موسیقی پاپ و فراز و نشیب های انقلابی اش (۲)
انقلاب بی موسیقی نمی شود. هیجان روزهای انقلاب به موسیقی نیاز دارد. از همین رو از عمده گروه های درگیر در انقلاب ایران آثار موسیقیایی انقلابی به جای مانده است، همان ها که از آن به عنوان سرودهای انقلابی یاد می شود.
هفته نامه صدا: انقلاب بی موسیقی نمی شود. هیجان روزهای انقلاب به موسیقی نیاز دارد. از همین رو از عمده گروه های درگیر در انقلاب ایران آثار موسیقیایی انقلابی به جای مانده است، همان ها که از آن به عنوان سرودهای انقلابی یاد می شود. انقلاب صحنه تغییرهاست. از همین رو تغییر در سلیقه شینداری مردم هم به گوش می رسد. ایده بازگشت به خویشتن از ایده های اصلی انقلاب محسوب می شود. و به همین میزان موسیقی این انقلاب هم باید خیال بازگشت به خویشتن داشته باشد.
موسیقی پاپ و فراز و نشیب های انقلابی اش (۱)
به گیرنده های خود دست نزنید
چند ماهی به خرداد 76 مانده است که تلویزیون موزیک ویدئویی با صدای خواننده ای با عنوان خشایار اعتمادی روی شعری از احمد شاملو پخش می کند. نام شاعر البته در شناسنامه اثر «بامداد» ذکر شده بود. برای بسیاری آنچه می شنیدند، آن هم از جایی که می شنیدند قابل باور نبود. انگار مدیران تلویزیون تصمیم گرفته بودند موسیقی پاپی داشته باشند، کمی شبیه تر به موسیقی پاپ باشد تا بتوانند گوش ها ره به سوی خود بچرخانند.از علی معلم و فریدون شهبازیان به عنوان معماران جریان موسیقی پاپ در تلویزیون یاد می شود. چهره های تازه تری به میان می آیند، علیرضا عصار، شادمهر عقیلی و... چند سال بعد از این در یک برنامه تلویزیونی مربوط به نوروز که علی معلم در نقش ادیب و مجری ظاهر شده بود علیرضا عصار و شادمهر عقیلی حضور پیدا کردند. برای بسیاری عجیب بود که عصار با به عنوان خواننده با موهای بلند در تلویزیون می دیدند. هرچند میزانسن، شکل بسته موها و نحوه نشستن به نوعی انتخاب شده بود که موهای بلند کمتر به چشم بیایند اما نمی شد انکار کرد که شرایط تغییر کرده است.
با آمدن روزگا اصلاحات این خواننده های تازه به میدان آمده با صحنه ای دیگر رو به رو شدند. آنها می توانستند با مجوزهای وزارت ارشاد دولت اصلاحات از خط قرمزهای قبلی فراتر بروند. حالا می شد با مراجعه به یکی از فروشگاه های موسیقی پاپ خبر از آلبوم جدید یکی از این چهره های تازه به میدان گرفت. شادمهر عقیلی با انتشار آلبوم «دهاتی» کمی پرتحرک تر نشان می دهند. هرچند حالا خوانندگان موسیقی پاپ می توانستند از عشق های زمینی بگویند اما باید حواس شان می بود که این موسیقی تا چند سال قبل متهم به ابتذال و کوته فکری بود.
در سال ۱۳۷۷ دو جوان (پیام صالحی و علی پهلوان) که دوران سربازی خود را در پادگانی در کرمانشاه می گذراندند، تصمیم به راه اندازی یک گروه موسیقی گرفتند. چندسالی بعد گروهی به نام «آریان» شکل گرفت. در این گروه زنان نیز حضوری پررنگ تر داشتند و در نقش نوازنده و هم خوان ظاهر شدند. این گروه با همه محدودیت ها خیال جوانی داشت و موسیقی پرتحرک تری را دنبال می کرد. شاید از همین رو به روایت تهیه کننده این گروه آلبوم دومشان در دو میلیون و ۷۰۰ هزار نسخه به فروش رسید که تا همین امروز می تواند رکورددار پر تیراژترین آلبوم موسیقی پاپ بعد از انقلاب محسوب شود. قطعه «پرواز» از این گروه از اولین قطعه های موسیقی پاپ بود که در مناسبت های شادی مورد استفاده قرار گرفت.
اینک افول
جریان تازه موسیقی پاپ مورد توجه قرار گرفت و بسیاری را هیجان زده کرد اما روزهای افول در پیش بود. هیجان ها فروش کرد. اگر شباهت صدای این خوانندگان با صدای چهره های شناخته شده و غایب موسیقی پاپ در آغاز کار به مطرح شدن این خوانندگان کمک کرد چندسالی بعد این نکته دلیلی بر غیراصیل بودن این جریان به حساب می آمد. حالا انتشار آلبومی جدید از این چهره ها به یک خبر داغ تبدیل نمی شد. کار دولت اصلاحات رو به پایان بود و این همزمان بود با تغییر دوباره حامل های موسیقی.
