۱۷۳۴۶۶
۱ نظر
۵۲۶۹
۱ نظر
۵۲۶۹
پ

شلیک کن رفیق

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند

رضا یزدانی و اندیشه فولادوند خواننده و ترانه سرای آلبوم سلول شخصی در یک گفتگوی خودمانی از حال و هوای تهیه آلبوم شان می گویند.

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند





مجله همشهری جوان - محمدرضا جعفری - محمدرضا کاظمی: «فن آوری ژن، تفتیش حزب گِل/ تحلیل مارکوزه از مکتب هگل»، این نام یک سمینار فلسفی یا موضوع پایان نامه یک دانشجوی مقطع دکترا نیست، بلکه یک بیت از ترانه «سمت هیچ» است که اندیشه فولادوند آن را برای آلبوم «سلول شخصی» رضا یزدانی سروده است، آلبومی که در آن از این قبیل کلمات به وفور دیده می شود.

ویژگی که در ابتدا به نظر می رسید نقطه ضعف و پاشنه آشیل آلبوم باشد اما استقبال مخاطبان اثر از این کلمات خاص، آخرین کار آقای خاص را خاص تر کرده است.

هشتمین آلبوم رضا یزدانی شامل چهارده قطعه است که در دو سی دی مجزا جای گرفته اند. سی دی اول که خط داستانی مخصوص خودش را دارد و حال و هوای انسانی است که با «موکت کردن کف افکارش» شروع می شود و به درخواست برای «شلیک» از یک رفیق خاتمه می یابد.

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند

سی دی دوم هم برای مخاطبان ثابت، در حال و هوای آلبوم های قبلی یزدانی است. ما حصل دو ساعت گپ و گفت دوستانه در رابطه با آلبوم، انسان امروز و فوتبال با رضا یزدانی و اندیشه فولادوند را در این صفحات بخوانید.

فضای این آلبوم مثل آلبوم های قبلی نیست که همه مدل آهنگی در آن باشد. مثلا قطعات آلبوم های قبل در چهار دسته نوستالژیک، فان، عاشقانه و اجتماعی دسته بندی می شد ولی در این آلبوم این اتفاق نیفتاد.

- یزدانی: حق با شماست. روندی که در آلبوم های قبلی بود و دوست داشتیم همیشه یکسری چیزها باشد در این آلبوم به این شکل اتفاق نیفتاد ولی آهنگ فان داریم، مثلا کاشف همان فرمت است. «مثل کشف جای پارکی تو توی شلوغی جردن!» وقتی محبوبت را به جای پارک تشبیه می کنی، این فان است دیگر! یک روز من داشتم با اندیشه فولادوند در موردآلبوم حرف می زدم، گفتم ببین ما الان اگر بخواهیم این هشت ترک را آلبوم کنیم، طیف رنگی مان خیلی کم است. آهنگ های خاکستری داریم، سیاه داریم، قهوه ای داریم ولی مثلا رنگ لیمویی نداریم. صورتی و بنفش و نارنجی نداریم. گفتم از تو اجازه می خواهم این تیپ رنگ ها را از ترانه سراهای دیگر بگیرم و کار کنم.

- فولادوند: ما می دانستیم شلیک کن رفیق و سیگار پشت سیگار را کجا می خواهیم بگذاریم. باقی اشعار را جدید نوشتم. وقتی موکت را نوشتم می دانستم این آهنگ اول است. من یک ویلایی در جنگل داشتم، چهل روز تنها در آنجا بودم. در آن روزها به خودم فرصت دادم تا این آلبوم را طراحی کنم. از نقطه آ تا نقطه ب. منتها با علم به اینکه قطعه چهار آلبوم و هشت از قبل تعیین شده است، مابقی این قصه را در آنجا نوشتیم.

- یزدانی: من هم همزان دنبال طیف های رنگی مختلف این آلبوم بود.

در قطعه ما، تشبیه معشوق به مانکن و بوتیک، زاپاس و لاستیک یک مقدار دور از عشق نبود؟

- یزدانی: این خصوصیت رضا یزدانی است. قرار نیست که مثل همه تعریف کنم، اینها را همه می گویند.

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند

خب خودتان هم قبلا از این تشبیه ها داشتید.

