درباره سریال سازی ایرانی به بهانه آغاز پخش سریال ابله!
سریال های آبکی تلویزیون محتاج داستان است
چند سالی است که سبک مصرف رسانه ای در سطح جهانی، به خصوص استفاده از تلویزیون در جهت برآورده کردن نیاز مخاطب به امور تفریحی، باعث رشد و اهمیت یافتن مقوله ی سریال در میان دیگر اشکال تولیدات رسانه ای شده است.
مجله صدا - مهدی خویی: چند سالی است که سبک مصرف رسانه ای در سطح جهانی، به خصوص استفاده از تلویزیون در جهت برآورده کردن نیاز مخاطب به امور تفریحی، باعث رشد و اهمیت یافتن مقوله ی سریال در میان دیگر اشکال تولیدات رسانه ای شده است. در دهه ی اخیر شبکه های مطرح و معروف تلویزیونی عمدتن آمریکایی بر آن شده اند که با سرمایه گذاری بیش از پیش در جهت سریال سازی، تعداد مخاطبان خود را در سطح جهانی به حداکثر برسانند.
اینگونه سرمایه گذاری باعث آن شده است که روند سریال سازی از آن چیزی که قبل از شروع هزاره ی سوم میلادی در رسانه های غربی رایج بود یعنی تولید سریال های آبکی (Soap Opera) مرتبط با سبک زندگی خانواده ی غربی و به خصوص آمریکایی، جای خود را به تولیدات پرهزینه ای (Big Production) بدهد که بتوانند در سطح جهانی جذب مخاطب کنند.
بررسی روند سریال سازی در شبکه های تلویزیونی آمریکایی ای مانند HBO, CNBC, CBS, NETFLIX و... در تولید سریال هایی مانند گمشده، بازی تاج و تخت، خانه ی پوشالی، افسارگسیختگی، سرزمین مادری، نشانه و... نیز گواهی بر این مدعاست. در این میان مخاطب ابراین نیز از این قاعده مستثنا نیست و با تسهیل دسترسی به این تولیدات به سبب گسترش استفاده از شبکه ی جهانی اینترنت و عدم کارایی قانون تکثیر (Copy Right) در ایران، تعداد مخاطبان ایرانی اینگونه محصولات نیز رو به افزایش است.
نوع دیگر افزایش مصرف سریان در میان مخاطبان ایرانی، استفاده از شبکه های ماهواره ای است که در آنها سریال های تولدی عمدتن کشور ترکیه به نمایش در می آید. اینگونه مصرف به دلیل سهل الوصول بودن و همچنین پخش این سریال ها با دوبله ی فارسی، بیشتر مورد اقبال خانواده های ایرانی بوده است. فارغ از اینکه اینگونه تولیدات خارجی که در ایران مصرف قابل توجهی دارند، براساس چه معیارهایی و با چه محتوایی تولید می شوند، مشهود است که مسئولین رسانه ای ایران، از گسترش این مصرف رضایت ندارند زیرا معیارهایی که براساس آنها اینگونه محصولات تولید می شوند را مغایر مبانی ایدئولوژیک گفتمان رسمی حاکم می دانند.
اما سوال اصلی اینجاست که این گفتمان رسمی حاکم بر تولیدات رسانه ای داخل، غیر از استفاده از قوای قهری در برخورد با مصرف تولیدات رسانه ای خارجی، دست به چه اقدام موثری زده است؟ جواب این سوال را می توان در دو اقدام معنی دار در تولید محصولات ساخت داخل جستجو کرد. نخستین اقدام تلاش صدا و سیما است که در برآورده کردن نیاز مخاطب به مصرف محصولاتی که اوقات فراغت آنها را پر کند. این اقدام صدا و سیما را می توان در گسترش تولید سریال های داخلی جستجو کرد.