روزگاری بود که تهیه یک کارت صدا برای نصب روی یک کامپیوتر خانگی چندان هم کار گرانی محسوب نمی شد. فقط کافی بود کمی آنسوتر از ساختمان معاونت فرهنگی وزارت ارشاد سری به بازار قطعات کامپیوتری می زدید. از سوی دیگر فراگیرتر شدن استفاده از اینترنت به جوان ترها اجازه می داد در فضاهای غیرحرفه ای تر هم بتوانند آثار خود را ضبط کنند و در فضای مجازی به انتشار بگذارند. درحالی که فضای موسیقی پاپ سرد و بی مخاطب نشان می داد زیر پوست شهر صدایی دیگر در حال شکل گیری بود. اگر خواندن ترانه های سیاه برای خوانندگان دهه ۷۰ یک خط قرمز محسوب می شد، این خوانندگان تازه به میدان آمده بدون مجوز سیاه می خواندند و ابایی از نفرین کردن معشوق نداشتند. آنها نفرین نامه می خواندند و از شدت تاثیرگذاری بیشتری برخوردار بودند. حالا روزگاری بود که مشکی رنگ عشق محسوب می شد. رضا صادقی، محسن چاووشی، محسن یگانه، مرتضی پاشایی و خیلی های دیگر از چهره های جدید موسیقی پاپ محسوب می شدند که اولین آلبوم هایشان بدون مجوز رسمی منتشر شد. این یعنی باز هم مدیران فرهنگی از سلیقه عمومی عقب مانده بودند. باز هم صدای خلع از فروشگاه های موسیقی به گوش می آمد که باز هم نام یک ارگان مجوزدهنده به میان آمد.
این بار نوبت حوزه هنری بود. این سازمان اعلام کرد که خیال دارد به آلبومی از محسن چاووشی مجوز بدهد. خواننده هم اعلام کرد به نظرش نفرین کردن معشوق کار صحیحی نبوده و حالا فکر می کند عاشق نباید معشوق را نفرین کند. این گام های متقابل باعث شد چهره های جدید هم بتوانند وارد صنعت موسیقی پاپ شوند. این خوانندگان مخاطبان چند صدهزار نفری داشتند اما غیرمجاز بودن آنها باعث می شد نتوانند از مزایای اقتصادی این مساله برخوردار شوند. طبیعی بود که آنها این بازار چند صدهزار نفری را به سادگی با مهاجرت و چند مصاحبه داغ با شبکه های ماهواره ای عوض نکنند. اما شکل گیری این جریان جدید هیچ گاه همچون شکل گیری موسیقی پاپ در دهه ۷۰ به یک مساله ملی تبدیل نشد. آنها در همه این سال ها مخاطبان خود را داشتند، اما اخبار اجراهای آنها به میزان خوانندگان نسل قبل در رسانه ها رسمی نمود پیدا نمی کرد. شاید از همین رو بسیاری با دیدن جمعیتی که در مراسم خاکسپاری مرتضی پاشایی حضور پیدا کرد، دچار بهت شدند.
آنها صدای پاپ می دهند
خوانندگان دهه ۸۰ اما از چند جهت رفتاری متفاوت با دهه خوانندگان نسل قبل خود داشتند؛ یکی این که صدای آنها در همان بار اول شنیدن، شبیه صدایی دیگر به نظر نمی آمد. شاید بعضی از آنها از خوانندگان نسل قبل خود صداهایی تربیت نشده تر داشتند اما استقلال صوتی بیشتری در میان آنها به چشم می آمد. آنها خیال شبیه بودن نداشتند از سوی دیگر رفتارهای اجتماعی و صحنه ای آنها بیشتر به خوانندگان موسیقی پاپ شبیه بود. روزگار شبکه های مجازی هم آغاز شده بود. آنهم برای جریانی که اولین حضورهایش در همین فضای مجازی اتفاق افتاده بود. این درست که حالا وقتی تر یوتیوب در حوزه موسیقی پاپ چرخی می زنید ممکن است با اجراهایی تر روبرو بشوید اما وقتی محسن یگانه در کنسرتش، مرتضی پاشایی به سرطان دچار شده را روی صحنه دعوت کرد تا یکی از آهنگ او را با هم اجرا کنند، سالن به شور و هیجانی کشیده شد که در کنسرت های نسل قبل تر کمتر دیده می شد نسل تازه آمده پاپ بودن را بهتر بلد است. هرچند فروش آلبومشان به دو میلیون و هفتصد هزار نسخه نرسد. حالا با وجود حامل های جدید موسیقی و مساله دانلودهای آزاد پرطرفدارها به تیراژ پانصدهزارتایی فکر می کنند.