- یزدانی: بله، مثلا در قطعه حس تاریخ داشته ام ولی می خواستم یک چیز دیگری را هم امتحان کنم. اتفاقا این ترک را خیلی از مردم دوست دارند. قبل از کنسرت یک نظرسنجی در اینستاگرام و سایت شخصی ام گذاشتم که مردم شش قطعه از این آلبوم را برای اجرا در کنسرت انتخاب کنند. اول ترانه سیگار پشت سیگار بود و دوم ترانهما.

آلبوم فضای سنگین و غبارآلودی دارد؛ چرا آنقدر تلخ؟

- فولادوند: ببینید، برای یک اثر هیچ وقت نمی شود از قبل تصمیم گرفت که این اثر را با طعم تند یا شیرین بیرون داد. شعر و ترانه یک حادثه ای است که بنا به شرایط موجود و بنا به موضوعی که مورد بررسی قرار می گیرد، بر هنرمند رخ می دهد. به نظر من استفاده از کلمه تلخ برای روایت این آلبوم کافی نیست.

در واقع «سلول شخصی» حاصل نگرش دو آرتیست نسبت به یکسری موضوع است. اینکه به جهت مفهوم سنگین است را می توانم بپذیرم، به دلیل اینکه شامل پیچیدگی هایی است که بشر امروز هم آنها را دارد. وقتی موضوع ما درآلبوم، انسان امروزی است، پیچیدگی هایی که انسان امروز و جوامع امروز دارد قاعدتا مفاهیم و کلمات شعر هم قواره پیچیده ای به خودشان می گیرند. اگر افقش خیلی خوش رنگ نیست یا خیلی با همان طعمی که عرض کردم نیست و کمی تلخی دارد، به دلیل تصمیم خاصی نیست.

در آلبوم ها «خاطرات مبهم» و ساعت ها خوابن» هم که همکاری کردید، ترک هایی مثل گرامافون فضاهای عاشقانه دل انگیز و آرامی داشت ولی در این آلبوم ترک عاشقانه گرمی وجود ندارد.

- فولادوند: قصه این آلبوم و فضای آلبوم ها با هم فرق می کنند.

- یزدانی: مثلا در آلبوم خاطرات مبهم ترانه طهران - تهران اصلا از زاویه دیگر به جامعه و تفاوت نسل ها نگاه کرده بود. ترانه «شک می کنم» هم همین خاصیت را داشت ولی خب گرامافون فضای سورئالی داشت که با فضای این آلبوم متفاوت است.

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند

همین را می گویم. همان یک ترک باعث شده غلظت تلخی آن آلبوم کم شود. فضای آلبوم جدید کمی مخاطب را اذیت می کند.

- فولادوند: خب بد نیست اگر مخاطب کمی اذیت بشود، البته نه به معنی اینکه آزار ببیند. وقتی یک تیم هنرمند تصمیم می گیرندراجع به موضوعی یک کاری را انجام بدهند، در لحظه زایش اثر، نمی توانی مراعات همه آدم های روی زمین را بکنی. مهم این است که صداقت در موضوعی که روایت می شود، رعایت شود. سی دی اول آلبوم سلول شخصی که خودش یک آلبوم مجزا است یک قصه است. یکسری سینگل ترک نیست که کنار هم چیده شده باشند.

یک داستان که با سلول شخصی شروع می شود و با شلیک کن رفیق تمام می شود. نوع نگاه، نوعی جهان بینی و برداشتی است از انسان امروز و جامعه امروز بشری. اگر شما فکر می کنی جامعه امروز و انسان امروز خوش منظره تر از آن چیزی است که روایت شده، بحث دیگری است. من یک برداشتی دارم که اگر در واقعیت دست ببرم و بخواهم این موضوع را خوشگل تر و خوش طعم تر کنم یا بخواهم ملغمه ای از حقیقت و استعاره را به وجود بیاورم آن وقت آن اتفاق متقلبانه می شود. وقتی قرار است در مورد جهان امروز صحبت کنیم باید واقع بینانه صحبت کنیم.

- یزدانی: ببین انسان امروز، خصوصا در چند سال اخیر، خیلی تلخ زندگی کرده.

خب کار هنرمند تا حدودی این است که امید هم بدهد و فضای تلخ را کمی تلطیف کند.

