردند که جنایت در این سریال اهمیت کمتری نسبت به درام و شخصیت پردازی آن دارد. اگر جنایت را از دکستر حذف کنیم، با یک شخصیت بسیار مثبت طرف هستیم. او به شدت خانواده دوست و پاک و منزه است. لب به سیگار و دود و مشروبات الکی نمیزند. همواره ورزش میکند و غذاهای مناسب میخورد. در کار دیگران دخالت نمیکند، از غیبت کردن بیزار است، به اعتقادات مذهبی اطرافیان خود احترام میگذارد، تا آنجایی که بتواند به دیگران کمک میکند، عاشق کودکان است، دست و دلباز است، برای زندگی خود برنامه ریزی دارد و غیره.
شخصیت دکستر از فصل اول تا فصل هشتم همواره در تلاش است که خود را تغییر بدهد. نویسندگان سریال به درستی شخصیتی را انتخاب کردهاند که نیمه تاریک وجودش در بالاترین حد ممکن قرار دارد. آنان در این ۸ سال سعی کردهاند تا نشان بدهند یک انسان با چنین ویژگیای چطور با جامعه و مردم دیگر کنار میآید.
هر فصل این سریال یک تم کلی دارد که باعث میشود دکستر بیش از پیش رشد کند. مثلا فصل چهارم کاملا درباره خانواده است و فصل ششم ایمان و مذهب را مقابل این شخصیت قرار میدهد. ولی در نهایت این تنها یک سریال است که خیلی از مواقع هم فقط قصد سرگرم کردن بیننده خود را دارد. حال این که چرا بعضی از بینندهها بیشتر با نیمه تاریک شخصیتها همذات پنداری میکنند، خود بحث دیگری است.
ارسال نظر