آوزه خوان به سرطان دچار است
خبر آمد که مرتضی پاشایی به سرطان معده دچار است. چندی بعد او با چهره ای که نشان از شیمی درمانی داشت کنسرت هایش را دنبال کرد. چند هفته ای قبل از آخرین بستری شدن او در بیمارستان، هفته نامه ای زرد در گزارشی بیماری او را زیر سوال برد و پرسید که چطور ممکن است کسی با وجود چنین بیماری ای بتواند به این میزان روی صحنه برود. گزارش نویس درنیافته بود مخاطبانی که در کنسرت های پاشایی با او ترانه هایش را هم صدا می خوانند، شیفته این سرطان ستیزی او شده اند. او خیال کوتاه آمدن نداشت. این طبیعت زندگی است، آنکه زندگی را دوست می دارد، دوست داشته می شود، آن هم در روزهایی که صحبت بر سر سونامی سرطان است.
گفته می شود جمعیتی حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار نفر در مراسم خاکسپاری او از مقابل تالار وحدت در شهری با جمعیت صبح ۱۲ میلیون حاضر شدند. آن هم در روزهایی که استادیوم آزادی هم دیگر خواب حضور ۱۰۰هزار نفری را نمی تواند ببیند. پاشایی خوانده شناخته شده ای بود. حاضران در کنسرت هایش در تالارهای نهایت سه هزار نفرای ترانه هایش را می شناختند و با او همراهی می کردند اما به نظر می آمد در میان آثارش ترانه ای به شدت عمومی شده وجود ندارد. ترانه عمومی شده به کاری گفته می شود که فارغ از کیفیت اش، شنیدن یا نشنیدنش چندان تحت اختیار نباشد. گاهی بعضی از ترانه ها چنان در جامعه پخش می شوند که نشنیدن آنها در فضای عمومی به امر ناممکن تبدیل می شود. در همین سال های اخیر ترانه های «آهای خوشگل عاشق» با صدای فریدون، «مشکی رنگه عشقه» رضا صادقی یا یکی دو قطعه از بنیامین از این دست ترانه های عمومی شده اند که نمی شود از شنیدنشان گریخت و مرتضی پاشایی تا پیش از مرگش ترانه ای از این دست نداشت. پس چگونه او این گونه بدرقه شد؟
و قصه ادامه دارد
از فردای مرگ پاشایی توفان تحلیل ها آغاز شد. عده ای هیجان زده از بی خبری رسانه ها و روشنفکران از سلیقه عمومی جامعه گفتند. عده ای مقاومت او را در مقابل مرگ دلیل این توجه دانستند و اشاره می کردند بساری برای جوان سرطان گرفته ای گریستند که این شانس را داشت که چهره خود را در رسانه ها عمومی کند.
عده حضور یک جمعیت ۱۰۰هزار نفری را برای مراسم درگذشت یک خواننده موسیقی پاپ غیرمنطقی ندانستند. دیدگاه هایی اشاره به میل مردم برای یک حضور اجتماعی از نوع غیرسیاسی کردند. کسانی هم از سقوط سطح سلیقه عمومی صحبت کردند که البته باید در نظر داشت چنین انتقادی را به کل صنعت موسیقی پاپ در مقیاس جهانی هم می شود وارد دانست.
موسیقی پاپ در همه این سال ها به سادگی مورد انتقاد قرار گرفته است. بی آنکه شرایط حیاتش مورد توجه قرار بگیرد. به راستی آن نسلی که در دهه 70 در موسیقی پاپ جریان ساز شد موسیقی را چگونه فرا گرفته بود. مگر نه آنکه آنها در غیاب نسل قبل و نهادهای آموزشی مجبور بودند تا حد زیادی خودآموخته موسیقی مورد نظرشان را فرابگیرند. بسیاری از آنها موسیقی را با تقلید فرا گرفته بودند و طبیعی بود که موسیقی شان نیز تقلیدی باشد. نسل بعدتر که شانس همراهی بابک بیات و فریدون شهبازیان و استادانی این گونه را هم نداشت و انگار خودآموخته تر می خواست اعلام استقلال کند. یادمان باشد هنوز هم موسیقی پاپ متهم است که می خواهد سبک سری کند و نظم را به هم بزند.
در این میان اما چیزی که مشخص است حضور مخاطب است؛ مخاطبی که تفریح می خواهد و کنسرت رفتن را دوست دارد. صحنه نمی تواند خالی بماند و مخاطبان از میان آنچه عرضه می شود ستاره های خود را انتخاب خواهند کرد و ستاره هایشان را دوست خواهند داشت. صحنه ستاره می خواهد.
نظر کاربران
مرتضی جان همیشه در قلب ما زنده ای. روحت در آرامش خواننده ی دوست داشتنی
فراز :
1- کوروش یغمایی
2- آریان
3- عصار
4- چاووشی
5- ناصرعبدالهی و ...
افول (سقوط) :
1- مرتضی پاشایی