به نحوی که در چند سال اخیر تعداد شبکه های رسمی سیما از هفت شبکه به بیست و یک شبکه افزایش پیدا کرده است و در میان این شبکه ها، چهار شبکه یعنی شبکه های یک، دو، سه و شبکه ی تهران، تولید سریال های شبانه را در دستور کار خود قرار داده اند. به نحوی که چند سالی است پخش سریال ها در این شبکه ها به جای آنکه مانند سال های قبل توالی هفته گی داشته باشد، توالی شبانه پیدا کرده اند. شبکه های آی فیلم و نمایش (چند هفته ایست که شبکه ی تماشا در شبکه ی نمایش ادغام شده است) هم عمدتن به تکرار پخش سریالهای تولیدی این چهار شبکه می پردازند. اقدام دوم، گسترش تولید محصولاتی است که در شبکه ی نمایش خانگی عرضه می شوند.
سریال هایی مانند قلب یخی، ساخت ایران، شاهگوش و ابله از این دست محصولات هستند. اما سوال اینجاست که آیا این دو اقدام در تولید سریال های ساخت داخل توانسته اند میزان مخاطبان سریال های تولید خارج را کاهش دهند و یا اینکه حتا توانسته اند عرض اندامی کیفی باشند در مقابل آن محصولات؟
بدون هیچ گونه اغماض، جواب منفی است. فارغ از نمونه های انگشت شماری که توانسته اند سلیقه ی مخاطب ایرانی را برآورده سازند، متصدیان سریال سازی چه در تلویزیون و چه در شبکه ی نمایش خانگی ضعف بزرگی دارند که تولیدات آنها را در مقایسه با تولیدات خارجی، در رتبه ی کیفی پایین تری قرار می دهد، به زعم بنده این ضعف نه در دسترسی این سازندگان به امکانات تولید، بلکه در ایده ی سریال های صدا و سیما به نفع محتوا، به حاشیه رانده می شود، زمانیست که می توان این ادعا را کرد که جذب مخاطب با مشکل مواجه است.
آنچه به صورت عام در سریال ها جذب مخاطب می کند و باعث آن می شود که عطش دیدن قسمت های بعدی سریال در مخاطب زنده بماند، محتوای این سریال ها نیست، بلکه داستان سریال است. هنگامی که بخش عمده ی تولیدات سریالی داخل، داستان را به نفع محتوا فراموش می کنند، زمانیست که می توان این ادعا را داشت که در جذب مخاطب دچار مشکل خواهندشد. در اکثر سریال های تولید تلویزیون، با دیدن چند قسمت نخست سریال، با در نظر گرفتن ظواهر کاراکترها، اسامی آنها و عمدتن نسبت آنها با خانواده های خود، می توان بی هیچ گونه تردیدی انتهای داستان را حدس زد.
خیر و شری که بدون هیچ گونه ظرافتی در پرداخت داستان در مقابل هم قرار می گیرند و صد البته تردیدی نیست که با تمام دسیسه های وجه شر در این سریال ها، این خیر است که پیروز نهایی خواهدشد. محتوازدگی در این سریال ها باعث شده است که بدون درنظر گرفتن امکانات تولید این سریال ها (که در قیاس با سریال های ساخت کشور ترکیه تفاوت چندانی ندارند)، این سریال ها «جذاب» نباشند.
عدم جذابیت این سریال ها در عدم وجود داستان پرکشش و پرتنش است. اما متاسفانه گویا این اهمیت داستان در سریال سازی در بین سریال سازهای ایرانی جایگاهی ندارد. به همین دلیل است که در برخی از سریال های متاخر ساخت داخل، شاهد استفاده از فرم های تقلیدی و حتا خرده داستان های تقلیدی از نمونه های خارجی هستیم، اما این گونه تقلیدها نیز در جذب مخاطب موثر نیستند.
تاثربرانگیز آنکه گاهی سازندگان این سریال ها، ادعا کرده اند که تلاش آنها برای ارائه ی سبک جهانی سریال سازی در فرم، ولی با محتوای ایرانی بوده است. غافل از اینکه تا هنگامی که پای داستان در سریال سازی بلنگد، سریال ارائه ی خاصی نه در فرم و نه در محتوا دارد و در صورت دیده شدن هم به زودی فراموش خواهدشد.
ارسال نظر