- فولادوند: نه، این کار هنرمندنیست. کسی نمی تواند برای هنرمند وظیفه تعیین کند چونکه هنرمند آینه تمام نمای جامعه بشری است، با همه روشنایی ها و همه تاریکی ها.

به نظر می رسد بعضی از ترانه های سی دی اول رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته اند و ...

- یزدانی: ببین، اصلا هیچ کدام از ترک ها سیاسی نیست. حتی یک نقطه سیاسی در این آلبوم وجود ندارد.

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند

- فولادوند: آنها به شدت اجتماعی هستند. این سوال را بگذارید یک جور دیگر جواب بدهم چون خیلی در معرض این پرسش بوده ام. من یک آلبوم راجع به جنگ ایران و عراق کار کردم که به آن خیلی می بالم، راجع به هشت سال جنگ تحمیلی این سرزمین است.

- یزدانی: آلبومی که در جشنواره مقاومت نشان ویژه را کسب کرد.

- فولادوند: فرهنگ، اقتصاد و سیاست، سه رکن تشکیل دهنده جامعه مدنی هستند و ما به هر فرآورده ای که در یک جامعه مدنی است، می توانیم انگ فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی بزنیم. ما در ترانه به مسئله انسان و جامعه می پرداتزیم، حالا اگر این وسط رابطه انسان و جامعه را سیاست تعریف کنیم، یک مسئله بیرون از ماست و ربطی به ما ندارد. سیاست یک مسئله تخصصی است و هنر به تخیل مربوط می شود. در نتیجه به نظرم ادغام اینها یک مرز خیلی نامرئی است که بهتر است کمی شفاف تر به آن اشاره کنیم. اگر مثلا من گفتم چرا گوشت گران است؟

کسی نمی تواند بگوید که تو حرف سیاسی زده ای. این یک حرف اجتماعی و خودمانی است. آقای یزدانی قبل از شروع مصاحبه یک حرف جالبی زد، ما در وضعیتی زندگی می کنیم که جامعه تا حدی بیمار است. یعنی جامعه ما یک جامعه ای شده که بخشی از مرزها در آن نامرئی و غیرشفاف است. توهین و تهاجم و سوءبرداشت و ... عادت گروهی شده است و دچار یک بیماری جمعی شده ایم.

خودتان را شاعر موفق تری می دانید یا بازیگر موفق تری؟

- فولادوند: اینها یک حرفه نیست. هنر یک بود است و از هم جدا نیستند. همه هنرها به یک جا ختم می شوند. مثلا من در تنهایی خودم ساز هم می زنم، نقاشی هم می کنم. هنرمند از یک منبع متبلور می شود ولی اینکه فردی در جامعه با چند خصلت شناخته می شود، در کدام مقبول تر است؟ این را زمان و تاریخ قضاوت می کند و من الان نمی توانم بگویم در شعر چنین کردم و در سینما چنان کردم. زمان باید قضاوت کند که من توانسته ام در شعر و سینما تاثیری در جه تعالی خودم و تعالی آن هنر به خصوص بگذارم.

برگردیم سراغ خود آلبوم، اصلا چراس لول شخصی در دو سی دی منتشر شد؟

- یزدانی: این آلبوم هم مثل ساعت فراموشی چهارده تراک داشت اما دیدیم که نمی شود همه را در یک سی دی منتشر کرد. وقتی ترک ها کنار هم قرار می گرفتند یک چیز نامأنوسی می شد. برای اینکه اتفاق خوبی شکل بگیرد، آلبوم را در قالب دو سی دی منتشر کردیم. در صورتی که برای جدا کردن سی دی ها در ۱۵۰ هزار نسخه ای که منتشر کردیم ۴۵ میلیون تومان هزینه اضافه روی دستمان گذاشت.

واکنش مخاطبان به آلبوم چطور بود؟

- یزدانی: خیلی خوب بود و دوست داشتند. چهار روز بعد از انتشار آلبوم افتتاحیه گرفتیم که جمعیت زیادی برای گرفتن آلبوم امضا شده، صف کشیده بودند. ما هشت ساعت سی دی امضا می کردیم. فردای همان روز هم کنسرت تهران بود و خانم فولادوند تعجب کرده بود که همه، شعرها را حفظ بودند و هم خوانی می کردند.

