لذت تماشای «پسربچگی» را از دست ندهید
تماشای (پسر بچگی) تجربه ی حیرت آوری است ،از جایی به بعد فراموش میکنید در حال تماشای فیلم هستید ،گویی داخل زندگی میسون میشوید وبا او بزرگ میشوید از ۶ سالگی تا ۱۸ سالگی...
برترین ها - ایمان عبدلی: تماشای (پسر بچگی) تجربه ی حیرت آوری است ،از جایی به بعد فراموش میکنید در حال تماشای فیلم هستید ،گویی داخل زندگی میسون میشوید وبا او بزرگ میشوید از ۶ سالگی تا ۱۸ سالگی...فیلم هیچ اتفاق خاصی ندارد: نه تصادفی، نه حادثه ی هولناکی ،نه گره ی خاصی ،حیرت آور تر میشود وقتی بدانید بازیگران فیلم ۱۲ سال درگیر این پروژه بوده اند، عوامل سازنده ی این اثر ریسک کرده اند، اما ریسک آنها با پرداخت منطقی و شخصیت پردازی فوق العاده و توجه درست به جزییات ،اثری جلوی روی ما میگذارند که میشود آن را تمامی زندگی نامید.
لینکلتر در این کار ما را با مفاهیم و مضامین متفاوت و گوناگون و در عین حال درگیر کننده ی زیادی مواجه میکند: به طور مثال در لحظه بودن دقیقا چه معنایی دارد؟ آیا ما لحظه را تصاحب می کنیم؟ یا لحظه مارا؟ ..پرداخت به معضلات بلوغ در دوسکانس به یاد ماندنی: پدر خانواده که بعد از طلاق فقط آخر هفته ها را با فرزندانش می گذراند، در داخل اتومبیل از حال و روز پسر و دختر نوجوانش میپرسد، آنها هم با دادن جواب های کلیشه ای پرسش پدر را از سر باز میکنند، اما پدر با ترمزی ناگهانی از آنها می خواهد که در پاسخش از حال و روز روابطشان، فکرهایشان و هر چه آنها را درگیر کرده بگویند ،در جایی دیگر در سکانسی که در یک رستوران میگذرد پدر از دختر نوجوانش می خواهد در رابطه ای که با دوست پسرش دارد مراقبت و پیشگیری کند و در حالی که دختر نوجوان از شنیدن این حرفها از دهان پدر متعجب و شرمگین شده! اما پدر به صریح ترین شکل ممکن توصیه هایش را ادامه میدهد، با همین دو نمونه در می یابید که فیلم بعد روانشناسانه ی بسیار قوی دارد و تمامی این نکات در تار و پود اثر آمیخته شده و ما با یک کار سطحی و شعاری مواجه نیستیم در حقیقت توصیه های روانشناسانه ی فیلم مستقیم و رو نیست.
حس خواندن یک رمان که تصاویرش را برایت تجسم کرده اند، این تعبیر من از تماشای پسربچگی است ،یکی دیگر از سکانس های درخشان فیلم جایی است که میسون در حال چمدان بستن برای رفتن به دانشگاه است، مادر که با رفتن میسون دچار تکان عاطفی شده و تمام عمرش را مرور می کند، با بغض و گریه رو به پسرش از تمام تجربیات ناکام زناشویی اش می گوید و ازاینکه چه راحت عمرش را از دست داده، شاکی است و از مرگ می گوید ،میسون با خونسردی تلاش دارد مادرش را آرام کند میگوید:داری در مورد ۴۰ سال دیگه صحبت می کنی ،مادر میگوید :فکر میکردم بیشتر فرصت دارم .... فیلم از این تکان ها کم ندارد، نمونه ی دیگرش لحظه ای است که مادر و فرزندان در رستورانی مشغول گفتگو هستند وماجرای گارسن که قبلتر او را در قامت لوله کش دیده بودیم پیش می آید....
نمایش دغدغه های میسون در سنین مختلف از کودکی و عشق کلکسیون داشتن، تا نوجوانی و مکاشفات جنسی، مانند آن صحنه ی ورق زدن مجلاتی با عکس پورنو و یا سکانس خانه ی نیمه ساز بیرون شهر که هر کدام از کارکترها در فضای نوجوانانه از روابط جنسی شان با بلوف و اغراق می گویند ،نشان از شناخت کامل کارگردان در ترسیم چنین فضای داشته است ،فیلم نگاهی عمیق به دنیای معاصر و حال و روز آدم ها دارد سکانس درخشان گفت و گوی دونفره ی میسون و دوست دخترش در جاده که از روابط مجازی میگویند و از خلایی که به خاطر کمبود روابط واقعی دامن گیر شده ، اظهار تاسف میکنند،از دوس داشتنی ترین سکانس های فیلم است تمام دیالوگ ها جای فکر دارد و ذهن را درگیر میکند و همه ی این دیالوگ ها در فضایی با غنای تصویری بالا به نمایش درآمده،بارها و بارها در طول فیلم دوربین فیلمبردار با نماهای باز و شکیل تصاویری زیبا را پیش روی ما می گذارد:صخره، بیابان وبرکه ی آب تنی به انضمام عکس ها و نماهایی که میسون عاشق عکاسی در سکانس هایی چون پمپ بنزین پیش رویمان می گذارد ،فرصت مناسبی برای هضم دیالوگ های پر از جزییات فیلم است .
پسربچگی در کنار همه ی اینها نقبی هم به اتفاقات سیاسی می زند در جایی تلویزیون از اتفاقات فلوجه میگوید و در دیالوگ هایی که مابین کاراکترها ردو بدل میشود از احترام متقابل بین تمدن ها صحبت میشود، کارگردان در اینجا هم اعلام موضع میکند ونشان می دهد که نمی شود دردنیای امروز نسبت به اتفاقات سیاسی بی تفاوت بود، در مجموع فیلم مجموعه ای از اشتباهات و رازها و دروغ ها و فداکاری ها و رنجی است که هر آدمی در طول زندگی اش با آن مواجه میشود تماشای آن، مرورزندگی است.فیلم شکوه فیلم های کلاسیک را دارد و ازاین جهت که روی خانواده و مناسبات خانوادگی تمرکز می کند فیلم با شرافتی است.به نظر میرسد ریچاردلینکلتردر بلوغ فیلمسازی اش شایسته ی دریافت اسکار است.
ارسال نظر