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند

- فولادوند: اینکه در هر سانس دو هزار و پانصد نفر ترانه را هم خوانی می کردند، خیلی جالب بود. آن هم این جنس رویکرد در ترانه که جنس خیلی آشنا و تمرین شده ای در ساحت شنیداری مخاطب نیست. یزدانی خودش می گفت حفظ کردن اینها برای خودم هم کمی سخت بود، چه برسد به مردم.

- یزدانی: چند روز در ماشین فقط قطعاتی را که قرار بود بخوانم گوش می کردم تا در حافظه ام بمانند. مسیرهای دورتری، می رفتم که فرصت بشود همه ترک ها را گوش کنم. آخرش هم دو سه بیتش یادم می رفت. (می خندد)

همین استفاده از کلمات ثقیل و مفاهیم پیچیده و سنگین برای مخاطب عام ایرانی ناآشنا است؛ چطور حاضر شدید این ریسک را بکنید؟

- فولادوند: من با این حرف شما درمورد مخاطب ایرانی موافقتی ندارم چرا که ایران پیش از هر چیزی سرزمین ادبیات است و فرهنگ غنی دارد. مردم ایران همه یا شاعر هستندیا شعرخوان. حافظ در خانههمه ایرانی ها پیدا می شوند و پیوندی قوی بین قوم ایرانی و ادبیات برقرار است.

- یزدانی: چیزی که شما می گویید را دیگران می خوانند. خب اشکالی ندارد، رضا یزدانی را گوش ندهند. من همیشه سعی کردم در هر آلبوم تغییر اساسی داشته باشم. مثلا خاطرات مبهم آلبومی بود که چه از لحاظ تنظیم و چه از لحاظ ملودیتازه بود و در کارهای قبلی مشابهش را نداشتیم. آلبوم سلول شخصی هم همینطور است. من همیشه می گویم وقتی هنرمند خودش را تکرار کند، مرگ هنری اش رسیده است. البته ممکن است به این فکر کرده باشم که این کلمات دیگر خیلی سخت است.

- فولادوند: ولی تو می خوانی و مخاطبش بعد به وجود می آید. این درست است.

با این روش، مخاطب محدود نمی شود؟

- یزدانی: هنرمند که بناید دنبال مخاطب برود. هنرمند باید ذهن مخاطبش را پرورش دهد.

- فولادوند: هنرمندباید جلوتر از زمان خودش باشد. اگر در همین زمان بماند که کاری نکرده است.

خب این تغییر باعث می شود مخاطب هر سال با یک کار متفاوت از روند فعالیت های یزدانی مواجه شود و احساس غریبگی کند.

- یزدانی: خب سی دی دوم برای همیه تهیه شده است. به نظر من کسانی که نتوانسته اند با واژه های سنگین سی دی اول ارتباط برقرار کنند می توانند از سی دی دوم استفاده کنند.

- فولادوند: البته ما با این مخاطبی که شما می گویید مواجه نشده ایم. در شب کنسرت چهارتا ترک از سی دی اول خوانده شد و همه سالن از زن شصت ساله تا دختر یازده ساله هم خوانی می کردند. چرا به نظر شما یا سایر دوستان مطبوعاتی ما آدم های عجیب غریبی به نظر می رسیم؟

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند

ما هم براساس مشاهدات و بررسی های مخاطبان آلبوم نظر می دهیم. مثلا یک دختر یازده ساله «دوری از مسلخ دیالکتیک» را هم خوانی می کند؟

- فولادوند: آره واقعا این اتفاق افتاد. ممکن است معنی اش را نفهمد ولی تکرار می کرد. اگر این دختر به این فکر کند که دیالکتیک یعنی چه و به دنبالش برود، خیلی اتفاق خوبی است. یک مسئله دیگری که همیشه به آقای یزدانی می گویم این است که در طبقه ای در جامعه اسطوره، ستاره و آرتیست خودش را دارد. اینکه شما به عنوان هنرمند بدانی می خواهی به کجا شلیک کنی. برای منِ ترانه نویس خیلی مهم نیست که در تاکسی این سی دی گوش داده نمی شود. اصلا هدف من این نیست.

مخاطب هدف تان چه کسانی هستند؟

- یزدانی: بگذارید من توضیح دهم. امروز داشتم فکر می کردم که یکی از دوستان مثلا بیست سانس کنسرت بیشتر از من برگزار می کند، در عوض آخرین شماره ماهنامه فیلم من را بین نام های ماندگار سینمای ایران از دو نسل قرار داده است. با خودم گفتم که نمی شود همه را با هم داشت. من به این راضی ترم. این جایگاه را بیشتر دوست دارم تا بیست سانس کنسرت بیشتر برگزار کن و یک میلیارد هم پول دربیاورم.

اصلا هدف من این نبوده است وگرنه خیلی راحت می توانستم تقلید صدا کنم و ادای فریدون فروغی را دربیاورم چون زمانی که ما شروع به کار کردیم همه خواننده ها داشتند از خواننده های شناخته شده تقلید می کردند، الان کجا هستند؟ من هم می توانستم این کار را بکنم و یک میلیون نسخه هم بفروشم و خیلی هم پول دربیاورم ولی اصلا جهان بینی من این نبود.

از روز اول جایگاه فعلی را برای خودتان متصور می شدید؟

- یزدانی: آره دنبالش بودم. البته هدف من اینجا نیست. مثلا دوست دارم Grammy بگیرم. دوست دارم جهانی بوشم و موزیک مملکتم را آن طرف اشاعه بدهم. نمی دانم به Grammy می رسم یا نه ولی هدفم این است.

خانم فولدوند هم که قرار است نوبل ادبیات بگجیرند!

- فولادوند: (می خندد)

- یزدانی: خانم فولادوند نوبل را می گیردو راهش از من راحت تر است.

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند

یک بحثی هم مطرح بود که شما با کارلوس سانتانا همکاری کنید ولی انگار راه جهانی شدن باز نشد.

- یزدانی: قرار بود درآلبوم ساعت ۲۵ این اتفاق بیفتد. از طریق یکی از دوستان پیشنهاد دادیم که گیتار ترک «کی فکرشو می کرد؟» را سانتانا بزندکه او هم قبول کرده بود. ما ترکرا بدون لاین گیتار برایش فرستادیم اما مدام می گفتند که در تور کنسرت است. آلبوم ما هم که آماده انتشار بود و نمی توانستیم منتظر بمانیم.

یک گریزی هم بزنیم به سیر فعالیت هایتان. از سال ۷۹ تا ۸۹ سه تا آلبوم داشتید و از ۸۹ پنج تا. حالا می خواهید همین روند سالی یک آلبوم را ادامه بدهید؟ به نظرتان حرکت درستی است؟

- یزدانی: ببین مجبورم همین روند را ادامه بدهم؛ برای اینکه آن موقع مخاطب خیلی کم و در یک طیف خاص بود اما در حال حاضر مخاطب عام دارم. مردم توقع دارند و آلبوم جدید می خواهند. هشت ترک را خیلی راحت در یک سال تولید می کنم اما چون استاندارد جهانی بالای یازده ترک است، راضی نمی شوم این کار را بکنم. من به خاطر همین که البوم ها را برسانم مجبورم خیلی کار کنم.

وقت بیشتری بگذارم و برنامه ریزی دقیق تری داشته باشم. در حال حاضر بچه های گروه ما خیلی وقت است برای آلبوم بعدی مشغول کار هستند. من شعر را برای آلبوم بعد انتخاب کردم، ملودی را ساختم و بچه های میکس و مسترینگ کاور را تنظیم می کنند. یک وقت هایی می شود که روزهای نزدیک به انتشار آلبوم ما ۱۵-۱۴ ساعت در روز کار می کنیم. این خیلی سخت است منتها الان شرایطی است که مردم شش ماه از انتشار این آلبوم می گذرد، سراغ آلبوم بعدی را می گیرند. هنرمند هم به مخاطب زنده است.

لحن شما خیلی خاص است و به یکی از امضاهای شما در قطعات تان شناخته شده است، در این آلبوم در خیلی از جاهای خوب نشسته است و بار کلمه را به خوبی انتقال می دهد اما یک جاهایی انگار درنیامده است و جا نیفتاده است.

- یزدانی: ببین حتی اگر اینکه می گویی و جا نیفتاده درست باشد، در مقابل صد و بیست دقیقه موزیحک دو سه تا اشکال عیب نیست و به آن نمی پردازم ولی اینکه اثر متکی به لحن است کاملا درست سات. به واسطه اینکه واژه ها این مدل هستند. یعنی اگر بخواهی اینها را ساده بخوانی و تحریر و لحنی غیر از اینی که هست داشته باشی و واژه ها را بازی نکنی، آنچه که می خواهی نخواهد شد. من هر قدرتی در بازی با واژه داشتم را استفاده کرده ام. مثلا ترانه ای مثل شلیک کن رفیق تماما تصویر است و باید همه آنها را بازی کنی.

یادم است حدود ۱۰ سال پیش داشتم تیتراژ فیلم حکم را می خواندم، آقای کیمیایی آمد و گفت من یاد فرهاد و رضا موتوری افتادم. در بخشی از ترانه که می گفت «وقتی که دست تو می خواد تیر خلاصو بزنه» یکی دو بار خواندم و با اینکه خیلی روی ادای درست هم تمرکز داشتم آقای کیمیایی در را باز کرد و آمد تو استودیو گفت رضا می خواهم این را یک جوری بخوانی که انگار همین الان گلوله خورده ای. می خواهم تمام دردی که در بدنت پیچیده را در صدایت بیاوری. من هم همیشه سعی کردم این کار را بکنم. این لحن از آنجا شکل گرفته و یک سبقه قدیمی دارد.

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند

خانم فولادوندشعر «سیگار پشت سیگار» را پیش تر خودتان دکلمه کرده بودید، چطور احساس نیاز کردید که این کار باید در این آلبوم هم تکرار شود؟

- فولادوند: من از زمانی که در دوره پیش دانشگاهی این شعر را نوشتم تا زمانی که با آقای یزدانی همکار شدم، مدل ها و خوانش هایی مختلف در قرابت با موسیقی از هنرمندهای نازنین بسیاری شنیده بودم ولی به شدت مخالف بودم تا اینکه...

- یزدانی: دو سه سالی بود که روی این شعر کار می کردم. گیتار را برمی داشتم و مدام اتود می زدم ولی به دلم نمی نشست. چندین بار این اتفاق افتاد ولی چون خودم راضی نبودم به خانم فولادوند هم نمی گفتم چون می دانستم خیلی ها آمده اند بخوانند اجازه نداده است. یک روز اینجا نشسته بودیم و روی ترانه های دیگر کار می کردیم، انگار یک نفر من را بلند کرد و گیتار را دستم داد. از موقعی که دفترچه را باز کرد و قطعه سیگار پشت سیگار را شروع کردم، سه دقیقه طول نکشید. اصلا نمی دانم چطور اتفاق افتاد.

بداهه بود؟

- یزدانی: اصلا نمی دانم، فکر می کنم انرژی خودش بود.

- فولادوند: این از لحظه های خیلی جالب این آلبوم است. یزدانی یک دفتر ۱۰ ساله دارد که یک چیزهایی را تویش یادداشت می کند. ما داشتیم راجع به توالی ترک های آلبوم صحبت می کردیم و اصلا بحث «سیگار پشت سیگار» نبود. یکهو یزدانی دفترش را باز کرد و به این ترانه رسید. بهش گفتم دوازده سال گفتیم نمی شود حالا یک بار این را بزن ببینم چه می شود. اولین آکوردی که آقای یزدانی گرفتند و به محض اینکه شروع کردند به خواندن، چهار دقیقه بعد استخوان بندی اصلی اجرای این ترک درآمد.

- یزدانی: هی داد می زد که ضبط کن یادت نرود.

- فولادوند: آره داد می زدم ضبطش کن مثل شاعری که بیتی به ذهنش برسد و ننویسد و فراموش کند. برای «شلیک کن رفیق» هم اتفاق مشابهی افتاد.

در مورد کنسرت هایت هم صحبت کنیم. در یکی از مصاحبه هایت گفته بودی بهترین پرفورمر ایران هستی، هنوز هم به این معتقدی؟

- یزدانی: بهترین؟ نه بابا من کلا با کلمه بهترین مشکل دارم! چرا باید بگویم من بهترینم؟ من به خاطر سابقه ای که در سینما دارم یک پرفورمنس روی استیج اجرا می کنم. پیکان روی استیج می برم. پشت میز می نشینم انگار در کافه نادری نشسته ام. خواننده صرف نیستم که در محوطه دو متر در دو متر بایستم بخوانم و بروم. بغل دکورهایی می نشینم که خودم برای اولین بار آنها را روی استیج آوردم. از این کارها زیاد می کنم ولی چرا باید بگویم بهترین هستم؟ در یک روزنامه هم یک داستانی درست کردند که من گفته ام موسیقی راک در این مملکت نداریم!

در حالی که من گفتم نمی شود با وجود ۱۰ یا ۲۰ نفر آدم گفت ما موسیقی راک داریم. مثلا شما باید ۵۰۰ گروه راک داشته باشید از ریز تا درشت، بعد بگویید که ما اینجا موسیقی راک داریم. در موسیقی کلاسیک هم همین مشکل را داریم. ما یک ارکستر فیلارمونیک داریم که شش ماه تعطیل است و به خاطر بودجه کم خیلی فعالیت نمی کند. نمی توانیم بگوییم موسیقی کلاسیک داریم. در همان مصاحبه به من گفتند به شما می گویندس لطان راک ایران، چرا می گویند؟

خب وقتی طرفدار می گوید من چکار کنم؟ بگویم به من نگویید؟ یا بگویم لطفا شمایی که در آن ردیف گوشه نشستید این را نگویید، شما نه بغل دستی تان که می گفت، آقا نگو! نمی شود که این کارها را کرد، مثلا به یزدانی صادقی می گویندس لطان مشکی پوش، به چاووشی می گویند آقای خاص. خب نمی شود به طرفدار گفت که ابراز لطف و علاقه نکند.

جدیدا روی بحث کلیپ سازی هم خیلی مانور داشتین، ایده هایی مثل فیلمبرداری زیر آب و ... کارهایی از این دست که جدید بود.

- یزدانی: بله، آقای آریمن قاسم زاده همین ویدئو زیر آب را ساختند و من دو بار سر آن راهی بیمارستان شدم. یک بار برای اینکه دود تولید کنند، یخ خشک گرفتند و اندختند توی آب تا CO۲ تولید کند، من دو ساعت در آن مخزن بودم و وقتی بیرون آمدم بیهوش شدم. بعد هم از هشت شب تا هشت صبح زیر آب با اکسیژن بودیم. در این دوازده ساعت من باید چشمانم را باز می کردم و در اثر کلر و ازون آب قرنیه چشمم زخم شد. دو هفته درگیر دکتر و قطره و ... بودم و پیش خودم گفتم چشمانم را از دست دادم اما خیلی سعی کردیم که از جنبه تصویری استفاده کنیم و قرار است کلیپ ها را بهار آینده در یک مجموعه کلیپ بیرون بدهیم.

در حال و هوای آلبوم رضا یزدانی و اندیشه فولادوند

خواننده ترانه های تهران از نحوه شکل گیری معروف ترین آهنگش برای پایتخت می گوید

تهران، موضوع بیشتر آهنگ های رضا یزدانی است، طوری که انگار در قبال زادگاهش وظیفه ای سنگین را به دوش می کشد، وظیفه ای که هر از گاهی او را وادار می کند قطعه ای درباره پایتخت بخواند. معروف ترین آنها آهنگی است که برای فیلم «تهران - طهران» مهدی کرم پور خواند و در زمره به یادماندنی ترین آثار خودش جای گرفت.

به جز آن هم لاله زار، کوچه ملی، کافه نادری، جردن، بگو طهران، تهرانگردی و ... آهنگ هایی هستند که یزدانی به عشق این شهر خوانده است تا دیگر این را قبول کنیم که تهران از المان های مخصوص او در آثارش است.

آقای یزدانی، فضای شهری تهران در کارهای شما نمود خاصی داترد. با اینکه شاعران غیرتهرانی هم داشته اید ولی در میان آثارتان اثری از ترانه هایی برای سایر اقوام و شهرها به چشم نمی خورد. کم کاری از شاعران است یا نظر شما اینطور نبوده است؟

- یزدانی: البته من تراتنه شمال را داشته ام ولی مثل سپانلو که شاعر تهران است، من هم خواننده تهران هستم چون در درجه اول شهر من است و چهل سال از عمرم را اینجا گذرانده ام. از طرفی سینمایی را دوست دارم که مسعود کیمیایی می سازد و در رابطه با فضای جنوب این شهر است. مجموع این عوامل باعث شد که برای تهران بخوانم.

تهران - طهران آهنگی است که خیلی از کسانی هم که به سبک کاری شما علاقه ندارند با این آهنگ ارتباط برقرار می کنند. این ترانه چطور متولد شد؟

- فولادوند: اگر اشتباه نکنم سال ۸۷ بود. یک فیلمی قرار بود بسازند به نام «طهران - تهران» به کارگردانی آقای مهرجویی، آقای داد و آقای کرم پور. از من دعوت شد که برای اپیزود سوم این اثر ترانه بنویسم. آقای کارن همایونفر آهنگساز اثر بود و قرار بود رضا یزدانی هم نقش خواننده را بازی کند و ترانه را هم بخواند. من همیشه برای سرودن ترانه مکث می کنم ولی بعد که گفتند راجع به تهران است، هیچ مکثی نکردم چون عاشق تهران هستم و اینجا قلب من است. گفتم هر چه می خواهم بنویسم؟ گفتند هر چه می خواهد دل تنگت بگو. من یه پژو قرمز داشتم که اسمش سهراب بود!

- یزدانی: اسم ماشینی هم که الان دارد اسنفدیار است. (می خندد)

- فولادوند: بله، من یکی دو روز با این سهراب در خیابان ولیعصر بالا و پایین می رفتم و در کل شهر تهران گشتم و ترانه را در همان ماشین و پشت فرمان گفتم. بعد هم رضا یزدانی به زیبایی ترانه را خواند و این اثر متولد شد.

- یزدانی: ما برای کنسرت هایمان در اریکه تمرین می کردیم که یک روز آقای همایونفر گفتند که مهدی کرم پور می خواهند بیایند سر تمرین. آقای کرم پور هم قبلا آهنگ های من را شنیده بود و فقط می خواست اکت من را ببیند. من پنج ترک را با اکت خودم اجرا کردم و ایشان از اجراها خوشش آمد و گفت بیا در فیلم بازی کن. گفتم من تا حالا سر هر کار سینمایی فقط خواننده بوده ام و دیالوگ گفتن برایم خیلی سخت است.

آقای کرم پور هم گفتند کاراکتر یک خواننده است، خودت را بازی می کنی و چندتا دیالوگ هم می گویی. گفتم تا آنجایی که امکانش هست دیالوگ ها را کم کنید. بعد رفتیم سر فیلمبرداری و من دیالوگ ها را حفظ نمی شدم. خیلی وقت ها از خودم می گفتم و به من اعتراض می کردند بابا همانی که نوشتیم را بگو، می گفتم خب این هم منظورش همان است دیگر. (می خندد)

- فولادوند: فکر می کردم جوان ترها و دانشجوها با این ترانه ارتباط برقرار کنند ولی اصلا فکر نمی کردم که این اثر این میزان از اقبال را داشته باشد.

- یزدانی: یک چیزی یادم آمد، من موقعی که برای ضبط این ترانه وارد استودیو شدم و این ترانه را می خواندم هم خودم گریه می کردم هم بقیه کسانی که آنجا بودند. حتی روزهای بعد وقتی سر لوکیشن پخش کردند هر کس شنید گریه می کرد. الان هم سر کنسرت ها تنها آهنگی است که نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و گریه می کنم. الان پنج سال است که بلااستثنا در کنسرت ها این آهنگ را می خوانم و عین پنج سال را در تمام اجراها گریه کرده ام؛ مخصوصا اجراهای جنوب.

مثلا در اهواز بغل رود کارون، آنجایی که می رسد به یاد کارون شب دجله و ... اصلا نتوانستم ترانه را آنجا تمام کنم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    ضمن احترام به هردو تاشون، ولی وجدانا قیافه های نابودی دارن. یه کم هم ازین جهتا رو خودشون کار کنن.

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج